تأملی برزندگی امام ابوحنیفه رحمه الله
هیچ فردی بدون نیاز به ابوحنیفه، علم فقه را نیاموخته است. – « امام شافعی »
یکی از نیازمندی های مبرم امت اسلامی که درتکاپوی رشد و بالندگی است، شناخت اندیشمندان اسلامی و مجتهدین مخلصی که به خاطر حفظ و جاودانگی دین، تلاش های مستمر و بی دریغانه نموده اند، می باشد. که از جمله این بزرگمردان تاریخ و مبارزان علیه جهل و گمراهی، امام ابوحنیفه رحمه الله است آن شخصیتی که با وجود پیروان زیاد هنوز درست به مردم شناسانده نشده است و تمام جوانب زندگی علمی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و سیاسی ایشان موشگافی نگردیده است.
و هنوز هستند کسانی که زندگی این امام همام را به یکی از جوانب فوق منحصر می سازند. چنانچه عده او را فقط فقیه و دیگری او را صوفی محض و دیگری او را فقط متکلم (عالم به علم کلام) می دانند.
درحالیکه چنین نیست بلکه او فقیه با قلب و تزکیه و صوفی با عقلی بود که تزکیه اسلامی را از شریعت الهی جدا نمی دانست و نیز به علم عقاید و کلام مهارت ویژه داشت همانگونه که به علم حدیث اهتمام خاصی قایل بود. چرا چنین نباشد؟ در حالیکه او شاگرد تربیت یافته مکتب فراگیر اسلام بود ، مکتبی که هیچ جنبه زندگی انسان را فروگزار نکرده و به تمام جوانب مادی ، عقلی و علمی و روحی و معنوی انسان توجه نموده؛ پس باید تربیت یافته چون امام ابوحنیفه رحمه الله نیز به تمام جوانب زندگی اش اهتمام ورزد.
ازطرفی متأسفانه عده از دوستان جاهل و نادان به حق این امام بزرگوار جفا کردند و مسائلی را به او نسبت دادند که امام از چنین موضوعاتی تبرئه است و یا احادیث دروغینی جعل نمودند و خواستند به این گونه مزخرفات مقام امام را بالا برند، در حالیکه امام ابوحنیفه رحمه الله آنقدر فضایل و برکات دارد و آنقدر خوبی های در وجودش نهادینه شده که ازین دروغ بافی ها بی نیاز می باشد.
درین مقال ناچیز بر آّن شدیم تا شخصیت امام ابوحنیفه رحمه الله را مختصراً معرفی کنیم و زندگی همه جانبه ایشان را به دیگران بنمایانیم تاکه پیروان واقعی امام زندگی ایشان را سرلوحه کار خود قرار داده و شب و روز آرام نیاسایند و به فکر اصلاح خود و دیگران تلاش نمایند.
بیوگرافی مختصر امام ابوحنیفه رحمه الله تعالی
نام ایشان نعمان فرزند ثابت کنیه شان ابوحنیفه، در سال 80 هجری در شهر کوفه چشم به دنیا گشود و اجداد او در اصل از کابل پایتخت کشور عزیز ما افغانستان بودند. و امام در اوایل حیاتش به تجارت اشتغال داشت و بعد به علوم و معارف اسلامی رو آورد و علم دین را آموخت و به دیگران آموزش داد که خیلی از معاصرینش از نزد او کسب فیض نمودند و تمام عمرش را در راه دین به کار بست و بالآخره در سن 70 سالگی در سال150 هجری جام شهادت را نوشیده و دنیای فانی را بدرود گفت و به دار بقا و همیشگی پیوست.[1]
آغاز شکوفائی علمی و سبب اشتغال شان به علم
امام ابوحنیفه رحمه الله در یک خانوادة مسلمان، نیکوکار، ثروتمند و باسخاوت رشد نمود و چنانچه به نظر می رسد او تنها فرزند پدر و مادرش بوده است پدرش در کوفه دکان بزازی داشت.
