مذهب اهل سنت و جماعت در مورد آمدن عیسی علیه السلام ،مهدی ، و دجال
در مورد مهدى، در آخرالزمان مردی از اهل بیت پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- ظاهر میشود و باعث تقویت دین میگردد اوهفت سال حکومت را بدست میگیرد و زمین را به جای ظلم و ستم پر از عدل و داد میکند در این مدت مردم به نعمتهای بیسابقه میرسند. زمین سرسبز و پربرکت و نزولات آسمانی فراوان میگردند. و مال و نعمت فراوانی در اختیار مردم قرار میگیرد.
ابن کثیر میگوید: «در زمان او میوهها و محصولات زراعتی زیاد میشوند. و همچنین مال وافر، سلطان قاهر، دین استوار، دشمن ذلیل و خیر و برکت در ایام او مداوم میگردد» (النهایة / الفتن و الملاحم (1/31) تحقیق د. طه زینی)
مهدى اسم خود و پدرش مانند پیامبر خدا و پدر گرامیشان است پس او احمد یا محمد بن عبدالله و از نوادگان فاطمه و از فرزندان حسن بن علی خواهد بود.
در این زمینه ابن کثیر میگوید: او محمد بن عبدالله علوی، فاطمی و حسنی -رضی الله عنه- است (النهایة / الفتن و الملاحم 1/29).
و دربارة صفت چهره او گفتهاند دارای پیشانی عریض و بینی کشیده و محدب است.
احادیث صحیحی دال بر ظهور مهدی وارد شدهاند. برخی از آنها صراحتاً نام مهدی را میبرند. وبرخی دیگر تنها اوصاف او را ذکر میکنند.
1- از ابوسعید خدری روایت شده است پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند:
«یخرج فی آخر أمتی المهدی، یسقیه الله الغیث وتخرج الأرض نباتها ویعطی المال صحاحاً وتکثر الماشیة، وتعظم الأمة، یعیش سبعاً أو ثمانیاً» (یعنی: حججاً) («مستدرک حاکم» (4/557 – 558) حاکم می گوید: این حدیث صحیح الإسناد است و شیخین آنرا روایت نکردهاند. ذهبی نیز موافق اوست. و آلبانی آنرا تصحیح کرده است «سلسلة الأحادیث الصحیحة» (م 2 / ص 336) (حدیث 711).
«در پایان عمر امتم مهدی ظهور میکند، خدا به او باران فراوان و زمین حاصلخیز میبخشد. ثروت زیاد میشود. حیوانات اهلی افزایش مییابند و امت اسلامی بزرگ میگردد. او هفت یا هشت سال بعد از ظهور زندگی میکند».
2- ابوسعید خدری میگوید پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند:
«أبشرکم بالمهدی یبعث على اختلاف من الناس و زلازل، فیملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جوراً و ظلماً یرضی عنه ساکن السماء وساکن الأرض یقسم المال صحاحاً».
«شما را به مهدی مژده میدهم در زمانی که مردم با هم اختلاف دارند و زلزلههای زیادی روی میدهد مهدی مبعوث میشود. او زمین را به جای ظلم و ستم پر ازعدل و داد میکند. ساکنان آسمان و زمین از (عملکرد) او راضی هستند و اموال را بطور درست وعادلانه بین مردم تقسیم میکند» مردی گفت معنی صحاحاً چیست؟ پیامبر فرمودند: «تقسیم عادلانه» در ادامه میفرماید: «خداوند غنی و بینیازی را در جامعه پدید میآورد و عدل و مساوات او همه را در برمیگیرد. تا جایی که ندادهنده ندا میدهد چه کسی نیاز مالی دارد جز یک نفر هیچ کس جواب نمیدهد. او میگوید به طرف انباردار برو و به او بگو مهدی به تو دستور داده است به من مال عطا کنی.
انباردار به او میگوید: هرچه مال میخواهی بردار وقتی مال را برداشت و به منزل برد با خود میگوید من حریصترین و آزمندترین فرد امت محمد -صلى الله علیه وسلم- بودم. آیا فضل و احسان آنان مرا کفایت نکرد.
راوی میگوید: مال را بر میدارد وبه جای خود بازمیگرداند اما آنرا از او دریافت نمیکنند و میگویند ما چیزی را بخشیدیم دوباره پس نمیگیریم. ابن روند 7، 8 و یا 9 سال ادامه دارد و بعد حیات رو به سختی و تلخی میرود یا خیر وخوشی از زندگی قطع میگردد» («مسند امام احمد» (3/37 – با منتخب کنز) هیثمی میگوید: ترمذی و دیگران از جمله ابویعلی با اختصار زیاد آنرا روایت کردهاند و امام احمد در چند سند آنرا نقل نموده است که رجال هر دو موثوق به هستند. «مجمع الزوائد» (7/313 – 314) و «عقیدة أهل السنة والاثر فی المهدی المنتظر» (ص 177) شیخ عبدالمحسن عباد.)
این روایت دلالت میکند بر اینکه بعد از مهدی شر و فتنه بزرگی رخ میدهد.
3- از علی -رضی الله عنه- روایت شده است گفت: پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند: «المهدی منا أهل البیت یصلحه الله فی لیلة» («مسند احمد» (2/58) (حدیث 645) تحقیق احمد شاکر میگوید اسناد حدیث صحیح است. و «سنن ابن ماجه» (2/1367).
آلبانی حدیث را تصحیح کرده است «صحیح جامع الصغیر» (6/22) (حدیث (6611)
«مهدی از اهل بیت است خداوند او را در یک شب اصلاح میکند». ابن کثیر میگوید: یعنی: توبه او را میپذیرد، توفیق و رشدش میدهد وبه او الهام میکند. («النهایة فی الفتن و الملاحم» (1/29) تحقیق د. طه زینی)
اما در مورد مسیح دجال،
و دجال مسیح ضلالت و گمراهکنندة مردم به وسیله آیاتی است که خداوند به او عطا کرده است مانند: انزال باران، احیاء و سرسبز گرداندن زمین و چندین امر خارقالعادة دیگر.
دجال مسیح نامیده شده است زیرا یکی از چشمهایش کور است یا اینکه کل زمین را در مدت چهل روز طی میکند («النهایة فی غریب الحدیث» (4/326 – 327) و «لسان العرب» (2/594 – 595) ولى قول اول راجحتر است زیرا درحدیث آمده است «ان الدجال ممسوح العین» «دجال یک چشمش کور است» («صحیح مسلم» کتاب الفتن و أشراط الساعة باب ذکر الدجال (18/61 – با شرح نووی).
دجال از سمت مشرق از خراسان واز میان یهودیان اصفهان خارج میشود سپس روی زمین سفر میکند و به همه شهرها جز مکه و مدینه وارد میشود. (چون ملائکه از آنها حراست میکنند).
در حدیث فاطمه بنت قیس پیامبر -صلى الله علیه وسلم- دربارة دجال فرمود: «ألا إنه فی بحر الشام أو بحر الیمن لا، بل من قبل المشرق ماهو من قبل المشرق ما هو (وأومأ بیده إلى المشرق)» («صحیح مسلم» (18/83 – با شرح نووی).
ابوبکر صدیق -رضی الله عنه- میگوید: پیامبر در حالی که برای ما حدیث میگفت فرمود: «الدجال یخرج من أرض بالمشرق یقال لها خراسان» («جامع الترمذی» باب ما جاء من این یخرج دجال؟ (6/495 – با شرح تحفة الاحوذی) البانی میگوید: حدیث صحیح است «صحیح الجامع الصغیر» (3/150) (حدیث 3398)
«دجال در سمت مشرق در جایی به نام خراسان ظاهر میشود».
انس -رضی الله عنه- فت كه پیامبر -صلى الله علیه وسلم- فرمود: «یخرج الدجال من یهودیة أصبهان، معه سبعون ألفاً من الیهود»[3].
«دجال از یهودیهای اصفهان خارج میشود و هفتاد هزار نفر همراه او هستند».
ابن حجر میگوید: اما اینکه دجال از کجا میآید؟ قطعاً از سمت مشرق میآید» («فتح الباری» (13/91).
ابن کثیر فت: ابتدای ظهورش از اصفهان در محله یهودیها است («النهایة / الفتن و الملاحم» (1/128) تحقیق د. طه زینی.)
دجال وارد مکه و مدینه نمی شود، و هنگام خروج دجال در آخرالزمان دخول به مکه و مدینه بر او حرام است، و او جز این دو شهر به همه شهرها یکی پس از دیگری وارد خواهد شد.
در حدیث فاطمه بنت قیس -رضی الله عنها- آمده است دجال گفت: من ظاهر میشوم و روی زمین سفر خواهم کرد و در مدت چهل روز جز مکه و مدینه هیچ شهری نمیماند مگر اینکه داخل آن خواهم شد جز مکه و مدینه که بر من حرام شدهاند وهرگاه میخواهم به یکی از آنها وارد شوم ملائکهای شمشیر بدست روبروی من قرار میگیرد وهیچ روزنهای نیست که ملائکهها از آن حراست نکنند» («صحیح مسلم» کتاب الفتن وأشراط الساعة، باب قصة الجساسة (18/83 – با شرح نووی).
و در روایات صحیح آمده است که دجال وارد چهار مسجد نمیشود. مسجد حرام، مسجد مدینه، مسجد طور و مسجد الاقصی.
امام احمد از جناد بن ابیامیه ازدری روایت میکند او گفت: من با مردی از انصار نزدِ یکی از اصحاب پیامبر رفتیم و به او گفتیم حدیثی که از پیامبر -صلى الله علیه وسلم- دربارة دجال شنیدهای برایمان بازگو کن… او حدیث را ذکر کرد و گفت: «دجال چهل روز در زمین میماند و به هر چشمهای سر میزند اما به چهار مسجد نزدیک نمیشود: مسجدالحرام، مسجد طور، مسجد مدینه و مسجد الاقصی» («الفتح الربانی» (24/76 – ترتیب الساعاتی).
بنابر مفاد احادیث صحیح هلاک و نابودی دجال توسط عیسی بن مریم صورت میگیرد. چون دجال در تمام نقاط زمین اتباع و انصار دارد (جز مکه و مدینه) وفتنة او بسیار وسیع و خطرناک است و جز عدة کمی از مسلمانان از آن نجات نمییابند. و در این هنگام عیسی -علیه السلام- بر مناره شرقی در دمشق نازل میشود و بندگان مؤمن خدا را دور خودش جمع میکند و به سمت دجال میروند که در این هنگام دجال نیز به سوی بیتالمقدس میرود و در نزدیکی «لُدّ» (شهری در فلسطین نزدیک بیتالمقدس) به هم میرسند. وقتی دجال عیسی را میبیند مانند نمک ذوب میشود. عیسی -علیه السلام- به او میگوید: «من باید ضربهای به تو بزنم پس راه فرار نداری» عیسی به او میرسد و او را به قتل میرساند و سایر مؤمنین، سپاهیان شکستخورده و فراری دجال را تعقیب میکنند و درخت و سنگ میگویند ای مسلمان این یهودی پشت من مخفی شده است بیا او را به قتل برسان جز درخت غرقد که جزو درخت یهودیان است (و به سخن نمیآید) («النهایة / الفتن والملاحم» (1/128 – 129) تحقیق د. طه زینی.)
پیامبر امتش را به اموری که آنان را از فتنه دجال حفظ میکند ارشاد کرد او امت را بر قانونی واضح و بدون ابهام ترک کرد. کسی از آن منحرف نمیشود جز اینکه هلاک میگردد. هیچ راه خیری نبود مگر امتش رابه آن راهنمایی کرد و هیچ شری نبود مگر امتش را از آن برحذر داشت.
یکی از مواردی که پیامبر -صلى الله علیه وسلم- امتش را از آن برحذر داشت فتنه مسیح دجال است زیرا بزرگترین فتنهای است که امت اسلامی با آن مواجه میشوند والبته هر پیامبری امتش را از فتنه مسیح دجال یک چشم برحذر داشته ولی حضرت محمد بیشتر از سایر انبیاء امتش را از آن برحذر داشته است چون خداوند بسیاری از صفات دجال را به پیامبرش گفت تا امتش را بترساند چراکه دجال از همین امت خارج خواهد شد. و محمد خاتم انبیاء است.
بعضی از ارشادات نبوی در زمینه تحذیر امت از فتنه دجال در ذیل آورده میشود. از خداوند بزرگ خواستاریم ما را از آن حفظ کند.
1- تمسک به اسلام و مسلح شدن به اسلحه ایمان و شناخت اسماء الله الحسنی که خداوند در آنها شریکی ندارد و همچنین معلوم است. دجال انسانی است که میخورد و میآشامد. ولی خداوند از آن منزه است. دجال کور است ولی خداوند چنین نیست. کسی خداوند را نمیبیند تا پس از مرگ ولی دجال را همه انسانهای مؤمن و کافر میبینند.
2- پناهبردن به خدا از شر فتنه دجال خصوصاً در نماز به استناد احادیث صحیح پیامبر -صلى الله علیه وسلم- از جمله حدیثی که شیخان و نسایی از عائشه (رضی الله عنها) روایت میکنند.
او میگوید: پیامبر -صلى الله علیه وسلم- در نماز این دعا را میخواند. «اللهم إنی أعوذبک من عذاب القبر وأعوذبک من فتنة المسیح الدجال… الحدیث» (متفق علیه)
«پروردگارا از عذاب قبر و از فتنه مسیح دجال به تو پناه میبرم».
مسلم از ابوهریره روایت میکند گفت: پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمود:
«إذا تشهد أحدکم فلیستعذ بالله من أربع، یقول: اللهم إنی أعوذبک من عذاب جهنم ومن عذاب القبر ومن فتنة المحیا والممات ومن شر فتنة المسیح الدجال» (صحیح مسلم)
«هرگاه یکی از شما در نماز تشهد خواند از چهار چیز به خدا پناه ببرد و بگوید: پروردگارا از عذاب جهنم، عذاب قبر واز فتنه زندگی و مرگ و از شرّ فتنه دجال مسیح به تو پناه میبرم».
3- حفظ آیاتی از سورة کهف: پیامبر خدا فرمودند آیات اول سورة کهف بر دجال خوانده شود. در برخی روایات به جای اول سورة کهف، آیات آخر سورة کهف وارد شده است (ده آیه از اول یا ده آیه از آخر).
مسلم از نواس بن سمعان (درحدیث طولانی) روایت کرده است پیامبر -صلى الله علیه وسلم- فرمود: «… من أدرکه منکم فلیقرأ علیه فواتح سورة کهف» (صحیح مسلم)
«… هر یک از شما به دجال رسید آیات اول سورة کهف را بر او بخواند».
مسلم از ابودرداء -رضی الله عنه- نقل میکند پیامبر فرمود:
«من حفظ عشر آیات من أول سورة الکهف، عصم من الدجال» أی: من فتنته.
«هر کس ده آیه اول سورة کهف را حفظ داشته باشد از فتنه دجال محفوظ میشود». مسلم میگوید: «شعبه گفت: آخر کهف و همام گفت: اول کهف» (صحیح مسلم)
نووی میگوید: «چون در اول سورة کهف دربارة وقایع عجیب و برخی از آیات خداوند بحث میشود هر کس در آنها تدبر کند به فتنه دجال گرفتار نمیگردد و چون در آخر آن این آیه ﴿أَفَحَسِبَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنْ یتَّخِذُوا﴾ وجود دارد» («شرح نووی بر مسلم» (6/93)). لذا این از خصوصیات سورة کهف است. احادیث وارده تشویق به قرائت آن میکنند خصوصاً در روز جمعه.
