زندگى نامه و مقام علمى امام عبدالقادر گیلانی
اشاره:
امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله از چهره های مانده گار تاریخ اسلامی و از پیشوایان و دعوتگران بزرگ این امت می باشند که با هزار درد و دریغ در کشور ما تا هنوز آن گونه که باید شناخته نشده اند؛ بسیارى از ما با نام ایشان آشنا هستيم؛ اما بيشترى از ما از تمام جوانب حیات پربار شان آگاهی نداريم؛ امام عبدالقادر گیلانی را اکثريت ما به عنوان یک صوفی گوشه نشین و یک زاهد خلوت گزینمی شناسيم که در زاویه ها تنها شغل شاغل شان ذكر و تسبيح بوده است!
دریغا که حقیقت زندهگی این مرد بزرگ در پس ابرهای تیره و تار غلو و سبک اندیشی پنهان مانده است؛ کمتر کسی ایشان را به عنوان فقیه شریعت مدار و مصلح و دعوتگر موفقی می شناسد که انجماد ماده پرستی و فلسفه گرایی زمان خویش را با دم مسیحایی خویش رونق معنوی بخشیده و دامنه ی اصلاحاتش تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی آن زمان را در نوردیده و در نهایت، این جنبش اصلاحی سبب پا گرفتن دولت نورالدین زنگی و سپس صلاح الدین ایوبی و فتح قدس عزیز گردیده است!
نگارنده به این باور است که امام عبدالقادر گیلانی از چهره های شناختهی ناشناخته است؛ بدین معنا که از ابعاد مختلف زندهگی این مرد بزرگ تنها به بعد تصوفی و زهد و ریاضت آن پرداخته شده؛ آن هم بسیار ناقص و نارسا طوری که عدهای برخلاف طریقت ایشان تصوف را از شریعت و قواعد شرعی نیز مجرد کرده با بدعت ها و خرفات آمیخته اند و به روش الهی پسند و شریعت محور ایشان جفا روا داشته اند؛ از این روی نوشته ى حاضر در حد توان و بضاعت نگارنده به ابعاد مختلف زنده گی این مرد بزرگ پرداخته بدان امید که در بازگشت نسل امروز به هویت گذشته و اصیلش گامی را برداشته باشد.
زاد روز و زادگاه امام عبدالقادر گیلانی:
امام عبدالقادر گيلانى رحمه الله فرزند ابو صالح در سال 470 هـ در گیلان ایران دیده به جهان گشود و نسب شان از جانب پدر به امام حسن و از جانب مادر به امام حسین فرزندان علین می رسد؛ پدر و مادر امام از صالحان و نیکوکاران زمان خود بودند خود امام در کتاب فتحالربانی در بارهی پدر و مادرش می فرماید: «پدرم با آن که بر مال دنیا مسلط بود، نسبت به آن اعلان بی میلی کرده و مادرم نیز با ایشان موافقه کرده بود و آنان اهل صلاح و نیکوکاری و شفقت بر خلق خدا بودند» و همچنان پدر کلان مادری ایشان ابوعبدالله صومعی از مشایخ مشهور گیلان بودند و عمهی شان ام عایشه نیز بر صلاح و پاک دامنی شهرت یافته بودند.
بنابراین آراسته گی به اخلاق اسلامی از ویژه گی های بارز امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله بوده و از همان آوان کودکی به قضایای جدی فکر می کرد و به فکر اصلاح جامعه بود؛ و این بعید نبود که چنین باشد چون در یک خانوادهی پاک و مشهور به زهد تقوا پرورش یافته بود؛ خانواده ای که مردم زمام قیادت روحی خویش را به ایشان سپرده و همه ى امور و شئون خویش را در پرتو ارشادات ایشان سرو سامان میدادند.
آغاز تحول در شخصیت امام گيلاني:
امام بزرگوار درسن 18 سالگی (488هـ ق) عازم بغداد شد و این همان سالی بود که امام غزالی رحمه الله بغداد را ترک کرده بود. ابن جوزی می گوید که: این اتفاقی نبود که بغداد از یک امام جلیل القدر محروم شد و بلافاصله مصلح جلیل القدر دیگری وارد بغداد گردید.
عزیمت امام از گیلان به بغداد دروازهی جدیدی را در زندهگی ایشان گشود زیرا بغداد آن زمان علماء و متخصصین فراوانی در علوم مختلف به آغوش داشت و حلقات مساجد و مدارس گرم درس ها و سخنرانی های اندیشمندان و علمای بزرگ اسلامی بود و خلفاء و وزراء و دوست داران علم و دانش نیز در هزینه کردن به مراکز علمی و تخصصی جهت رشد علم و معرفت با هم به مسابقه و رقابت میپرداختند و این امر سبب شده بود که بغداد محل رجوع علماء و دانش آموزان فراوانی از گوشه و کنار میهن اسلامی گردد و سکونت امام در بغداد آغاز تحولات عمیق علمی و فکری در شخصیت ایشان باشد.
ناگفته نباید گذاشت که جوّ اجتماعی و سیاسی بغداد در آن زمان چندان تعریفی نداشت؛ اختلاف میان سلاطین سلجوقی و خلفای عباسی به اوج خود رسیده بود؛ گاهی در میان ارتش خلیفه و سلطان سلجوقی جنگ های خونینی به وجود می آمد که مسلمانان خون یکدیگر را بی دریغ می ریختند. ابن کثیر می نویسد: در سال (519 هـ ق) در نتیجه برخوردی که میان خلیفه ى عباسی مُسترشد بالله و سلطان مسعود سلجوقی صورت گرفت، خلیفه ى عباسی شکست فاحشی خورد و دستگیر شد و به تعقیب آن هرج مرج تمام منطقه را در بر گرفت و بغداد بیش از همه دچار آشوب گردید، مردم عوام منابر مساجد را شکستند و نمازهای جماعت متروک شد و زن ها سر برهنه و نوحه گران به خیابان ها ریختند و آشوب به جایى رسید که سلطان مجبور شد خلیفه را آزاد کند اما خلیفه بعد از آزادی توسط باطنیها به قتل رسید.
این همه رویدادهای تلخ در جلو چشم امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله اتفاق افتاد و ایشان اختلافات و جنگ های داخلی مسلمانان را از نزدیک شاهد بود و این را خوب لمس کرد که مردم به خاطر محبت دنیا، رسیدن به حکومت و دست یابی به جا و مقام حاضر هستند هر کاری را انجام بدهند و برای رسیدن به پُست های دولتی سرو دست بشکنند که این حوادث نیز به نوبه ی خود در شخصيت امام تاثیر گذاشت طوری که روح و احساس امام عبدالقادر گيلانى رحمه الله به تپش درآمد و ایشان را با همه همت و اخلاص به سوی وعظ و ارشاد، دعوت و تربیت، اصلاح نفوس و تزکیه قلوب متوجه کرد. مردم را به سوی ترک نفاق، ترک محبت دنیا و سرای فانی، ثبات در دین، زنده کردن شعور ایمانی، آخرت گرایی، تهذیب اخلاق، توحید خالص و برگشت خالصانه به سوی شریعت فراخواند که تفصیل آن در ادامه به بحث گرفته خواهد شد.
مقام علمی امام رحمه الله:
امام عبدالقادر گيلانى رحمه الله دانشمند و عالمى آگاه به علوم گوناگون بود و در مسايل فقهی پیرو فقه امام احمد ابن حنبل رحمه الله بود. راجع به ايشان گفته اند: در مسايل مربوط به سيزده علم اهل نظر و رأى بوده است؛ در مدرسه و محضر شان علومى همچون تفسير قرآن؛ حديث؛ فقه مذاهب؛ اصول الفقه؛ صرف و نحو و….. تدريس مي گرديد. خود ايشان بعد از ظهرها با قرائات سبعه قرآن را تلاوت و تجوید را تدریس مي فرمود. در مذهب امام شافعى و امام احمد بن حنبل فتوى مي داد. علماى عراق با نظر صائب ودقيق ايشان درمسايل فقهى با تقدير و احترام برخورد مي نمودند. چون امام از کسانی بود که ابتدا وارد عرصه علوم شرعی در اصول و فروع آن شده و سپس به علم سلوک و تزکیه روی آورد و همان گونه که جوهر زندهگی دینی اقتضا دارد، میان قول سدید و سلوک قویم جمع کرد.
روى آوردن به سلوك و تصوف:
«از مصادری که در بارهی امام بزرگوار نوشته اند معلوم میشود که ایشان در فقه حنبلی به درجهی نظر و اجتهاد رسیده بود اما سوال این جاست که چه عواملی اثر گذاشت که این عالم بزرگوار میان فقه حنبلی و سلوک تصوفی جمع کند؟ مصادر گذشته و نزدیک به زمان امام بیشتر تجربه های صوفیانه ی امام و روی آوردن به سلوک و تصوف را در نتیجهی هم صحبتی با شیخ حماد دباس و ابوسعید مخرمی -شخصی که در نهایت امام جانشین ایشان میشود- میدانند؛ اما تحلیل دقیق از جوّ فکری، اجتماعی و آثاری که امام عبدالقادر گيلانى رحمه الله از خود بجا گذاشته اند و روشی که در اصلاح جامعه پیش گرفته اند، ما را برآن می دارد که دو امر را در این زمینه موثر بدانیم:
اولآ آگاهی های امام عبدالقادر گيلانى رحمه الله در دوران درس و تعلیم و همچنین پا گذاشتن در میدان وعظ و ارشاد بعد از خلوت و گوشه نشینی سبب آن شد که به معرفت حقیقی دین دست یابد و نسبت به بعضی از علماء و واعظانیکه دین را در خدمت مصالح شخصی خویش قرار میدهند و اختلافات مذهبی را دامن می زنند بدبین شود و بدین قناعت دست یابد که اگر قلب های علماء و فقها به نور تقوا نورانی نشود، نفاق و نان خوردن و مقام به دست آوردن به وسیلهی دین از امراضی است که حتماً به آن مبتلا خواهند شد؛ از این روی خود امام نیز طریق معرفت حقیقی و دست یابی به گوهر تقوا را پیشهی خود قرار داد تا از این آفات در امان باشد.
دومین عاملی که برای امام بزرگوار انگیزه داد که راه سلوک و تصوف را اختیار کند به سبب شهرت نیک و جایگاه والای بود که تصوف به خاطر تلاش های شیخ الاسلام امام محمد غزالی به دست آورده بود و این در حد یک نظر نیست بلکه حقیقتی است که دلایل نقلی آن را مورد تایید قرار میدهد؛ و آن این که غزالی رحمه الله در زمانی به اوج شهرت میرسد که امام عبدالقادر گيلانى رحمه الله هنوز جوان است، علمای بزرگ حنبلی از جمله استادان امام عبدالقادر حریصانه در حلقات درس امام غزالی گرد هم میآیند و از حضور ایشان کسب معرفت میکنند و هنگام وفات امام غزالی (سال 505 هـ ق) امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله 35 سال عمر دارد؛ از این روی تاثیر پذیری امام گیلانی رحمه الله در نوشته ها و تألیفات علمی و تصوفی شان از شیخ الاسلام غزالی روشن و آشکار است و حتی گاهی عین عبارات امام غزالی را بدون کم و کاست نقل می کند. طوری که کتاب (الغنیه لطالبی طریق الحق) امام گیلانی برشیوهی کتاب (احیاء علوم الدین) امام غزالی رحمه الله تالیف شده است و همچنان مدت ده سال مجاهده نفسی و فراگیری علم و سپس پرداختن به وعظ و دعوت به سوی دین از طرف امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله در حقیقت تطبیق همان مبدأ (انسحاب وعودتی) است که پیش از آن امام غزالی به آن دست یازیده بود و جمع کرد بین فقه و تصوف و یا شریعت و طریقت نیز از اموری است که امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله از امام غزالی رحمه الله هدیه گرفته است.» (كيف نشأ جيل صلاح الدين – دكتر ……)
نا گفته نماند که تاثیر پذیری امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله از امام غزالی رحمه الله یک امر گذرا و موقتی بوده و از پس آن امام عبدالقادر گیلانی رحمه الله با شیوه وروش ویژه اش تبارز می کند و شهره ی آفاق میشود.
شریعت محوری امام در سلوک و تصوف:
امام عبدالقادر گيلانى رحمه الله ازجمله سرسخت ترين مخالفين عقايد و باورهای خلاف شریعت و خرافات و بدعت ها بودند، ایشان اطاعت و پيروى از قرآن و سنت و حاكميت بخشيدن آن ها را در همه شئون زنده گى اساس همه ى امور مي دانست؛ در سخنان خود همیشه می فرمود که: «هرگاه حدود الهی و احکام شریعت نقض گردند بدانید که شما در فتنه و امتحان مبتلا شده اید و شیطان شما را بازیچهی خویش قرار داده است و بایستی به سوی شریعت برگردید و به آن چنگ بزنید و از خواهش های نفس پیروی نکنید زیرا هر امری را که شریعت آن را تایید نکند باطل است». (فتح الرباني)
باز ایشان در امر پای بندی به قرآن و سنت در کتاب مشهور و گران سنگ خویش فتح الربانی می فرماید: رسول اکرمصلى الله عليه وسلم فرموده اند:
»إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَصْدَأُ، كَمَا يَصْدَأُ الْحَدِيدُ إِذَا أَصَابَهُ الْمَاءُ قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ، وَمَا جِلَاؤُهَا؟ قَالَ: كَثْرَةُ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَتِلَاوَةُ الْقُرْآنِ» (شعب ایمان بیهقی)
(همانا این دل ها همانند آهنی که بدو آب برسد زنگ می زنند، گفته شد که روشنی آن در چیست؟ رسول اللهصلى الله عليه وسلم فرمودند: مرگ را فراوان به یاد آوردن و تلاوت قرآن کریم»
در ادامه میفرماید: «دل را زنگ غفلت فرا می گیرد پس لازم است صاحب آن با رعایت آن چه که پیغمبر اکرمصلى الله عليه وسلم فرموده اند در صدد جبران آن برآید و گر نه کاملاً سیاه می شود و به علت دوری از نور حق تباه می گردد. حب دنیا موجب کدورت دل میشود. هر کس حب دنیا در دلش جای گرفت زهد و تقوای او زایل می گردد؛ میان حلال و حرام تفاوتی قايل نمی-شودٰ؛ آن گاه حیاء در مقابل خدای عزوجل را نیز از دست میدهد. (یا قوم) به فرمودهى پیامبر خویش توجه کنید و دل های خود را به وسیله ی دارویی که تجویز فرموده اند؛ جلا دهید. هر کدام از شما که بیمار شوید تا زمانی که داروی تجویز شده طبیب را مصرف ننمایید، بهبودی حاصل نمی کنید. خدای را مد نظر داشته باشید چه در خلوت و تنهایی و چه در میان جمع و آشکارا، آن-چنان که گویا او را می بینید و اگر قادر به دیدن وی نیستید، بدانید که او شما را می بیند. ذاکر کسی است که قلباً به یاد خدا مشغول باشد، نه از روی غفلت. »اساس قلب است نه زبان« زیرا زبان غلام دل است و پیرو آن».
در میدان دعوت و اصلاح:
تاریخ نویسان آغاز گام نهادن امام: در میدان دعوت و اصلاح را سال 521هـ نگاشته اند اما به گفتهی خود ایشان قبل از پرداختن به دعوت و اصلاح، روزگاری را در خود سازی و آماده گی روحی و نفسی گذرانیده و بعد به تشویق دوستان و یاران پا در میدان اصلاح گری و بیدار سازی جامعه نهاده اند. امام جلسات اصلاحی خویش را با دو و یا سه نفر آغاز میکنند و در نهایت شاهد هفتاد هزار نفر هستند که پروانه وار به جلسات معنوی ایشان حضور به هم میرسانند تا اینکه شرکت کننده گان در جلسات امام در مدرسه نمی گنجند و امام مجبور می شود که جلسه را به محل دیوار بغداد منتقل نماید. (ابن جوزی، المنظم، جـ 10 ص 219).
مدرسه ی »ازج« اولین پایگاه دعوت امام:
شیخ ابو سعید مخرمی استاد و مرشد امام عبدالقادر گیلانی در یکی از قریه های بغداد به نام باب ازج مدرسهی کوچکی را تأسیس کرده بود که بعد از وفاتش به امام عبدالقادر گیلانی تعلق پیدا میکند امام بنای مدرسه را تجدید کرده توسعه و گسترش میدهند و ثروت مندان با همان ارادتی که به شیخ دارند از ثروت خویش هزینه می کنند و مستمندان و فقراء عملاً در اعمار این مدرسه عرق می ریزند و کار به جای می رسد که از سر اخلاص و ارادتی که مردم به شیخ دارند؛ زن و مرد در بنای این مدرسه تلاش های شگفت انگیزی میکنند از آنجمله اتفاقی است که ابن جوزی در المنتظم ذکر میکند: «زن فقیری تصمیم میگیرد که در اعمار مدرسه سهیم باشد اما چیزی دستگیرش نمی شود و شوهرش از کارگران است و همراه با شوهرش نزد امام عبدالقدر گیلانی میآید و می گوید این شوهر من است و من مقدار 20 دینار طلا از درک مهریه ام از او طلب میباشم و من نیم آن را به شرط اینکه به ارزش نیم دیگر، در بنای مدرسه کار کند برایش میبخشم، بدین ترتیب امام قراردادی را مبنی بر این که این مرد فقیر یک روز را با دریافت پاداش -چون فقیر است- و یک روز را به طور رایگان در بنای مدرسه کار کند؛ مینویسند که چون مرد فقیر به ارزش پنج دینار کار میکند قرار داد خط را برایش می سپارند و برایش میگویند که باقی حساب برایت بخشیده شد». (ابن جوزی، المنظم، جـ 10 ص 219).
امام این مدرسه را محل فعالیت های متعدد شان از قبیل تدریس و فتوا و وعظ انتخاب میکنند و این مدرسه توسط ثروت مندان مسلمان به طور پیوسته تمویل میشود، عدهای معاش استادان و دانش آموزان را به عهده میگیرند و کسانی برای تقویه ی کتابخانه هزینه میکنند!
این مدرسه علاوه بر این که در جوار خود آسایشگاهی برای دانش آموزان بیرون از بغداد آماده کرده است خدمتگارانی نیز دارد که به امور استادان و شاگردان رسیده گی می کنند.
امام: تمام اوقات خود را در مدرسه سپری میکردند و به غیر از روزهای جمعه از مدرسه بیرون نمیشدند و به شغل تدریس افتخار می کردند و آن را عالی ترین مراتب عزت میدانستند و می فرمودند که: «عالم محبوب ترین کسان در روی زمین است و در روز رستاخیز از دیگران متمایز است به درجات والا تری از دیگران نایل میشود.» از این روی امام مدت 33 سال از عمر خویش را تا هنگام رحلت از این دنیا به تعلیم و تدریس سپری میکنند.
اصول حرکت اصلاحی نزد امام:
امام عبدالقادر دعوت خویش را از نخستین روزها، با اسلوب جدیدی آغاز میکنند که بر دو پایه استوار است؛ یکی تعلیم و تربیت منظم و دیگری وعظ و ارشاد در میان عموم مردم و اقشار مختلف جامعه:
تعلیم و تربیت منظم: امام عبدالقادر گیلانی: یک روش و منهج متکاملی را در راستای تعلیم و تربیت جوانان امت روی دست گرفته بودند که دانش آموزان را از لحاظ علمی، روحی و اجتماعی آماده میساخت و ایشان را اهلیت ادای رسالت دعوت اسلامی و اصلاح گری میبخشید و همچنین این منهج طوری سامان یافته بود که فرصت های را برای تطبیق عملی نیز فراهم نموده چنانچه مکانی به نام «رباط شیخ عبدالقادر گیلانی» وجود داشت که دانش آموزان و ارادت مندان امام، عملاً به تطبیق منهج اسلامی و تزکیه و خود سازی می پرداختند که تفصیل آن پیشکش تان میشود:
الف: تعلیم دینی و فرهنگی:
برنامه ی تعلیمی امام نظر به حال و استعداد دانش آموزان فرق میکرد، اگر دانش آموز بزرگسال می-بود که نیاز به تصحیح عقیده و فقه عبادات میداشت امام او را با عقیده ی اهل سنت آشنا میساختند و ادای عبادات را طبق روش پیامبرصلى الله عليه وسلم برایش آموزش می دادند؛ اما اگر این دانش آموز از جوانان مقیم مدرسه بود برنامهی تعلیمی شان فرق میکرد و گسترده تر بود که شامل سیزده مضمون میگردید، مانند تفسیر، حدیث، فقه، عقاید، قرائت، نحو اصول فقه و غیره. ناگفته نماند که دوری از کشمکش های کلامی و فلسفی و مشغول نشدن به بحث های بدون نتیجه و سفسطه بافی از ویژهگی های بارز این مدرسه بود. همچنان جمع کردن بین سلوک و طریقت و احکام شرعی از شرایط اساسی برای دانش آموزان به شمار می-رفت. امام ابن تیمیه: در باب (تصوف و علم سلوک) از مجموعه فتاوای خود روش تربیتی و تزکیه ی نفس را نزد امام عبدالقادر گیلانی مقید به اصول قرآن و سنت دانسته است. (مجموع فتاوای، جـ10 علم السلوک)
ب – تربیت روحی و معنوی:
در باب تربیت روحی و معنوی، منهج امام عبدالقادر گیلانی بر این استوار بود که ارادتمند شاکردان مکتب خویش را هم رکاب پیامبرصلى الله عليه وسلم می ساخت که با عقل و احساسات خویش پیامبرصلى الله عليه وسلم را در همه لحظات زنده گی در کنار خویش احساس کنند و ایشان را قدوه و الگوی خویش بر گزینند.
برای رسیدن به این مقام و التزام به سنت پیامبرصلى الله عليه وسلم در همه امور و مزین شدن به صفات بنده گان بلند همت پروردگار باید بر موارد زیر پیمان و تعهد میبستند:
• اينکه از سوگند به الله جلا جلاله چه راست باشد و یا دروغ و شوخی باشد یا جدی پرهیز کند، هرگاه برچنین عزمی راسخ ماند، اللهصلى الله عليه وسلم او را بر ترک همیشه گی سوگند یاری میبخشد و دروازه هایی از نور و رحمت خویش را به روی او باز می گرداند که حلاوت آن را در قلب خویش احساس می کند و او را نزد دیگر بنده گان خویش عزت و کرامت میبخشد.
• اینکه از دروغ به صورت کلی خواه شوخی باشد و یا جدی خودداری کند که این امر برایش گشایش سینه میبخشد دانش عملش را مصفا می گرداند و نشانه های صدقین بر او ظاهر می-گردد.
• اینکه بر وعده های خویش وفادار بماند و به هیچ صورت خلاف وعده نکند؛ زیرا که خلاف وعده دروازه های دروغ را برایش باز می کند؛ اما وفای به عهد دروازه های سخاوت مندی و حیا را برای میگشاید و محبتش را در دل ها می نشاند.
• اینکه از نفرین همه مخلوقات و کوچکترین آزار ایشان دوری بجوید؛ زیرا این از اخلاق نیکوکاران صادق است، و ثمرهاش اینکه از هلاکت در امان میماند و ترحم بندهگان متوجه او گردیده و او را به درجات بلند و قرب اللهصلى الله عليه وسلم نایل می گرداند.
• اینکه بر هیچ یک از اهل قبله نسبت کفر و نفاق روا ندارد؛ زیرا این نزدیکترین اخلاق به سنت نبی کریمصلى الله عليه وسلم و از نشانه های دانش و بزرگواری بوده و عملی است خشنود کننده ی پروردگار.
• اینکه برای رفع نیازهای کوچک و بزرگ خویش از اعتماد بر مخلوقات و دست نیاز پیش انسان ها بردن اجتناب کند؛ که این رمز عزت بنده گان، شرف متقیان و نیروی دعوتگران است، احساس نیاز به درگاه الله متعال و اعتماد بر بذل و بخشش او رمز عزت و بزگواری، روشن ترین معنای توکل و هموار ترین مسیر دستیابی به اخلاص است.
• اینکه با فروتنی و تواضع به منزلگاه عابدان گام نهد که این خصلت، روح اخلاق است و از این رهگذر بنده به جایگاه نیکوکاران راضی از پروردگار نایل میگردد و این کمال تقوا است.(فتوح الغیب، ص 171- 174.)
ج- تربیه اجتماعی:
منهج امام در این راستا، مبارزه علیه تمام اسباب تفرقه را هدف و اساس کار خویش قرار داده بود و امام: تطبیق و تحقق این هدف عالی و بزرگ را از داخل مدرسه آغاز کرده و بر چهار محور تنظیم داشته بودند:
1. تنظیم زنده گی شخصی شاگردان. 2. تنظیم ارتباط آن ها با قیادت یا شیخ 3. تنظیم تعامل شان در میان یکدیگر 4. تنظیم تعامل و پیوند شان با جامعه و محیط.
1. اما در باب تنظیم زنده گی شخصی دانش آموزان و ارادت مندان خویش آدابی را مقرر داشته بود که می بایست در تمام حرکات خویش مانند لباس پوشیدن و خارج شدن داخل شدن به خانه و خوردن و نوشیدن و تعامل با همسرو فرزندان و خانواده و خویشاوندان آن را رعایت می کردند و همه ی این ها با الهام از سنت نبویصلى الله عليه وسلم سامان گرفته بود و درضمن این آداب، شیخ: تأکید و حرص داشتند، که هر آن چه منزلت اجتماعی دانش آموز را، خدشه دار می کند مانند تنبلی و وابسته گی به بخشش های مردم و سوال گری، دوری جویند و به پشیه وری و تجارت و معاملات روی بیاورند و در عین حال مرزهای امانت و اخلاق را نیز پاس بدارند.
2. در باب تنظیم علاقات با مربی و یا قیادت، امام گیلانی: بر سمع و طاعت پیوند و ارتباط همیشه گی با مربی تأکید می فرمودند و اینکه بر همه ی امور خویش با شیخ و مربی خود مشوره کند و در مقابل، شیوخ و مربیان نیز باید با حکمت و شفقت به تربیه ی آن ها بپردازند و فقط به خاطر به دست آوردن رضای الله جلا جلاله جوانان را تربیت کنند.
3. اما در راستای ارتباط و پیوند دانش آموزان مدرسه با یکدیگر امام عبدالقادر گیلانی: نگاشته بود که باید با ایثار گری، جوانمردی و صداقت تعامل نمایند، در خدمت همدیگر باشند، برای رفع نیازمندی های یکدیگر تلاش کنند، از مخالفت پرهیز نموده مجادله و مناقشه نکنند و خود را ذیحق بر دیگران ندانند، کینهی یکدیگر را در دل نداشته و در اشتباهات، یکدیگر را معذور بدانند، از غیبت و آزار هم، دوری جویند و ثروت مند شان بر نیازمند شان کرم و جوانمردی کند و از آنچه در توان دارد دریغ نفرماید و هنگامی که در جمع قرار دارند همه را محترم شمرده و از کثرت نوافل در مقابل چشم آن ها خودداری نموده در همه امور مطیع فرمان شریعت باشند.
- اما در قسمت تنظیم علاقات ایشان با جامعه، امام عبدالقادر گیلانی از پیروان و شاگردان مدرسه خویش می خواهند که با هرکس حسب فرمان برداری و یا میزان معصیت او در برابر الله جلا جلاله تعامل فرمایند، با کسانی که در فرمان خدا کوتاهی می کنند و تن به تنبلی و غفلت دادند همراه نشوند؛ اما با ایشان از سر رحمت و شفقت پیش آمد نمایند، حرمت انسانی شان را رعایت نموده بر تعاملات سوء شان صبر و شکیبایی ورزند، از غیبت شان اجتناب کرده حرکات منفی شان را تجسس نکنند و برای آن هایی که بدیشان آزار می رسانند، دعای خیر و هدایت نثار کنند.
امام عبدالقادر گیلانی در باب تعامل با فقرای جامعه و نیز ثروت مندان، چنین مقرر می دارد که باید در مقابل نیازمندان و فقراء تواضع و خویشتن داری پیشه نموده و در مقابل ثروت مندان عزت نفس خویش را از دست ندهند: ایشان می فرماید: «اینکه در مقابل ثروت مندان عزت خویش را حفظ نموده و با نیازمندان فروتنی نموده سخاوت و حسن ادب را با ایشان فراموش نفرمایی» (الغنیه ج 2 ص 128-154).
———————————————
عبدالقدیر صالحی مدیر مسوول ماهنامه معرفت
ماهنامه معرفت