تفاوت غزوات پیامبر با جنگهای امروزی
چکیده
با بعثت نبی مکرم اسلام و انتشار نور امید در عالم و رسوایی اهل باطل و به صدارت رسیدن حق، باری دیگر شیاطین انسی و جنی بیکار ننشستند و با مکر و حیله و نیرنگ، خواستار برچیده شدن سفره رحمت الله تعالی شدند.
این بار آنان شخص مبارک رحمة للعلمین، صلیاللهعلیهوسلم، را نشانه گرفتند و سعی بر خدشهدار نمودن وجه قیادت ایشان در عالم را کردند. چانچه امروزه نیز، دنیای غرب با شبهه پراکنی و اغتشاش اذهان عمومی، سعی بر منفی جلوهدادن پیامبر رحمت برای انسانها دارد.
این مقاله با نگاهی به سیره پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، در شأن و جایگاه فرماندهی، و معنا و مفهوم و هدف جنگ در مذاهب و جنبشهای غیر اسلامی، کوشیده است چند گام در شناخت روش آنحـضـرت صلیاللهعلیهوسلم در ابعاد مختلف قیادت و فرماندهی عالم و نحوه نشر دین مبین اسلام در خارج از شبه جزیره عربستان و تفاوتهای آن را با جنگهای حاضر، بررسی و تبیین کند.
توجه به خدای متعال، رعایت حقوق انسانی، شجاعت، گذشت، مهرورزی، تکریم مجاهدان و خـانـواده شـهـیـدان و مـانـند آن، در سیره نظامی پیامبر اعظم، صلیاللهعلیهوسلم، و مکر و نیرنگ، وحشیگری و گرگصفتی، بردگی و برده سالاری، ظلم و ستم، و… حاصل نبرد جنگهای حاضر را تشکیل میدهد.
مقدمه
با طولانی شدن عهد آخرین رسول از جانب الله، رفتهرفته بشریت از صراط مستقیم به کجراههای هلاکت و نابودی و از روشنایی دین به تاریکیهای جهالت و گمراهی و از خلقوخوی انسانی به خصلت حیوانی کشیده شدند.
باری! باورهای نابهجای انسانها و حرص و طمع بیپایانشان دستاوردهایی را برای آنان به دنبال داشت که به جرأت میتوان گفت که تاریکترین صفحات تاریخ بشریت بودهاند. از دزدی و چپاول و غارت و بردگی و کشتار و… گرفته تا بازداشتن خلق الله از بندگیاش و معطوف داشتنشان به بندگی و طاعت بندگان ظالم و مستبد که جنایتی بالاتر از آن نیست.
اینجا بود که خلا وجود منجی که ظلمتها را بزداید و حقوق از دست رفته را باز ستاند و طاغوت و طاغوتیان را سرجایشان بنشاند و رحمت و رفاه و آسایش را به بشریت عرضه کند، احساس میشد. تا اینکه ثمره دعای ابراهیم خلیل، علیهالسلام، به حقیقت پیوست و رحمت موعود از جانب الله بر بشریت عرضه شد.
باری! محمد امین، جوانمرد قریش! با سرشت انسانی و روح و روان خدایی، حامل رحمت و رسالت الله بر بندگان، از جانب الله بسوی رشد و هدایت و نجات و رهایی انسانها فرستاده شد. و اینجا بود که تاریکیها کنار رفت و روشنایی تابیدن نمود و صبحی دیگر بر عالم کائنات طلوع کرد و دیگر، تاریخ از ثبت وقایع زمان هراسی نداشت.
اما امروزه گذشته تلخ دوباره زنده شده و جهالت پیشین بر انسانها طاری گردیده و عدل و عدالت و رحم و مروت و خیر و اخوت، جای خود را به ظلم و ستم و استبداد و خودکامگی افرادی نالایق و نابهکار داده است.
واقعا جای بسی تعجب است که دنیای غرب و غلامان دربارش تمام هم و غمشان را صرف خردهگیری به اسلامی کردهاند که خالق هستی او را پاک آفریده و اکسیر نجات بشریتش قرار داده و عزتش را با سرور کائنات به پای تکمیل رسانیده است.
چرا آنان جنایات جنگهای صلیبی را نمی بینند، جنگهای جهانی اول و دوم را به خاطر نمی آورند؟ آیا هلوکاست چندان اهمیتی ندارد؟ فاجعه هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در دنیای آنان رخ نداده است؟ خاطرات جنگهای هيتلر و چنگيز و چرچیلٰ جذابیتی برایشان در پی نداشته است؟ و… و… و…
اگر حافظهشان آنان را در باب این مسایل یاری نمی کند چرا در مورد قتلعام فلسطینیان که همه روزه تازگی به خود میگیرد واکنشی نشان نمیدهند؟
و اما، اگر از وحشیگری در عراق و افغانستان و هند و چچن و مصر و لیبی بگذریم، درد سوریه و میانمار را به که بگوییم؟
اکثر قریب به اتفاق غربیها نه دیروز و نه امروز، قدر ارزشهای الهی را نفهمیدند. آنان کشورها را اشغال نموده و دستهای آلوده به خون هزاران بیگناه خود را بر ثروتهای طبیعی ملتها گذاشتند و انسانها را به بردگی گرفته و زیر پرچم استعمار خود آوردند و در این راستا خونها ریختند و حقها پایمال کردند و جنگها به راه انداختند که نبردهای خونین بالکان، و جنگهای جهانی اول و دوم در گذشته دور (گولن، محمد فتح الله (1391): 2/ 192-193) و اشغال افغانستان توسط روس و انگلیس و امروز ناتو، اشغال عراق، کشت و کشتار ملت مظلوم و بیدفاع سوریه، مصر، لیبی و… دستآوردهای آنها، از این قبیلاند.
به راستی! این مدعیان حقوق بشر، حامل رسالت رهایی انسانها در زعم باطلشان را چه میتوان گفت؟ جهالت آنان را چه میتوان نامید؟ چه لقبی زیبندهشان است؟ آیا این جهالت در عین تجاهل نیست؟
حال آنکه درست 14 قرن پیش، با دستان پرنور و تاریکزدای رسول خدا، ظلم و استبداد برچیده شد و با کمترین خسارت، اعم از مالی و جانی، آزادی و آزادگی بر انسانیت تقدیم گردید. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 192-193)
1. معناشناسی جهاد (جنگ)
1ـ1. واژه و معنای لغوی
واژه «جهاد» از ریشه «ج- ه- د» به معنی کوشش و مبارزه و فعالیت است. جِهاد، جنگ مشروع در راه خدا و عنوان یکی از ابواب فقه اسلامی میباشد. جِهاد واژهای عربی است از ریشه “جهد” به معنای مشقت، تلاش، مبالغه در کار، به نهایت چیزی رسیدن و توانایی. (خلیل بن احمد (1406هـ . 1986م)؛1/ 411-412 و نیز الجوهري، إسماعیل بن حماد (1404 هـ . 1984م)؛ 5/ 1902)
2ـ1. معنای اصطلاحی
مهمترین مفهوم اصطلاحی این واژه در متون دینی، همانند کاربرد عام آن، گونهای خاص از تلاش است؛ یعنی مبارزه کردن در راه خدا با جان و مال و داراییهای دیگر خود، در نبرد با کافران و باغیان، با هدف گسترش و اعتلای اسلام و برپا داشتن شعائر و یا دفاع از آن. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 1/ 10)
جهاد برعکس آنچه که امروزه توسط سیاستمداران مطرح میشود، تنها به معنی جنگ و خونریزی نیست. بلکه در اصل، به معنی کوشش و مبارزه میتواند در عرصههای گوناگون باشد. جهاد، مصادیق دیگری چون جهاد اصغر، جهاد مالی و جهاد زبانی دارد. برخی از عبادات نیز همسنگ جهاد دانسته شدهاند.
متصدی امر جهاد، حکومت دینی است. بزرگترین جهاد “جهاد با نفس” است که با نام “جهاد اکبر” شناخته میشود و تلاش در راه دفاع از دین اسلام یا گسترش قلمرو اسلام، جهاد کوچک (جهاد اصغر) نام دارد.
جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی است. کلمهٔ جهاد حدود ۱۰۸ بار در قرآن آمده است. (هیکل، محمد خیر (1996)؛ 1/ 41)
2. حقیقت جهاد نبوی و جنگهای دیگر
با نگاهی دقیق و عمیق در عمق معنای جهاد میتوانیم اهداف جزئی زیادی را برای آن در نظر بگیریم. چنانچه علمای ربانی چنین کردهاند و در اینجا اشاراتی به آنها خواهد شد.
دنیای غرب در قرن گذشته با فتنهانگیزی و اخلالگری، شبهاتی پیرامون احکام جهاد در بین مردم منتشر کردهاند و اینطور وانمود نمودهاند که جهاد راهی است برای پذیرفتن اسلام و مسلمانان، نه با دلیل و برهان که با زور شمشیر توانستند دین خود را گسترش دهند. جنگ و درگیری و توسل به زور و ارعاب و … تنها راه دعوت به سوی اسلام بود و برای همین منظور، مسلمانان به سرزمینهای غیراسلامی یورش بردند تا آنان را وادار به قبول دین اسلام نمایند.
باری! این پندار نابخردانه و مغرضانه، جز جهالت و یا تجاهل از مسائل جهاد مشروع و قرابتی که بین جهاد و دعوت اسلامی است، نمیتواند باشد.
در حقیقت، جهاد برای اجبار مردم به پذیرفتن اسلام مشروع نشده است. بلکه برای اجرای فرمانهای الهی و در هم کوبیده شدن عظمت و ابهت پوشالی کفار که همواره بزرگترین سبب برای شیوع ظلم و فتنه و فساد و بارزترین مانع پذیرفتهشدن حق و گوش فرا دادن به دعوت اسلامی بوده، مشروع گردیده است. و اگر جهاد بر مبنای اجبار نمودن به قبول دین می بود، پس چرا جزیه برای خاتمه دادن به جنگ جواز پیدا نمود؟
تاریخ خود مدعای ماست؛ چنانچه در هیچ یک از جنگهای جهادی اسلام، ملاحظه نشده که پس از فتح مسلمانان سرزمینی را، کسی از اهل آن را وادار به قبول دین کرده باشند. و اما تسلیم کفار به احکام الهی و گردن نهادن به حقانیت اسلام نه با اجبار و اکراه که با دلیل و برهان قاطع و سیمای زیبای اسلام و اخلاق نیکو و کارهای مجذوب و… بوده است. چنانکه آنان پس از درک جایگاه دین و عظمت و شوکت رسالت نبوی و ملکوتی بودن آن، با اختیار کامل و میل خود به اسلام گرویدهاند.
باری! مشروعیت جهاد، برای اعتلای کلمةالله بر روی زمین الله بود و تا اینکه عزت و شوکت و سربلندی تنها برای اسلام باشد و متکبرینی که برای تحقق آرمانهای خود، بندگان الله را به بردگی میگرفتند و ملزم به اجرای قوانینی سرچشمه گرفته از رأی و نظر شخصیشان بود، میکردند و از اینکه فرمان الله بر زمینش جاری شود ابا میورزیدند و اکراه داشتند و با قدرت حکمشان، هرگونه ظلم و ستم و فساد را روا می داشتند، از صحنه گیتی زدوده شوند.
اما متأسفانه، برخی از مسلماننماها که خود را منسوب به اسلام میدانند و غربگرایانی که شیفته افکار و اندیشههای غرب شدهاند، بدون اینکه حقیقت و کنه معنای جهاد را بفهمند و اینکه کفار هرگز به حکم جهاد راضی نمیشوند، در برابر دنیای غرب سر به گریبان برده و بیشرمانه عذرخواهی میکنند و بدین منظور روایات جهادی را نیز تأویلات وقیحانهای مینمایند؛ چنانکه میگویند: مشروعیت جهاد، تنها جهت دفاع از مملکت اسلامی در برابر هجوم دشمن است و فرمان جهاد با ملت کفر هیچگونه جوازی ندارد.
باری! پندار کورکورانه آنان نه در کتاب و نه در سنت و نه در تاریخ، هیچگونه جوازی ندارد و فقه اسلامی نیز هرگز بر این امر تسلیم نشده است. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 3/ 4-5)
1ـ2. اصول پایه جنگ در اسلام
اسلام همواره سعی بر به حداقل رساندن میزان تلفات و خسارات ناشی از جنگ نموده است؛ فسخنمودن جنگ با قبول اسلام و یا تن دادن به جزیه و چهار اصل ذیل از جملۀ اسباب کاهش ضرر و زیانهای جنگ میباشد.
1ـ کرامت و شرافت انسانی را جریحهدار نساختن؛
2ـ بر کودکان و زنان تعرض نکردن؛
3ـ خرده نگرفتن بر کسانی که در معابد وقف طاعت و عبادتاند؛
4ـ نجنگیدن با کسانی که در جنگ علیه سپاه شرکت نمیکنند.
پس جهاد برای نشر حق و دین اسلام مشروعیت پیدا نکرده است، بلکه مانعان و مغرضان حق عامل جنگند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 186)
2ـ2. قیادت منحصر به فرد رسول خدا
تجربه نشان داده که رویدادهای روزگار، آبَستن رهبران سُتُرگ و فرماندهان نامآوری بوده که پا به عرصه گیتی نهاده و قیادت آن را بر عهده داشتهاند. در این میان برخی فرصت قیادت را در ابتدای جوانی به دست آورده و برای برخی دیگر این مسئولیت به تعویق افتاده است.
اما پیشوایی و رهبری منجی عالم بشریت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلیاللهعلیهوسلم، کاملا با رهبری دیگر سردمداران و رهبران جهان متفاوت بوده و غیرقابل مقایسه است.
آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، از نظر فطری دارای صفات وهبی در زمینه قیادت بودهاند و خداوند متعال ایشان را شایستگی و لیاقت پیشوایی مسلمین را داده بود که رویدادهای زمان هیچ نقشی در شکوفایی خلاقیتهای فرماندهی وی نداشته است. به
طور مثال هنگامی که واقعه “حرب فجار” رخ داد- جنگی که یک سوی آن قریش، همان قبیلهای که رسول خدا به آن منتسب است، قرار گرفته بود و در طرف دیگر آن یکی از قبایل عرب قرار داشت- چرا این خلاقیتهای فرماندهی در آنجا هویدا نگردید؟
حال آنکه پیامبر خدا در عنفوان جوانی بود و فقط نقش یک سرباز عادی را ایفا نمود، با وجودی که در میان قریش، در چنین سنی فرماندهان زیادی وجود داشت. چرا این ویژگیها در زمانی که اصحاب وی بدترین شکنجهها را میچشیدند، نمودار نگردید؟
باری! قیادت پیامبر خدا در سن 53 سالگی آغاز گردید؛ آن هم به بهترین شکل ممکن، چرا که این یک رسالت معیّن و ویژه از جانب الله بود. به تعبیر دیگر خداوند متعال وی را از مبارزههای جنگی و بازیهای سیاسی و رقابتهای تنگاتنگ و… که بقیه فرماندهان دنیا به آن نیاز دارند، بینیاز ساخته بود.
