تطبيقات اصلاح در زندگی پیامبر اسلام
(1) از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: مردی از مرد دیگری یک قطعه زمین خریداری کرد، مرد خریدار در میان زمین کوزه ای را یافت که پر از طلا بود، به فروشنده گفت: طلایت را از من بستان، من از تو زمین را خریده ام نه طلا را، شخص فروشنده گفت: من برای تو زمین و آنچه که در آن است به فروش رسانده ام، هر دو به نزد شخصی رفتند تا در میان شان فیصله کند، شخص فیصله کننده به آن دو گفت: آیا فرزند دارید؟ یکی از آن دو گفت: من یک پسر دارم، و دومی گفت: من یک دختر دارم، شخص فیصله کننده گفت: پس دختر و پسر را در نکاح همدیگر در آورید، و از آن مبلغ هم مصارف نکاح را کنید و بقیه اش را صدقه دهید”.
(2) سهل بن سعد گوید: وقتی به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر رسید که مردم بنی عمرو بن عوف در میان هم اختلاف دارند، حرکت کرد تا در میان شان اصلاح کند …»
(3) جابر بن عبدالله رضی الله عنهما گفته است: وقتی که پدرم وفات نمود بالایش دَین مردم بود، من از صاحبان قرضش خواستم که درختان خرما را با ثمرش بگیرند، خود داری کردند و مطمئن نبودند که حق شان به طور کامل اداء می شود، به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم، ایشان فرمودند: هر وقتی که خرمایت را چیدی آن را در ظرفی سربسته بگذار و بعد رسول الله (صلی الله علیه وسلم ) را خبر بده.
چنین کردم، آنحضرت حاضر شد و ابوبکر وعمر را با خود داشت، بر سر آن ظرف نشست و دعای برکت بر آن نمود، سپس گفت: قرضداران خود را فرا بخوان و حق شان را کامل بده، من هم چنین کردم، هیچ کس از قرضداران باقی نماند مگر آنکه حق شان را کامل دریافت کردند، با آنهم سیزده وسق باقی ماند، که شش وسق از نوع عجوه بود و هفت وسق از نوع لون، به وقت مغرب به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم رفتم و موضوع را به عرض ایشان رساندم، ایشان خندید و فرمود: به نزد ابو بکر وعمر برو و موضوع را به ایشان بگو، وقتی برای شان گفتم، برایم گفتند: ما می دانستیم کاری را که پیامبر صلی الله علیه وسلم کرد نتیجه اش همان خواهد بود که شد..
(4) سهل بن سعد رضی الله عنه گوید: مردم قباء با هم اختلاف نمودند تا آنکه یکدیگر خود را با سنگ زدند، پیامبر صلی الله علیه وسلم که از موضوع اطلاع داده شده فورا فرمود: بیایید برویم تا در میان آنها اصلاح نماییم.