نجات از دورويى
مشكلاتى كه جامعهء ما با آن دست وگريبان است، وبسيار به سرعت به سوى پيچيدگى در حركت است، ريشه هاى دارد كه از مدتهاى بسيار طولانى از طرف جهات مختلف آبيارى ميشود، هر مشكلى را اگر تحليل نماييم درمى يابيم كه اسبابى متعددى را در پشت خود دارد كه بطور مسلسل براى رشد و تقويت آن كار ميكنند، مشكل ما تنها در كوچه وبازار خلاصه نمى شود، تنها محافل خوشى و يا سرو صورت جوانان ما بيانگر مشكلات ما نيست، ما در هر عرصه با مشكلات مواجه هستيم، سياست ما راه ديگرى را تعقيب ميكند كه هيچ گونه ربطى با دين و مصالح ملى ما ندارد، مطبوعات ورسانه هاى ما كاملا براى ديگران مصروف كار اند، نظام تعليم وتربيه ما فاقد معنويت بوده و بالآخره اين همه مشكلات دست به دست هم داده، ملت وكشور را از هر گونه ارزشهاى دينى و ملى خويش بيگانه ميسازد. بناء اگر كسى اندكى تامل نمايد،و ناهنجاريهاى حاكم بركشور را مورد غور وبررسى قرار دهد، در مى يابد كه اصلاحات جزئى نميتواند، دردى را دوا كند، و ملت را ازچنگان اين غول هولناك فساد و بربادى نجات دهد.
نظام جديدعصر؟
اگر برخى ازمسلمان خود را به وعظ و تلقين ويا كارهاى جزئى ديگرى مشغول نمايند، و در برابر فسق وفجور تنها صداى اعتراض بلند نمايند، با اين كار ايشان ممكن است كه رفتار زدودن دين ويا حركت هاى دين ستيز كندتر شود، ولى هيچ گاه نميتواند كه كلمه الله متعال را بلند نموده، وجاهليت حاكم را از پا در آورد، وهمچنان اگر تلاش نماييم كه يك بخشى از زندگى را اصلاح نماييم، اين كار در حقيقت ممكن به نظر نمى رسد، زيرا هر فساد و خرابى موجود در يك بخشى از جامعه رابطهء تنگاتنگى با بخش هاى ديگرى از زندگى دارد، كه مستقيما از آن تاثير پذير ميباشد، از همين رو اصلاح جامعه به برنامه همه جانبه اى نياز دارد، برنامه اى كه اساسات جامعه را بر تعليمات دين بنا نهاده، سپس همه شاخه ها وبرگه هاى آنرا به احكام دين آراسته سازد. آموزه هاى دين درسياست، اقتصاد،اخلاق وهمه عرصه هاى زندگى حاكم بوده و افراد ملت اعم از حاكم ومحكوم به يگانگى واقعى الله متعال باور داشته باشند . البته درين راستا تصورى كه اسلام وجاهليت را با هم يكجا نموده و به نام نياز عصر، خواسته هاى تمدن ويا توهماتى ديگرى ميخواهد كه نظام جديدى را بنا نهد، اين كار نخست در دنيا موجب بربادى و عقب ماندگى گرديده و از سوى ديگر در آخرت نيز حاصل وثمره اى نخواهد داشت، زيرا درين صورت ما نه خداپرست كامل شده ميتوانيم ونه دنيا پرست، و دريك كشمكشى مسلسل بسر خواهيم برد، زيرا اگر بخواهيم كه به اصطلاح دنياى خود را بسازيم، دين براى ما اجازهء حركت بى قيد وبند را نمى دهد، و اگر بخواهيم كه در آخرت رستگار باشيم، تنافس و معيارهاى حاكم در دنيا براى ما فرصت اعمالى را نمى دهد كه موجب سعادت اخروى ما گردد.
بناء اى برادر مسلمانم! اگر ميخواهى كه بحيث يك مسلمان زندگى نمايي، واز سوى ديگر در دنيا زندگى باسعادت و مطمئن داشته باشي، خود را ازين منجلاب دوگانگى ودورويى مهلك نجات بده، از كشمكش افكار، انگيزه ها و اعمالى كه همواره آنرا در ذهن خود احساس مينمايي، وترا نميگذارد كه با اطمينان خاطر كارهاى دينى و يا دنيوى خود را انجام دهي، خود را رها كن. همين است راه كاميابى وموفقيت ، وهمين است راه برگشتاندن مجد وحيثيت از دست رفته مسلمانان.
گر همى خواهى مسلمان زيستن
نيست ممكن جز به قرآن زيستن
محمد نعيم جليلي