محاسبۀ نفـس (امام غزالي)

آیا تو به روز قیامت و حساب ایمان نداري؟ آیا تو به این باور استی که بدون حساب وکتاب به سرخواهی برد؟ و یا هم به کدام طرفی فرار خواهی کرد؟ هرگز چنین نیست! اگر تو چنین پنداشته ای پس جاهل بزرگتر از تو وجود ندارد و تو یقینا کافر استي، آیا تو به این یقین استي که خداوند قادر ترا دوباره زنده ساخته در مقابلش قرار نمیدهد، اگر چنین نیست پس چرا نافرماني خداوند لایزال را میپسندي

نوشته: امام غزالي
ترجمه: عبدالرحمن فرقــاني

خوب بدانید که بزرگترین دشمن انسان همانا نفس وی است، که در داخل انسان پنهان گردیده است. همین نفس، انسان را به جاده گناه و بدرفتاری می کشاند، پاکی و سترگی این نفس هم بدوش انسان است، پس اگر شما جلو نفس را نگیرید، این روند منجر به سرکشی نفس تان میشود و رفته رفته نفس از اختيار تان خارج میگردد، اما اگر با نفس تان همواره روش محاسبه را پیش گیرید و آنرا ملامت کنید به نفس لوامه مبدل خواهد شد و رفته رفته به نفس مطمئنه رو خواهد آورد، و شامل آن بنده گان خواهید گردید که رضا خداوند را نایل گردیده اند.
همواره نفس خویش را ملامت کنید و آنرا نصحت کنید و لحظۀ هم از نصحت کردن به وی غافل نگردید، قبل از دیگران به نفس خویش نصحت کنید
وهمواره به نفس خویش چنین بگویيد: اى نفس اندکي انصاف کن، تو پنداشته ای که بسیارعاقل استی در حقیقت تو نادان و کم عقل استی، تو نمیدانی که جنت و دوزخ را پیش رو داری؟ و تو به زودی به سوی یکی از آنها خواهی رفت، پس برتو چه شده که در دنیا بیهوده خنده کنان زندگی را بسرکرده ای، آیا تو نمیدانی که امروز یا فردا با مرگ روبرو خواهی شد؟ آن مرگی که تو آنرا دورمیپنداری ولی نزد خداوند یکتا بسا قریب و نزدیک است، ایا تو نمیدانی که مرگ ناگهان میشتابد نه کسی خبری آنرا میآورد و نه هم پیغامی، و این هم تعین نگردیده که مرگ در روز آید و در شب نیآید و یا در شب آید در روز نیآید و یا در جوانی آید در خورد سالی نیآید و یا در خورد سالی آید در جوانی نیآید بلکه مرگ در هر لحظۀ آمده میتواند!
پس بر تو چه شده که مرگ اینقدر نزدیک است و تو به آمدنش تیاری نمیگیری؟
(اقترب للناس حسابهم وهم فی غفلة معرضون* ما یأتیهم من ذکرمن ربهم محدث الا استمعوه وهم یلعبون*
لاهیة قلوبهم)
کنون که وقت حسابدهی مردم نزدیک آمده است، آنها در غفلت به سر میبرند، با وجود اینکه از سوی رب العالمین نصحت میآید به آن بی اعتنا میشنوند و به بازی و بی بندباری خویش ادامه میدهند، و دل های شان در فکر های بیهوده مشغول است.

اندکي فکر کن:

تو نافرمانی خداوند جل جلاله را چرا مرتکب میشوی؟ اگر به این عقیده استی که او تعالی ترا نمیبیند پس یقینا کافر استی یا اگر یقین دآری که خداوند یکتا تر میبیند و باز هم جرات نافرمانی او تعالی را میکنی پس تو سخت بی حیا استی، اگر برادر یا کدام نوکر تو در برابرات زشت گوید موجب خشم وغضب تو نمیشود، پس تو چرا غضب خداوند لایزال را برمی انگیزی و از عذاب او تعالی هراس وبیم نداری. آیا تو قادر به این استی که عذاب خداوند قهار را تحمل کنی؟ هرگز نمیتوانی که عذاب خداوند متعال را تحمل کنی این فکر را از ذهنت دور کن، به یک مدت خیلی کوتاه بآلای پاره آتش استاده شو و یا انگشت خود را به شعلۀ آتش نزديک کن تا حوصله و طاقت خود را درک کني.
آیا تو دچار این مغالطه شده اي که خداوند بسا بخشاینده و مهربان است به اطاعت کسي ضرورت ندارد، و خداوند من را میبخشد، پس برای دست آورد های مادی دنیا چرا کوشا استي، چرا این کار را هم به کرم خداوند لایزال واگذار نمیکني؟ وقتي با کدام دشمن دست وگریبان میگردی چرا برای نجات از وی تدبر می جوي؟ چرا نمیگوی که خداوند قادر مرا به کرم خویش نجات خواهد داد چرا این کار را به سپرد خداوند نمیگذاری؟ وقتي کاری توسط پول تحقق پذیر میگردد چرا پی بدست آوردن آن صدها حیله را بکار میاندازي وسرگردان میباشي این وقت به کرم خداوند چرا اعتماد نمیکني؟ چرا نمیگوي که خداوند مهربان کدام خزانه را برایم عنایت خواهد نمود بدون آنکه دست و پا زنم.
آیا خداوند کریم فقط در آخرت بخشاینده و کریم است در دنیا چنین نیست؟