و امام ابوحنیفه رحمه الله در دوران کودکی همانند سایر نخبگان سلف قرآن را حفظ نمود و دیگر توجهی به درس و آموزش نداشت، همراه پدر خود در دکان مشغول خرید و فروش بود تااینکه روزی میان او و امام شعبی رحمه الله که از اندیشمندان مشهور آن زمان بود، ملاقات و گفتگوی صورت گرفت و او وقتی ذکاوت، تیزهوشی و نبوغ ابوحنیفه را احساس نمود و جویا شد که امام فقط مصروف تجارت است و به آموزش وقعی نگذاشته، لذا شعبی به ابوحنیفه توصیه می کند که نزد علماء رفته و از علوم و دانستنی های شان بهره مند شود.
چنانچه امام ابوحنیفه رحمه الله در مورد انگیزهی گرایش خود به علوم دینی گفته است: {روزی با شعبی گذر نمودم ، مرا فراخواند و گفت: باچه کسی رفت و آمد داری؟ گفتم: فلانی، گفت منظورم بازار نیست، بلکه هدفم رفت و آمد نزد علماء است. من گفتم: نزد علماء کمتر رفت و آمد می کنم. او گفت: اینگونه مباش! برتواست که به فراگیری علم و همنشینی با علماء جدیت نمایی زیرا من در تو هوشمندی و شایستگی خاصی احساس می کنم. این سخن شعبی در قلبم تأثیر عمیقی نهاد و از آن پس رفت و آمد بازار را کم کرده و شروع به آموختن علم و دانش نمودم تا سرانجام خداوند توفیقات بیشتری دراین مورد به من عنایت کرد}.[2]
می بینیم که امام شعبی چگونه شخصیت امام ابوحنیفه را شناسائی نموده و در مسیر درست زندگی اسلامی رهنمونش نمود، امروزه ما چقدر نیازمند دانشمندان و مخلصانی چون امام شعبی هستیم تا نوباوه گان و نونهالان توانا و مستعد را شناسائی نموده و در مسیری درست وادار شان کنند تا در آینده ستارگان آسمان علم و معرفت شوند.
وچقدر نیازمند جوانانی چون ابوحنیفه هستیم تابه توصیه و خیرخواهی علمای دلسوز توجه نموده و به توفیق الهی قله های سعادت و کامیابی را فتح نمایند و با تلاش و جدیت دنیا و آخرت شان را آباد سازند.
امام ابوحنیفه رحمه الله از آن به بعد مشغول آموزش گردیده و در مقابل علماء و اندیشمندان آن زمان زانوی تلمذ خم نموده و از محضر شان کسب فیض نمود که البته اولین علمی که امام به آن روی آورد علم اصول یا عقاید بود که امام با قوت استدلال خود با ملحدین و فرقه های گمراه بحث و مناظره می نمود و در جدل های کلامی زیاد فرو رفته بود و حتی به خاطر مناظره و مناقشه با مخالفان به شهر های دیگر مسافرت می نمود و شبهات منحرفین را رد می نمود تا اینکه بی نهایت مشهور شده و زبانزد خاص و عام گردید.
و در سن بیست سالگی برای خود کلاس مخصوصی در مسجد کوفه برگزار نمود که در آن طلاب و شیفتگان علم کلام و اصول دین حضور میافتند.[3]
سبب اشتغال شان به علم فقه
طوریکه بیان شد امام ابوحنیفه رحمه الله مدتی را به مناظره و مباحثه در موضوعات جدلی کلامی گذرانید و بعد از مدتی ازین مناقشه ها و جدل ها دست کشیده و به علم فقه و آموزش احکام فقهی پرداخت که درین عرصه نیز سرآمد زمان خود گردید.
پیرامون سبب رجوع امام به علم فقه بیان گردیده که روزی امام ابوحنیفه در کلاس درس خود مشغول تدریس بود که زنی آمد و سؤال نمود که مردی می خواهد زنش را طبق سنت طلاق دهد، باید چند طلاق دهد؟ امام چون جواب را نمی دانست به آن زن گفت که از حماد بن ابی سلیمان که در نزدیکی حلقه ی درس احکام شرعی دارد، پرسان نما و جواب را به من نیز باز گو کن. آن زن جواب را از حماد گرفته به امام ابوحنیفه آورد.[4]
بعد امام متوجه شد که به کدام مسیر در حرکت است و هدف واقعی در زندگی یک دعوتگر چیست؟ ونیز متوجه شد که صحابه و تابعین و دیگر علماء پیشین مسائل اعتقادی خویش را خیلی خوب می دانستند به آن هم هیچگاه به این منازعه ها و مجادله های کلامی مشغول نشده و بلکه از آن نهی می کردند. و این منازعه ها و مجادله ها ازمغان شوم علوم فلسفه و منطق یونانی بود که به تعبیر بسیاری از علماء تهاجم فرهنگی محسوب می گردید.
لذا امام ابوحنیفه رحمه الله تصمیم گرفت که به درس امام حماد بن ابی سلیمان رفته و از محضر ایشان فقه را بیاموزد و چنین نموده و مخلصانه و صادقانه همیشه به درس او می نشست و احکام دین را می آموخت.
این مسئله کاملاً ثابت و قطعی است که امام ابوحنیفه بعد از اینکه به بی مایه بودن مناقشه های کلامی پی برد و دانست که این مناظره ها هیچ سودی به دین و دنیایش ندارد لذا تصمیم قطعی گرفته و مسیرش را تغییر داد.
اما متأسفانه که پیروان امام ابوحنیفه و آنانیکه سنگ محبت امام را به سینه می زنند تا هنوز نفهمیدند که این مناقشه ها به درد دین نمی خورد و هیچ دردی را درمان نکرده و بلکه خودش باعث خیلی از درد ها می شود از قبیل اختلاف، تفرقه ، کینه ، عداوت ، بی عفتی زبانی و غیره …. اما الآن هم در نصاب درسی شان موضوعات جدلی و قیل و قال ها جای داده و با کمال اطمینان مشغول تدریس اند و عمر پربار جوانانی را که می خواهند درس دین بیاموزند به هدر می دهند که نه تنها درمان دردی در آن نهفته نیست بلکه خودش دردزا است.
درس عمده ی که ازین تغییر مسیر امام می آموزیم این است که انسان مسلمان باید به فکر انتخاب اصلح و احسن باشد و هرکجا راه بهتر زندگی را یافت به دنبال آن بشتابد تا به شاهراه سعادت نایل آید، چنانچه این یکی از صفات بندگان خوب خداوند است { فبشرعبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه} مژده بده بندگانم را که هر سخنی را می شنوند اما سخن نیکوتر را انتخاب می نمایند. آیا واقعاً به این آیه عمل کرده ایم که همه سخنان را بشنویم و به همه دیدگاه ها توجه نموده واز میان همه گرایش ها، طریقه ی پسندیده و احسن را برگزینیم، یا اینکه چشم و گوش را بسته و هر گرایشی را که مبلغین آن خوب نمایان ساخته و به آن رنگ و بو داده و ظاهرش را خوب جلوه داده درحالیکه از پنهان کاری هایش بوی تعفن به مشام می رسد، ناخود آگاه پذیرفته و به نفعش شروع به تبلیغات نموده ایم. اگر خدای نخواسته به چنین مشکلی دچار شده ایم به خود آییم و از زندگی امام ابوحنیفه درس گرفته و را ه احسن را برگزینیم.
التزام امام رحمه الله
امام رحمه الله هر تصمیمی که اتخاذ می کرد و هر مسیری را طی می نمود ، در آن التزام داشته و پایبندی می نمود. همچنان وقتی به درس فقه روی آورد و نزد استادش حماد بن ابی سلیمان زانوی شاگردی خم نمود، دیگر غیر حاضری و تأخیر نمی نمود و مشغولیت کاری اش که کسب تکه فروش (بزازی) داشت؛ مانع رسیدن سر وقت به درس و به خاطر سپردن آن نمی شد، یعنی وقتی وارد حلقه درس می شد، تکه ها ، مشتریان ، عرضه و تقاضا و سود و ضرر را با خود نمی برد؛ بلکه ذهنش را کاملاً از همه امور دیگر فارغ می کرد تا اینکه از همسالان خود و آنانی که پیش از او درکلاس درس استادش حاضر شده بودند، پیشی گرفت و بی نهایت مورد شفقت و عنایت خاص استاد قرار گرفت، تا جائیکه استادش او را به عنوان شاگرد ممتاز و نمونه معرفی نمود.
امام ابوحنیفه رحمه الله مدت هجده سال تمام به همراهی و مصاحبت استاد بزرگوارش ادامه داد؛ تا اینکه حماد رحمه الله وفات نمود و شاگردان کلاس حماد به اتفاق آراء امام ابوحنیفه را به جانشینی او بر گزیدند، به راستی که او بهترین جانشین برای بهترین سلف بود! [5]
آیا ما هم چنین التزام و پایبندی به دروس خویش داریم، آیا متوجه شده ایم عامل خیلی عقب مانی های ما در عرصه علوم اینست که به تحقیق در یک موضوع التزام نداریم زیرا کسی که در عرصه علوم طبیعی باید متخصص شود آرزو دارد همه علوم را بیاموزد و عالم دهر شود و نیز کسی که در عرصه علوم دینی مصروف تحصیل می باشد، می خواهد متخصص در تمام علوم شود و به اصطلاح در هیچ موضوع بند نماند و هیچ سؤالی را بی پاسخ نگذارد تامردم بگویند فلانی یگانه عالم زمانه است. در حالیکه این عدم پایبندی ما به موضوع خاصی منجر به این شده که فقر تخصص در جامعه ما حکمفرماست که این فقر در پهلوی فقرهای دیگر بنیانکن جامعه ما، خیلی چشمگیر می باشد.
و تا زمانی که ما مثل امام ابوحنیفه رحمه الله به تخصص اعتنا نکنیم و هرکدام ما یک موضوع را تحقیق ننمائیم، ازین مشکلاتی که دامنگیر ماست هرگز رهایی نمی یابیم همین طور همه کار های ما نیمه تمام باقی می ماند که درهیچ عرصه به تخصص نخواهیم رسید که درین صورت همان مثل مشهور صدق می کند که می گویند: همه کاره بی کاره است.
لذا می بایست هر کدام ما در هر رشته ی که مشغول تحصیلی می باشیم یا هرکاری که در زندگی خود دنبال می کنیم به آن التزام داشته و برای رسیدن به اهداف مطلوب خویش بی دریغانه تلاش کنیم و از امام ابوحنیفه رحمه الله درس التزام را باید آموخت که او درین زمینه معلمی توانای است.
کمک به شاگردان فقیر و مستمند
امام ابوحنیفه رحمه الله بعد از این که به سمت استادی تعیین شد به تدریس پرداخته و شاگردان زیادی به حلقه ی درس او می آمدند و احکام حلال و حرام در دین را از محضرش می آموختند.
او معلمی وارسته ی بود که شاگردانش را به تمام معنی می شناخت و از تمام استعداد ها و توانائی ها و مشکلات شاگردان خود کاملاً آگاه بود، لذا استعداد های شان را رشد داده و مشکلات شان را حل می نمود و به تمام کمبودی ها و کاستی های علمی و روحی و مادی شان رسیده گی می کرد؛ و یک معلم نمونه بود که الگوی نیکی برای تمام استادان و معلمان در هر عصر و زمان می باشد به خصوص زمان ما که معلمان الگو ونمونه کم اند تا سرمشق دیگران باشند.
از جمله شاگردانی که امام به مشکل فقر او رسیده گی کرده بود امام ابویوسف رحمه الله شاگرد ممتاز او می باشد چنانچه خود امام ابو یوسف این ماجرا را چنین حکایت می کند: {من به هنگام آموختن حدیث، فقیر و تهیدست بودم یکبار در محضر امام ابوحنیفه رحمه الله بودم، پدرم به دیدنم آمد وبه من گفت: پسر عزیزم! پاهایت را به اندازه ابوحنیفه دراز مکن؛ زیرا نان او پخته است و تو فقیر ونیازمندی! از آن روز به بعد از تلاش و کوشش در راه دانش دست کشیده و کمک به پدر ومادر را ترجیح دادم بعدازمن امام ابوحنیفه در باره ام از دیگران پرسیده بود. وهنگامی که مرا دید به من گفت:« به چی دلیل در کلاس درس حاضر نمی شوی؟ گفتم تلاش برای امرار معاش. وقتی که خواستم از نزدش بروم امام ابوحنیفه رحمه الله همیانی به من داد که در آن صد درهم وجود داشت و گفت: اینها را خرج کن» و وقتی که تمام شد به من خبر بده و کلاس خود را رها مکن!
بعداز مدتی صد درهم دیگر به من داد و به همین منوال هر چند گاهی به من کمک می کرد؛ گویا کسی به او خبر می داد که پول های من تمام شده است؛ تااین که من به نیاز و آرزوی خود رسیدم و علم را فرا گرفتم. خداوند به او پاداش نیکو اعطا فرماید و او را مورد آمرزش و مغفرت خود قرار دهد.}[6]
در جامعه دردمند ما چقدر جوانان با استعداد و توانمند به خاطر مشکل اقتصادی ترک تحصیل نموده و برای پیداکردن لقمه ی نانی به کشور های دیگر می روند و تمام رنج ها و تکالیف مزدوری و کارگری در کشور های دیگر را تحمل می نمایند و به بیماری های گوناگونی از قبیل: اعتیاد به مواد مخدر ، اعتیاد به عیاشی و عده هم با ارمغان ایدز به کشور برگشته، دیگران را نیز آلوده می کنند.
آیا پدران، معلمان، اندیشمندان، ثروتمندان متوجه این مشکل شده اند؟ که وقتی فرزندان این ملت از مملکت های خارجی بر می گردند با خود چی می آورند و چقدر فکر و باور و عمل شان وارونه شده است.
چه زیباست که به تأسی از امام ابوحنیفه رحمه الله جوانان با استعداد را شناسائی نموده و انتخاب شان کنیم و در راه حل مشکلات شان بی دریغانه تلاش کنیم تا به توفیق الهی و رشد این نونهالان ملت رنجدیده و مصیبت زده ما از دام این مهلکه ها و ناهنجاری ها وتقلید کورکورانه از دیگران نجات یافته خود شان دین و دنیای خود را آباد ساخته و پیروزی و مؤفقیت دنیا و آخرت را نصیب شویم.
اخلاق فردی و اجتماعی امام ابوحنیفه رحمه الله تعالی
امام ابوحنیفه به حیث اندیشمند فرزانه اسلامی و تربیت یافته مکتب انسان ساز اسلام، ملبس به لباس زیبای اخلاق بود و در عرصه زندگی فردی و اجتماعیاش آراسته به اخلاقیات اسلامی بود که نمونه از یک مسلمان واقعی را به نمایش می گذاشت؛ چه خوب است که به گوشهی از اخلاقیات این امام همام نظری هرچند گذرا بیندازیم:
خوف امام ابوحنیفه رحمه الله از پروردگار سبحان:-
امام ابوحنیفه با توجه به حدیث(اتق الله حیثماکنت) ودیگر آیات واحادیث در زمینه ترس از خداوند، همیشه از خداوند می ترسید و از اعمال خویش مراقبت می کرد ومتوجه بود که لحظه از یاد خدا غافل نشود تاخدای نخواسته کاری را انجام دهد که خلاف رضایت خداوند باشد.
یحیی بن قطان(رح) می گوید: من چون به سوی امام ابوحنیفه(رح) می نگریستم ازسیمای وی به این حقیقت پی می بردم که او از خدای عزوجل می ترسد واو درشبی از شبهای با قرآن به سوره{الهکم التکاثر} رسید، این آیه را تا صبحدم تکرار می کرد واز خوف خدا زار زار می گریست.
مسعر روایت نموده که به همراه ابوحنیفه رحمه الله راه می رفتم؛ او برروی پای کودکی که آن را ندیده بود، پاگذاشت؛ آن کودک به ابوحنیفه گفت: ای شیخ! آیا از قصاص روز قیامت نمی ترسی؟ ابوحنیفه با شنیدن این سخن بی هوش گردید وبرروی زمین افتاد،بالای سرش ایستادم تا اینکه به هوش آمد؛ سپس به او گفتم: ای ابوحنیفه! چقدر سخن این کودک در دل شما اثر گذاشت. گفت از این می ترسم که این سخن به او تلقین شده باشد واز جانب خداوند برزبانش جاری شده باشد.
پرهیزگاری وزهد امام:
امام ابوحنیفه(رح) در تقوی وپرهیزگاری نیزالگو ونمونه بود ودر زندگی شان مثال های زیادی درین زمینه وجود دارد ورویدادهای فراوانی این حقیقت را به نمایش می گذارد، ازجمله اینکه هیچگاه از امراء وخلفاء وامثال شان جائزه وهدیه را قبول نکرده است. وقتی شریکش فراموشی کالای را بدون بیان عیب آن فروخت، امام متباقی آن کالاها را صدقه داد تا آن اشتباه جبران شود.
حسن بن صالح می گوید: امام در ورع و تقوی سخت پیشرو، از حرام وآلوده شدن به آن سخت ترسان بود؛ بیساری از حلال ها را از ترس شبهه ناک بودن آنها فرو می گذاشت. فقیهی را خوددارتر و نگهبان تر از وی در پاسداری از نفس و عملش ندیدم؛ به حق که جهاد و پیکار وی همه برای آبادانی آخرتش بود.
حفظ و نگهداشت زبانش از بیهودهگویی:
مسئله حفظ زبان آنقدر مهم است که با این زبان می توان عالمی را برهم زد ونیز می توان دنیای را مالامال از عزت و سعادت گردانید؛ هرسخنی که انسان بگوید، مورد بازپرس قرارمی گیرد چنانچه خداوند می فرماید: {مایلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید} و رسول خدا می فرمایند: (کسی زبان و فرج خود را حفظ نماید، برایش بهشت را تضمین می کنم).
امام ابوحنیفه رحمه الله با تأسی از آیات قرآنی واحادیث نبوی در حفظ زبان خود خیلی کوشا بوده و به این مسئله دقت کامل داشت، حتی با بدخواهان و مخالفانش به نرمی برخورد می کرد وهیچگاه در مناظره اش با کسی سخن زشت نگفته و هیچ کس را به بدی یاد نکرده است. شیوه وی با معترضان و بدخواهان این بود که چون کسی نزدش آمده و می گفت: فلان در باره شما چنین و چنان گفته است! اجازه نمی داد تا سخنان بدخواهانش را به وی به تمامی منتقل کنند، درحالیکه سخنش را قطع می نمود، می گفت: ترا به خدا این سخنان را بگذار و شرح ماجراهای فلان وفلان را بس کن! سپس اضافه می کرد: هان! بپرهیزید از نقل آن سخنانی که مردم دوست ندارند تا از زبان دیگران درحق خود بشنوند، خدا از هرکه به ما بد وبیراه گفته است، بگذرد و برآن کس که درحق ما سخنی گفته است رحم کند. هان! دردین خدا فقیه شوید و مردم را بگذارید و سخنانشان را، و آنچه را که برای خویش انتخاب کرده اند و آنگاه یقین داشته باشید که خدای عزوجل آنان را نیازمند شما می گرداند.
مایان که ادعای پیروی از امام را داریم، آیا واقعاً متوجه زبان خود هستیم تا بهشت برای ما تضمین شود؟ متأسفانه جواب اکثر ما منفی است، اگر از واقعیت نگذریم، اکثر اقشار جامعه ما از قبیل جوانان، نوجوانان، سالمندان، فقراء، ثروتمندان، علماء و جاهلان همه به نحوی بی عفتی زبانی دارند که گاهی در حالت عادی و تحت پوشش مزاح و شوخی وگاهی درحالت غضب و ناراحتی کلماتی از زبان انسان های مؤمن بیرون می شود که شرم آور است و انسان احساس خجالت می کند که به این مردم به حیث جامعه انسانی بنگرد. این درد آنقدر شایع شده که بعضی والدین وقتی کودک نوزاد شان به سخن در میآید و دیگران را دشنام میدهد، خوشحال می شوند و می خندند؛ درحالیکه باید گریه کنند که فرزند شان برای گفتن کلمه طیبه گنگ می باشند و درحال دشنام وبدگوئی بسیار فصیح و تیززبان.
لذا برای همه امت مسلمه لازم است زبان خود را درکنترول داشته واز بیهودگی ها به پرهیزند و بزرگان و اندیشمندان اسلامی را سرمشق خویش قرار دهند.
سخاوت و بخشندگی امام ابوحنیفه رحمه الله تعالی:
امام ابوحنیفه در زمینه سخاوت و بخشش به دیگران سرآمد زمان خویش بود که در بخشندگی هیچ کوتاهی وتقصیري به عمل نیاورد و هرگاه مستمندی را می دید، کمکش میکرد؛ چنانچه قبلاً بیان شد به شاگردان مستمند کمک می نمود تا به راحتی بتوانند درس بخوانند و به اندوخته های خویش بیافزاید. امام مقداری از سرمایه اش را تعیین کرده بود و تمام مفاد را به فقراء تقسیم می کرد؛ این کار همیشگی شان بود وهرسال فایده را حساب نموده و بدیگران می بخشید. درمورد سخاوت و بخشندگی امام روایات زیادی وارد شده که به چند مورد اشاره می شود:
امام حلبی روایت نموده که وقتی ابوحنیفه رحمه الله تعالی، برای خانواده اش چیزی می خرید ویا میوه های نورس به دستش می رسید، برای استادان حدیث، بهتر از آنچه که برای خود وخانواده اش می خرید؛ خریداری می نموده وبرآنها بیشتر از آنچه که برای خانواده اش خرج می کرد، انفاق می نمود.
مؤفق روايت نموده كه ابوحنيفه مردي بسيار سخاتمند و بخشنده بود و با يارانش همدردي مي كرد؛ در اعياد به آنان احسان مي نمود و براي هركدام به اندازه منزلتش هديه مي فرستاد. در موقع ازدواج به آناني كه نيازمند بودند، كمك مي كرد و از مال خود مخارج آنان را تأمين مي نمود.
سفيان بن عينيه مي گويد: ابوحنيفه رحمه الله فردي جواد بود، بسيار مي بخشيد. ومي توانم بگويم كه تمام فايده مالش را انفاق مي كرد، ودرهمي از آن را باقي نمي گذاشت، باري بسويم هداياي فرستاد كه كه از كثرت آن حيرت زده شدم، پس از اين كار وي نزد بعضي از يارانش شكايت كردم؛ آن يار امام به من گفت: اگرهدايايي را كه براي سعيد بن ابوعروبه فرستاد مي ديدي، چه مي گفتي؟
[1] – حیات امام اعظم تألیف علامه شبلی نعمانی ترجمه: محمد سعادت ص 13
پژوهشی در باره زندگی امامان اهل سنت تألیف: فریدون سپری ص 21
[2] – جلوه های از زندگی امام ابوحنیفه تألیف وهبی سلیمان ترجمه: امین الله کریمی ص 44 [3] – جلوه های از زندگی امام ابوحنیفه رح ص 46 [4] – مناقب امام اعظم رح تألیف علامه ابن حجر هیتمی ترجمه: استاد عبدالرؤف مخلص [5] – جلوه های از زندگی امام ابوحنیفه رح ص 56 [6] – جلوه های از زندگی امام ابوحنیفه رح ص 63تهيه كننده: عبدالخالق احسان – هرات