قوت حقیقی کدام است؟
برخوردهاي ديگران اگر نسنجيده و همراه با اسائۀ ادب باشد، مي تواند انسان را برآشفته ونا آرام سازد. انسان هاي قوي درچنين حالاتي برخويشتن مسلط مي باشند وخشم خويش را مهار مي کنند. درحديثي ازپيامبر اسلام صلی الله علیه وسلم روايت شده است: (ليس الشديد بالصرعة، إنما الشديد الذي يملک نفسه عند الغضب) يعني: انسان توانا آن نيست که ديگران را درکشتي برزمين افکند، بلکه آن است که هنگام به خشم آمدن خويشتن داري کند.
روزی یک شخص به نزد پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه وسلم آمد وگفت: به من نصیحت کن، آن حضرت برایش گفت: « قهر مشو» واین سخن را سه بار برایش تکرار نمود. زیرا که قهر شدن سبب نابودی وتباهی روابط اجتماعی و ویرانی کاخ محبت و همدلی می گردد و بدبختی های زیادی را به دنبال می آورد.
زيستن درميان ديگران وداشتن ارتباط با آنان گاهي سبب مي شود که يک شخص از استقلال نظر تهي شود، نه خود آزاد بينديشد ونه آزاد تصميم بگيرد، بلکه در هر زمينه به ديگران بنگرد ودنباله رو آنان گردد واين سخن را کورکورانه تکرار کند که: “خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو” اين خاصيت زيبندۀ انسان هاي قوي نيست، بلکه دليل بر ضعف شخصيت انسان است. پيامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده است: (لايکن أحدکم إمعة، يقول: إن أحسن الناس أحسنت وإن أساؤوا أسأت ولکن وطنوا أنفسکم إن أحسن الناس أن تحسنوا و إن أسائوا أن لا تظلموا) يعني: هيچ يک از شما «امعه» نباشد که بگويد: من همراه مردمم، اگر آنان خوبي کردند من هم خوبي مي کنم واگر آنان بدي کردند من هم بدي مي کنم، بلکه بايد خويشتن را استوار سازيد که اگر آنان خوبي کردند شما خوبي کنيد واگر آنان بدي کردند شما از ظلم وبدی اجتناب ورزيد.
انسان هاي قوي، روش ومنش واضح وبي ابهام دارند. تيره گي وغموض درموضعگيري وخط مشي افراد نشانۀ سستي ونا استواري شخصيت ايشان است. چنين کساني سبب مي شوند که ديگران دربرابر آنان سردرگم شوند وچهرۀ واقعي ايشان را نشناسند و درتعامل با آنان به لغزش در افتند.
هم چنان انسان هاي قوي با خوش بيني واميدواري زندگي مي کنند. آنان عرصۀ زندگي را فراخ ورنگارنگ مي يابند وزمينه هاي پيشرفت وموفقيت را متنوع مي دانند؛ ازاين رو آنان ازيأس ونا اميدي گريزانند وازبدبيني وتيره انديشي فاصله مي گيرند. چنان که درصفت پيامبر صلی الله علیه وسلم آمده است: (إنه کان يعجبه التفاؤل). يعني: خوش بيني وبه فال نيک گرفتن براي او خوشايند بود، وبه همان پيمانه بد بيني وشگون بد زدن را نا پسند مي دانست.