حاکم از ابوسعید خدری -رضی الله عنه- روایت میکند پیامبر -صلى الله علیه وسلم- فرمود:
«إن من قرأ سورة الکهف یوم الجمعة، أضاء له من النور ما بین الجمعتین» (صحیح – «مستدرک حاکم» (2/368)
«هر کس سورة کهف را در روز جمعه قرائت کند بین دو جمعه نور بر او نازل میشود».
شکی نیست سورة کهف شأن عظیمی دارد و در آن آیات بدیعی مانند: قصه اصحاب الکهف، قصه موسی و خضر، قصه ذیالقرنین و بنای سد بزرگ توسط او در برابر یاجوج و مأجوج، اثبات دوباره زندهشدن بعد از مرگ و حشر و نشر، نفخ در صور و بیان حال زیانبارترین عاملان کسانی که گمان میکنند بر سر راه هدایتند اما در ضلالت و کوری بسر میبرند، وجود دارند. لذا بر هر مسلمانی لازم است در قرائت این سوره و حفظ و تکرار آن خصوصاً در بهترین روز هفته یعنی روز جمعه توانا باشد.
4- فرار از دجال و دوری از او: در این راستا بهترین راه ساکنشدن در مکه و مدینه است چون دجال وارد مکه و مدینه نمیشود. پس لازم است هنگام ظهور دجال از او دور شویم چون با قدرت فراوانش امور خارقالعاده انجام میدهد. و هر لحظه ممکن است انسان از او متأثر شود و پیرو او گردد. لذا از خداوند میخواهیم ما و جمیع مسلمانان را از فتنه او نجات دهند.
امام احمد و ابوداود و حاکم از ابوالدهماء روایت میکنند که میگوید از عمران بن حصین حدیثی شنیدم گفت پیامبر -صلى الله علیه وسلم- فرمود:
«من سمع بالدجال فلینأ عنه، فوالله إن الرجل لیأتیه وهو یحسب أنه مؤمن فیتبعه مما یبعث به من الشبهات، أو لما یبعث به من الشبهات» («الفتح الربانی» (24/74) و «سنن ابوداود» (11/242 – با شرح عون المعبود) و «مستدرک حاکم» (4/351) حاکم میگوید: این حدیث صحیح الاسناد مطابق شرط مسلم است و در صحیحین نیامده است. آلبانی این حدیث را تصحیح کرده است «صحیح الجامع الصغیر» (5/303) (حدیث 6177).
«هر کس اسم دجال (ظهور دجال) را شنید از او دور شود، سوگند به خدا مرد نزد او میرود گمان میکند مؤمن است و بر اثر شبهاتش از او پیروی میکند.
بیشتر پیروان دجال از اقوام یهود، عجم، ترک و همچنین از قومیتهای مختلف دیگرند و غالب آنان را اعراب و زنان تشکیل میدهند.
مسلم از انس بن مالک -رضی الله عنه- روایت میکند پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمود: «یتبع الدجال من یهود أصبهان سبعون ألفاً علیهم الطیالسة» («شرح نووی بر مسلم» (2/234) و «فتح الباری» (6/488 – 489).)
«از دجال هفتاد هزار یهودی اصفهانی پیروی میکنند که عبایی مخصوص (ایرانیان) بر تن دارند.
و در روایت احمد آمده است «سبعون ألفاً علیهم التیجان» (صحیح مسلم)
«هفتاد هزار نفر که تاج بر سر دارند».
در حدیث ابوبکر آمد: «یتبعه أقوام کأنَّ وجههم المجان المطرقة» («الفتح الربانی ترتیب المسند» (24/73) حدیث صحیح است «فتح الباری» (13/238).
«اقوامی از او پیروی میکنند که صورتشان مانند سپر برجسته است»
ابن کثیر گفت: «ظاهراً – والله اعلم – منظور این است که ترکها یاوران دجال هستند.
در بخشی از حدیث طولانی ابوامامه آمده است «یکی از فتنههای دجال این است که به اعرابی میگوید اگر من پدر و مادرت را زنده کنم. آیا گواهی میدهی من پروردگارت هستم. او میگوید: بلی، بعد شیطانی به صورت پدر ومادرش درمیآید و میگوید ای فرزندم از او پیروی کن. او پروردگار توست» (صحیح – «سنن ابن ماجه»)
اما در مورد چگونگی نزول عیسى -علیه السلام-، بعد از خروج دجال و افساد در زمین خداوند حضرت عیسى -علیه السلام- را به زمین نازل میکند و نزول او در شرق دمشق کنار «مناره البیضاء» است که بر آن دو پارچه مزین و ملون به ورس (قرمزرنگ) و زعفران وجود دارد.
عیسى -علیه السلام- دو کف دستش را روی بالهای دو ملائکه گذاشته است وقتی سرش را فرود میآورد از آن قطرههای آب میریزد. وهنگامی که سرش را بالا میبرد قطرات آبی مانند مروارید و لؤلؤ از او پایین میافتد هیچ کافری نمیتواند هوای نفس او را درک کند جز اینکه میمیرد.
نزول او در میان افرادی صورت میگیرد که در راه حق قتال میکنند و همه جمع شدهاند تا به جنگ دجال بروند پس ناگهان عیسى درهنگام اقامه نماز نازل میشود و امیر آنان را امام قرار میدهد و خود همراه دیگران به او اقتداء میکند.
ابن کثیر میگوید: «این قول مشهورتر است که عیسى در مناره البیضاء شرقی در دمشق نازل میشود. در برخی کتب دیدهام که او بر مناره البیضاء جامع دمشق فرود میآید شاید این صحیحتر باشد چون در دمشق چیزی به نام مناره شرقیه وجود ندارد جز منارهای که در کنار مسجد جامع اموی در مشرق دمشق است ظاهراً این قول مناسبتر است چون در هنگام اقامه نماز نازل میشود و امام مسلمانان به او میگوید ای روح الله امامت نماز جماعت را بپذیر عیسى میگوید شما امام بشو چون برای شما قامت گفتهاند. و در روایتی میگوید: بخاطر احترامی که این امت نزد خدا دارد امام را از خودتان قرار داده است («صحیح مسلم» و «النهایة الفتن و الملاحم» (1-144-145) تحقیق در طه زینی.)
در حدیث طولانی نواس بن سمعان در زمینه خروج دجال و نزول عیسى -علیه السلام- چنین آمده است: «وقتی خداوند مسیح بن مریم را برانگیخت کنار مناره البیضاء شرقی دمشق بین دو پارچه رنگی (مصبوغ باورس و زعفران) در حالی که کف دستش روی بالهای ملائکه امت نازل میشود. او هر گاه سرش را پایین میآورد قطرههای آب از آن میریزد و هر گاه سرش را بالا میگیرد دانههای لؤلؤ و مروارید از آن جدا میشود. هیچ کافری نمیتواند هوای نفس او را درک کند والا میمیرد. هوای نفسش تا آنجا چشمش کار کند برد دارد. پس به تعقیب دجال میپردازد تا اینکه در کنار در «لدّ» او را مییابد و به قتل میرساند. سپس قومی که خداوند آنها را از دجال حفظ کرده است نزد عیسى میآیند. او صورتشان را مسح میکند و دربارة درجاتشان در بهشت با آنها سخن میگوید» («صحیح مسلم»)
علما دربارة حکمت نزول عیسى -علیه السلام- در آخر الزمان جدا از سایر انبیاء تحقیق کردهاند و به نتائجی رسیدهاند از جمله:
1- ردّ بر یهود که میگویند عیسى -علیه السلام- را کشتهاند. خداوند بدین طریق کذب آنها را آشکار میکند و حضرت عیسى -علیه السلام- رئیس آنان دجال و یهودیان تابعش را به قتل میرساند همانگونه که در بحث قتال یهود توضیح دادیم.
حافظ ابن حجر این قول را بر دیگر اقوال ترجیح میدهد.
2- حضرت عیسى در انجیل فضل امت محمد -صلى الله علیه وسلم- را دیده است همانطور که خداوند میفرماید:
وَمَثَلُهُمْ فِی الإِنْجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ (فتح: 29).
«توصیف ایشان (اصحاب) در انجیل این است که همانند کشتزاری هستند که جوانههای خود را بیرون زده و آنها را نیرو داده و سخت نموده و بر ساقههای خویش راست ایستاده باشد».
لذا عیسى از خداوند خواست او را جزو امت محمد -صلى الله علیه وسلم- قرار دهد پس خداوند دعایش را استجابت کرد و او را ماندگار کرد تا مجدداً بخاطر دین خدا در آخر الزمان نازل شود.
3- نزول عیسى -علیه السلام- به خاطر نزدیک شدن اجلش است تا در زمین دفن گردد چون نباید مخلوقات خاکی خارج از زمین بمیرند پس نزول او بعد از خروج دجال است تا او را هلاک گرداند. (سپس فوت کند)
4- عیسى نازل میشود تا آنان را تکذیب کند و دعوای ساختگیشان را ابطال نماید. و در آن زمان همه ملتها را جز امت اسلامی نابود میکند. او صلیب را میشکند و خوک را میکشد و جزیه را بر میدارد.
5- اختصاص نزول در آخر الزمان به عیسى بن مریم به خاطر این است که پیامبر فرمود: «من از همه مردم به عیسى نزدیکترم و بین من و او هیچ پیامبری وجود ندارد» («صحیح بخاری»)
پس پیامبر خدا خصوصیترین و نزدیکترین فرد به اوست و عیسى -علیه السلام- مژده داده است که پیامبری بعد از او خواهد آمد لذا مردم را به تصدیق و ایمان به او دعوت کرد. خداوند میفرماید: وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ (صف: 6).
«و من مژدهدهنده هستم به پیامبری که بعد از من میآید و اسمش احمد است».
در حدیث آمده است «گفتند ای پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- در مورد نفس خودت برایمان سخن بگو؟ پیامبر فرمود: من (نتیجه) دعای پدرم ابراهیم و مژده عیسى -علیهما السلام- هستم» (ابن اسحاق آن را در «السیره» روایت کرده است «تهذیب سیرة ابن هشام» (ص 45) عبدالسلام هارون. ابن کثیر میگوید: «اسناد آن خوب است».
«تفسیر ابن کثیر» (8/136) و «مسند امام احمد» (4/127) و (5/262 با حاشیه منتخب الکنز)
حضرت عیسى -علیه السلام- با شریعت حضرت محمد -صلى الله علیه وسلم- حکم میکند و از پیروان او است یعنی او هنگام نزول دین جدیدی را همراه خود نمیآورد چون دین اسلام خاتم ادیان دیگر است و تا روز قیامت باقی میماند و نسخ نمیگردد پس عیسى -علیه السلام- حاکمی از حاکمان این امت و مجدد دین اسلام است چرا که پیامبری بعد از محمد -صلى الله علیه وسلم- وجود ندارد.
زمان عیسى -علیه السلام- زمان امنیت، سلامت و خوشی است. خداوند در آن باران فراوان نازل میکند و زمین حاصلخیز و پر برکت میشود و آب فوران میکند و حقد و کینه و بغض و حسد نمیماند.
در حدیث طولانی نواس بن سمعان دربارة دجال، نزول عیسى -علیه السلام-، خروج یاجوج و ماجوج در زمان عیسى و دعاء عیسى -علیه السلام- علیه آنان و هلاک شدنشان توضیح داده شده است. این حدیث در ادامه میگوید: «ثم یرسل الله مطراً لا یکنّ منه بیت مدر ولا وبر فیغسل الأرض حتى یترکها کالزلفة ثم یقال الأرض انبتی ثمرتک وردّی برکتک، فیومئذ تأکل العصابة من الرمانة، ویستظلّون بقحفها، ویبارک فی الرسل، حتى إن اللقمة من الإبل لتکفی الفئام من الناس، اللقمة من البقر لتکفی القبیلة من الناس، و اللقمة من الغنم لتکفی الفخذ من الناس» («صحیح مسلم»)
«سپس خداوند بارانی را میفرستند نه خانه گلی کفایت میکند و نه خانه پشمی زمین را میشوید و آن را مثل آینه میکند سپس به زمین گفته میشود ثمرات و نباتات خود را برویان و برکتت را برگردان در این هنگام یک جماعت بزرگ از خوردن یک انار سیر میشوند و پوستش را سایه خود قرار میدهند. و شیر حیوانات افزایش مییابد حتی شیر یک شتر نو رسیده برای جمع زیادی از مردم کافی است. و شیر یک گاو نو رسیده برای یک قبیله کافیست و شیر یک گوسفند نو رسیده برای یک خانوادة بزرگ کافی است».
امام مسلم از ابوهریره روایت میکند گفت: پیامبر -صلى الله علیه وسلم- فرمود: «و الله لینـزلنّ عیسى بن مریم حکماً عادلاً… ولیضعنّ الجزیة ولتترکنّ القلاص فلا یسعى علیها ولتذهبنّ الشحناء والتباغض والتحاسد ولیدعونّ إلى المال فلا یقبله أحد»
«قسم به خدا عیسى بن مریم به عنوان حاکم عادل نازل میشود… جزیه را بر میدارد شتر جوان رها میشود و کسی به آن آزار نمیرساند (امنیت کامل وجود دارد) بغض، کینه، حسادت از بین میرود و مردم برای دریافت مال دعوت میشوند ولی کسی اجابت نمیکند».
نووی میگوید: «معنی این حدیث این است که مردم از اموال همدیگر دوری میکنند. کسی سعی نمیکند شتر دیگری را مالک شود چون مال زیاد است و نیازمندی کم و قیامت هم نزدیک شده است».
در برخی روایات آمده است عیسى -علیه السلام- بعد از نزول هفت سال و در برخی دیگر چهار سال در زمین باقی میماند.
مسلم از عبدالله بن عمر -رضی الله عنهما- روایت میکند: «خداوند عیسى بن مریم را نازل میکند… سپس مردم هفت سال در زمین میمانند. در این مدت بین دو نفر دشمنی وجود ندارد سپس خداوند باد خنکی را از طرف شام میفرستد کسانی که مثقال ذرهای ایمان در دل دارند این باد روحشان را قبض میکند»(«صحیح مسلم»)
و در روایت امام احمد و ابو داود آمده است: «فیمکث فی الأرض أربعین سنة، ثم یتوفّى ویصلی علیها المسلمون»
«او در زمین چهل سال میماند سپس میمیرد و مسلمانان بر او نماز میخوانند».
هر دو روایت صحیح هستند و جمع آنها مشکل است مگر اینکه روایت هفت سال را بر مدت اقامتش بعد از نزول در آخر الزمان حمل کنیم و آن را به مدت ماندنش در زمین قبل از بالا رفتنش اضافه نمائیم (یعنی زمانی که پیامبر بود) بنابراین عمر عیسى -علیه السلام- در آن زمان سی و سه سال بوده است (و بعد از نزول در آخر الزمان هفت سال خواهد ماند پس جمعاً چهل سال روی زمین خواهد بود) («النهایة / الفتن و الملاحم» (1/146) تحقیق د. طه زینی.)
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت