یتیمی که مسیر تاریخ را متحول ساخت
درست زمانی که بشریت در چنگ اژدهای ظلم ، استبداد، کفر و جهالت دست و پا می کرد و جهان آن روز در میان دو قدرت بزرگ تقسیم شده بود، آن دو امپراتوری که هر یک بر اساس تعالیم غیر آسمانی بر مردم فرمان می راندند. و در سرزمین عرب کدام نیرویی در آن زمان وجود نداشت که توان رویارویی با آن دو قدرت وقت را داشته باشد، آنها هم از هیچ گونه ظلم و بربریتی علیه زیر دستان خود دریغ نکرده و بارها این دو قوت به خاطر منافع مادی و تسلط بر مناطق و اراضی بیشتر باهم درگیر می شدند و دست به تاراج و چپاول بالای مناطق فتح شده میزدند. و همچنان اوضاع جهان آن روز از لحاظ فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی نیز چندان خوب نبود.
عربها که از تأثیر آن دو قدرت بیرون نبود، به مانند جوامع دیگر در بخشهای مختلف زندگی در انحطاط و فرومایگی بسر می بردند. اگر ما به آن دوره نگاه کوتاهی بیندازیم در می يابیم که انحرافات و زشتی ها در همه اشکال آن وجود داشت. طوریکه در آن روز آنها از فرومایگی سنگ و چوب و مانند این چیز ها را به خدایی برگزیده بودند و پرستش آن را باعث تقرب و نزدیکی به خدا می دانستند. و همواره نذر و نیاز های فراوان را به منظور عبادت بنام بتان خود تقدیم داشته و هرقبیله برای خود خدایی را انتخاب کرده بود و احیانا اشخاص و افراد نیز خدای مخصوص به خود را داشتند و هنگامی که آسیب و ضرری به آنان می رسید و در حالت خشمگینی و پریشانی به سر می بردند، بر آن بت خشم گرفته و آن را می شکستند و در جستجوی خدای دیگر شده که از سنگ و یا چوب ساخته می شد، تا در هنگام سختی ها به او پناه جسته و از او کمک جویند. آنان فرزندان خود را از ترس فقر و گرسنگی کشته و دختران شان را بخاطر ننگ جاهلی زنده به گور می ساختند. و در یک سخن کوتاه آنان دچار فساد و انحرافات در تمام از بخشهایی از حیات خود بودند. قتل، زنا، رشوه ، سودخواری، برده گیری و چور و چپاول، خوردن مال یتیم و ….. در میان شان امر عادی پنداشته می شد.
در آن زمان تعالیم آسمانی که توسط پیغمبران پیشین برای بشر تبلیغ شده بود، دستخوش تغییر و تحریف گردیده و نمی توانست که به نیاز های بشر پاسخ دهد.
به همین اساس همه انسانها و بویژه آدم های در بند به انتظار رهبر و منجیی نشسته بودند که آنان را از زیر اسارت و بردگی، ظلم و تجاوز، کفر و شرک … بیرون آورد.
همان بود که از میان کوهپایه های سرزمین حجاز و دقیقا سرزمین مکه طفلی از سلاله ابراهیم سر برآورد که مسیر تاریخ بشریت را یک سره عوض کرد. وی زمانی که تولد شد از مهر و عطوفت پدر محروم بود، زیرا پدر وی چند ماه قبل از تولدش وفات یافته بود. سپس 6 ساله بود که مادر مهربان و دلسوز خود را از دست داد و بعد از وی زیر سرپرستی پدر کلان خود عبد المطلب قرار گرفت و در 8 سالگی وی نیز درگذشت و در اخیر کفالت وی را کاکایش ابو طالب به دوش گرفت.