همانطورکه اشاره گردید در دنیا معمولا استعدادهای یک فرمانده از کوچکی در وجود وی مشخص میشود و سپس با تجربههایی که در جوانی به آن دست مییابد رشد و نمو میکند و بعد در هر میدانی میخواهد صلاحیتهای خود را با تلاش متناوب و رقابتهای تنگاتنگ به رخ دیگران بکشد تا از این راه به مقام دلخواهش دست یابد.
آیا شما فکر میکنید که ناپلئون 27ساله که ایتالیا را به زانو نشاند بدون سابقه جنگی و بدون تجربه بوده است؟ خیر! او ابتدا وارد دانشکده جنگی شد و سپس به عنوان افسر توپخانه از آنجا فارغالتحصیل گردید، سپس از تجربههای نظامی معاصر استفاده نموده و آنها را عملی اجرا میکرد و پس از آن در سن 25سالگی به سِمَت سرلشکری درآمد و در سال1795م توانست اغتشاشگران را در پاریس سرکوب کند و پس از آن توانست قیادت ارتش فرانسه در ایتالیا را بر عهده گیرد. به همین ترتیب اگر به دیگر فرماندهان بنگریم به طور مثال “هیتلر”، “چرچیل”، “تیتو” و “استالین” و حتی “چنگیزخان” همه به این شکل بودهاند؛ چنگیزخان از13 سالگی تا 35سالگی (یعنی به مدت چهل سال از عمرش) را در جنگها سپری کرده و کشورگشایی او ناگهانی نبوده است. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 267-268)
3. اهداف جهاد در سیره نبوی و دنیای غرب
هدفشناسی در هر زمینهای از حایز اهمیتترین موارد در آن به شمار میرود. جنگ و نبرد که از دشوارترین رفتارهای عملی انسانها به حساب میآید اگر هدفمند نباشد، جز تباهی و ویرانی به دنبال نخواهد داشت.
لذا باید اذغان نمود که سرنوشت هر جنگی به هدف پیش روی فرماندهی آن بستگی دارد. اگر ابوجهل و شیبه و عتبه و… در گذشتۀ دیر، و سزار و ناپلئون و هانیان و هیتلر در گذشتۀ نزدیک، و بوش و اوباما و بشار و…. در عصر حاضر هدف نبردهای خونینی را که به راه انداخته و می اندازند و دستاوردهایی که به دنبال داشته و دارند و آثار مخربی که برجای میگذارند را میدانستند بهراستی که هرگز جرأت نمیکردند چنین وحشیانه و نابخردانه پا به عرصه نبرد بنهند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 274 )
هدف از جنگ در اسلام متمایز از برداشت دنیای غرب و غربگرایان و غربپیشگان است.
چرا که برخلاف آنان که جنگ آنها مصلحت شخصی و حقد و کینه و حرص و طمع و خودپرستی و خودبینی و… را به دنبال دارد، آزادی فکر و اندیشه و عقیده و باور و رهایی از چنگال استبداد و استعمار، در اسلام مراد است. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 194-195)
در هیچ مرحلهای از مراحل زندگانی آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، جنگ هدف واقع نشد. جنگ آخرین تدبیر بود؛ چنانکه ابتدا پذیرفتن اسلام و دوم پرداخت جزیه مطرح بود. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 3/ 253)
خداوند در آیه 10 سوره حجرات فرمان میدهد که هرگاه دو گروه باهم درگیر شدند و نابسامانی و ناامنی غالب و شرایط بحرانی به وجود آمد، باید به هر نحو، صلح و آرامش و امنیت را برگرداند، اگرچه منجر به صفآرایی در مقابل برادران مسلمانی که از حد تجاوز کردهاند باشیم. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 194-195)
1ـ3. هدف از مشروعیت جهاد تهاجمی
جهاد تهاجمی اجبار غیرمسلمانان به احکام اسلام و پذیرفتن آن نیست، بلکه اقامه دستورات الهی بر روی زمین الله است. بدین منظور که اسلام نه تنها مجموعهای از عقاید و عبادات ـ مانند سایر امتهاـ نیست که حکم خداوندی در تمام مراحل و دستورات زندگی میباشد و دعوت آن دعوتی انقلابی نه بهسوی عقیده محض که عدالت خداوندی بر روی زمین است.
