شیخ مصطفی سباعی، مردی از تبار قرآن
شهر حمص سوریه در یکی از روزهای سال 1915 میلادی شاهد تولد فرزندی از فرزندان امت اسلامی است که بعدها نامش با تاریخ دعوت و جهاد و معرفت و دانش سرزمین با برکت شام پیوندی جاویدانه می خورد، دعوتگر بی نظیر و الگو و مجاهد نستوه و دانشمند، صاحب حکمت و بصیرت صفات برازنده ای است که این تولد یافته ی شهر حمص به فضـل پروردگارش از آن خود می-کند و امروز در میان دانشمندان و دعوتگران و مبارزان راه حق و آزادی شاید کسی نباشد که نام دانشمند گران مایه و حکیم امت، دکتور مصطفی سباعی را نشنیده و از دریای بیکران دانش و حکمتش مستفید نشده باشد!
آری این مرد بزرگ در میان خانوادهاى عالم و اصيل ديده به جهان می گشاید. پدر و مادرش از مسوولین اهل معرفت و دانش دانشگاه شهر حمص بودند. دكتر سباعی از همان اوايل زنده گى از پدر فرزانه، مجاهد و اهل خیر خود، امام مجاهد شيخ حسن سباعى متأثر و او را الگو و پيشوای خويش قرار داد، چون پدرش در درگيري هاى مسلحانه عليه فرانسویها شركت جست و قيادت نيروهاى آزاده و مبارزین علیه استعمار و طاغوتيان و ستمگران را بر عهده داشت، در میان جامعه از جايگاه والايى بر خوردار بود.
از آن جایی که این مرد فرزانه در کنار پدر مجاهد و با معرفت خویش در مجالس اهل علم و دانشمندان شركت مى كرد؛ در نخستین ایام زنده گی اش با اشتیاق تمام، آیات پروردگار خویش را در کام جان ریخت و حافظ کلام رب العالمین شد؛ سپس جهت آموزش اصول اساسى شريعت شامل دورهی ابتدايى مدرسه ی «السعوديه» شد و در سال 1930 میلادی با موفقیت دوره ی متوسطه را نیز در این مدرسه به پایان رسانید و با هوش و استعداد و ذکاوت خویش همه را به شگفت واداشت!
عطش معرفت و دانش دینی دكتر سباعی را به مراکز بزرگ علمی جهان اسلام کشانید و در سال 1933 میلادی رهسپار دیار مصر باستان گردیده و از رشته ی فقه در دانشگاه الازهر آغاز و بعد وارد دانشکده ی اصول دین گردیده و پس از دریافت گواهی نامه افتاء و تدریس گام در مرحله دکترا گذاشت و در زمینه های تاريخ و قانونگذاری اسلامی مدارج عالی علمی را یکی پی دیگری در نوردید.
دکتور سباعی با تقدیم پايان نامه ی علمی اش تحت عنوان »السنة و مكانتها في التشريع الاسلامی» در سال 1949م مقام علمی اش را به اثبات رسانید، تا آن جا که بزرگ ترين علمای الازهر را به شگفت و شاد باش وا داشت، سپس اين كتاب ارزشمند در رديف مهم ترين منابع برای محققين و دانش پژوهان در زمينه ی قانون گذاری اسلامی قرار گرفت.
مبارزات دکتور سباعی:
دوران كودكی و نو جوانی دكتر سباعی موافق با روزگاری بود که سایه ی شوم استعمار فرانسه فضای سوریه را ظلمانی ساخته بود، فساد، تخلف، نادانی و ظلمت بر زمین و زمان حاکم بود و دكتر سباعی از نزديك اين آفــات را لمس و با آنان دست و پنجه نرم میكرد، روح آزاد منشی و سلحشوری اش نگذاشت تا آرام بنشیند، گروهی را جهت مبارزه علیه مدارس مبلغين يهودی تشکیل و در یک سخنرانی پرشور توانست، مردم را جهت رويارويی با استعمار و ستمگریهاي شان تحريك نماید و امور تظاهرات مردمی را علیه اشغالگران سامان دهد که این عمل دکتور سباعی خشم رهبران استعمارگر را در پی داشت، به همين خاطر برای اولين بار در سال 1931م به اتهام فعالیت های ضد فرانسوی دستگير و روانه ی زندان شد؛ اما اعتراضات مردمی سبب شد که استعمارگران مجبور شوند تا آزادش كنند.
دکتور سباعی به مبارزات خویش علیه اشغالگران ادامه می داد که برای بار دوم در سال 1932م روانه ی زندان شد، و در سال 1933م از زندان آزاد گرديد، برای ادامه ی مطالعاتش به دانشكده ی الازهر پيوست. دکتور سباعی در زمان حضور خویش در مصر با شخصیت و اندیشه های بزرگ ترین دعوتگر جهان اسلام در قرن بیستم امام حسن البناء آشنا و عملاً به جنبش جهانی »اخوان-المسلمين« پیوست، این آشنایی از مهم ترین رویدادهای زنده گی علامه سباعی به شمار می رود که شور و جذبه و نشاط دعوی و وطن دوستی و بیگانه ستیزی را در وجودش شعله ور می سازد و تمام سرزمین های اسلامی برایش وطن اصلی می گردد و از همین رهگذر است که در مصر نیز با برادران مومن آن دیار علیه استعمار انگلیس رهبری تظاهرات ضد اشغال بريتانيایی را به عهده می-گیرد و در سال 1934م از طرف انگليسي ها روانه ی زندان می شود و ســر انجــام در 1940م از مصر تبعيدش می کنند.
بازگشت استاد سباعی به سوریه بعد از آشنایی با شهید حسن البناء یک بازگشت عادی که یک دانش آموز بعد از پایان دوران تحصیلی اش به خانه بر می گردد، نبود؛ بلکه بازگشتی هدفمندانه و داعیــانه و رسالتمندانه بود، او باز گشته بود ال با این اندیشه وارد معرکه ی اصلاح مفاسد اجتماعی شود و برای تربیه ی جوانان امت طرح جدیدی را که شهید حسن البناء آن را از قرآن و حیات مصطفی صلی الله عليه وسلم و بزرگان امت برگزیده بود، عملی سازد و با تربیه ی فرد مسلمان خانواده ی مسلمان و جامعه ی مسلمان که ثمره اش حاکمیت دین الهی و مصلحت همه ی بشریت است، آستین همت برزده و در خدمت امت اسلامی باشد.
ناگفته نماند که علامه سباعی در زمان اقامت خویش در کنار امام حسن البناء به تنهایی به یک امت و یا به عبارت دیگر یک لشکر تبدیل می شود و بعد از تبعید، قبل از اين كه به سوريه برسد، فرانسوي ها از ترس اين كه مبادا مردم را عليه آنان بشوراند، در سال1941م ايشان را زندانی و به مدت دو سال و نيم در زندان های حمص و لبنان بازداشتش کردند؛ اما با خارج شدن از زندان برای نهادینه ساختن تفکر اصیل اسلامی و مبارزات هدفمند و تربیه ی نســلی پیش آهنـــگ، در سال 1945م علناً تشكيل جماعت »اخوان المسلمين« را در سوریه اعلام كرد، و حكيمانه رهبری آنرا به عهده گرفت و در پی جذب نخبه گان و جوانان بر آمد.
اندیشه ی «هرمُلک مُلک ماست که مُلک خدای ماست» برای استاد سباعی به یک باور و ایمان تبدیل شده بود و قلبش برای تمام سرزمین های اسلامی به تپش و جنبش در آمده بود. از این رو، قضيه ی فلسطين که باید برای همه ی مومنان از جایگاه والای عقیدتی-ایمانی بر خوردار باشد، در محراق توجهات ایمانی استاد سباعی قرار گرفت به خصوص هنگامی كه طرح تقسيم فلسطين مطرح گرديد، دكتر سباعی سراسر جهان را به هدف برانگيختن و شعلهور سـاختن روحيه ی دفاع از سرزمین مقدس و قبله ی اول مسلمانان پيمود، و در سال 1948م در خط مقدم دسته ی سواره نظام جوانان مسلمان قرار گرفت و در نبردهای سنگينی كه در اطراف شهر قدس به وقوع پيوست، دليرانه وارد نبرد شد، در عرصه ی نبرد با شجاعت و بيباكی كم نظيری به رويارویی با دشمنان ادامه داد و ثابت ساخت که هم مرد منبر است و هم قهرمان سنگر!