به همین سان محمد صلی الله علیه و سلم بخشی از زندگی خود را سپری نمود. بعدا بخاطر امرار معاش به شبانی پرداخت و بهترین نمونه را از خود در امانت داری عرضه کرد. و زمانی که جوان شد، چون در امانت داری شهره مکه شده بود، یکی از زنان ثروتمند مکه وی را به حیث نماینده عام وتام تجاری خود در بدل یک مقدار مزد برگزیده و راهی سرزمین شام گردید که با کمال صداقت و راستی وظیفه خود را انجام می داد،همه اموال را به فروش رسانیده و سود و عاید زیادی را نصیب خدیجه ساخت و دوباره به مکه بر گشت.
و سر انجام حضرت محمد صلی الله علیه دوره های طفولت ، نوجوانی و جوانی مبارک شان را در کمال طهارت و پاکی و پیراستگی سپری نمود و هیچ کس در تمام همین مراحل از زندگی وی کدام امر خلاف اخلاق ، ادب و عفت را به یاد ندارد و چنان هم بود.
چون خداوند بزرگ وی را برای تحمل رسالت سترگ آماده می ساخت آن حضرت توانست از تمام آزمون های زندگی پیروز بدر آید، زیرا خداوند باحکمت، وظیفه مهم رسالت را به دوش هر انسان عادی و سر راه نمی سپارد، بلکه آنرا به عهده مردان بزرگ و سرشار از فضایل و اوصاف برجسته انسانی قرار می دهد، و غیر از چنین انسانها هر آدم بسیط و ناپاک اهلیت آن را ندارد که رسالت الهی به وی سپاریده شود.
بلی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم سرتاج کلیه اولاد آدم و تمام بندگان مقرب به خدا بود. به همان خاطر خداوند توانا، به ادای رسالت و آئین جاودانی وی را مکلف ساخت و تا پایان این جهان دین محمد صلی الله علیه و سلم پاسخگوی تمام نیاز های بشری در صحنه گیتی باقی خواهد ماند، زیرا این دین سترگ عوامل بقا و استمراریت را در خود جای داده است که هرگز کهنگی بردار نیست. و دستور نجات بخش قرآن نیز از گزند تحریف و تغییر برای ابد در امان میباشد، زیرا آفریدگار بزرگ خود حفاظت آن را به عهده گرفته است.
حضرت محمد صلی الله علیه و سلم بعد از آن که در سن چهل سالگی رسالت خداوندی به دوشش گذاشته شد، 13 سال در مکه به دعوت خود ادامه داد که سه سال آن در خفا و سریت صورت گرفت و ده سال دیگر دعوت اسلامی به صورت علنی و آشکار انجام شد. در جریان همین سالها آن حضرت ضرر و آسیب های فراوان را در مسیر دعوت از سوی کفار و جاهلان قریش متحمل شد، اما هیچگاه خستگی و نومیدی را به خود راه نداد. نزدیک ترین افراد قبیله و خانواده اش در مقابل وی گستاخی و بی ادبی نمودند، وی را به هر وصف نالایق توصیف کرده گاهی شاعر و کاهن و باری هم ساحر و مجنونش می خواندند. اذیت و آزار مشرکین هر چند فزونی می گرفت ولی صبر و اراده آن حضرت با گذشت هر روز قوی تر و به آینده امیدوارتر می گردید. بالآخره آن جناب توانست افراد شایسته و دلدادگانی را به گرد خود جمع کند که در آینده سرآمد روز گار شدند. آنانیکه در مدرسه نبوت و در سالهای نهایت دشوار دعوت اسلامی تربیت و پرورش یافتند، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، ابو عبیده بن جراح، بلال، عبد الرحمن بن عوف و دیگر یاران سر سپرده آن حضرت بودند که تمام زندگی خود را وقف اسلام و دعوت به سوی آن نمودند.
بلی در همان مرحله چنین مردان بزرگ تربیت شدند.
کفار مکه از آغاز دعوت اسلامی کوشش های فراوانی به خرج دادند تا از گسترش اسلام جلو گیری کنند و از هر وسیله ای کار گرفتند، تا آن حضرت را از مسیرش باز گردانند، ولی موفق نشدند. یک بار آنها نزد ابوطالب رفته از وی خواستند تا با برادر زاده اش را به حضور خود خواسته و پیشنهاد های آنها را به وی برساند، تا مگر از آن طریق تطمیع شود.
پیشنهادات آنان عبارت بود از اینکه اگر میخواهد که سردار قبیله شود ما آن را قبول می کنیم و اگر میخواهد که از بزرگترین سرمایه داران ما باشد ما به او از هم دیگر پول جمع میکنیم تا هیچ کس به نسبت وی سرمایه بیشتر نداشته باشد، اگر زن میخواهد یکی از آن گفت شما میدانید دختر من از زیبا ترین دختران قریش است، آن را وی می دهیم. اما آنگاه ابوطالب این خواست های سران قریش را به محمد صلی الله علیه و سلم عرض کرد، آن حضرت در جواب گفت: ای عمویم! به خدا سوگند یاد میکنم؛ اگر آنان آفتاب را در دست راست و مهتاب را در دست چپم بگزارند، برای اینکه من از این دعوت دست بردارم؛ هرگز این را نخواهم کرد تا اینکه خداوندجل جلاله این دین را پیروز گرداند و یا در راه آن کشته شوم. بلی این بود موقف پیغمبر اسلام در برابر خواستهای قریش که دوباره از سوی ابوطالب به آنان رسانیده شد. سپس آنحضرت زمانیکه تهدید مشرکان بسیار جدی شد و تصمیم ترور وی را گرفتند به امر خداوند بزرگ راه هجرت به مدینه را پیش گرفت و 10 سال باقی از حیات پر برکت شان را در مدینه بسر بردند، که پایه های اولین دولت اسلامی را در آنجا بنا نهاد.
حضرت محمد بالاترین ارزشهای انسانی و اخلاقی را برای بشریت به ارمغان آورد که در طول حیات خود آن را ندیده بود. اسلام بشریت را از خمیدن در پای سنگ و چوب و انسانهای دیگر آزاد ساخت و برای وی کرامت بخشید. زن را که موجود پست شمرده می شد؛ دوباره به همان منزلت و جایگاه انسانی و درخور مقامش باز گرداند. و از حقوق انسانی اطفال و به ویژه دختران سرسختانه دفاع کرد و آنان را که به جرم دختر بودن زنده به گور می گردیدند دوباره از حق زندگی به سان انسان های دیگر برخوردار ساخت. آن طور که در قرآن کریم می فرماید:{ و إذا الموؤدة سئلت بأي ذنب قتلت}. (تکویر:8،9) ترجمه: “آنگاه که طفل زنده به گور شده پرسیده شود که به کدامین جرم کشته شده است”. و می فرماید:{ ولا تقتلوا أولادکم خشیة إملاق نحن نرزقهم و إیاکم إن قتلهم کان خطئا کبیرا}. (اسراء:31 ) ترجمه: “فرزندان خود را از ترس ناداری نکشید، ما هم آنها و هم شما را روزی و رزق می دهیم همان کشتن آنان خطای بزرگی است”.
بلی زنان را به بالاترین مدارج عالی اخلاقی و انسانی رساند، زیرا افتخار شهادت در راه اسلام را برای اولین بار یک زن به دست آورد که سمیه نام داشت. و همچنان اولین فردی که به اسلام گروید و تمام دار و ندار خود را وقف اسلام و پیغمبر کرد، خدیجه الکبری بود که همواره پیغمبر را در دشوارترین حالات دلجویی می کرد.
دعوت اسلامی دیگر مخصوص نژاد عرب و یا مربوط به کدام رنگ و قبیله، یا جنس خاص نمی شد، بلکه این دین برای تمام بشریت بود. خداوند(ج) میگوید:{ وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین}. (انبیاء:197). ترجمه:” ما تو را نفرستادیم، مگر برای اینکه مایه رحمت به همه ای جهانیان باشی”.