این اکسیر حیاتبخش هیچگونه مخالفتی با کسی که پایبند دین و آداب و رسوم خود باشد، ندارد اما تحمل اینکه گروهی افکار و عقاید باطله خود را بر دیگران تحمیل نمایند و بندگان خدا را بردگان خود بگمارند و بر اساس آرا و اندیشههای نفسانی، ظلم و فسق و فجور را حلال دانسته و منکر و فساد را رواج داده و سرشت انسانی را تغییر دهند و آنان را از شنیدن و قبول حق باز دارند، را ندارد. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 3/ 10-11)
باری! اسلام به قیادت و سالاری پیامبر اعظم به قصد تحقق بخشیدن به هدف والایی به میدان آمده بود. آنان جاه و پست و مال و منال و یا دنیای فانی را نمیخواستند؛ بلکه هدف آنان چنان والا و میمون بود که هر انسان عاقلی را به تأمل وا میداشت. آنان اعلای کلمةالله در چهارگوشه هستی را خواستار بودند؛ عبادت و بندگی الله و رهایی انسانها را از اسارت و بردگی نفس و شیطان و برچیده شدن ظلم و طاغوت را میطلبیدند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 274 )
و این همان هدفی است که ربیعة ابن عامر، رضیاللهعنه، در جواب رستم در فتح ایران که هدف آنان را می طلبد، میگوید: الله مبعوثمان کرده تا کسی را که بخواهد از عبادت بنده به عبادت الله سوق دهیم و از تنگی دنیا به فراخی آخرت رهنمون داریم و از جور ملل و مذاهب باطل به عدالت اسلام رهسپار سازیم. (ابن کثیر (1408 هـ – 1988 م)؛ 7/ 39)
و چنانچه کفار به حکم الهی گردن نهادند و جزیه را پذیرفتند، هدف و مقصود جهاد حاصل گشته و هرگز با زور و ارعاب، وادار به قبول اسلام نشوند تا رفتهرفته خود، حقانیت اسلام را درک و آن را در آغوش بگیرند.
4. عوامل به راهاندازی غزوات
1ـ4. قلع و قمع ظلم و ستم
داد حقخواهی مظلومان همواره فضای آسمان دنیا را طنینانداز کرده است و ظلم و ستم حاکمان جابر و مستبد و پایمالکردن حقوق انسانی مردمان بیگناه، طالب حس دادخواهی و همدردی شده است اما تا دردی در دل نباشد و قلبی احساس نورزد و رحمی در کار نباشد، داد هیچ مظلومی جواب داده نخواهد شد. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 184)
برخی کوردلان که نعمت افزونشان رسیده، جایی که شکر برآرند ظلم و ستم روا دارند، چنانکه درصدر اسلام با تمام صبر و شکیبایی رسول خدا، صلیاللهعلیهوسلم، و صحابه کرام، رضیاللهعنهم، روز به روز بر ظلمها افزوده میشد و حقوق پایمال و بهای خون ارزان و باورها بیاساس خوانده میشدند و اینجا بود که الله، جلجلاله، ظلم را بر بندگان خود نپسندید و اجازه دادخواهی را صادر نمود؛
«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِمْ لَقَدِيرٌالَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِم بِغَيرِ حَقٍ إِلا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ …» [حج: 39-40] (به آنها كه جنگ بر آنان تحميل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا كه مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا قادر بر نصرت آنها استهمانها كه به ناحق از خانه و لانه خود بدون هيچ دليلى اخراج شدند جز اينكه مىگفتند پروردگار ما الله است…)
باری! پیامبر ما صاحب شمشیر نیز بودند اما تا بدانجا که ممکن بود شمشیر از نیام برون نمیآوردند و رحمت و عطوفت به کار میبستند و چون کوردلی را، عطوفت کار نیاید شمشیر از نیام برآید.
این الگوی رفتاری رسول خدا، صلیاللهعلیهوسلم، مدعای این شعار است که میگوید: شما هرگز نمیتوانید مانع آزادی فکر و اندیشه شوید و راههای منتهی به انسانیت را مسدود سازید. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 190-191)
2ـ4. فراهمسازی زمینه دعوت
دین رحمت هرگز نمیپسندد که بندهای بر روی این کره خاکی بیایمان از دنیا برود و راه حق و حقیقت را نشناسد. در این بین اگر گروهی حقستیز و جاهطلب ممانعت ایجاد کنند و مانع از ایمان آوردن تشنگان راه حق شوند، حکم جهاد واجب خواهد شد. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 186)
5ـ نمونههایی از ویژگیهای اسلام در سیره جهاد
1ـ5. صلح در فرهنگ اسلامی و غیراسلامی
دین مبین اسلام و رسالت و خلافت رسول مکرم اسلام، صلیاللهعلیهوسلم، که رحمت الهی نه فقط انسانها که تمام عالم است. آنحضرت همواره در مسیر هدایت و رشد و رستگاری، بهدور از ظلم و بیداد و بردگی قدم برداشته است. نمونه بارز این ادعا حکم و جایگاه صلح در قانون اساسی اسلام است که نمایانگر جلوگیری از هر نوع جنگ و درگیری و قتل و غارت میباشد.
پیامبر رحمت، صلیاللهعلیهوسلم، همواره صلحطلبی را در پیش داشتند. چرا که تا صلح باشد جنگی در کار نخواهد بود؛ «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِیم» [الأنفال: 61] (و اگر (مشركان) به صلح گراييدند، تو نيز بدان گراى و بر خدا توكل كن كه او شنواى دانا است.)
صلح از صفات بارز دین مبین اسلام و از خصلتهای زیبای رسول رحمت، صلیاللهعلیهوسلم، است که اتحاد و همبستگی و مدارا و مسالمت حرف اول را میزند.
رسول خدا، صلیاللهعلیهوسلم، همواره سعی مینمودند تا مانع خونریزی و جنگ شوند. ایشان در دوران 13 ساله دعوت در مکه، بدی را با نیکی و دشنام را با تبسم پاسخ گفتند. صبر را در مقابل آزار و اذیت مشرکان به کار بردند. روزانه بر شدت ظلمها افزوده میشد و دم بر نمیآوردند، شاهد پرپر شدن یارانشان بودند و ثوابشان را میطلبید. از شدت جراحت خون مبارکشان بر زمین میچکید و بر آخرتشان میگریستند و در آخر مجبور به هجرت و ترک دیار گردیند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 187-188)
2ـ5. جایگاه صلح در اسلام
آنحضرت در صلح حدیبیه که در ظاهر امر، بزرگترین توهین بر باور و عزت مسلمانان بود و بندهای آن اهانتی نابخشودنی نسبت به اسلام و مسلمین تلقی میشد، برخلاف میل برخی از یارانش و برای جلوگیری از جنگ و فرصتدهی هرچه بیشتر کفار در تدبیر و اندیشیدن به اسلام به پای میز صلح با مشرکین مکه نشستند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 157-158)
اما در نظامهای دیگر، جنگ، میدان وحشیگری و درندگی است و صلح چیزی جز مکر و نیرنگ نیست. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 194-195)
3ـ5. خیانت در اسلام رنگی ندارد
یکی از خصوصیتهایی که اسلام را از دیگر مذاهب و ادیان متمایز میسازد، ارج نهادن به عهد و پیمان و دوری از خیانت و نیرنگ است. چنانکه در بدو ورود پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، به مدینه، عهد اخوت و برادری در بین انصار و همکاری و همیاری بین مسلمانان و یهودیان بسته شد. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 129)
اسلام همچنان که بر عهد و پیمان مسرانه عمل میکند نقض عهد را نه بر خود و نه بر همپیمان خود میپسندد. (تکمله: 3/ 27)
در جهان اسلام و باور آن، خیانت وجود ندارد. لذا جمهور علمای اسلام اتفاق نظر دارند که در شروع جنگ در صورتی که دعوت اسلامی به سرزمین کفر نرسیده، واجب است که ابتدا دعوت به آنان عرضه شود و اما اگر که آگاه به کنه حقیقت اسلاماند، دعوت در درجه استحباب قرار میگیرد.
آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، به هنگام نبرد همواره توصیه مینمودند که در هر حال تقوای الله را پیشه کنید، با نام الله وارد میدان شوید و با دشمنان الله بجنگید و آنان را نابود سازید و به هوش باشید که از عهدشکنان نباشید. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛3/ 17-22)
4ـ5. الله؛ یگانه پشتیبان
غزوات نابرابر و ناباورانه پیامبر اسلام، صلیاللهعلیهوسلم، با دشمنان، صراحتا بیانگر این است که هرگز اسباب مادی و ظاهری، اعم از تجهیزات نظامی و تدارکات جنگی، فتح و پیروزی را به ارمغان نیاورده است، گرچه اسبابند و به ظاهر بیانگر قدرت، اما نیرویی مافوق اسباب یار و مددگار مسلمانان بوده است که اسباب مادی در برابر عظمت و جلال آن محکوم به فناست.
باری! توکل بر الله منزلگاه شناخت حق از باطل و باور از پندار نابهکار است و بوده و خواهد بود و اسباب ظاهری، هرگز تزلزل و لغزشی در قلب صبور مومن به الله وارد نمیکند.
در سیرت پاک آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، مشاهده میکنیم که در هر شرایط پیوسته یاری الله را میطلبند و بدو مدد میجویند. (بوطی، محمد سعید رمضان (1377هـ)؛ 275-279، گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 161-162)
و آنگاه است که الله امداد غیبیاش را فرو میفرستد و زعم باطل دشمنان متکی بر اسباب را به یاس و ناامیدی مبدل میسازد.
باری! هر که غیر خدا را متکی بوده و دلخوش به امداد او باشد، جز خود را فریب نداده است. درهم کوبیدهشدن ابرقدرتمندترین امپراتوریهای عصر پیامبر و شکست ذلتبار غرب مسیحی در جنگهای صلیبی و خوار و ذلیل گشتن سردمداران قدرت در عصر حاضر، چون روس و انگلیس و آمریکا و… در اشغال و نبرد با جهان اسلام، هرچه در حکم اسبابند را در مقابل قادر مطلق پوچ و بیارزش میسازد.
5ـ5. نمونه رفتاری با اسیران در اسلام و غرب
نمونه دیگر رأفت و رحمت و برتری پیشوایی پیامبرخدا، صلیاللهعلیهوسلم، در رفتار ایشان با اسیران هویدا میگردد. در اینجا مقایسه کوتاهی در این مورد خواهیم داشت.
“رمضان لاوند” در کتاب خود نمونهای از رفتار آلمانیها با اسیران جنگی را چنین به تصویر کشیده است: صدها هزار اسیر به سبب گرسنگی و امراض گوناگون طعم مرگ را چشیدند. سپهبد “کیتال” پیشنهاد کرد که اسیران را با آهن داغ دهند. همچنین سپهبد “نون مانستین” دستور داده بود که هیچ نوع غذایی به اسیران داده نشود. او غذا دادن به اسیران را کاری پست و مایه حقارت میدانست.
فرماندهان و کشورگشایان دنیاطلب هر فکری به ذهن آنها میرسید بر سر اسیران جنگی اعمال میکردند. کارهای سنگین و طاقتفرسا را به دوش آنان میکشیدند. قلعههای محکم که هماکنون به ثبت آثار باستانی گردیدهاند، ساخته دست همین اسیران بوده است. چهبسا اسیران را برای شادکامی فرماندهان در پیشروی آنها همانند مار و کژدم سر میبریدند و گاها آنها را طعمهی درندگان میکردند، تا کشورگشایان، با دیدن رنج و درد آنها احساس لذت کنند.
اما پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، آمد تا این پدیده شوم را به تدریج از بین برده و بساط این عمل شنیع را برچیند. آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، اگر چه از مبارزان و سربازان گروه مقابل (کفار) اسیر میگرفتند، اما چنان قوانین و ضوابطی برای آنها تصویب نموده بودند که در طول تاریخ قبل و بعد از آن، بینظیر است. بهطور مثال به لشکریانش توصیه مینمود تا با اسراء بهعنوان برادر و یک انسان همنوع، معامله صورت گیرد. چه بسا اسیرانی را در مقابل سوادآموزی به یارانش آزاد مینمود و برخی را با فدیه آزاد میکرد.
برخورد و واکنش رسول خدا، صلیاللهعلیهوسلم، در مورد “ابوسفیان”، که تا آن زمان بزرگترین دشمن سیاسی اسلام محسوب میشد، در زمان فتح مکه مثالزدنی است. ایشان چنین فرمودند: «من دخل دار أبی سفیان فهو آمن» (هر کس که در منزل ابوسفیان برود در امان است.) منزل کسی که مقر فرماندهان قریش بود و از آنجا علیه آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، توطئهچینی و نقشه میکشیدند، اما امروز با ورود فاتحانه محمد امین، صلیاللهعلیهوسلم، به سرای بخشش و کرامت تبدیل گردیده است و هر مجرمی که مرتکب هر نوع جرمی گشته بود با ورود در آن منزل ایمن میگشت.
6. نمونه های جنگی در نبردهای غیرمسلمان
دنیای دروغین غرب و استعمارپیشهگان و استبدادگران و فرقههای غیراسلامی در طی قرون متوالی چه قبل از ظهور اسلام و چه بعد از آن، همواره در جبههای نبرد، چنان کارنامه تاریکی از خود برجای نهادهاند که گرچه غیرقابل تصور است، اما غیرقابل انکار نیست، چرا که روزگار، بهراستی تلخی این روزها را چشیده و تجربه کرده است. آنچه در ذیل میآید نمونههایی از صحنهها و رفتارهای جنگی آنان میباشد.
1ـ6. جنگ در اندیشه غربیان
آنان نبرد را منتهای غایت تصور میکردند و سعادت و کامیابی را در آن جستجو مینمودند. چنانکه در نبرد صلیبیان با آلبیها به سال 1218م که به پیروزی صلیبیان ختم شد، کشت و کشتار حرف اول را میزد. بنا بر اعتقاد کاتولیکها هر چه از اهل بدعت ـ به اصطلاح کاتولیکها ـ بیشتر کشته میشدند، به تقوی نزدیکتر میگشتند. لذا صلیبیان با وحشیگری وصفناپذیری به کشتوکشتار آلبیها پرداختند، چنانکه سفیر پاپ اینّوسان سوم نوشته است: شهر تولوز دو سه ساعته قبض شده، کسان ما نه به مقام توجهی میکردند و نه به سن، نه از مرد میگذشتند و نه از زن، قریب به بیست هزار نفر را کشتند و شهر را به تاراج بردند و به آتش سپردند. (اسلام نیا، فریدون (1387)؛ 136)
2ـ6. پیدایش مسیحیت در فرانسه
کلویس (481-511) بنیانگذار فرانسه، وقتی نفوذ مسیحیت در مناطق تحت نفوذ خود، در خاک فرانسه را مشاهده کرد با نزدیک کردن خود به روحانیون مسیحی سعی بر مستحکمتر کردن پایههای حکومتی خود نمود. وی برای اثبات وفاداریاش به کلیسا تمام قدرت خود را در تحمیل مسیحیت بر اهالی سرزمینهای تحت سلطه خود به کار برد که در نتیجه رفتهرفته مسیحیت بر فرانسه غلبه کرد. (اسلام نیا، فریدون (1387)؛ 135)
همچنین سایر کشورهای اروپایی چون انگلستان، دانمارک، روسیه، آلمان، لهستان، نروژ و… با شدیدترین تهدیدات جانی و مالی مسیحیت را در مناطق تحت سلطهشان ترویج دادند. (اسلام نیا، فریدون (1387)؛ 137-139)
3ـ6. دادگاه تفتیش عقاید
چنانکه گذشت، ترویج دین مسیحیت در اروپا با زور و قدرت و خون و خونریزی همراه بود. خدمتگزاران کلیسا که برای نشر مسیحیت در اروپا از هیچ عملی ابا نداشتند، دادگاه تفتیش عقاید دایر نمودند. در سال 1229م در زمان سن لوئی، به فرمان مأمور تفتیش عقاید 138 نفر را با هم در آتش سوزانیدند. (اسلام نیا، فریدون (1387)؛ 137)
4ـ6. نبردهای چند دهه گذشته و ثمرات آن
در دهههای اخیر نیز برخی از افکار نابجا و کینههای ضداسلامی، جنگهایی را به دنبال داشته که آمار تلفات آن متحیرکننده است؛ اشغال افغانستان توسط نیروهای متحد ناتو در سال 2001 تا کنون بالغ بر 100هزار کشته برجای گذاشته است. (ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد)
عراق، دیگر کشور اسلامی نیز از مکر و دسیسه غرب رهایی نیافت و در دام خونین آن افتاد که آمار تلفات آن نیز بیش از 200هزار نفر بوده است. (ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد)
ملت سوریه، مصر و لیبی نیز که خواستار حقوق ملیتی خود بودهاند با مخالفت حاکمان مستبد خود روبهرو شدند که هر کدام آماری غیر قابل باور را در کارنامه خود ثبت کردهاند؛ سوریه با بیش از 130 هزار شهید در مقام اول (الإسلام اليوم/ وكالات) و مصر و لیبی هرکدام دهها هزار شهید را بدرقه آخرت کردهاند. (ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد)
باری این است دستآورد غرب که خود را مدعی حقوق بشر قلمداد میکند و در تمدن و پیشرفت حرف اول را میزند. بهراستی که اگر پیشرفت و ترقی در این است، ارزانی خودشان و اسلام را بدان کار نیاید.
نتیجه
با وجود تاریکیهای تاریخ بشریت، به راستی که هیچکس نمیتواند حقیقت انکارناپذیر اسلام و رسالت نبوی، صلیاللهعلیهوسلم، را زیر سوال ببرد و بر آن خرده بگیرد. کوردلان غربی که سعی بر خدشهدار نمودن سیرت اسلام میکنند، باید سری به کارنامه ننگین خود بزنند که چه جنایات بیشرمانهای را به ارمغان آوردهاند.
حقا که آن حضرت، صلیاللهعلیهوسلم، یگانه منجی بشریتاند و اگر رحمت والای ایشان نبود معلوم نبود که چه بر سر بشریت میآمد و اکنون در چه وضع اسفناکی به سر میبردند.
چرا که جاه و مال و پست و مقام، چنان انسانها را کور کرده بود که جز خود، هیچکس را نمیدیدند و جز در پیشبرد اهداف هوا و هوس نفسانی خود نمیاندیشیدند. متاع ناچیز دنیا و لذتهای ناپایدار آن، نهایت آمال و آرزوهایشان را تشکیل میداد و حق و حقوق دیگران، هیچ مفهومی در کتابواژهی فکر و اندیشه آنان نداشت.
باری! سیرت و سنت پاک رسول رحمت، صلیاللهعلیهوسلم، بهترین الگو برای رشد و کمال و بهترین نسخه برای رهایی و آزادی و بهترین اکسیر برای رسیدن به ملأ اعلی است.
پس یگانه صراط مستقیم برای طالبان حق، همان راهی است که نبی مکرم اسلام، صلیاللهعلیهوسلم، پیمودهاند و بس!
منابع:
ـ ابن کثیر، اسماعیل، البداية والنهاية، الطبعة الاولی، دمشق: دار ابن کثیر، 1424هـ.ق/ 2007م.
ـ عثمانی، مفتی محمد تقی، تکمله فتح الملهم، الطبع الاولی، مکتبة دار العلوم الکراتشی، 1424هـ.ق.
ـ بوطی، دکتر محمد سعید رمضان، خورشید حقیقت، ترجمه فقه السیرة، مترجم: قادر مرزی، مسعود، چاپ اول، حیدری، 1377هـ.ش.
ـ گولن، محمد فتح الله، نور جاویدان، ترجمه: عثمانی، محمد، چاپ اول، کابل: انتشارات باران، 1391هـ.ش.
ـ هیکل، محمد خیر، الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیة، الطبعة الاولی، بیروت، دار البیارق، 1996م.
ـ ندوی، ابوالحسن، کندوکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمانان، ترجمه: عثمانی، عبدالحکیم، چاپ اول، نشر احسان، 1384هـ.ش.
ـ اسلامنیا، فریدون، کارنامه غرب، چاپ اول، موسسه انتشاراتی حسینی اصل، 1387هـ.ش.
ـ خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، الطبعة الثانیة، دمشق، دار ابن کثیر، 1419هـ.ق/ 2002م.
ـ الجوهري، إسماعیل بن حماد، تاج اللغة والصحاح العربیة، تحقیق: أحمد عبدالغفور حطار، الطبعة الثانیة، دارالعلم للملایین، بیروت ـ لبنان، 1404 هـ.ق/ 1984م.
منابع اینترنتی:
www.islamtoday.net / الإسلام اليوم/ وكالات.
http://fa.wikipedia.org / ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
نگارنده: امیرحمزه امینی