حقیقت امر این است که دکتور سباعی هیچ میدانی را که تصور می کرد دشمن را می تواند مورد هجوم قرار دهد، خالی نگذاشت. از این روی وقتی به اين واقعيت پی می برد كه روزنامهها نقش موثر در توجيه آرای عمومی و بيداری مردم از اهداف و نیرنگ های استعمارگران دارد، از این سلاح مهم نیز استفاده كرد و اولين گامی كه در اين زمينه برداشت، تأسيس مجلهای تحت عنوان »مجله ی المنار« در سال 1947م بود و از طريق آن به مهمترين مشكلات جامعه با بيانی روشن، روشی جذاب و جرأتی كم نظير پرداخت؛ به ادامه ی آن در سال 1955م نيز با برادران دينی خود روزنامه ی »الشهاب« را كه تا سال 1958م استمرار يافت، بنيان نهاد، و در همان سال 1955م مجله ی »المسلمون« را نيز بنيان نهاد، و بر اثر تلاش و زحمات بی دریغانه یی كه در اين مسير متحمل شد، توانست مجله ی فوق را به مدرسهای تبديل كند كه انعكاسی از يك تفكر اصيل اسلامی و منبری جهت دفاع از قضايای عالم اسلامی به شمار آيد و فصل جداگانهای را نيز در آن تحت عنوان »الدرة المغتصبة» (گوهر غصب شده) به قضيه ی فلسطين اختصاص داد.
خدمات علمی و فکری دکتور سباعی:
الله متعال برای تحقق رسالت های آسمانی هر از چند گاهی انسـان هایی را با هوش و استعــداد و نیروی فکــری فوق العاده بر می گزیند تا ارزش های دین و اندیشه های انسان ساز آسمانی را احیاء کنند، دکتر سباعی از همان برگزیده گان نادری به شمار می-رود که روند تعقل و تفکر و باز خوانی اندیشه های دین را در پرتو قرآن و سنت رونق دیگری می بخشد و ده ها اثر علمی و فکری ارزنده را به کتابخانه ی بزرگ و تمدن ساز اسلامی هدیه می کند که مهم ترین آن به شرح ذیل است: (أحكام الزواج، حكام الأهلية والوصية،أحكام المواريث، الوصايا والفرائض، أخلاقنا الاجتماعية، اشتراكية الإسلام، السنة و مكانتها في التشريع الإسلامي، أحكام الصيام وفلسفته، نظام السلم والحرب في الإسلام، الدين والدولة في الإسلام، مشروعية الإرث وأحكامه في الإسلام، المرونة والتطور في التشريع الإسلامي، القلائد من فرائد الفوائد، هكذا علمتني الحياة، المرأة بين الفقه والقانون، من روائع حضارتنا، الأحوال الشخصية والسيرة النبوية).
شیخ سباعی نه تنها در میدان تألیف ارزنده ترین آثار علمی همت گماشت؛ بلکه در تأسیس موسسـات علمــی نیز گام های بلندی را برداشت که نخستین موفقیت تأسیس »المعهد العربي الإسلامي« در دمشق است که تحت مدیریت شخص علامه سباعی آغاز به فعالیت های علمی نمود، سپس از طرف دانشكده ی حقوق دانشگاه دمشق به ايشان پيشنهاد تدريس شد، و در سال 1950م به سمت مدرس در این دانشكده منصوب گردید.
از آن جایی که شیخ سباعی خواهان تأسیس دانشكده اى مستقل در علوم شريعت بود، با وجود دشواري ها و موانعی كه سر راهش بود، در سال 1955م این آرمان را نیز تحقق بخشیده با وجود تدریس در دانشكده ی حقوق و سایر مسووليت هاى دعوی و فكرى، شخصاً رياست دانشکده ی شرعیات را نیز به عهده گرفت.
در واقع دكتر سباعى داراى توانايى بيش از حدى بود، كه براى فعاليت و كوشش ها حد و مرزى را نمىشناخت و به فعاليت در يك زمينه اكتفا نمىكرد، بلكه ايشان شخصیتی سرحال، پرحركت و پر نشاطی بود، كه به سوى بزرگ ترين اهداف و والاترين ارزشها در پرواز بود و آرزوى حركت در راستاى زنده نگهداشتن گران بهاترين ميراث فقهى مسلمانان را در سر مىپروراند؛ بنا بر این با همكارى برادران دينياش كه وی را در بنيان دانشكده ی علوم شريعت ياری نمودند، آستين همت را بالا زد و جهت ايجاد يك نوع دايرة المعارف فقه اسلامی با ساختار و روشی نوين بر آمد، و طولی نكشيد كه پروژه ی مذكور را به مرحله ی اجرا گذاشت، و به عنوان نخستین مدیر و رییس آن پروژه قرار گرفت. دكتر سباعی علاوه بر آن، ریيس بخش فقه و مذاهب اسلامی دانشگاه دمشق نيز بود، و با توجه به این كه احساس میكرد نياز شديدی به تربيت و توجيه دانشپژوهان در راستای برنامههای اسلامی است، جلسهای هفته گی به نام »قاعة البحث» را در راستای تحقق بخشيدن به اين هدف والا بنياد نهاد، و اداره ی آن را حتی در زمان مريضیاش نيز خودبه عهده گرفته بود، و وقتی كه دانشپژوهان استراحت ايشان را خواستار میشدند، در جواب میفرمود: بهترين خير در اين است كه من در حالی كه مشغول انجام وظيفه هستم، به پيش الله متعال بازگردم؛ نه اين كه بر روی رختخواب دراز کشیده باشم و به پيش الله جل جلاله بروم، مرگ در تقدير الله جل جلاله است، اما در نظر من درد و ألم محروميت از درس توجيه و ارشاد دانشپژوهان شديدتر و سختتر از آلام جسمی میباشد كه بدان گرفتارم »وحسبی الله ونعم الوكيل«.
بدين گونه زنده گانی دكتر سباعی صفحات تاريخ پر ارزشی را رقم میزد كه مملو از ايثار، افتخارات، جان فدايی، شجاعت، نيكوكاری و تلاش بود، ايشان از دعوتگران بیهمتايی بود كه ذره ذره زنده گانی و تك تك اعضای خويش را در خدمت اين دعوت اسلامی بسيج كرده بود، حتی روزهای آخر عمرش را كه بر اثر مريضی با درد وآلام رنج آوری همراه بود، بيشتر از تمام اوقات ديگر در خدمت به اين دعوت اسلامی صرف میشد، تا حدی كه اين مرحله از زنده گي اش به طلاییترين دوران زنده گي ايشان در زمينههای فكری، اجتماعی و ادبی تبدیل گرديد.
نا گفته نماند که علامه سباعی حتی مریضی اش را نیز بهانه ای برای تربیت و نصحیت هم رزمانش قرار داده بود صاحب کتاب »شخصیت مسلمان معاصر« در این باره می نویسد: در اوایل سال هاي (1960ميلادي) قاید بزرگوار مصطفي سباعي مريض شد، برادران و دوستان او خيلي غمگين شدند و به اين فكر بودند كه چه گونه اين انسان متحرك و با نشاط يك باره خاموش گرديده و در بستر مريضي و به بيماري فلج زمين گير شود؟
ولي اين مرد بزرگوار و اين رهبر مؤمن ايشان را تسلي داده و كوشيد تا اين موضوع را بي اهميت نشان دهد، وي گفت: الحمد لله كه دست چپم فلج شده است. اگر دست راستم فلج مي شد باز خيلي مشكل مي شد كه در آن صورت هيچ چيزي نوشته نمي توانستم و باز نعمت بزرگ اينست كه اثر فلج به دماغم نرسيده است كه در آن صورت از نعمت عقل و فكر كردن محروم مي شدم، مرحوم سباعي فلج شدن دست چپ را نعمتي تلقي كرده و در فضاي آن بارضايت و شـكر گزاري به سر مي برد.
سرانجام روز شنبه سوم ماه مارچ سال 1964م دكتر سباعی در سنی كه هنوز به 49 ساله گی نرسيده بود به جوار حق پيوست، و صدها هزار نفر از مردم سوريه و دمشق در تشييع جنازه ی دکتور سباعی جهت وداع با رهبر خود، شركت نمودند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
کتاب: فرهیخته گان تاریخ معاصر – تالیف سایت عقیده
کتاب: شخصیت مسلمان معاصر مصطفي – محمد الطحان
مقاله: صفحات من حياة الدكتور مصطفى السباعي – شوقي الأسطل
مقاله: العالم المجاهد الداعية مصطفى السباعي – عبداللـه العقيل
عبدالقدیر صالحی