به همین اساس اسلام رنگها و نژادهای گوناگون را به گرد خود جمع کرد و معیار برتری تقوا، طهارت و پاکی را قرار داد. مرد و زن، برده و آزاد، طفل و جوان، غنی و فقیر و… به گرد این دعوت جمع کرد و همه باهم برادر و برابر شدند. خداوند(ج) می فرماید: { یاأیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم …}. (حجرات: 13) ترجمه:” ای مردم ما شما را گروه گروه و قبیله قبیله بیافریدیم، تا یکدیگر تا را بشناسید، همان با ارزش ترین شما کسی است که اهل تقوا است”. و در آیه دیگر می فرماید: {إنما المؤمنون إخوة …}. (حجرات:10). ترجمه: “همانا مومنان برادر همدیگر اند”.
و بالآخره میتوان گفت که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم با بعثت مبارک شان توانست عليه پندارها، کردارها ، تصورات نادرست ، غیر اخلاقی و غير انسانی كه در جامعه آن روز مروج مبارزه نمايد. همان بود که مردم از پرستش سنگ و چوب و یا انسان دیگر منع شدن و خدای یگانه را به پرستش گرفتند. کردار های زشت چون زنا، قذف و دشنام دادن، رشوه ستانی، سود خواری، قمار و شراب نوشی، دزدی و غارت، قتل و کشتار، تجاوز به ناموس دیگران و صدها مورد دیگر را ممنوع و حرام ساخت و کیفرهای را در مقابل آن تعیین کرد. هدف از این همه مقررات پاسداری و نگهبانی از کرامت انسان، عقل، زندگی، مال و آبروی وی بود و بس.
امروز ما مسلمان باید از زندگی و سیرت پیغمبر صلي الله عليه وسلم و یاران با صفای وی درس و عبرت بگیریم، ما باید برای زدودن فساد های گوناگون از جامعه خود تلاش بورزیم و تا آخرین سرحد کوشش نمائیم تا فضایل و خوبی ها را در جامعه خود گسترش دهیم. و در تربیت یک نسل سالم و با اخلاق از هیچ گونه سعی و تلاشی دریغ ننمائیم.
رهبران مسلمان نباید در برابر منافع زودگذر مادی از سوی دشمنان اسلام تطمیع شوند و هیچ منصب و مقامی آنان را از اهداف اسلامی و انسان گرایانه شان نباید منصرف سازد.
ما باید برای زن حیثیت و منزلت اصلی و انسانی اش را که امروز به مانند یک کالا تبدیل شده است، باز گردانیم و شعار های فریبنده حقوق زن که از سوی غرب زمزمه میشود و هدف از آن ترویج بی حیائی، فحشا، و از هم پاشیدن نظام خانواده است، ما را فریب ندهد.
ما باید از کرامت و ارزشهای اخلاقی جامعه خود دفاع کنیم، و اجازه ندهیم که تبلیغات زهرآگین غرب و مؤسسات نام نهاد مدافع حقوق بشر آن، ما را بفریبد و به بهانه های مختلف از نشر خوبی ها دست برداریم.
این قطره ای از بحر بیکران سیرت نبوی صلی الله علیه و سلم است که خدمت خوانندگان عزیز عرض شد و هر گوشه ای از حیات پیغمبر صلی الله علیه و سلم برای ما رهنما است که باید در زندگی فردی و اجتماعی و بخشهای دیگر از حیات خود از آن استفاده نمائیم، در غیر این صورت سیرت نبوی برای آن نیست که ما فقط با خواندن در اوقات فراغ خود را دلخوش و مصروف کنیم.
تاریخ زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم افسانه نیست، ساخته و بافته خیالات و تصورات بیجا هم نیست، بلکه داستان، زندگی عالی ترین مظهر انسانیت، اخلاق و فضیلت در جامعه بشری است، سرگذشت یتیمی است که مسیر تاریخ بشر را یکسره و برای ابد متحول ساخت.
احمد راشد رسولی