اي نفس: نفاق ودسیسه سازي تو بسیار حیرت انگیز است!

اندکي ببین که خالقت در مورد دنیا چه فرموده است:
( وما من دآبة فى الارض الا على الله رزقها)
در روی زمین زنده جاني وجود ندارد که رزقش به ذمۀ خداوند رازق نباشد.
و در بارۀ آخرت مي فرماید
( وان ليس للانسان الا ما سعى ) (النجم 53)
نیست برای انسان چیزي تا اینکه وي تلاش بدست آوردن آن را نکرده باشد
یعنی مسولیت فراهم کردن رزق براي همۀ زنده جان ها را خداوند رزاق بدوش خویش گرفته است و بالمقابل به دست آوردن آخرت منحصر به تلاش وسعي خود انسان گذاشته شده است، آن چیزي که فراهم کردن آن را خداوند وعده کرده است پي بدست آوردن آن همچو دیوانه ها مي تازي و آن چیزي که بدست آوردن آن بدوش تو سپرده شده است هچ گونه تلاش نمیورزي، و تلاش درین مسیر را به حقارت مینگری، این نشانه ایمان نیست! اگر ایمان زبانی مقصود میبود پس چرا منافق در عمیق ترین درجه دورخ به سر میبرد؟
آیا تو به روز قیامت و حساب ایمان نداري؟ آیا تو به این باور استی که بدون حساب وکتاب به سرخواهی برد؟ و یا هم به کدام طرفی فرار خواهی کرد؟ هرگز چنین نیست! اگر تو چنین پنداشته ای پس جاهل بزرگتر از تو وجود ندارد و تو یقینا کافر استي، آیا تو به این یقین استي که خداوند قادر ترا دوباره زنده ساخته در مقابلش قرار نمیدهد، اگر چنین نیست پس چرا نافرماني خداوند لایزال را میپسندي.

اي نفس! اندکی انصاف کن

اگر کدام داکتر کافر برایت بگوید که فلانی خوردنی به صحت ات مضر است اگر آن خوردنی بسیار لذیذ هم باشد از خوردن آن اجتناب می ورزي، آیا رهنمایی وارشادات انبیا و کتاب خداوند متعال که در آن برای بشریت رهنمایی گردیده است از قول آن داکترهم کم وزن است، با وجود کاهش عقل وعلم سخن آن داکتر را میپذیري و سخن والاي ذات اقدس و رسول گرانقدرش در تو اثري ایجاد نمیکند عجیب است!
اي نفس اگرهمۀ این سخنان را درک میکنی پس چرا در تنبلی و سستي به سر می بري، حالانکه مرگ در کمین به سر می برد تا ناگهان به زندگی ات خاتمه بخشد و هیچ چیزی به زودی آمدن آنرا به تعویق انداخته نمیتواند، اگر برایت سالها هم مهلت فراهم شود تا به آن منزلیکه باید برسی بدون پیمودن آن فاصله که بین تو و آن منزل مقصود وجود دارد به آن رسیده نمیتوانی، و بدون کار کردن به انجام که باید رسید رسیده گي ممکن نیست.
در مورد آن شخص چه نظر داری که برای حاصل کردن علم و معرفت به کشوری دیگری سفر کند سپس درآن کشور بدون جستجو وتلاش در رابطه به هدف خویش بی اعتنای کرده و با خود وعده کند که وقت برگشت به وطن در مدت یک سال همۀ علم را حاصل میکنم، حتما به عقل چنین شخص خنده کرده تعجب خواهی کرد! که به این باور باشد که در مدت یک سال تمام علم را حاصل میکند و بدون علم به این توکل باشد که منصب را به اساس قضا و برکت بدست خواهد آورد، اگر این را بپذیریم که آموختن علم در آخر عمر مفید است و انسان را به مراتب بلند رسانیده میتواند، اما چطور میتوانیم بدانیم که زندگي باقیست یاخیر، ممکن است که همین امروز آخرین روز عمرات باشد، پس چرا در کارات کوتاهي میکنی و علت امروز فردا – امروز فردا چیست؟

چنين روزې وجود ندارد!

علت چیست که مخالفت با خواهشات نفس برایت دشوار جلوه میدهد، زیرا که درین کار به اساس برداشت تو مشقت و دشواری وجود دارد؟ آیا تو انتظار آن روز را دآری که مخالفت با خواهشات نفس برایت آسان و ساده گردد؟ اگر تو به انتظار چنین روز استی پس خداوند اینگونه روزی را خلق نکرده و نه پیدا خواهد کرد، بهشت در نتجه کارهای شایسته و نیکو بدست آمده میتواند و نفس کارهای شایسته و نیکو را نمیپسندد.
اندکی فکر کن تا چه وقتی عهد میبندی که این کار را فردا انجام میدهم، هر روز فردا فردا کرده به امروز مبدل میگردد، اگر امروز آنرا انجام نکردی پس فردا چگونه انجام خواهی کرد، تو نمیدانی که فردا که رونما شده بود در حکم روزی گذشته قرارگرفته است، کاری را که امروز انجام داده نتوانسته ای فردا اتمام آن دشوار تر خواهد بود، اگر امروز عاجز و ناتوان استی پس فردا هم عاجز و ناتوان خواهی بود، پس ای نفس اگر تو این سخنان ساده و صاف را نمیفهمی و تنبلی و سستی میکنی و در عین حال خود را عاقل میپنداری ازین حماقت بزرگ دیگر کجاست؟

در گرو لذت ها قرار دارم

غالبا میگویي که من عمل نیکورا بخاطری انجام داده نمیتوانم چونکه من گرویدۀ لذت خواهشات استم و مشقت و دشواری را تحمل کرده نمیتوانم، اگر چنین پنداشته ای پس این بالا ترین درجه حماقت است، اگر واقعا گرویدۀ لذت خواهشات استی پس چرا در جستجو و تلاش آن لذتی که از همه آلایش ها پاک و ستره است و لذتيست جاودانی نمی پردازی، و این نعمت حقیقتا در جنت حاصل شده میتواند، اگر واقعا گرویدۀ لذت خواهشات استی پس باید جلوگیری خواهشات کوتاه مدت را بکني، چونکه احیانا یک لقمه انسان را از لقمه های فراوآن محروم کرده میتواند.
به نظر من تو به اساس دو علت نفس خود را آزاد و سرکش ساخته ای. یک کفر پنهان و ديگر حماقت صریح.

کفر پنهان:

اینکه به روزي قیامت و حسابدهی در برابرخداوند لایزال ایمان تو ضعیف گردیده است و از ثواب و عقاب بیخبر استی.

حماقت صریح:
اینکه به کرم و بخشش خداوند بخشاینده اعتماد نادرست کرده ای و اینکه خداوند به عذاب مهلت میدهد بی پروا شده ای، حالانکه در مورد بدست آوردن یک لقمه نان به خداوند رزاق اعتماد نمیکنی و هر چند تپ و تلاش درین راستا به کار است آنرا دریغ نمیکنی، به اساس همین جهالت رسول الله صلی الله علیه وسلم به تو لقب حماقت را داده است و درین مورد فرموده (عاقل شخصی است که نفس خویش را در اراده خود داشته باشه و پیروي هوس آنرا نکند، و برای آخرت خویش زحمت کشد و کار کند، و احمق شخصی است: که پیروی خواهشات نفس را کند و در عین حال به خداوند متعال امید بندد).

ای نفس، در زندگی دنیا گمراه مشو!

و به خداوند متعال امید غلط نبند با خود به اندیش و وقت خود را ضایع نکن، زیرا هر نفسی که میکشی از عمرات کاسته میشود، به هر اندازیکه آرزو داری در آخرت در بهشت به سر بری به همان اندازه به آن تیاری بگیر، به این امید نباش که خداوند متعال بدون لباس وآتش تراز سردي نجات خواهد داد حالانکه خداوند لایزال به این کار قا درهم است، برای امان از سردی دنیا خداوند آتش ولباس را خلق نموده است تا انسان از آن استفاده کند. آیا تو گمان داری که سردی جهنم از سردی دنیا کمتر است که نجات از آن بدون توحید و اطاعت خداوند قهار تحقق پذیر نیست؟
آیا این رحمت و کرم خداوند نیست که مسببات نجات از دوزخ را فراهم نموده است و تو از آن استفاده نمیکنی، تو ای نفس گمراه شده ای طوریکه به دنیا تیاری میگری از آن چند مراتبه بیشتر به آخرت ات تیاری بگیر.
ای نفس من فکر میکنم که تو با دنیا محبت و عشق می ورزي، و گسستن و جدایی از آن برایت دشوار گردیده است، تو از عذاب و ثواب و از هیبت روز قیامت غافل گردیده ای، حالانکه تو در دنیا حیثیت یک مسافري بیش نداری، و عادتا چیزهای دنیا با مسافرا از دنیا یکجا نمیرود، آیا تو حالت رفته گان را ندیده ای که در آن عمارت های با شکوه وقصرها زندگي میکرداند همه را در دنیا گذاشته خود رفتن، جای زندگی در زمین آن قبر است که همه به سوی آن میروند، شاید شان وشوکت ومنزلت مردم چشمان تو را بسته باشد یا به روی چشمان ات پرده انداخته باشد، اینهایکه امروز سخن ترا میپزیرد وصفت ترا میکند وعزت ترا میکند، فردا نه تو درین دنیا باقی میمانی نه هم آنها زمانۀ دیگری میآید که نه ذکر ترا کسی میکند ونه هم ذکر آنها را.

ای نفس، فراموش نکن که مرگ نزدیک آمده است!

کاری که باید انجام دهي اکنون انجام کن بعد از درگذشت کسی برای تو نماز و روزه و عبادت نمیکند تا خداوند مهربان از تو راضي شود، زندگی همین چند روز است که همین روز ها سرمایه تست با همین روزها تجارت کن سرمایه فراوان را ضایع کرده ای، لشکر مرده ها در انتظار ات است آنها همه آرزو دآرند تا برای یک روز به دنیا برگردند و چنان در عبادت خداوند قادر مصروف شوند تا اگر شود خداوند گناهان شان را عفو کند، تو چون تا اکنون همین روز را در دست دآری از آن استفاده کن .
ای نفس تو اندکی شرم هم نداری به ظاهر خود را نیکو کار جلوه میدهی ودر باطن گناهان بزرگ را مرتکب شده خداوند قهار را ناراض میگردانی.

ای نفس آیا این عقلمندی توست که از زیاد شدن مال و دولت مسرور گردیده و از کاهش عمرت غمی نداری؟
ای نفس فراموش نکن که در مقابل ایمان و دین هیچ چیزی وجود ندارد و نه هم بعد ازین زندگي زندگی دیگری وجود دآرد.
ای نفس اکنون نصیحت مرا پذیرا شو! آنهایکه نصحت را نمیپذیرند در حقیقت به آتش راضي میشوند.
اکنون ببین این مصیبت را که تو به آن دست و گریبان استی که موجب اندوهگیني وغم تو میشود یا خیر، اگر میشود کدام اشک از چشمان ات میچکد اگر میچکد آیا سرچشمه اش از رحمت است یا خیر، اکنون هم موقع و امید رحم خداوند فراهم است به خداوند مهربان فریاد کن و به اوتعالی شکوه کن زیرا که مصیبت تو بسا بزرگ است، و برای شنیدن و برداشتن این مصیبت جز خداوند قادر کسی دیگری هم وجود ندارد و کسی دیگری هم قادر به این کار نیست، راه فرار هم وجود ندارد.
پس به دربار این ذات اقدس زاری و ناله کن زیرا که خداوند صاحبان فریاد و ناله را در دایره رحمت خویش در میآورد و دعایی حاجتمندان را میپذیرد، حالاکه همه راهها بسته شده است تو از کسی طلب مغفرت کن که بسا کریم و بخشاینده است، و دایره رحمت اش بسار وسیع است و کرم و بخشش اش برای همه است، و در دایره مغفرت اش هر گناه شامل است .

Atomic Habits

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب