چرا از نعمت محبت بدوريم؟
از بزرگترین چیزهایی که باید به آن توجه کرد و آنگونه که شایسته است به آن رسیدگی نمود تربیت قلب بر اساس محبت پروردگار ـ سبحانه و تعالی ـ و خشیت و امید به او با نیروی ایمان، و محبت با دوستداران او است.
محبت با دو كس بايد كرد. يكي الله جل جلاله و دوم بندگان مومن الله، خداوند جل جلاله تمام نعمتهای نهان و آشکار بی پایانش را به انسان بخشیده، این هستی عظیم و پهناور را به خاطر مصلحت او آفریده و آن را برایش رام و مسخر نموده و قوانین و مقررات استوار و برنامههای زيباي را برای انسان فرو فرستاده ، پس او را دوست دارد و اين همه نعماتي را كه بربندگانش عطا كرده از نهايت لطف و مهرباني الله است.
الله متعال كه بي نياز از عالميان است ميفرمايد:
{وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي}
(و اگر بندگانم درباره من از تو پرسیدند بگو که من نزدیکم، اجابت می کنم دعای دعاکننده را؛ پس مرا استجابت کنند…) [سوره بقره، آیه 186]
تا زمانی که انسان مؤمن به منزلت شایان از محبت و دوستی خداوند نرسد و خود را نیازمند او نداند و بر او اعتماد و توکل نکند و از او استمداد و یاری نجوید و در برابر نعمتهای بی شمار او شکرگزار نباشد، او در ادعای محبت خداوندی صادق نبوده بلكه از نعمت محبت واقعي بدور است.
بعد از محبت و دوستی خداوند ضرور است که انسان مؤمن محبت و دوستی خود را نسبت به پیامبر صلی الله علیه وسلم خالص گرداند .
اما چرا؟
چون او کامل ترین اشخاص و از لغزش به دور بوده و از گناه و معصیت معصوم می باشد.
چون اطاعت از او اطاعت از خداوند بوده و سنت او بعد از کلام خداوندی دومین مرجع و منهج انسان مسلمان است.
و آن شخصیت مبارک برای کسانی که خواهان مراتب عالیهی انسانی و خواستار رسیدن به مجد و بزرگواری هستند الگو و راهنما است ، پیامبر اسلام لایق چنین محبتی است زیرا امانتی را که خداوند به او سپرده بود به بهترین و نیکوترین شیوه ادا نمود و رسالت خویش را بدون هیچ کم و کاستی ادا و امت اسلامی را از نهایت دلسوزی نصیحت و پند داده است.
برای اثبات این ادعا کافی است به صادق ترین سخن یعنی کلام خدا رجوع کنیم:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرً (احزاب:21)
همانا سرمشق و الگوی زیبایی در پیامبر خدا برای شماست، برای کسانی که امید به خدا داشته و جویای قیامت باشند و خدا را بسیار یاد کنند.
یا در سوره انبیاء چنین می فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِين َ(انبیاء:107)
یا در سوره آل عمران چنین می فرماید: قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(آل عمران:31)
بگو- ای محمد- اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید و خداوند آمرزندهی مهربان است.
بدیهی است اگر انسان مؤمن از درون نسبت به پیامبر چنین احساسی داشته باشد لازمهی آن اطاعت کامل و تسلیم شدن در برابر اوامر اوست. و تا زمانی که انسان مؤمن به این سطح شایان از محبت و اطاعت از پیامبر نرسد، چنین شخصی در ادعای محبت پیامبر صادق نبوده و حلقهی ایمان خود را گسسته است. خداوند متعال در این مورد چنین می فرماید
فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا( [نساء:65)
«اما نه به پروردگارت سوگند ـ ای محمد ـ که آنان ایمان نمیآورند تا آنکه تو را در اختلافاتی که میانشان اتفاق افتاده داور کنند سپس از قضاوتی که تو میکنی هیچ حرجی در دل راه ندهند و تسلیم امر تو گردند».
و در فضل و بزرگواری و جاودان بودن نام آن حضرت همان بس که خداوند نام او را در میان بشریت برافراشته و او را به عنوان پیشوای همهی نسل ها برگزیده و بر سایر بشریت برتری بخشیده است.
نمونه هایی از محبت و فداکاری
اگر صفحات تاریخ را با سر انگشتان تدبیر ورق زده و به مطالعهی آن بپردازیم به طور مسلم در میان آن نمونه های دلربا و شگفت انگیزی را خواهیم یافت و خواهیم دید که نسل اول مسلمانان- اصحاب و تابعین- چگونه بادهی عشق نوشیده و شیرینی و لذت ایمان را چشیده اند.
شیدائی و محبت یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به او را در تاریخ بشریت هیچ مثالی نیست!
بدین تصاویر زیبای شیدائی و عشق بی ساحل آنان بنگر و خود را دریاب که تو کجائی از رسول پاک یزدان..
حضرت ابوبکر رضی الله عنه از حکایت تاریخ ساز هجرت چنین میگوید:
در مسیر راه تشنگی بر من چیره گشته بود، نای راه رفتن نداشتم. از چوپانی مقداری شیر گرفته برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آوردم. و به ایشان گفتم: یا رسول الله، میل بفرمائید. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کاسه شیر را برگرفته نوشیدند. تا اینکه من سیر شدم!!… بلي! من سیر شدم!!…
نه… اشتباه نشنیدی، و نه من غلط نگاشته ام. ابوبکر عاشق و شیدای محمد چنین فرمودند، و بخدا سوگند که راست گفتهاند…آیا زیبایی و جمال و جلال چنین محبت و صداقتی را هرگز چشیدهای؟!..
امام بیهقی و ابن اسحاق در کتاب تاریخ خود چنین روایت می کنند:
«یکی از زنان انصار به نام نسیبه دختر کعب در جنگ احد، پدر، برادر و شوهرش به شهادت رسیدند و پس از آنکه خبر شهادت آنان را دریافت کرد، اولین جمله ای که بر زبان آورد، جویا شدن حال رسول خدا بود. زمانی که به او خبر می دهند پیامبر صلی الله علیه وسلم سالم و تندرست است، ایمان ژرف وافرش نسبت به پیامبر چنان او را به وجد می آورد که می گوید: به خدا قسم تا پیامبر را نبینم آرام نمیگیرم! او را نزد پیامبر می برند و با دیدن آن ذات پاک الفاظی را که از ایمان ژرف او سرچشمه می گیرد بر زبان جاری ساخته و چنین می گوید: «
کل مصیبة بعدک جلل یا رسول الله» یعنی: ای رسول خدا! با وجود مبارک و شریفت هر مصیبتی برایم سهل و آسان است».
اشک های از محبت
گریه از شدت عشق و دوست داشتن، شگفت انگیز و اشک شوق محبت، عجیب و غریب است. تیر شوق محبت به هدف اصابت می کند و برای جدایی، طبیب و مرهمی جز وصل نیست.
اگر نزد دوستداران از محبوبهایشان یادی به میان آید، به سرعت گریه می کنند؛ و از چشمان شان اشک شوق سرازیر می شود.
هنگامی که کلام خداوند یگانه بر سید مخلوقات، محمد صلی الله علیه و سلم خوانده شد:
فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا( [نساء:41)
( ای محمدصلي الله عليه وسلم، حال اینان) چگونه خواهد بود؟ بدانگاه که از هر ملتی (از پیامبران برای شهادت بر قوم خود) گواهی بیاوریم؛ و تو را شاهدی بر اینان بیاوریم؟ چشمانش پر از اشک شد.
کم غرّ صبرک و احتمالک صاحباً لما رآک و فی الحشا ما لا یری
چه قدر شکیبایی و بردباری تو رفیقان را فریفت! وقتی که تو را دیدند؛ و در اندرون چیزیست، که دیده نمی شود.
رسول خدا صلی الله علیه و سلم شب را بهطور کامل بیدار ماند؛ و پیوسته این آیه را تکرار می کرد.
إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم(مائده: 118)
«اگر آنان را مجازات کنی، بندگان تو هستند. و اگر ایشان را گذشت کنی، همانا تو چیره و توانا و حکیم هستی».
وقتی سوره نصر (إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ) نازل شد، ابوبکر صدیق رضی الله عنه از ترس جدایی رسول خدا صلی الله علیه و سلم گریه می کرد؛ و می گفت: «به دنبال نصر و فتح، رحلت و وفات پیامبر می آید.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم به عمر رضی الله عنه مژدهی ورود به کاخی را در بهشت داد و فرمود:« خواستم که وارد آن کاخ شوم؛ اما ای عمر! غیرت تو را به یاد آوردم و این کار را نکردم». رضي الله عنه با شنیدن این سخنان گریه کرد و گفت: ای رسول خدا، آیا بر تو هم غیرت می ورزم؟
لیت من لام عیونی فی الجوی ذاق ما ذقناه فی یوم الفراق
قد شوینا أکبداً قد طویت قبل هذا الیوم و الدم یراق
ای کاش کسی که چشمان مرا در ریختن اشک و سوزش غم و اندوه سرزنش می کند، آنچه ما در روز فراق چشیدیم، می چشید. همانا دلهایی را پیش از این از سوز فراق کباب کردیم؛ در حالی که از آن خون ریخته می شد.
وقتی که حاطب ابن ابی بلتعه راز پیامبر صلي الله عليه وسلم را (در حمله به مکه) آشکار کرد، عمر رضي الله عنه خواست که او را بکشد؛ اما پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «ای عمر! تو چه می دانی؟ همانا خداوند از وضعیت اهل بدر آگاه بود، که به آنها فرمود: «اعمَلُوا مَا شِئتُم فَقَد غَفَرتُ لَکُم» «انجام دهید، آنچه می خواهید. همانا من گناهان شما را بخشیدم».عمر رضی الله عنه وقتی این سخنان را شنید به شدت گریست.
سوگند به خدا! مسلمانان از شدت شوق و غلبهی ترس و حرارت اشتیاق، نتوانستند مقاومت کنند، بلکه سرهایشان را از روی تأسف پایین انداختند؛ و پیشانیهایشان را گریه کنان بر زمین ساییدند؛ و سجده کنان بر صورتهایشان به زمین افتادند.
برخی از دوستداران خدا و رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای رفتن به جهاد در راه خدا، نزد پیامبر آمدند تا برای رفتن آماده شوند؛ اما پیامبر فرمود: « شتر و اسبی نداریم، که شما را بر آن سوار کرده و به میدان جهاد بفرستیم». آنان از عدم استطاعت برای رفتن تأسف کنان گریه می کردند!
خداوند فرمود: وَلاَ عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّواْ وَّأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ (توبه:92)
«ایراد و گناهی نیست، بر کسانی که هنگامی که پیش تو آمدند، تا آنان را بر مرکبی سواری (به جهاد بفرستی) تو گفتی: مرکبی ندارم، که شما را بر آن سوار کنم. ایشان برگشتند در حالی که چشمانشان از غم پر از اشک بود».
محبت در راه الله ماندگار و همیشگی است
1- از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: الله متعال در روز قیامت میگوید: کجایند آنانی که در راه جلال من یکدیگر را دوست داشتهاند؟ من امروز آنان را در سایهی خود خواهم گرفت؛ روزی که سایهای جز سایهی من وجود ندارد (رواه مسلم).
2- از معاذ رضی الله عنه روایت شده است که گفت: از پیامبرصلی الله علیه وسلم شنیدم که میفرمود: خداوند ـ عز و جل ـ میفرماید: برای کسانی که همدیگر را به خاطر عظمت من دوست دارند، برایشان منبرهایی از نور آماده است که (به سبب آن) پیامبران و شهیدان به منزلت آنها غبطه میخورند. رواه الترمذي
3- از ابوموسی اشعری رضی الله عنه روایت شده است که پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: شخص با کسی (محشور) است که او را دوست دارد.
در روایتی دیگر آمده است: ابوموسی رضی الله عنه گفت: به پیامبرصلی الله علیه وسلم گفته شد: انسان، گروهی را دوست دارد و هنوز (در عمل) به آن گروه نپیوسته است (حال او چگونه است)؛ پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: شخص (در روز قیامت)، با کسی (محشور) است که او را دوست دارد.
اصحاب و یاران باوفای آن حضرت صلی الله علیه وسلم وقتی آیان و احدادیثی را شنیده آن را با گوش جان، می پذیرفتند و عملاً برادری و محبت خود را نسبت به همدیگر می افزودند ما نیز که این آیات و احادیث را می شنویم باید بر اخوت و محبت نسبت به همدیگر بیفزاییم.
احمدجاويدصالحي