چه وقت و چگونه نام برای اطفال باید انتخاب شود؟

درمیان عادات نیک وپسندیدۀ اجتماعی یکی هم نهادن نام برطفل نوزاد میباشدکه به آن نام بین افراد جامعه شهرت یافته و ازدیگران تفکیک میشود، دین مقدس اسلام باتشریع کاملش به این موضوع توجۀ کامل کرده واحکام ویژۀ راوضع نموده است تامطابق آن مسلمین، احکام متعلق به طفل نوزادرادانسته وبه آن عمل نمایندکه اینک به شرح احکام مربوطه پرداخته میشود:

چی وقت برطفل نام نهاده میشود؟

عن سمرة بن جندب عن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال : “كل غلام رهين بعقيقته تذبح عنه يوم سابعه ويحلق رأسه ويسمي “.

ازسمره بن جندب رضی الله عنه روایت است که پیامبرعلیه السلام فرموند: (هرطفل در گرو گوسفندیست که برای وی در روزهفتم تولدش،ذبح شده،”ودرآن روز”برایش نام نهاده شده وسرش تراشیده میشود).
ازحدیث شریف مذکوردانسته میشودکه نامگذاری طفل درروزهفتم تولدش صورت میگیرد، ولی ازمحتوای احادیث صحیح آتی برمی آیدکه بایدبرطفل درروزاول تولدش نام نهاده شود:”عن سهل قال أتي بالمنذر بن أسيد إلى النبي صلى الله عليه و سلم حين ولد فوضعه على فخذه وأبو أسيد جالس فلها النبي صلى الله عليه و سلم بشيء بين يديه فأمر أبو أسيد بابنه فاحتمل من فخذ النبي صلى الله عليه و سلم فاستفاق النبي صلى الله عليه و سلم فقال ” أين الصبي” . فقال أبو أسيد قلبناه يا رسول الله قال: ” ما اسمه ” . قال فلان قال :” ولكن اسمه المنذر فسماه يومئذ المنذر”.

ازحضرت سهل رضي الله عنه روايت است كه گفت: (ابواسيدمنذررابعدازولادتش نزدپيامبرعليه السلام بياوردوآنرابالاي ران پيامبرعليه السلام گذاشت درحاليكه ابواسيدنشسته بود، پيامبرعليه السلام به چيزيكه پيش رويش قرارداشت مشغول شدوبه ابواسيدامرنمودتاطفلش راازران پيامبرعليه السلام بردارند، چون پيامبرعليه السلام متوجه شدندفرمودند:(طفلك چي شد؟ ابواسيداظهارداشت يارسول الله آنرابه خانه فرستادم پيامبرعليه السلام فرمود:نامش چيست؟ گفت: فلاني، آنجناب فرمودند: نخير، اسمش منذرباشد).

2- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ” وُلِدَ لِىَ اللَّيْلَةَ غُلاَمٌ فَسَمَّيْتُهُ بِاسْمِ أَبِى إِبْرَاهِيمَ “.
ازحضرت انس رضي الله عنه روايت است كه گفت:پيامبرعليه السلام فرمودند: (امشب طفلي برايم تولديافته ونامش رابنام پدرم ابراهيم گذاشته ام).

ازمجموع روايات فوق برمي آيدكه درمسئلۀ نامگذاري نوزادوسعت وفراخيست يعني جايزاست كه برطفل حين ولادتش درروزاول ياروزسوم ياهفتم وياهم قبل ازآن وبعدازآن نام گذاشت.

اسمای مستحب و مکروه:

ازجمله حقوقی که فرزندبالای پدردارد، گزینش نام نیک وپسندیده واجتناب ازنامهای بدوناپسند بروی است طوریکه احادیث ذیل به این مطلب دلالت دارد:

الف: اسمای مستحب:
1- عَنْ أَبِى الدَّرْدَاءِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: ” إِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَسْمَائِكُمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَأَحْسِنُوا أَسْمَاءَكُمْ “.
ازابی درداءرضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمود: (یقیناًًشمادرروزقیامت به نامهای خودونامهای پدران تان فراخوانده میشوید، پس نیکونهیدنامهای خودرا).
2- عن ابن عمر قال : قال النبي صلى الله عليه و سلم : ” إن أحب الأسماء إلى الله عبد الله وعبد الرحمن “.
ازابن عمررضی الله عنهما روایت است که گفت: پیامبرعلیه السلام فرمودند: ( محبوبترین نامها نزدالله متعال عبدالله وعبدالرحمن است).

عَنْ أَبِى وَهْبٍ الْجُشَمِىِّ وَكَانَتْ لَهُ صُحْبَةٌ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: “تَسَمَّوْا بِأَسْمَاءِ الأَنْبِيَاءِ وَأَحَبُّ الأَسْمَاءِ إِلَى اللَّهِ عَبْدُ اللَّهِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ وَأَصْدَقُهَا حَارِثٌ وَهَمَّامٌ وَأَقْبَحُهَا حَرْبٌ وَمُرَّةُ “.
ازابی وهب جشمی رضی الله عنه روایت است که گفت:پیامبرعلیه السلام فرمود: ( بنهید”نامهای خودرا”بنامهای پیامبران، محبوبترین نامهانزدالله متعال عبدالله وعبدالرحن ، راسترین شان حارث وهمام وبدترین آنهاجنگ وبخیل است).

ب: اسمای مکروه:

بایدمربی اولادازگذاشتن نامهای بدیکه باعث توهین واستهزاءنوزادمیگردد، خودداری نمایدطوریکه احادیث ذیل به موضوع مذکوردلالت دارند:
1- عن ابن عمر: أن ابنة لعمر كان يقال لها عاصية” فسماها رسول الله جميلة”.
2- ازابن عمررضی الله عنهما روایت است که گفت :حضرت عمررضی الله عنه دختری بنام عاصیه داشت( پس پیامبرعلیه السلام نامش راجمیله گذاشت).
همچنان مربی باید ازگذاشتن نامها ئیکه درآن احتمال تشاؤم”بدفالی “میرود، خودداری نمایدتاطفل ازمصیبت چنین نام وبدفالی آن سالم ماند.
3- عن سعید بن المسيب عن أبيه : أنََّ أباه جاء إلى النبي صلى الله عليه و سلم فقال ” ما اسمك ” . قال حزن قال ( أنت سهل ) . قال لا أغير اسما سمانيه أبي قال ابن المسيب فما زالت الحزونة فينا بعد”.
سعیدبن مسیب ازپدروپدرکلانش روایت میکندکه گفت: حضورپیامبرعلیه السلام آمدم برایم فرمود:(نامت چیست؟ گفتم: حزن یعنی سخت، پیامبرعلیه السلام فرمودند:(توسهل یعنی آسان وخوش خوی هستی)،گفتم: نامی راکه پدرم گذاشته تغییرنمیدهم، ابن المسیب رحمه الله گفت:آن سختی وبدخویی برای همیش در”خانوادۀمابود).

به ارتباط نامگذاری نکات زیربایست رعایت شود:

اول: نگذاشتن نامهاییکه مختص به الله متعال باشد: مربی نبایدبرنوزادنامهایی رابگذاردکه مخصوص الله متعال باشندمانند:الله، رحمن، أحد، خالق، رازق وغیره نامهاییکه فقط مورداستعمال آنهاذات اقدس بوده بالای مخلوقات استعمال نمیشوندطوریکه ابوداودمیگوید: وقتیکه هانیئ باقومش درترکیب هیئتی غرض ملاقات پیامبرعلیه السلام به مدینۀمنوره آمدند، قومش ویرا ابی الحکم میگفتند، پیامبرعلیه السلام ویر فراخوانده وبرایش فرمود:(هرآینه حَکَمٌ الله متعال بوده وفیصلۀ حکم به وی رجعت میکند، چراکنیتت را ابی الحکم گذاشته ای؟ هانیئ گفت: زمانیکه قومم درچیزی اختلاف نمایندنزدم می آیندومن برایشان فیصله میکنم وطرفین به فیصلۀ من راضی میشوند، پیامبرعلیه السلام فرمود:(این چه کارخوبیست! آیاپسری داری؟ گفت: بلی، شُرَیٌح، مسلم وعبدالله، پیامبرعلیه السلام فرمودند: (کدام یک آنها بزرگتراند؟) هانئ گفت: شُریح، پیامبرعلیه ا لسلام فرمودند: پس کنیت توابوشریح است).
عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِىِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ : ” إِنَّ أَخْنَعَ اسْمٍ عِنْدَ اللَّهِ رَجُلٌ تَسَمَّى مَلِكَ الأَمْلاَكِ “. زَادَ ابْنُ أَبِى شَيْبَةَ فِى رِوَايَتِهِ ” لاَ مَالِكَ إِلاَّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ “.
ازابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبرعلیه السلام فرمود: ( پست ترین نامها نزدالله متعال نام مردیست که خودرا شهنشاه بنامد).
دوم: عدم تسمیۀ نوزادبنامیکه اضافتش بغیر از الله شده باشد: مربی بایست ملتفت باشدتانام نوزاد را بنامهاییکه اضافت ونسبت آن به غیرازالله متعال میشود مانند: عبدالعزی، عبدالکعبه، عبدالنبی، عبدالمحمد، عبدالأحمد وغیره نگذاردزیرانامگذاری به چنین نامها حرام وناجایزاست.

امااین قول پیامبراسلام صلی الله علیه وسلم: ” أنا النبيُّ لا كذبْ أنا بنُ عبدالمطلب”.

(من پیامبرم درآن دروغی نیست، من پسرعبدالمطلب هستم)، ازجملۀ انشاءتسمیه وابتداءبه آن نیست بلکه بخاطرتعریف وشناخت مسمی است که نسبت به صفات دیگربه آن خوبترشناخته میشودزیرا صحابۀ کرام درحضور پیامبرعلیه السلام نامهای قبایل خودراکه بنامهای عبدمناف، بنی شمس وبنی عبدالدار بودند میگرفتند ولی آن جناب ازّآن انکار نورزیده ومانع آن نمیشدند. پس مختصراََ بایدگفت: گرفتن این نامهابرای معرفت و اخبار جایز بوده اما درابتداءوانشاءو محض گذاشتن این نامها درست نیست.

سوم: عدم مشابهت درنامگذاری باکفار: همچنان مربی اولاد، بایددرگزینش نام برای نوزادازتقلیدومشابهت بانامهاوالقاب کفارجداًًپرهیزنموده حیثیت وهویت اسلامی خودراحفظ نماید، تابااین عمل، شخصیت یک مسلمان ازشخصیت های بیدین ولاقیدتفکیک شود درغیرآن رعب، معنویات وشخصیت اسلامی مسلمان ازکفاردورشده سبب ذلت، پستی ودوری ازفرهنگ اصیلش میگردد.

اماباتأسف امروزطوریکه مشاهده میشودعدۀازمسلمانان این اصل رافراموش کرده نامهای اولادوالقاب خودرابنامهای کفاروگردانندگان افلام کفری که عاری ازهرنوع اخلاق انسانی واسلامیت، میگذارندوبدتراینکه به آن افتخارهم میکنند-ولاحول ولاقوة إلابالله_ درحالیکه پیشوای بشریت حضرت محمدصلی الله علیه وسلم فرموده اند: ” مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ “.
(کسیکه باقومی مشابهت نمایدازآن قوم حساب میشود).

پس چه بهترخواهدبودکه مسلمانان نامهای خودوزیردستان خودرابنام عبدوبندۀ خدا، نامهای پیامبران و دیگر نامهای شرعی بگذارندتا امت محمدی ازاُمم دیگردرظاهروباطن تفکیک شده وبهترین اُمتی باشندکه برای هدایت ورهنمایی بشریت بیرون شده اند.

گذاشتن کنیت بالای نوزاد:

ازمبادی تربیتی ای که اسلام برای تربیت سالم نوزادآنراوضع کرده یکی هم گذاشتن کنیت برای نوزاداست تابه ابی فلان(پدرفلان) یادشود، البته گذاشتن کنیت برای نوزادفوائدتربیتی بزرگی داردکه آنراچنین خلاصه مینماییم:
– رشداحساس تکریم واحترام درضمیرطفل چنانچه شاعری میگوید:
أُُُُکنیه حین أُُُنادیه لأکرمهُُ
ولاأُُکنیه والسوءاللقبِ
(دروقت صدازدن کنیتش رامیگیرم تااکرامش کنم ولی ویرابه کنیت بدوناپسندملقب نمیکنم).
– نموی شخصیت اجتماعی برای طفل تاوی احساس نمایدکه به مرتبۀ بزرگان وسن احترام رسیده است.
– آموزش اطفال آداب خطاب بزرگان وهمسالانش را.

بخاطرهمین فوائدارزشمندوبزرگ بودکه آنجناب صلی الله علیه وسلم اطفال رابه کنیت شان میخواند تا ازوی مسلمانان پیروی نموده طریقه وروشش رادرکنیت اطفال اختیارنمایندطوریکه مواردذیل گواه این حقیقت است:
– أنس ابن مالك يقول: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يخالطنا حتى يقول لأخ لي صغير
” يا أبا عمير مافعل النغير ؟ “.
انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: (رسول الله صلی الله علیه وسلم باماآمیزش داشت تااین حدکه برای برادرکوچک من چنین میگفت: ای پدرعمیر! نغیرچه کاری کرد.)

– پیامبرعلیه السلام برای عایشۀ صدیقه رضی الله عنهااجازه دادتاکنیتش راام عبدالله نهد(عبدالله بن زبیرخواهرزادۀعایشه وفرزنداسماءبود).

به همین ترتیب کنیت انس بن مالک رضی الله عنه ابی حمزه بود درحالیکه حمزه تولدنشده بود، همچنان ابوهریره به این کنیت یادمیشددرحالیکه پسری درآن وقت نداشت.
پس مختصراًًمیتوان گفت که گذاشتن کنیت برای بزرگان واطفال مستحب بوده ودرآن شرط نیست که شخص مذکوردارای اولادی باشدویاکنیتش رابنام اولادش بگذاردزیراابوبکربه این کنیت شهرت داشت درحالیکه پسری بنام بکرنداشت وعایشه پسری ازخودنداشت درحالیکه به اجازۀ رسول خداصلی الله علیه وسلم کنیتش رابه ام عبدالله گذاشته بود.
آیاکنیت به ابوالقاسم جایزاست؟ علمای کرام درموردگذاشتن اسم پیامبرعلیه الصلاة والسلام بالای اولادبه استنادحدیثِ آتی اتفاق کرده اند: عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ وُلِدَ لِرَجُلٍ مِنَّا غُلاَمٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّدًا فَقَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ نَدَعُكَ تُسَمِّى بِاسْمِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم، فَانْطَلَقَ بِابْنِهِ حَامِلَهُ عَلَى ظَهْرِهِ فَأَتَى بِهِ النَّبِىَّ صلى الله عليه وسلم فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وُلِدَ لِى غُلاَمٌ فَسَمَّيْتُهُ مُحَمَّدًا فَقَالَ لِى قَوْمِى لاَ نَدَعُكَ تُسَمِّى بِاسْمِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم-. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- ” تَسَمَّوْا بِاسْمِى وَلاَ تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِى فَإِنَّمَا أَنَا قَاسِمٌ أَقْسِمُ بَيْنَكُمْ “.
ازجابررضی الله عنه روایت اتراست که گفت: درمیان مامردی بود که درخانه اش طفلی تولدیافت، نامش رامحمدگذاشت قومش برایش گفتند: نمیگذاریم آیانام رسول الله را”برای پسرت “میگذاری آن شخص طفلش رابه پشت خودبرداشته و نزدرسول الله رفت وگفت: ای رسول خدا! طفلی برایم تولدیافت نامش رامحمد گذاشتم قومم گفتند: ترا نمیگذاریم که نام “پسرت”رابنام رسول الله بگذاری، رسول الله فرمودند: ( بنامم بگذاریدوبه کنیتم مگذاریدزیرامن تقسیم کننده هستم ومیان شماتقسیم مینمایم).

نظریات علمای کرام درموردکنیت ابوالقاسم: درین موردعلمای کرام نظریات مختلفی دارندکه هریک آنراجداگانه بیان مینماییم:

اول: امام شافعی”رحمه الله”میگوید: اختیارکنیت ابوالقاسم به اساس حدیث گذشته وحدیث ذیل مطلقاًً مکروه است: إنَََ أَبَی هُرَيْرَةَ يَقُولُ: قَالَ أَبُو الْقَاسِمِ صلى الله عليه وسلم: ” تَسَمَّوْا بِاسْمِى وَلاَ تَكَنَّوْا بِكُنْيَتِى”.
حضرت ابوهریره رضی الله عنه میگوید: ابوالقاسم صلی الله علیه وسلم فرمودند: (بنامم”نام خودرا”بگذاریدوبه کنیتم مگذارید).
دوم: بعضی علماءمیگویند: احادیث وارده درنهی کنیت به ابوالقاسم منسوخ شده وگذاشتن کنیت به آن مطلقاًًمباح است زیراازعایشۀصدیقه رضی الله عنها روایت است که گفت: زنی نزدرسول الله صلی الله علیه وسلم آمدوبرایش گفت: ای رسول خدا! برایم طفلی تولدیافته نامش رامحمدوکنیتش راابوالقاسم گذاشتم،برایم گفته شدکه شماآنرابدمی پندارید، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:” ما الذى احل اسمى وحرم كنيتي”.
(چی کسی نامم راحلال وکنیتم راحرام قرارداده است).

ازامام مالک رحمه الله درموردکسیکه نامش رامحمدوکنیتش راابوالقاسم گذاشته پرسیده شد، ایشان جواب داده گفتند: درین موردنهی نیامده وباکی ندارد.

سوم: عدۀازعلمای کرام میگویندک: جمع بین اسم محمدوکنیت وی یعنی ابوالقاسم جایزنمیباشداماتنهاگذاشتن اسم محمدوتنها گذاشتن کنیتِِ ابوالقاسم جایزاست وبه ادلۀذیل استدلال نموده اند:
1- “من تسمى باسمى فلا يكتنى بكنيتى ومن اكتنى بكنيتى فلا يتسمى باسمى”.
(کسیکه به نامم نامش راگذاشت کنیتش را به کنیتم نگذاردوکسیکه کنیتش رابه کنیتم گذاشت پس نامش رابه نامم نگذارد).
2- عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم قال :” لا تجمعوا بين اسمي وكنيتي”.
حضرت ابوهریره رضی الله عنه ازپیامبرعلیه السلام روایت کرده که آنجناب فرموند: (بین نام وکنیتم جمع نکنید).
چهارم: نهی ازگذاشتن کنیت ابو الالقاسم مخصوص به حیات وزندگی رسول الله صلی الله علیه وسلم است امابعدازوفاتشان روابوده باکی ندارد.

– قال محمد بن على ابن الحنفية قال علی: يا رسول الله ان ولدلى بعدك اسميه باسمك واكنيه بكنيتك ؟ قال:” نعم”.

محمدبن علی بن حنفیه گفت : حضرت علی رضی الله عنه از پیامبرعلیه السلام پرسید: ای رسول خدا! اگربعدازشمابرایم طفلی تولدتولدشودآیانامش رابنامت وکنیتش رابه کنیتت بگذارم؟ پیامبرعلیه السلام فرمودند:(بلی).

امام مالک رحمه الله میفرماید: علت کراهیت گذاشتن اسم وکنیت به اسم وکنیت رسول الله صلی الله علیه وسلم درینست که اگرشخصی رادرحضوررسول الله صلی الله علیه وسلم بنام وکنیتش صدانماییم، رسول الله صلی الله علیه وسلم به این گمان که مخاطب، وی است جواب ميدهد، بناءًً عمل مذکور، بخاطرعدم اذیت آنجناب صلی الله علیه وسلم منع شده است امابعدازرحلت شان چون علت نهی نیزازبین میرود، گذاشتن اسم وکنیت به اسم وکنیت آنجناب صلی الله علیه وسلم روابوده ومضایقۀ ندارد.
ترجیح: به اساس افادۀاحادیث متذکره ونظرمعقولی که امام مالک رحمه الله ارائه داشته قول چهارم که عبارت ازجواز جمع بین اسم وکنیت رسول الله صلی الله علیه وسلم بعدازوفاتشان بود، مرجح ومعقولتر است. زیراازیکطرف علت نهی آن بعدازرحلت پیامبرعلیه السلام ازبین رفته ازجانب دیگرازازهری روایت است که فرمودند: چهارتن ازفرزندان اصحاب کرام رادریافتم درحالیکه اسماءوکنیت همۀ شان به اسم وکنیت رسول الله صلی الله علیه وسلم بودوآنهاعبارتنداز: محمدبن ابی بکر، محمدبن علی، محمدبن طلحه ومحمدبن سعدبن ابی وقاص رضی الله عنهم.

توجه: درقسمت نامگذاری بایدبه نکات ذیل دقت نمود:
الف: درصورت رضایت واتفاق،هریک ازوالدین ویاشخص دیگری میتوانندبالای طفل نامی رابگذارندامادرصورت بروزاختلاف به اساس احادیث بیان شده ونص قرآنی ذیل، حق اولویت نامگذاری برای پدر ثابت است.
قرآنکریم به این مطلب صراحت داردکه طفل به پدرمنسوب میشودنه به مادرطوریکه میفرماید: “ادْعُوهُمْ لِآَبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ”.
(بخواهید آنها را بنام پدرانشان، آن “نسبت به پدرانشان” درنزد خداوند جل جلاله اولی وبهتر است).

ب: برای هیچکدام اعم ازپدرومادرروانیست که فرزندان خویش رابه القاب ناپسند مانند: قدکوتاه، قددراز، کر، کور، لنگ وغیره القاب زشت ملقب نمایند زیرا باآنکه عمل مذکور سبب اهانت وتحقیر طفل میشود خداوند”جل جلاله” نیزازآن سخت منع فرموده است:” وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ”.
(مخواهیدیکدیگررابنامهاوالقاب بد).

طوریکه قبلاًًبیان شد، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بعضی اسماء والقابی راکه درزمان جاهلیت رواج داشت تغییرداد وراضی نشدکه درجامعۀ اسلامی چنین اسماء وجودداشته باشد، لذاکسی راعلاوه بر القاب زشت وبدیکه سبب آزردگی آن میشودباید ازاستعمال القابی چون: فاسق، فاجرودیگرالفاظیکه عین معنی رادارد، خودداری نمودزیرا یادکردن به این اسماء والقاب باعث ایجاد کینه وعداوت وبدبینی میگردد.
ازرسول الله صلی الله علیه وسلم روایت است که فرمودند:” من حق المؤمن على المؤمن أن يسميه بأحب أسمائه إليه “.

(ازجمله حقوق یک مسلمان بربرادر مسلمانش اینست که اورا به محبوب ترین نامهایش یادکند).
باید به یاد داشت که نهی ازاستعمال القاب قبیح وبد تنها مربوط به خود شخص نبوده بلکه به فامیل ودیگر مربوطین وی عین حکم راداردکه نباید به هیچ یک تعرض شود.

اموریکه هنگام ولادت مستحب اند:

ازفضل ورحمت بی پایان الهی است که شریعت غرای محمدی رانزول فرمودتا تمام آنچه راکه ارتباط نزدیک به احکام طفل نوزاد دارد، به تفصیل بیان نماید تا اولیای نوزاد درروشنایی احکام مذکوربه طفل خویش اهتمام ورزیده ووجایب خویش را درقبال وی ادا نمایندتاطفل زندگی خودرا مطابق اساسات دین مبین اسلام آغارنماید.

بایدبخاطرداشت که امورموردبحث، گرچه ازجملۀ مندوبات ومستحبات است ولی نبایست درانجام آن تکاسل ومساهله بعمل آیدزیرا بی اعتنایی درهمچو موارد بالآخره منجربه تکاسل وسستی درانجام امورواجبات میگردد که خداناخواسته شقاوت وبدبختی راببارمی آورد.

جای بس تأسف است که مربیان وپدران، این راه وروش مسنونه راندانند ویابه آن جامۀ عمل نپوشانند.
اینک به امید تطبیق این دساتیراسلامی می پردازیم به بیان احکام آنچه که مربی درحین ولادت طفل آنرارعایت نماید:

1- استحباب تهنیت وبشارت:

مستحب ونیک است که مسلمان باتولد طفل، برای برادرمسلمانش ضمن بازپرسی، تولدنوزادش راتبریک وتهنیت گفته برشادمانی وی بیفزایدوبرای فرزندش دعای خیروهدایت نموده وبرای وی ازخداوندبزرگ جل جلاله طلب سعادت نماید، چه این کاردرتحکیم روابط اجتماعی، یجادالفت ومحبت بین امت مسلمه ورفع کدورتهای دیرینه، تأثیربسزایی دارد.
قرآنکریم درجاهای متعددی جهت تعلیم پیروان خود به این موضوع تماس گرفته طوریکه میفرماید:” فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ”.
(مابشارت دادیم زن “ابراهیم”راباعطای فرزندی “بنام” اسحق وبعدازآن به یعقوب).
درجای دیگری میفرماید: ” فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى”.
(نداکردملائکه”جبرئیل” زکریا رادرحالیکه درمحراب مصروف ادای نماز بودبه اینکه مژده میدهدترا به فرزندی بنام یحی).
ونیز میفرماید: “يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى”.
(ای زکریا! مژده میدهیم ترا به تولد پسری که نامش یحی است).

کتب سیرت درخصوص تولد پیامبرعلیه السلام مینویسند: زمانیکه پیامبرعلیه السلام تولد یافت ثویبه کنیز ابولهب خبر تولد ویرا به ابولهب کاکای پیامبرعلیه السلام مژده دادند که ابولهب درپاداش این مژده بسیار خرسند گردیده وکنیزش را آزاد نمود، خداوندمتعال نیز این عمل ابولهب را ضایع نکرد بلکه بعداز مرگش ویرا ازخالیگاهیکه میان انگشتان ابهام قرار دارد آب آشامید.

سهیلی میگوید: حضرت عباس رضی الله عنها فرمود: بعدازمرور یکسال ازفوت ابولهب ویرا درخواب دیدم که به زشت ترین احوال گرفتار است، احوالش راپرسیدم، گفت: پس ازآنکه ازشما جداشدم راحت وآرامش راندیدم، صرف یکروز عذابم تخفیف می یابد که عبارت ازروزدوشنبه است آنهم به سبب خرسندیم به تولد رسول الله صلی الله علیه وسلم.

مناسب است که این بشارت وخوشی شامل هرنوزاد اعم ازدختروپسر بدون امتیاز میان آنها باشد تا بدینوسیله تخم های الفت ومحبت رادرجامعۀ اسلامی خویش به بهترین وجه بذرنماییم.

2- استحباب اذان واقامت درگوش نوزاد:

درمیان دستورات اسلام راجع به نوزاد یکی هم اذان دادن درگوش راست وتلقین اقامت درگوش چپ آن میباشدچنانچه ازحسن بن علی رضی الله عنهما روایت است که پیامبرعلیه السلام فرمودند: ” مَنْ وُلِدَ لَهُ مَوْلُودٌ فَأَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنَى وَأَقَامَ فِي أُذُنِهِ الْيُسْرَى لَمْ تَضُرَّهُ أُمُّ الصِّبْيَانِ”.

(برای کسیکه فرزندی تولدشد پس درگوش راستش اذان ودرگوش چپش اقامت گوید، مرض ام الصبیان به وی ضرر نمیرساند).

در جای دیگری از پیامبرعلیه السلام روایت شده که ایشان در روز تولد حسن بن علی رضی الله عنهما درگوش راستش اذان ودر گوش چپش اقامت گفتند. همچنان از ابی رافع روایت است که گفت: پیامبر علیه السلام را دیدم که در گوش حسن فرزند علی وقتیکه از فاطمه تولد یافت، اذان گفتند.

حکمت اذان واقامت درگوش نوزاداینست که باورودوی به دنیا، کلمات الهی که متضمن کبریاء، عظمت وگواهی دادن به وحدانیت خداوندمتعال است گوش نوزادرابکوبدواین یک فال نیکیست برای جلب اُوبسوی توحیدویکتاپرستی چانچه هنگام خروج ازدنیا بوی کلمۀ توحیدتلقین میشودوبه این ترتیب ابتداءوانتهای زندگی وی به کلمۀتوحیدآغازوانجام می پذیرد.

دیگراینکه عمل مذکورسبب گریزوکناررفتن شیطان ازمحضراولادمیشودزیراشیطان باشنیدن اذان واقامت فرارمینمایدونیزبااین کاردعوت بسوی خداوعبادتش وپیروی ازدساتیرمقدس اسلام بردعوت نفس وشیطان به آرزوهای فاسد، مقدم میشود.

همچنان سنت است که درگوش راست طفل نوزاداین کلمات خوانده شود”:”وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ”.

(هرآینه بتومی سپارم وی واولادش راازشیطان رانده شده).
– درمسندابن َازین آمده که پیامبرعلیه السلام درگوش راست نوزادی سورۀ اخلاص راقرائت نمودند، قابل ذکراست که دعای مذکوربرای پسرودختربخاطرتبرک تلاوتِِِ آیۀ شریف یکسان خوانده شده ورعایت ضمایردرآن ضرورنیست.

3- استحباب تحنیک نوزاد(مالیدن چیزی درداخل کام آن):

باتولدطفل بایدشخص صالح وپرهیزگاری، پلۀ ازخرماراجویده ویک قسمت آنرابه انگشت خودنهاده به آرامی واحتیاط به کام طفل مالش نموده وانگشت خودراجهت رسیدن طعم آن ماده به تمام دهان طفل طرف راست وچپ حرکت دهد، درصورت عدم موجودیت خرما، چیزی شیرین دیگری راباآب گلاب محلول نموده وبه کیفیت مذکوربه دهن طفل نوزادداخل نمایدتابدینوسیله اقتداءوپیروی ازفعل پیامبرعلیه السلام بعمل آید.
چنانچه درین مورداحادیث رسول اکرم صلی الله علیه وسلم صراحت دارندکه برخی آنرا ذیلاًًیادآورمیشیویم:
– عن بريد عن أبي بردة عن أبي موسى قال:” ولد لي غلامٌ فأتيت به النبي صلى الله عليه وسلم فسماه إبراهيم وحنكه بتمرة ودعا له بالبركة ودفعه إلي”.

ازابوموسی رضی الله عنه روایت است که گفت: (برایم طفلی تولدیافت ویراخدمت رسول خداصلی الله علیه وسلم بردم نامش راابراهیم گذاشت، خرمایی رابکامش مالیدودرحقش دعای خیروبرکت نمودوبرایم واپس داد).

– عن أنس بن مالك رضي الله عنه قال: ” كان ابن لأبي طلحة يشتكي فخرج أبو طلحة فقبض الصبي فلما رجع أبو طلحة قال ما فعل ابني قالت أم سليم هو أسكن ما كان فقربت إليه العشاء فتعشى ثم أصاب منها فلما فرغ قالت وار الصبي . فلما أصبح أبو طلحة أتى رسول الله صلى الله عليه و سلم فأخبره فقال ( أعرستم الليلة ) . قال نعم قال ( اللهم بارك لهما ) . فولدت غلاما . قال لي أبو طلحة احفظه حتى تأتي به النبي صلى الله عليه و سلم فأتى به النبي صلى الله عليه و سلم وأرسلت معه بتمرات فأخذه النبي صلى الله عليه و سلم فقال ( أمعه شيء ) . قالوا نعم تمرات فأخذها النبي صلى الله عليه و سلم فمضغها ثم أخذ من فيه فجعلها في في الصبي وحنكه به وسماه عبد الله”.

از انس بن مالک رضی الله عنه روایت است که گفت: (ابوطلحه طفلی داشت که ازناحیۀ مریض ای شکایت داشت وقتیکه ابوطلحه بیرون رفت طفل وفات نمود، هنگام بازگشت ازبیرون ابوطلحه گفت: طفل را چه شد؟ ام سُلیم گفت: وی آرام شد، وبرای ابوطلحه نان شب راپیش آورد، وبه تعقیب آن همبستری نمود، بعدازفراغت ازجماع ام سُلیم برایش گفت: برای تدفین طفل برخیز، ابوطلحه صبح هنگام بحضورنبی کریم صلی الله علیه وسلم رفته وایشانرادرجریان قراردادند، پیامبرعلیه السلام فرمودند: آیاشب همبستری نمودی؟ ابوطلحه گفت: بلی، پیامبرعلیه السلام فرمودند: یاالله برایشان برکت نازل فرما، سپس طفلی تولدیافت وابوطلحه برایم گفت: آنرابرداروبحضورنبی کریم صلی الله علیه وسلم ببروبرایش چنددانه خرمانیزداد، پیامبرعلیه السلام طفل راگرفته وفرمودند: آیاباوی چیزی است؟ گفتند: بلی، چنددانه خرما است، پیامبرعلیه السلام خرمارابرداشته وجویدند، بعداًًآنراازدهانش گرفته ودردهن طفل گذاشته درکامش مالیدندونام ویراعبدالله نهادند).

– شایدحکمت تحنیک نوزادبه خرماویاشیرینی ای، تقویت عضلات دهان باحرکت زبان وآمادگی طفل برای مکیدن پستانها ونوشیندن شیرمادربطورطبیعی آن باشد.

4- استحباب تراشیدن موی سرنوزاد:

تراشیدن موی سرنوزاد ازجمله مستحباتیست که مربی نوزاد آنرادرروزهفتم ولادت طفل انجام داده وبه اندازۀ وزن موی کودک، نقره ومثل تخمینی آنرا بالای فقراء ومساکین صدقه مینماید.
حکمت تراشیدن موی سر نوزاد وصدقه به وزن آن به دوچیز ذیل تعلق دارد:
الف: باتراشیدن وازالۀ موی سر، موی قوی شده، مسامات آن باز وحواس سه گانۀ باصره، شامه، وسامعه تقویت می یابد.
ب:صدقه وخیرات کردن نقره به اندازۀ وزن موی سرنوزاد، سرچشمۀ دیگریست برای تراحم، تعاطف ودستگیری فقراءومساکین درتکافل اجتماعی.

درین مورداثری به این الفاظ روایت شده: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ قَالَ:”وَزَنَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ شَعَرَ حَسَنٍ وَحُسَيْنٍ وَزَيْنَبَ وَأُمِّ كُلْثُومٍ فَتَصَدَّقَتْ بِزِنَةِ ذَلِكَ فِضَّةً”.
جعفربن محمد ازپدرش روایت میکندکه گفت: ( فاطمه رضی الله عنها موی حسن، حسین، رینب وام کلثوم راوزن نموده وبه اندارۀ وزن آن نقره راصدقه نمودند).

عن أنس بن مالك رضى الله عنه” أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمر برأس الحسن والحسين ابني علي بن أبي طالب رضي الله عنهم يوم سابعهما فحلقا ثم تصدق بوزنه فضة”.

ازانس بن مالک رضی الله عنه روایت است که (پیامبرعلیه السلام به تراشیدن موی سرحسن وحسین درروزهفتم ولادتشان امرنمود، پس سرایشان تراشیده شدوبه اندازۀ وزن آن نقره راخیرات نمودند).
نهی ازقزع: درتراشیدن موی سرباید ازتراشیدن بعضی آن وگذاشتن برخی دیگرش خودداری شودزیرا پیامبرعلیه السلام ازچنین عملی منع نموده است: عن ابن عمر: ” أن رسول الله صلى الله عليه و سلم نهى عن القزع”.

ازابن عمررضی الله عنهما روایت است که( پیامبرعلیه السلام ازقزع یعنی تراشیدن قسمتی ازموی سروگذاشتن قسمتی دیگرش منع فرمودند).
قزعی که شامل نهی مذکور میشود چهارنوع است:
1- تراشیدن موی سر ازقسمتهای مختلف آن.
2- اینکه وسط سر تراشیده شودواطرافش گذاشته شود.
3- اینکه اطراف سرتراشیده شودووسطش گذاشته شود.
4- اینکه پیشروتراشیده شودوپشت سرگذاشته شود.

البته این ازلطف خداوند متعال است که انسان را ازتراشیدن قسمتی ازموی سر وگذاشتن قسمتی دیگرش منع نموده زیرا فعل مذکور یک نوع ظلمیست برسر مبنی برینکه قسمتی راباموی بپوشاند وقسمتی را برهنه بگذارد همانگونه که پیامبرعلیه السلام ازنشستن میان آفتاب وسایه ورفتن به یک پا منع نموده زیرا چنین عمل برای بعضی ازقسمت بدن ظلم است. پس بخاطر اینکه عدل بشکل بهترآن نافذ شود، شریعت ازآسایش بعضی ازاعضای بدن ورنجش برخی دیگر منع نموده تادرتمام ساحات زندگی همه به یک شکل زیست نمایند وامتیازی میان آنها نباشد.

حکمت دیگرمنع ازعمل مذکور اینست که اسلام علاقه دارد تامسلمان بشکل وقیافۀ خوبیکه لایق آنست دراجتماع ظاهر شود ولی تراشیدن قسمتی ازموی سروگذاشتن قسمتی دیگرش باشخصیت وجمال مسلمان منافات دارد.

پس برای اینکه درتمام اُُمورات ظاهری وباطنی مسلمان ازدیگران امتیازداشته باشد باید ازمتابعت وپیروی کفار وفساق دوری نموده ومطابق خواسته های دین زندگی نماید تا سعادت دارین نصیبش شود.
– نهی از رنگ نمودن موی به رنگ سیاه: “عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أُتِىَ بِأَبِى قُحَافَةَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وَرَأْسُهُ وَلِحْيَتُهُ كَالثَّغَامَةِ بَيَاضًا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم:” غَيِّرُوا هَذَا بِشَىْءٍ وَاجْتَنِبُوا السَّوَادَ “.
ازجابررضی الله عنه روایت شده که گفت: ابو قحافه پدر ابوبکر صدیق رضی الله عنه درروز فتح مکه آورده شد درحالیکه سر وریشش ازبس سفیدی مانند ثغامه بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: ( این سفیدی رابه رنگ کردن تغییرداده وازرنگ سیاه بپرهیزید).

مراد ازرنگ کردن موی سفید سروریش رنگ نمودن آنها به رنگ زرد وسرخ است اما سیاه کردن آن جوازندارد ولی رنگ کردن موی سفید به سیاه فقط برای مجاهدین جوازداردتا دشمن ازآنان بهراسد.
– نهی ازکندن تار سفیداز سر وریش: پیامبرعلیه السلام فرموده اند: “لاتنتفوا الشيب فإنه نور المؤمن”.
(تارسفید را نکنید”قطع نکنید” زیرا که آن نورمسلمان است).

– نهی ازپیوند نمودن موی: عن أسماء قالت : سألت امرأة النبي صلى الله عليه و سلم فقالت يا رسول الله “إن ابنتي أصابتها الحصبة فامرق شعرها وإني زوجتها أفأصل فيه ؟ فقال ” لعن الله الواصلة والمستوصلة”.
ازاسماء رضی الله عنها روایت است که زنی ازپیامبرعلیه السلام پرسیدند: ای رسول خدا! دخترم به مریضی حصبه”سرخک” گرفتارشده وموهایش ریخته و اکنون ويرابه شوهر داده ام آیا مویش راپیوند زنم؟ پیامبرعلیه السلام فرمودند: ( خداوند پیوند کننده وپیوند کرده شده رالعنت کرده است).
– نهی ازتراشیدن موی سر زن: عن عائشة أن النبي صلى الله عليه و سلم “نهى أن تحلق المرأة رأسها “.
ازعایشه رضی الله عنها روایت است (که پیامبرعلیه السلام ازتراشیدن موی سرزن، منع فرمودند).
عن عَائِشَةُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ :” مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ “.
ازعایشه رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: ( آنکه عملی را انجام دهد که کارمان برآن مبتنی نیست یعنی شریعت ماآنرا تأیید نمیکند، آن عمل مردود است) .
درروشنایی حدیث مذکورباید گفت که اعمال ذکرشده خلاف ارشادات دین مبین اسلام بوده که می باید ازآنها اجتناب نمود.

مآخذ:

1- سنن النسایی،باب متی یعق،ج:7 ،ص:166
– صحيح البخاري، باب تحويل الإسم إلي اسم أحسن منه،ج: 5 ،ص:2289.
– سنن أبي داود،باب في البكاءعلي الميت،ج:3،ص:162.
– تربیة الأولادفی الإسلام،ج:1،ص:83-84.
– سنن أبی داود،باب فی تغییرالأسماء، ج:4،ص:442.
– سنن الترمذی،باب مایستحب من الأسماء،ج:5،ص:133.
– سنن أبی داود،باب فی تغییرالأسماء،ج:4،ص:443.
– سيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر ، الشمائل الشريفة،ج:1،ص:346، تحقيق : حسن بن عبيد باحبيشي،دار النشر / دار طائر العلم للنشر والتوزيع.

– صحیح البخاری،باب اسم الحزن،ج: 5،ص:2292.
– تربیة الأولادفی الإسلام،ج:1،ص:86.
– صحیح المسلم،باب تحریم التسمی بملک،ج:6،ص:174.
– علی بن نایف الشحود، المفصل فی الردعلی الأعداء،باب شبها ت حول السنة،ج:10،ص:214.
– عبدالحی لکنوی،بنفع المفتی والسائل بجمع متفرقات المسائل،ص:51.
– سنن أبی داود،باب فی لبس الشهرة،ج:4،ص:78.
3- ابن تیمیه،احمدبن عبدالحلیم بن عبدالسلام،اقتضاءالصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم،ج:1،ص:236،مطبعۀ عبیکان،چاپ:اول،1404ق.
4- سنن ابن ماجه،باب المزاح،ج:2،ص:1226.
– نغیر”بلبل”پرندۀ بودکه ابوعمیرباوی بازی وخوش طبیعتی میکرد. 5
– تربیة الأولادفی الإسلام،ج:1،ص:88-89.
– صحیح مسلم،باب النهی عن التکنی بأبی القاسم، ج: 6،ص:169.
– صحیح مسلم،باب النهی عن التکنی بأبی القاسم، ج: 6،ص:170.
– سنن الکبری للبیهقی،ج:9،ص:310.
-سیوطی،جلال الدین،جامع الأحادیث، ج:20،ص:157.
– مسنداحمدبن حنبل،باب مسندابی هریرة،ج: 2،ص:433.
– تاریخ الکبیر،ج: 1،ص:182
– تربیة الأولادفی الإسلام، ج:1،ص:91-92.
– الأحزاب:5.
– تربیة الأولادفی الإسلام،ج:1،ص:89-90.
– الحجرات: 11.
– قرطبی، ابوعبدالله محمدبن احمد،تفسیرقرطبی،ج:16،ص:330،یعقوب یعسوف،المکتبة الشاملة.
– شهرانی،نعمت الله،تفسیرسورۀ حجرات،ص: 106-107،مطبعۀ پوهنتون دعوت وجهاد،چاپ اول،1366ه ش.
– هود:71.
– آل عمران:39.
– مریم:7.
– این کثیر،ابوالفدا اسمعیل، السیرة النبویة،ج:1،ص:174،دارالفکر، چاپ اول،بیروت –لبنان،1425ه- ق.
1- تربیة الأولاد فی الإسلام،ج:1:ص:74.
– شوكاني،محمد بن علي بن محمد،نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار، کتاب العقیقة،ج:5،ص:198، إدارة الطباعة المنيرية.
– أم الصبیان یک نوع بادیست که درگوش طفل میوزد واحیاناًًً ازآن میترسد ویاام الصبیان عبارت ازتابعین جن است که بنام قرینه یاد میشود.
3- القرني، عائض بن عبد الله ،دروس للشيخ عائض،ج :382،ص:4،دروس صوتية قام بتفريغها موقع الشبكة الإسلامية، http://www.islamweb.net
4- مجلۀ شرعیات،مقالۀ پوهنیار مصطفی،شمارۀ:51-52،ص:79،پونتون دعوت وجهاد،پشاور،1415ه- ق. تربیة الأولادفی الإسلام،ج1،ص:74-74. الفقه الإسلامی وأدلته،ج:3،ص:640. فقه السنة،ج:3،ص:281
– آل عمران:36.
– الفقه الإسلامی وأدلته،ج:3،ص:640.
– صمیم،سیدمحمد، تربیت اولادازدیدگاه اسلام؛ص:47،مرکزاسلامی صبور،چاپ اول،پشاور،1369ه-ش .
– الحميدي، محمد بن فتوح، الجمع بين الصحيحين البخاري ومسلم،ج:1،ص:182، تحقيق: د علي حسين البوابدار النشر،دار ابن حزم چاپ: دوم، لبنان- بيروت،
142هـ -ق.

– صحیح البخاری،باب تسمیة المولودغداة،ج:5،ص:2082.
– تربیة الأولادفی الإسلام،ج:1 ،ص:77-78.
– موطاء مالک، باب ماجاء فی العقیقة، ج: 3،ص: 716.
– سنن الکبری للبیهقی، ج: 9، ص: 199.
– صحیح البخاری، باب القزع، ج:5، ص: 2214.
– تربیة الأولاد فی الإسلام، ج: 1،ص: 78-80.
– صحیح مسلم،باب فی صبغ الشعروتغییر،ج: 6،ص: 155.
– ثغامه نباتیست که گل ومیوه اش هردو سفیداست.
– الحوت، محمد بن درويش بن محمد، أسنى المطالب في أحاديث مختلفة المراتب،ج:1،ص:321، دار الكتب العلمي.

– صحیح البخاری،باب الموصولة،ج:5،ص:2218.
– سنن الترمذی، باب کراهیة حلق النساء، ج:3،ص:257.
– صحیح مسلم،باب نقض الأحکام الباطلة،ج:5،ص:132.

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب