دعوت و شخصیتی ماندگار
برگهایی از تاریخ
پس از شکست نظامی و نکبتبار غرب در جنگ های صلیبی، آنان هرگز نتوانستند کمر راست نمایند و با سیاست جنگِ تن به تن بر سرزمین های شرق اسلامی سیطره یابند، فلهذا به فکر آغاز جنگ فکری و فرهنگی علیه مسلمانان شدند؛ جنگیدن با تمام مظاهر و ارزشهای ثابت اسلام و ارسال گروه های تبشیری جهت دور ساختن مسلمانان از عقیده و باور شان.
آنان درینعرصه با تمام توش و توان شان وارد شده و مبالغ هنگفتی را سرمایهگذاری نمودند.
درینحال، مسلمان بین دو فک خطرناک و تیزدندانِ غرب گیر ماندند؛ از جانبی هجوم عسکری و نظامی و از جهتی هم جنگ فکری و فرهنگی. جنگ نظامی که دژ های بلند و آهنین حکومت اسلامی را در گوشه و کنار نشانه رفته و از بنیان فرومیریخت، و تهاجم فکری که عقلها و نسلها را از درون فرو میخورد.
با مرور برگ هایی از تاریخ میبینیم که رخداد های زیادی شرق اسلامی را تکان داد. از هجوم تاتارها و مغولها که منجر به سقوط بغداد شد گرفته تا دسیسههای اروپائیان، دوام جنگ های صلیبی و تسلط اروپا بر پارهیی از سرزمینهای تحت حکم خلافت اسلامی و تقسیم سرزمینهای اسلامی به کشور های خُرد و کوچک.
تمام این حوادث دست در دست هم داد و همتها را برانگیخت، و مسلمانان را در حینیکه میبایست بیدار و هوشیار باشند، متوجه دوری شان از کتاب خدا و سنت پیامبر ساخت.
و نتیجهی آنهمه واکنشها چنان شد که حرکات اصلاحی و تجدیدی با نامها و رنگهای مختلف از گوشه و کنار سرزمینهای اسلامی قد برافراشته و اعلان وجود نمودند.
جنبشِ وهّابیت با تلاشهای پیگیر و خستهگیناپذیر شیخ محمد بن عبدالوهاب از شبه جزیرهی عربستان سر برآورد و علیه بدعات و خرافات آهنگ مبارزه سر داد.
انقلاب مهدوی برای ستیز با ظلم و استبداد سیاسی از جنوب وادی نیل سر بالا کرد و در قالب توجیهات دینی به فکر اصلاحات سیاسی و اجتماعی گردید.
حرکت سنّوسی نیز در شمال آفریقا با داعیهی تربیت روحی و تمرکز بر تصوفمآبی آغاز به فعالیت نمود.
در حالیکه سید جمال الدین افغانی نیز با انقلاب فکری و نوگرایی خود با گامهای محکم و اهدافی بلند، مسیر اصلاح دستگاههای حکومتی و حکامِ حاکم را پیریزی و گردانندگی نمود، اما در حالیکه خواسته و حرکتش معقول به نظر میرسید، مشکل مینمود که حاکمان آنزمان به سینهی او دست رد نزنند و خواستههایش را بپذیرند.
اما پس از سید جمال، روند دعوت و بیداری اسلامی به شکل آکادمیک اش شکل گرفت و شاگردان زیادی فکر و اندیشهی آن ابرمرد را تقویه و ترویه نمودند. چنانکه جوانان بسیاری منتظر دمیدن روح آزادی و آزادگی در رگهای شان بودند، تا کتلهی عظیمی شکل گیرد و به خواست خدا قلبها و قوتها به طور منظم و سیستماتیک تنویر، تربیه و تزکیه شوند؛ و این کاری بود که بنا بر تقدیر الهی با دستان مبارک و فکر و فقه امام حسن البنا رحمه الله رقم خورد. حرکتی که بر خلاف دستاندازیها و دسیسههای بسیاری از جانب دشمنان معلومالحال و بازیچههای داخلی استعمار، همچنان شعلهور و فرزوان ماند.
جوانی دعوتگر
امام شهید از همان نخستین فرصتها فراخوانی به سوی اسلام و دعوت و تربیت جوانان را آغاز نمود؛ مادامیکه هنوز ۲۲ سال داشت و تازه از دارالعلوم فارغ شده بود. خدا میداند اگر او هم مانند دیگر جوانانِ همسن و سال اش غرق عیش و نوش جوانی میگشت، باید سالها بعد رسالت اصلاح و دعوت را به دوش میکشید.
پس، امام شهید دعوت اش را از اصلاح فکر و اندیشهی جوانان آغاز نمود و نخستین خانهی برادران مسلمان (اخوان المسلمین) را در اسماعیلیه اساس گذاشت؛ قطرهیی که بعدها دریا شد و بر کوی و برزن فروریخت و کویر های خستهی بسیاری را به گلستان و وادی خشک دلهای زیادی را با عشق و ایمان به اسلام، نیک آبیاری کرد.
مخاطبان نخستینِ دعوتِ امام عقلها و اندیشهها بودند و او با روشی راست و درست و منهجی محکم و مُتقَن که از کتاب خدا و روش و منشِ پیامبرش سرچشمه گرفته بود، در ام الدنیا (مصر اسلامی) دادِ دعوت و اصلاح سر داد.
حلقۀ حقیقتجویان
در ۱۹۲۸ میلادی کم کم دعوت امام جان گرفت و مردمی شده رفت. چنانکه هر روز بر تعداد جوانانی که به دعوت او لبیک میگفتند و به دورش حلقه میزدند افزوده میشد. پس از چندی از اسماعیلیه پا فراتر گذشته و در مدت نه چندان زیادی شهرها و کشور های عربی و اسلامی را فرا گرفت.
خداوند متعال به امام شهید زبان و بیان عجیبی عطا فرموده بود؛ بیانی واضح و اسلوبی حکیمانه که با گوشت و پوست شخصیت اش عجین شده بود. با فهم عمیقی که از اسلام و اسرار شریعت داشت و با فکر شمولی از مقاصد، تاریخ، سیرت و درنگرداشت ضعف و واقعِ امت، از عمق دل و با رسایی و وضاحتِ تمام، ایدهها و اندیشههایش را میگفت و مینوشت؛ و با این وجود، تمامی ویژهگیهای یک دعوتگر فرزانه و نستوه در شخصیتاش جمع شده بود.
او نیک میدانست که به سوی چه چیزی دعوت میدهد، چه کسانی مخاطبان او هستند، و چگونه باید دعوت بدهد؛ با قلبی شجاع و روشی روشن، زبانی شیوا و حجتی واضح؛ پس اصلا جای تعجب نخواهد بود که در مدتی کوتاه انبوهی از جوانان دَور تا دَور او حلقه زده و به سخنانش گوش و هوش فرا میدادند.
چگونگی دعوت او
امام حسن البنا رحمه الله راه و روش دیگر دعوتگران و سلف صالح امت را میپیمود و پیرو ائمهی هُدی رحمهمالله بود؛ چنانکه این ویژهگی هر مصلح صادق است. از بدعت و خرافات در دین و دعوت سخت دوری میجست؛ چنانکه خودش میگوید: “دعوت ما یک دعوت اسلامیست؛ با تمام مفاهیمی که این کلمه در بردار است. و ما در فهم مان از اسلام مقید به کتاب خدا، سنت پیامبر و سیرت سلف صالح امت هستیم. قرآن رکن رکین اسلام، سنت پیامبر شارح کتاب الله و سیرت سلفِ صالح تصویر و تصوّر واقعی از تعالیم اسلام عزیز است.”
هدف امام رحمه الله ازین دعوت با این فهم شمولی، تعلیم و تفهیم راست و درستِ اسلام در ذهن و ضمیر جوانانِ جمعشده پیرامونش بود، تا اسلام را به عنوان منهج زندگیآنهم دربرگیرندهی تمام ضرورتهای حیات بشری بدانند؛ اینکه اسلام اساس عقیده و جهاد است، معیار فکر و فقه است، تنظیمکنندهی سیاست و اقتصاد است و راه حل تمامی مشکلات و چالشهای فرا روی انسان در هدایات و تعلیمات این دین الهی نهفته است.
برای همین او این گامها را برای معیاری ساختن نظامِ زندگی لازم دانسته مطرح مینماید:
۱_ اصلاح قوانین؛ و این با فهم و هماهنگسازی قوانین با اصول فقه اسلامی ممکن و میسور است.
۲_ اصلاح و تربیت اجتماعی؛ و این با فهم عمیق و اِعمال اعتدالمحور مبادی سلوکی اسلام ممکن خواهد بود.
۳_ ستیز با مظاهر فساد و بیبندوباری؛ و این با مبارزهی مستمر با هواپرستی و مادهمحوری و آراستهشدن با فضایل ستبرِ اخلاقی متحقق خواهد شد.
۴_ اصلاح نظام تعلیمی؛ و این با طرحریزی نظام تعلیمی و تربیتی بر اساس آموزههای ثابت اسلامی و فرآوردههای مفید انسانی به وجود خواهد آمد.
۵_ وحدت و اخوت ایمانی؛ چنانکه مومنان یکدل و برادروار دست در دست هم داده و در یک صف واحد در مقابل دشمنان بایستند و وحدت و اخوت خویش را به نمایش گذارند.
ارزشمداری دعوت امام
دعوت امام در مرحلهای بس خطیری در مصر و جهان اسلام پا به عرصهی وجود گذاشت و در حقیقت عکسالعملی بود در برابر انحرافات فکری و عملیِ عدهیی از هویتباختهگان و تعلیمیافتهگان در غرب؛ در آغاز قرن بیستم، آنگاه که صداهایی برای ترک حجاب بلند میشد و کالا شدن زنِ مسلمان زیر شعار دروغین آزادی نشخوار میگشت؛ پروژههایی برای کمرنگسازیِ استفاده و کاربرد زبان فصیح عربی و جایگزینسازی زبان لاتین در محاورات روزهمره مطرح بود؛ عادیسازی فرهنگ اختلاط مرد و زن به رسم پیروی از اروپا جهت آزادی و آزادسازی زن مسلمان گوشها را میخراشید؛ ترک قوانین اسلامی در محاکم رسمی و تحکیم قوانین وضعی در دستور کار بود؛ ربا در بانکها رائج شده و از مصادر کسب و کار در میان افراد جامعه قرار گرفته بود؛ شکوک و شبهاتی پیرامون اصول، ارزشها و آموزههای اسلامی طرح و نشر میگردید. به طور نمونه، دو سال پیش از آغاز دعوت و حرکت امام حسن البنا، طه حسین از نویسندگان معروف مصر طعنهایی را در مورد صدق قرآن و اینکه داستانهای مثل حضرات داوود و ابراهیم علیهماالسلام وجود و ثبوت تاریخی ندارند، و قرآن را به افکار و اشعار أمیة ابن أبی الصلت شاعر شهیرِ عرب در دوران جاهلیت تشبیه نموده و اندیشههایی مسموم اینچنینی را در جوامع علمی نوپای مصر مطرح و به جوانان تزریق مینمود.
اگر در مقابل این تیشهها و نیشهای سمّآگین آنزمان، حرکتی مستحکم و دعوتی مقاوم برای دفاع از حق و اثبات آن وجود و نمود پیدا نمیکرد، ایمان، اندیشه و دین و آیین مردم بالاخص جوانان و نوباوهگان سخت در معرض خطر قرار داشت. اینجاست که دعوت و حرکت اصلاحی امام حسن البنا رحمهالله ارزش و مصداق واقعیِ یک نهضت فراگیر و هدفمند را پیدا مینماید.
و اینکه مجاهدان و رهروانِ این مسیر سبز برای دفاع از حق و مبارزه در مقابل باطل چه مشکلاتی را متحمل شده و چه عذابهایی را به جان خریدند، تاریخ و وجدانهای بیدار بهترین گواهان بر این مسئله اند، که البته این مبارزات تا اکنون ادامه داشته و تا اینکه خداوند پیروزی مطلق را از آنِ مومنان سازد، موجود خواهد بود.
رمز استمرار دعوت اش
اینک که بیش از نیمقرن از دعوت امام گذشته است، هنوز نیز با تمام توان جریان دارد و هیچ تغییر و تبدیلی در اصول آن نیامده و هیچگونه سستی در رگهای آن راه نیافته است و بلکه با گذر هر روز قویتر و غنیتر میشود؛ هرچند فرزندان آن امتحانات سختی را تجربه نموده و از آزمونهای سنگینی موفق به در آمده اند.
چنانکه هزاران تنِ شان شربت شیرین شهادت نوشیده، طعم تلخ سالها حبس و زندانیشدن را چشیده، القاب دروغین و تهمتهای ناروای چون تروریست و افراطی بودن را شنیده و انواع مختلف تعذیبها را به جان خریدند؛ اما تاریخ شاهد است که هر روز مقاومتر شده و اینک به بزرگترین حرکت اسلامی در زمان خود و به عنوان مادر و بستر بیشترینهی جماعتهای اسلامی معاصر شناخته میشود.
اما یگانه رمز بقا و ثبات این حرکت در “بر حق بودن ” آن است؛ چون حق ثابت است و هیچگاه در معرض تغییر و فروپاشی قرار نمیگیرد و هر دعوتی که بر اساس مبادی اسلامی بنا گردد، تغییر در آن راه نمییابد، بر عکس هر نظام دیگری که خالی از اصول و ارزشهای اسلامی باشد، منجر به انحطاط و انقراض میشود.
فرجامین سخن
چه بسا دعوتها و سازمانهایی که شکل گرفته و با گذشت ایامی از هم پاشیدند و مذاهب دیگر فکری و دعوی جای آنها را گرفت؛ خصوصا در مصر که مهد دعوتها و حرکتها بوده است. بسیاری از تجارب فکری و سیاسی درین کشور به ظهور آمده و پس از چندی جای خود را به دیگر جریانها داده اند، حالآنکه مردم گذشتهها را مذمت نموده و جریانهای فعلی را متهم به کمکاری و کجروی مینمایند.
اما اینکه چرا خیل انبوهی از جوانان گرداگِرد آن امام نستوه جمع شده و به دعوت مبارک او لبیک گفتند، این مسئله را علامه ابن خلدون رحمه الله ذیلِ نکاتی مهم در مقدمهاش چنین شرح میدهد: “عربها جز در محور رهبریت دینی گِردهم نمیآیند و جز با زعامت دینی در معرکهها پیروز نمیگردند؛ چنانکه تاریخ نیز بر این مسئله گواه بوده و صحّه میگذارد. مگر قبائل متفرق و دشمن جانِ همدگر عرب را اسلام با رهبریت محمد صلیاللهعلیهوسلم به امتی نمونه تبدیل ننمود؛ امتی که بعدها تختهای شاهانی چون قیصر و کسری را نیز زیر پا نهاده و بر سکوی سعادت و سیادت تکیه زدند. همچنانکه صلاح الدین ایوبی با تمسک به آموزههای وحدتآفرین و انسانساز اسلام صفوف ملتهای مسلمان عرب را متحد ساخته و این مهم زمینهساز فتوحات و پیشرفتهای غیرقابل وصفی برای امت عربی و اسلامی گردید، و عملکرد حکیمانهی آن تربیتیافتهی مکتب اسلام سبب شد که ملتهای مسلمان هر جمعه از فراز منبرها در شرق و غرب برای او دعای نصرت و پیشگامی نمایند.”
باری؛ این همان مسیریست که پس از سالها اینک ما داریم آنرا میپیماییم و به حقانیت و استقامت آن ایمان راسخ و باور کامل داریم.
قرآن کریم چه دقیق و عمیق بیان میدارد:
﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمْ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْفَاسِقُونَ﴾ (۵۵_النور).
ترجمه: خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که آنان را قطعاً جایگزین (پیشینیان، و وارث فرماندهی و حکومت ایشان) در زمین خواهد کرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همانگونه که پیشینیان (دادگر و مؤمن ملّتهای گذشته) را جایگزین (طاغیان و یاغیان ستمگر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاریخ) کرده است (و حکومت و قدرت را بدانان بخشیده است). همچنین آئین (اسلام نام) ایشان را که برای آنان میپسندد، حتماً (در زمین) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نیز خوف و هراس آنان را به امنیّت و آرامش مبدّل میسازد، (آن چنان که بدون دغدغه و دلهره از دیگران، تنها) مرا میپرستند و چیزی را انبازم نمیگردانند. بعد از این (وعدهی راستین) کسانی که کافر شوند، آنان کاملاً بیرون شوندگان (از دائرهی ایمان و اسلام) بشمارند (و متمرّدان و مرتدّان حقیقی میباشند).
منبع: این مقال در شمارهی ۲۲، ماه ربیع الثانی ۱۳۹۸ ه.ش، بیستوهفتمین سال نشرات مجلهی “الدعوة”، مارچ ۱۹۷۸ م نشر شده است!
نویسنده: دکتور عبد العظيم المطعني
مترجم: بصیراحمد مبصر