زندگی نامه حضرت ثابت بن قيس رضي الله عنه

سخنگوي رسول خدا صلي الله عليه وسلم

نام و نسب:

نام ایشان ثابت پسر قيس پسر شماس پسر مالك پسر امريُ القيس انصاري خزرجي بود.

كنيه:

كنيه وي ابومحمد و بعضي گفته اند ابوعبدالرحمن بود و در غزوه احد و غزوات ديگر حضور يافت و در هر غزوه موقف ديدني و دلاوري بی مثیل داشت و در جنگ يمامه به مقام رفيع شهادت نايل گرديد.

فصاحت و بلاغت:

حضرت ثابت بن قيس رضي الله عنه سخنگوي انصار بود وبرايش سخنگوي رسول خدا صلي الله عليه وسلم نيز ميگفتند، چنانچه حضرت حسان بن ثابت را شاعر رسول خدا ميدانستند.

حضرت ثابت رض الله عنه سخنور بليغي بود كه همه به فصاحت و بيان شيوايش گواهي ميدادند؛ اين حقيقت، وقت آمدن نماينده هاي بني تميم نزد رسول الله صلي الله عليه وسلم هويدا گرديد، آنگاه كه مردم جمع شده و مدعي افتخاراتي گرديدند، سخنگوي آن نماينده ها بلند شد و خوب صحبت نمود. سپس ثابت بن قيس رضي الله عنه به ايراد سخنراني پرداخت و خطبه بليغ وگيراي را ايراد كرد كه همگي را به شگفت واداشت.

در آن سخنراني چنين گفت: ثنا و ستايش خداي را كه آسمانها و زمين را آفريد و حكم خود را در آنها به اجراء در آورد و علمش همه چيز را احاطه نموده و همه چيز از فضل و رحمت و قدرت و توانائي اوست كه ما را پيشوايان قرار داد،  و از بهترين مخلوقات خود پيامبري را بر گزيد كه از حيث حسب و نسب از همه برتر و از حيث گفتار از همه را ستگوتر است و كتاب خود را بر او نازل كرد؛ چرا كه او برگزيده خداوند از ميان عالميان است و سپس مردم را به ايمان به او (پيامبر) فراخواند و مهاجرين از اقوام و اقاربش به او ايمان آوردند كه ايشان بهترين مردم از حيث نسب وكردار اند و ما (انصار) اولين كساني هستيم كه اين دعوت خدائي را پذيرفتيم؛ لذا ما انصار الله وياري دهنده گان رسولش صلي الله عليه وسلم ميباشيم.

سپس شاعر آن نماينده ها اقرع بن حابس به سرودن شعري پرداخت و چنين گفت:

    ما نزد تو آمده ايم تا مردم فضل ما را بدانند چراكه وقت ياد بزرگواري هاي ما، مخالفت ميكردند و محققاً ما سردار همه گروه هاي جامعه انساني هستيم ودر سر زمين حجاز هيچ قبيله مانند (دارم) نيست و در هر يورش غنيمت نصيب ما ميشود برابر است كه يورش به سر زمين نجد باشد يا تهائم.

بعد از آن حسان بن ثابت رضي الله عنه بلند شد ودر جواب او گفت:

اي بني دارم بخود نباليد زيرا افتخار كردن شما در وقت بيان خوبي ها فرجام بدي را متوجه تان ميكند، شما نزد ما آمده ايد و از افتخارات سخن ميگوئيد در حاليكه از پيروان وخادمان ما هستيد.

 آنها ( هيئت نمايندگان) گفتند: سخنگوي آنها از سخنگوي ما سخنورتر و شاعر شان از شاعر ما ماهرتر ميباشد سپس سرو صدا ها وهياهوي شان بلند گرديد تا خداوند اين آيه قرآن را نازل نمود:

‌[ لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي ولا تجهروا له بالقول كجهر بعـضكم لبعــض ان تحبـط اعـمالكم وانتم لا تـشعرون] (سوره حجرات) صدا هاي خود را بر صداي پيامبر بلند نكنيد وهمراي او به آواز بلند صحبت ننمائيد مانند كه بين خود سخن ميگوئيد چرا كه اگر چنين كنيد اعمال شما حبطه ميشود در حاليكه نميدانيد.

پار سائي:

ثابت بن قيس رضي الله عنه وقتي آن آيه سوره حجرات را شنيد در دلش خوف واقع گرديد وترسيد كه عملش حبطه شده و مانند خاك و غبار پراكنده گردد؛ لذا وارد خانه شد و درب خانه را بست و از ترس خداوند به آواز بلند گريه و زاري ميكرد.

این گونه چند روز، خود را محبوس نگهداشت تا كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم از كارش جويا شد وكسي رادبه دنبالش فرستاد، وقتي آمد، رسول خدا صلي الله عليه وسلم از وي پرسيد چرا خود را محبوس كردي؟ گفت: اي رسول خدا ، من آواز بلندي دارم و ميترسم كه عملم حبطه و نابود شود.

چون خداوند آيه [ لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعضِِ ان تحبط اعمالكم وانتم لا تشعرون] را نازل نموده است.

رسول گرامي برايش با اطمینان فرمودند: تو از جمله آنان نيستي، زندگي و مرگ تو بخوبي و نيكي خواهد بود. و نيز آنگاه كه آيه ذيل نازل شد [ ان الله لا يحب كل مختال فخور] سوره لقمان. يقيناً خداوند هر متكبر وافتخار طلب را دوست ندارد.

حضرت ثابت رضي الله عنه وارد خانه اش گرديد ودروازه را بست و گریه را آغازید. رسول خدا صلي الله عليه وسلم ازين ما جرا نيز با خبر شد و او را در خواست نموده و جوياي علت گرديد.  حضرت ثابت گفت: اي رسول خدا صلي الله عليه وسلم  من زيباي ها را دوست دارم ونيز دوست دارم كه قومم مهتر همه باشند. پيامبر گرامي فرمودند: تو از جمله آنها نيستي بلكه تو زندگي نيكي سپري ميكني ودر راه خدا شهيد ميگردي وارد جنت ميشوي.

بر اساس گفته رسول خدا صلي الله عليه وسلم در جنگ يمامه شهيد شد كه در جايش توضيح داده ميشود. انشاء الله

صداقت و وفاداري:

حضرت ثابت بن قيس در راستي و وفاداري ضرب المثل همه بوده وقتي سخن ميگفت صادق بوده  و وقتي تعهد ميكرد وفا مي نمود، وقتي بخشش ميكرد سخاوتمند بود و مانند ساير ياران پيامبر صلي الله عليه وسلم متخلق به اخلاق اسلامي وملتزم به احكام و برنامه هاي دين مبين اسلام بود.

روايت شده كه ثابت در جنگ بعاث ( قبل از اسلام رخ داده بود) اسير گرديد و زبير بن باطا وي را به اسارت گرفته بود ، زبير پيشاني ثابت بن قيس را زخمي نمود وطبق رسم شان در دوران جاهليت رهايش كرد؛ زيرا رسم شان اين بود كه هر گاه مرد مشهوري را گرفتار ميكردند پيشاني اش را زخمي نموده و رها مي نمودند.

وقتيكه جنگ با يهود بني قريظه رسيد و رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) حكم قتل همگي را صادر نمود، حضرت ثابت نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم آمد وخواهان بخشيدن زبير بن باطا از باب وفاء به عهد ونيكي در مقابل نيكي گرديد و رسول گرامي (صلی الله علیه و سلم) زبير را بخاطر ثابت (رضی الله عنه) بخشيد.

حضرت ثابت براي زبير بن باطا گفت: بخاطر احساني كه بر من نمودي خواستار بخشش تو از نزد رسول خدا شدم، زبير گفت: آري انسان خوب به انسان خوب چنين بر خورد ميكند. زبير گفت: انسان چگونه بدون اولاد وفاميل زندگي كند؟ حضرت ثابت اين سخن او را نزد رسول خدا بيان نمود ايشان اهل و اولادش را نيز رها كردند.

باز زبير گفت: انسان بدون داراي چگونه زندگي كند؟ اين سخن را نيز به سمع رسول خدا رسانيد حضرت صلي الله عليه وسلم داراي اش را نيز داد بعد از آن كه زبير از كشته شدن قومش اطلاع يافت گفت: اي ثابت اختيارم در دست توست مرا به دوستانم ملحق نما(اراده اش اين بود كه مثل قومش كشته شود) در روايت ديگر آمده كه براي حضرت ثابت گفت: به عهدخود وفا كردي مرا به دوستانم برسان، براين اصرار نمود تا كه حضرت ثابت مجبور شد و او را بقتل رسانيده و به دوستان يهودي اش ملحق كرد.

جهاد او در راه خدا جل جلاله:

حضرت ثابت بن قيس رضي الله عنه پرهيز گار، پارسا، صداقتكار وامانتدار بود و رسول خدا صلي الله عليه وسلم وي را ستوده است. امام ترمذي از ابوهريره (رضی الله عنه) روايت نموده كه پيامبر گرامي فرمودند: ثابت بن قيس انسان نيك و شايسته ايست. هم چنان رسول خدا برايش بشارت شهادت را داده وفرمود: زندگي خوبي را سپري ميكني و در راه خدا شهيد ميشوي وداخل بهشت ميگردي.

وقتيكه اين مژده را از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شنيد بسيار خرسند شد وبخود ميباليد و منتظر اين سعادت و فرارسيدن آن روز بود كه به شهادت نايل آيد تا برضايت خداوند سرفراز گرديده وبه ملاقات رسول خدا صلي الله عليه وسلم بشتابد.

همه زندگي اش را بخوبي و نيك بختي ومؤفقيت گذرانيد چون مصداق فرموده صادق و مصدوق صلي الله عليه وسلم قرار گرفت. روز هاي گذشت و پيامبر صلي الله عليه وسلم ازين دنياي فاني رحلت نمود وحضرت ابوبكر بحيث خليفه انتخاب گرديد، بعضي از قبيله هاي عرب از اسلام روگردان شدند وحضرت ابوبكرصديق رضي الله عنه لشكر بزرگي را به قيادت خالدبن وليد (رضی الله عنه) براي جنگ با مرتدين گسيل نمود.

حضرت ثابت شرف مشاركت به اين ميدان هاي نبرد را كمائي كرد و در ]آن روزها موقف برازنده داشت كه فوق تصور انساني بود. موقعی که پرچم انصار را به دست داشت، جنگاوران مسلمانان بسوي مسیلمه كذاب حركت كردند و بين دو لشكر پيكار هاي ويرانگري جريان يافت و حضرت ثابت به آزمون خوبي دچار گرديد، وقتي ديد لشكر مسلمين مي خواهند عقب نشيني كنند او درين حال كنار سالم مولي ابوحذيفه قرار داشت هر دو گفتند ما همراه رسول خدا صلي الله عليه وسلم چنين جنگ نمي كرديم يعني هيچگاه تصميم عقب نشيني در ذهن ما خطور نميكرد.

سپس حضرت ثابت رضي الله عنه رفته وخوشبوي استفاده كرد وكفن پوشيد و به آواز بلند فرياد بر آورد وگفت: پروردگارا! ازين لشكر مرتدين بيزارم و از لشكر مسلمين كه مي خواهند عقب نشيني كنند، معذرت مي خواهم.

استشهاد حضرت ثابت بن قيس رضي الله عنه:

طوريكه قبلاً بيان شد حضرت ثابت كه بيرق انصار را بدست داشت به سالم مولي ابوحذيفه رض الله عنه حامل بيرق مهاجرين هم پيمان گرديد و هر يك براي خود گودالي حفر نمودند تا قدم هاي شان ثابت بماند و شجاعانه پيكار نمايند، نيم بدن شان در زمين فرورفته و نيم ديگر آن از راست و چپ دشمن را هدف قرار ميداد و هر دوي شان مسلمانان را به ثبات و مبارزه دوامدار در مقابل دشمن تشويق مي نمودند، درين گيرو دار هر دو مبارك بر زمين افتاده شهيد شدند و به خون هاي پاكيزه خود زمين را پاك نمودند وخوشبوي وعطر آگيني بدن هاي شان در آن ميدان انتشار يافت كه بيانگر قهرماني و فداكاري شان بود.

خداوند در باره شهداء ميفرمايد: [ ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون] ([1])  گمان نكنيد آناني كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه آنان زنده اند و در پيشگاه خداوند روزي مي خورند.

اجرای وصيت او:

آنگاه كه ثابت بن قيس رضي الله عنه به شهادت رسيد، يك زره خوبي داشت و يكي از مسلمانان آن زره را گرفت به اين باور كه اين حق را دارد، يكي ديگر از مسلمين حضرت ثابت را بخواب ديد كه برايش ميگفت: برايت وصيتی ميكنم بايد آن را عملي سازي، و آن اينكه وقتي ديروز بقتل رسيدم يكي از مسلمانان زره ام را گرفت وجايگاهش در اخير قافله است واسپش چنين ويژگي دارد ، او زره را زير ريگ ها نموده وبالاي ريگ ها بارخويش را گذاشته است، تو نزد حضرت خالد رضي الله عنه برو تا آن را بگيرد وقتي به مدينه رسيدي براي خليفه رسول خدا صلي الله عليه وسلم حضرت ابوبكر صديق رض الله عنه بگو كه فلاني از من مبلغي طلب است آن را ازين زره تاديه نمايد و فلان برده ام نيز آزاد ميباشد. همين كه آن شخص از خواب بيدار شد در حال به طرف سر لشكر مسلمانان خالد بن وليد رضي الله عنه رفت وخواب خود را قصه نمود وحضرت خالد كسي را فرستاد وآن زره را طوري كه در خواب توصيف شده بود يافت .وقتي كه مسلمانان پيروز مندانه به مدينه منوره بر گشتند آن مرد خواب ديدن خود را براي حضرت ابوبكر صديق رضي الله عنه حكايت نمود و او خوابش را تصديق نموده و دانست كه اين رؤياي صالحه است؛ لذا وصيت حضرت ثابت را تنفيذ نمود؛ لهذا مسلمانان گفتند : ما هيچ كس را نمي دانيم كه وصيتش بعد از مرگش كامل تنفيذ يابد مگر حضرت ثابت بن قيس رضي الله عنه .

           خداوند از وي خوشنود باد ودر جنت فردوس جايش دهد.


([1])   سوره آل عمران آيه 169

نوشته: عبدالقادر ابراهیم

ترجمه: عبدالخالق احسان

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب