گفتگو با غفلت
گفتگوی بسیار جالب و اندرز بخش و مایه بیدارگری
به كتابخانه ام وارد شدم وكتابي را بر روي زمين يافتم…با تعجب به آن نگريستم و از خود پرسيدم چه كسي آنرا اينجا گذاشته؟ من به مرتب بودن كتابهايم خيلي توجه مي كنم… چه كسي آنرا بر روي زمين انداخته است؟آيا ممكن است كه كتاب، خودش افتاده باشد ويا اينكه كسي خواسته با آن بازي كند؟ كتاب را از زمين بلند كردم در اين لحظه كلمه اي از آن بر زمين افتاد! وقتي كه دستم را براي بار دوم به منظور برداشتن آن كلمه دراز كردم گفت: به من دست نزن! باتعجب به آن نگاه كردم ناگاه ديدم آن كلمه، غفلت بود.
پرسيدم: مگر ممكن است كه كلمه اي هم سخن بگويد؟!
گفت: آري… آنگاه كه غفلت ها زياد شوند كلمه ها با هم به سخن مي آيند.
گفتم: منظورت چيست؟
غفلت: مي خواهم بگويم كه ما دو نوع غفلت داريم يكي عامه و ديگري خاصه. غفلت عامه همانند غافل بودن كفار از اسلام است ولي غفلت خاصه همانست كه به كساني مانند تو اختصاص دارد.
گفتم: چگونه؟
غفلت: اين همان غفلت تو وبعضي از دعوتگران از معاني ايماني است. شما در امر مراقبت و مجاهدت ومحاسبه و توبه كم مي آوريد.
گفتم: آري، سخن تو درست است. من از لحاظ علمي و دعوت اسلامي بسيار قوي هستم اما از ناحيه ايماني بسيار ضعيفم و در غفلتي روحاني بسر مي برم. راستي علت آن چيست اي (غفلت)؟!
غفلت: كاملا واضح است. همنشيني با غافلان. چون آنان برايت زشت را زيبا وگناهان را ثواب جلوه گر مي كنند و براي همين هم خداوند متعال ما را از همنشيني و اطاعت آنها منع كرده و مي فرمايد: ( تو از كسانيكه ما قلبشان را از ذكر و ياد خود غافل كرديم و اسير هوا و هوس خود هستند اطاعت مكن.
پرسيدم: آيا گمان مي كني كه همنشيني با غافلان تاثيري هم دارد؟
غفلت: اي بنده خدا! (اگر خانه را نسوزاند حداقل آنرا سياه وتاريك مي كند.
گفتم: اين كه تو گفتي مثال زيبايي بود ولي بگو ببينم علائم غفلت ايماني در قلب چيست؟
غفلت: فرد غافل زمانيكه با خداي خودش خلوت مي كند، لذت وخوشي به او دست نمي دهد و هيچگاه باياد خدا و تلاوت كتابش مانوس نمي شود و همچنين اشتياقي براي كست رضايت خداوند متعال ندارد. بهمين علت هم خداوند متعال مي فرمايد: (و اذكر ربك في نفسك تضرعا وخيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تكن من الغافلين) (پروردگارت را صبحگاهان وشامگاهان با تضرع و خشوع و بدون بلند كردن صدايت ياد كن و از غافلين مباش.
با هيجان گفتم: بله اتفاقا اين همان مشكل من است چون من هميشه دوست دارم كه با مردم باشم ولي انسي با خلوت كردن با خدا وذكر او ندارم. سپس گفتم: اما از تو مي خواهم كه لطفا برايم مثالي در مورد تاثير غفلت بياوري تا فهم و درك من بيشتر شود.
غفلت: بسيار خوب، فرض كن كه تو در يك صحراي وسيعي قرار گرفته اي وغذا ونوشيدني ات تمام شده به طوريكه از فرط تشنگي و گرسنگي با مرگ دست و پنجه نرم مي كني و در اين لحظات مرگ وزندگي، از دور قافله اي را مي بيني. از جايت بر مي خيزي و باسرعت بسوي قافله مي روي تا به آنها برسي و درست زمانيكه بدنبال قافله در حركتي: خاري به پايت فرو مي رود، يك لحظه به پايت مي نگري و سپس سرت را بالا مي آوري كه ناگاه مي بيني قافله ناپديد شده.
پرسيدم: در اين مثال جايگاه غفلت كجاست؟
غفلت: نگاه كردن به خارهاي دنيا.
گفتم: خارهاي دنيا چيست؟
غفلت: تعلق قلبي به دنيا و تمايل آن به همسر و مال و مقام و زينت ومقدم داشتن آنها بر حق خداوند متعال. و در اينجاست كه غفلت تحقق پيدا مي كند، آنهم با انواع مختلف آن: غفلت قلب، غفلت زبان، غفلت گوش وغفلت چشم. واينجاست كه بلا ومصيبت انسان شروع مي شود.
گفتم: به ياد سخن يكي از عارفان افتادم كه خيلي وقت پيش آنرا خوانده بودم كه وي مي گويد: (( اگر اهل بلا را ديديد از خداوند عافيت بطلبيد آيا مي دانيد اهل بلا چه كساني هستند؟ آنها غافلان از پروردگار متعال هستند.
غفلت: آري اين صحيح است و خوشا به سعادت كسيكه از خواب بيدار شود و بر گناهان گذشته اش بگريد و از دايره گناهان خارج و بسوي دايره اصلاح گام بردارد تا شايد خداوند متعال به علت اعتراف صادقانه اش و قبل از دير شدن و فوت وقت او را ببخشايد… غفلت به آن بنده خدا نگريست و ديد كه قطرات اشك بر گونه اش سرازير است.
غفلت: چه بسا تكاني كوچك، دعوتگر را در طي طريقش آگاهي بخشيده و بر عمل و تقوايش بيفزايد. البته همه غفلتها هم ناپسند و نكوهيده نيستند بلكه غفلتي هم وجود دارد كه ستوده و نيكو است.
گفتم: مگر اين ممكن است؟
غفلت: آري: و درباره اين نوع از غفلت مطرف بن عبدالله رضي الله عنه مي فرمايد: ((اگر من ميدانستم كه زمان اجل من كي است بي شك ديوانه مي شدم، اما خداوند متعال بوسيله غفلت بر بندگانش منت نهاده و آنان از زمان مرگ خودشان غافلند و اگر چنين نبود احدي رغبتي براي كسب معيشت و حضور در بازارها نداشت)) و اين يگانه معناي نيكو براي نام من است ولي مردم از آن غافلند.
گفتم: راست مي گويي.
غفلت: البته معناي ديگري هم دارم كه هنوز برايت نگفته ام.
پرسيدم: آن چيست؟ من خيلي به فهم دقيق وشامل و كامل از واژه غفلت نياز دارم تا با درك آن خودم را به نحو احسن اصلاح كنم.
غفلت : معني ديگر غفلت همان علت اساسي استهزاء ديگران و ديدن عيب آنان است و اين همان غفلت نفسي است و همانطور كه عون ابن عبد الله مي گويد: ( من كسي را نديدم كه فرصتي براي ديدن عيب ديگران داشته باشد مگر آنكه وي از عيوب خود غافل باشد) بنابراين اي عبد خدا! تو نيز سعي كن كه از اين نصايح پند گرفته و از ياد خدا وياد آوري كردن به مردم غافل نشوي .
گفتم: خداوند خيرت دهد اي غفلت!
غفلت: خداوند به تو نيز خير دهد وهميشه حريص باش كه از قلبت غفلت ايماني را دور نگهداري تا از متقين باشي و انشاءالله به عروسي آنها فرا خوانده شوي.
پرسيدم: كدام عروسي؟
غفلت: عروسي متقين در روز قيامت. چون هر كس كه توفيق هدايت داشته باشد با عروسي آنها شاد خواهد شد و خداوند او را مبارك خواهد گرداند. اما اگر كسي از جمله غافلين باشد به او گفته مي شود: (( امروز ما آنان را فراموش كرده ايم آنگونه كه آنان خود لقاء ما را فراموش كرده بودند). سپس دستش را دراز كرده كلمه غفلت را با خشنودي كامل از اينكه اين همه فوائد از او شنيده بود گرفت و در همين حال با خود عهد كرد كه براي هميشه از قلب خودش مراقبت كند تا از پروردگارش غافل نشود.
سپس كتاب را بازكرده و آن را در مكان خودش قرار داده آنرا بسته و در قفسه كتابخانه اش نهاد و زير لب مي گفت: (اللهم لا تجعلني من الغافلين… اللهم لا تجعلني من الغافلين) خداوندا مرا از جمله غافلين قرار مده…
تهیه: نقیب الله حمید