گفتگوی روشمند از منظر قرآن
یکی از بارزترین مسائل محافل علمی و فرهنگی دنیای معاصر مسئلهی «گفتگوی ادیان و فرهنگها» و موضعگیری مسلمانان در برابر آن است، که در این نوشتار از زاویهی «روش تفسیر موضوعی قرآن» بدان نگریسته و مورد کنکاش و مداقه قرار خواهد گرفت.
بدون شک مسئلهی گفتگوی پیروان ادیان و فرهنگها یکی از مهمترین و پیچیدهترین مسائل و چالشهای فکری اندیشمندان جهانی و اسلامی به شمار میرود که آراء و دیدگاههای متفاوتی پیرامون جزئیات و تفاصیل آن عرضه شده و اندیشمندان جهان اسلام پیرامون این مسئله در یک تقسیمبندی کلی به چهار گروه تقسیم میشوند:
گروهی بدون مرزبندی و تعیین چارچوبی برای ثوابت و متغیرات دین گفتگوی مزبور را کاملاً تأیید و میخواهند همه چیز را از طریق میز مذاکره و سفره صلح و چانهزنی حل کنند، گروهی هم گفتگوی ادیان را به طور کلی مردود شمرده و معتقدند باید در لاک خویش خزید و همه روزنهها را بر روی خود مسدود نگه داشت، گروهی دیگر قدرت تشخیص حق و باطل را نداشته و پریشان و سردرگم هستند، و بالاخره بهترین گروه کسانیاند که دیدگاهی میانهروانه را اتخاذ و در عین دنبال کردن موضوع با جدیت و وسواس هر چه تمامتر ابعاد مثبت و منفی آن را وارسی کرده و میکوشند عقل صحیح و نقل صریح را با هم آشتی داده و ضوابط دین و مستلزمات عقل را مد نظر قرار دهند.
بنا بر این، نوشتهها و پژوهشهای فراوانی پیرامون این موضوع به رشته تحریر در آمده که همچون سایر فعالیتهای بشری خالی از عیب و نقص نبوده و پارهای از آنها مقبول و منطقی و پارهای نیز مردود و از درجه اعتبار ساقط اند، ولی زمینه بحث و تحقیق همواره برای همه پژوهشگران و اندیشهوران فراهم است و میتوانند این موضوع خطیر و مهم را پربارتر نمایند.
و لذا راقم این سطور نیز در حد توان میکوشد پرده از روی این مسئلهی اساسی برداشته و پایههای گفتگو با دیگران را از دل آیات سرنوشت ساز قرآن کریم بیرون کشد و اصول و ضوابط حاکم بر آن را پیش روی خوانندگان عزیز قرار دهد. شاید این نوشتار نخستین پژوهش در راستای تبیین گفتگوی ادیان از زاویه تفسیر موضوعی قرآن باشد، که قرآن کریم اساسنامه زندگی مسلمانان به شمار رفته و باید برای آغاز و انجام همه امور دینیشان به آن منبع جوشان و با طراوت مراجعه نمایند.
از خداوند حنان منان میخواهیم این تلاش اندک را مورد قبول درگاه خویش قرار داده و اجر جزیلی به نویسنده و خوانندگانش ارزانی فرماید – آمین.
مفهوم حوار (گفتگو) از نظر لغت:
واژه «حوار» از ریشه «حور» به معنی بازگشت از چیزی به چیز دیگری است، و مفهوم حوار در لغت به معنی: جر و بحث است [3] در کتاب «لسان العرب» آمده است: محاوره به معنی رد و بدل سخن در جریان گفتگو با دیگری است. [4] راغب اصفهانی نیز در این زمینه میگوید: محاوره و حوار به معنی گفتگو است [5]
واژه «حوار» در شماری از آیات قرآن کریم برای معانی مزبور بکار گرفته شده است، از جمله:
1- (إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یحُورَ )[6] [ و او گمان میبرده است که وی هرگز (به سوی خدا برای حساب و کتاب) باز نخواهد گشت].
2- قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ [7] [ خداوند گفتار آن زنی را میپذیرد که درباره شوهرش با تو بحث و مجادله میکند و به خدا شکایت میبرد. خدا قطعاً گفتگوی شما دو نفر را میشنود ، چرا که خدا شنوا و بینا است].
3- فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً [8] [پس در گفتگوئی به دوست (مؤمن) خود (مغرورانه و پرخاشگرانه) گفت : من ثروت بیشتری از تو دارم و از لحاظ نفرات (خانواده و خویش و رفیق) مقتدرتر از تو و فزونترم].
واژه مزبور در احادیث پیامبر r نیز به معنی رجوع و بازگشت آمده است، برای مثال ایشان در یکی از احادیث گهربارشان میفرمایند:
(من دعا رجلا بالکفر أو قال: عدو الله ولیس کذلک، إلا حار علیه)[9] [هر که کسی را کافر یا دشمن خدا بخواند و چنین هم نباشد، ادعای وی به خودش بر میگردد].
در حدیثی دیگر وارد شده که پیامبر خدا: (کان یستعیذ من الحور بعد الکور)[10] یعنی از بازگشت به سوی کاستی پس از فزونی یافتن (نقص پس از کمال) به خدا پناه میبرد.
بدین ترتیب روشن میشود که واژه حوار در لغت به معنی رد و بدل کردن سخن میان دو نفر است.
مفهوم حوار در اصطلاح:
واژه حوار در اصطلاح نیز شبیه تعریف لغویش بوده و تعاریف متعددی برایش ذکر شده است، از جمله:
الف) رد و بدل سخنان میان دو یا چند نفر بدون وجود دشمنی میان ایشان. [11]
ب) بحث و مناظره میان دو یا چند نفر به منظور تصحیح سخن، ابراز دلیل، اثبات حق، رد شبهات و پرده برداشتن از آراء باطل و بی اساس.
ج) جر و بحث میان دو نفر یا دو گروه متقابل پیرامون مسئلهی ای به هدف دست یابی به حقیقت و یا ایجاد تطابق و هماهنگی میان دیدگاهها در جوی کاملاً دوستانه و حق طلبانه و به دور از تعصب و با روشی کاملاً معقول و منطقی.[12]
تعاریف فوق بیانگر این هستند که محاوره در اصل به معنی بحث و مناظره میان طرفین متقابل است و شرایط مزبور تنها ضوابطی اخلاقی و برای مفید واقع شدن مناظره در نظر گرفته شده اند. [13]
توضیح چند اصطلاح دیگر:
علاوه بر واژه حوار چند تا اصطلاح دیگری همچون: «مجادله»، «مناظره»، «محاجه»، «مناقشه» و «مباحثه» وجود دارند که از نظر معنی با اصطلاح حوار هم خانواده و شبیه یکدیگرند و گاهی نیز به جای حوار بکار گرفته میشوند، ولی برخی از صاحب نظران میان آنها تفاوت قائل شده و چارچوب دیگری را برایشان در نظر گرفته اند، بنا بر این توضیح مختصری را در باره یکی دو تا از آنها ارائه خواهیم داد:
1- مجادله:
ابن منظور اصطلاح مجادله را به مخاصمه و مناظره معنی کرده است. [14] یکی دیگر از لغت شناسان در تعریف آن میگوید: مجادله عبارت از پرده برداشتن از نادرستی دیدگاه طرف به وسیله ارائه دلیل یا ایراد شبهه است. [15]
واژه مجادله هم در قرآن و هم در احادیث پیامبر اکرم وارد شده که گاهی پسندیده و گاهی نیز مذموم و نکوهش شده است، مجادله مطلوب و مورد تایید، مرادف واژه حوار و یا نزدیک بدان میباشد، برای مثال خداوند متعال در این زمینه میفرماید:
وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ [16] [و زیبا به راه پروردگارت فراخوان].
در جایی دیگر میفرماید:
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ. که واژه محاوره در اینجا به معنی بحث و رد و بدل سخنان است، و بدین ترتیب جدال یکی از صورتهای حوار بوده که خداوند بدان فرمان داده است.
2- مناظره:
مناظره نیز یکی از مصادیق حوار بوده که به معنی اندیشیدن و دنبال نمودن حق از طریق بحث و تبادل نظر با دیگران است، و لذا علامه جرجانی آن را به: دقت و اندیشیدن آگاهانه در ارتباط دو چیز با هم به منظور آشکار نمودن حق و واقعیت، تعریف میکند. [17]
علامه محمد امین شنقیطی در تعریف این اصطلاح چنین میگوید: مناظره به معنی محاوره و گفتگو میان دو شخص حق طلب است که هر کدام از آنها در پی به کرسی نشاندن رای خود و از اعتبار انداختن دیدگاه طرف میباشد. [18]
قرآن کریم و گفت وگو با دیگران:
قرآن کریم در آیات متعددی پیروان خویش را بر گفت وگو با دیگران به ویژه اهل کتاب به منظور آشکار شدن حق و کنار زدن پرده ابهام از روی موضوعات مختلف، بر میانگیزد. خداوند سبحان در این راستا میفرماید:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکُمْ [19] [بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است].
این آیه و امثال آن زمینه سفت و استوار گفتگوی هدفمند و طالب حق را مشخص میسازد، هر که در دریای آیات حیات بخش قرآن کریم به غواصی بپردازد محورهای بنیادین گفتگو از جمله: اسباب، انگیزهها، اهداف و انواع حوار، اقسام گفتگو کنندگان، شرایط، چارچوب و اصول و ضوابط گفتگو و سایر مباحث مربوط بدان، برایش روشن و شفاف شده و با اطمینان خاطر گام برداشته و وارد این وادی سرنوشت ساز خواهد شد.
چرا باید به ضوابط گفتگو پایبند بود؟
شناخت اصول و مبانی گفتگو با دیگران از این لحاظ که سمت و سوی گفتگو را تعیین و گفتگو کنندگان را جهت دست یابی به اهداف مورد نظر سوق میدهد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، از این رو بایستی مسلمانان در حین حضور پای میز مذاکره و گفتگو با دیگران بدانها اهتمام ورزیده و نصب العین خویش قرار دهند.
از آنجایی که موضوع گفتگو با دیگران بسیار گسترده و بررسی ابعاد مختلف آن در یک مقاله دشوار و زمان بر است، لذا پژوهش حاضر را به تحقیق و تفحص پیرامون پارهای از اصول گفتگو با غیر مسلمانان در پرتو آیات حیات بخش قرآن کریم، اختصاص میدهیم:
1- ایمان به وحدت ادیان آسمانی
یکی از اصول ثابت در آئین اسلام، ایمان و اعتقاد به یگانگی منشأ ادیان آسمانی فرستاده شده از بدو تاریخ تا آخرین پیام الهی – که پیامبران را به ابلاغ آن فرمان داده است -، میباشد، خداوند متعال در این راستا میفرماید:
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ [20] [ فرستاده (خدا ، محمّد) معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است (و شکّی در رسالت آسمانی خود ندارد) و مؤمنان (نیز) بدان باور دارند. همگی به خدا و فرشتگان او و کتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشته (و میگویند ? میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمیگذاریم (و سرچشمه رسالت ایشان را یکی میدانیم). و میگویند : (اوامر و نواهی ربّانی را توسّط محمّد) شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا ! آمرزش تو را خواهانیم ، و بازگشت به سوی تو است].
بنا بر این ایمان به همه پیام آوران – علی نبینا و علیهم الصلوة و السلام – یکی از ضروریات و آثار اجتناب ناپذیر عقاید اسلامی به شمار میرود، و انسان مسلمان جز در صورت ایمان به این اصل که اساس تعامل با اهل کتاب را تشکیل میدهد، مؤمن و پیرو قرآن محسوب نمیگردد، قرآن کریم در این زمینه میفرماید:
قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَینَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِی مُوسَى وَعِیسَى وَمَا أُوتِی النَّبِیونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [21] [بگوئید : ایمان داریم به خدا و آنچه (به نام قرآن) بر ما نازل گشته ، و آنچه بر ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب ، و اسباط (یعنی نوادگان یعقوب) نازل شده است ، و به آنچه برای موسی و عیسی آمده است ، و به آنچه برای (همه) پیغمبران از طرف پروردگارشان آمده است. میان هیچ یک از آنان جدائی نمیاندازیم (نه این که مثل یهودیان یا عیسویان ، بعضیها را بپذیریم و بعضیها را نپذیریم. بلکه همه پیغمبران را راهنمای بشریت در عصر خود میدانیم و کتابهایشان را به طور اجمال میپذیریم) و ما تسلیم (فرمان) خدا هستیم].
هر کس یا گروهی که با پیروان دیگر ادیان به بحث و تبادل نظر مینشیند باید این رکن رکین را نصب العین و نقطه حرکت خویش قرار دهد، زیرا ادیان آسمانی در اصول صحیح و دعوت به سوی ایمان به مبانی حق و خیر و عدالت از یک نقطه نشأت گرفته و هیچ تفاوتی با هم ندارند، و اختلاف آنها تنها در جزئیات و تفاصیل حرکت – که بر اساس تغییر و تحولات شرایط رشد و پیشرفت عقلی و فرهنگی بشری پایه ریزی شده است – تبلور مییابد، خداوند سبحان در این باره چنین میفرماید:
شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَن یشَاءُ وَیهْدِی إِلَیهِ مَن ینِیبُ [22] [خداوند آئینی را برای شما (مؤمنان) بیان داشته و روشن نموده است که آن را به نوح توصیه کرده است و ما آن را به تو وحی و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودهایم (به همه آنان سفارش کردهایم که اصول) دین را پابرجا دارید و در آن تفرّقه نکنید و اختلاف نورزید. این چیزی که شما مشرکان را بدان میخوانید (که پابرجا داشتن اصول و ارکان دین است) بر مشرکان سخت گران میآید. خداوند هر که را بخواهد برای این دین برمیگزیند و هر که (از دشمنانگی با دین دست بکشد و) به سوی آن برگردد ، بدان رهنمودش میگرداند].
بنا بر اصل مزبور دایره ارتباط عموم مسلمانان و به ویژه گفتگو کنندگان با دیگران در دو نقطه خلاصه میگردد:
الف) اقرار به آنچه بر پیامبران فرود آمده است، خداوند متعال در این خصوص میفرماید:
نَزَّلَ عَلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَیهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ. مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ [23] [ (همان کسی که) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده است که مشتمل بر حق است (و متضمّن اصول رسالتهای آسمانی پیشین ، و) تصدیقکننده کتابهائی است که قبل از آن (برای پیغمبران فرستاده شدهاند و) بودهاند. و خداوند پیش از آن ، تورات را (برای موسی) و انجیل را (برای عیسی) نازل کرده است. پیش از (قرآن ، تورات و انجیل را نازل کرده است) جهت رهنمود مردمان ، و (چون منحرف گشتند ، قرآن یعنی) جدا سازنده (حق از باطل) را فرو فرستاده است].
این دو آیه اصل وحدت ادیان و محتوای پیامهای فرود آمده از سوی خداوند را پیش از آنکه بازیچه دست تحریف کنندگان قرار گیرند، به رسمیت شناخته و مهر تایید بر آن میگذارد، چون هدف از فرستادن آنها عرضه جهان بینی درست و هدایت مردم به سوی حق و خیر است.
آخرین پیام الهی یعنی قرآن کریم جدا سازنده حقایق کتابهای پیشین از انحرافات و انتقادات پیروان آنها به شمار میرود که بر اثر «شبهات» و «شهوات» و تحریف افرادی مخرب و منحرف صورت پذیرفته است.
ب) ضرورت برپایی آئین حق و فرونهادن چند دستگی و تصحیح انحرافات بر اساس عرضه محتویات کتابهای پیشین بر اصول و مبانی مشترک و مورد اتفاق همچون توحید، خیر، عدالت و ارزشهای اخلاقی که قرآن کریم در روشن ترین و دقیق ترین صورت بدانها پرداخته است.
بدون شک فهم و دریافت این اصل اساسی از جانب گفتگو کنندگان و آگاهی از اعتماد و اتکای ادیان بر اصول مشترک چون زمینه ی تفاهم و سازش شرکت کنندگان را فراهم میسازد، عاملی تاثیر گذار بر روند گفتگو محسوب میگردد.
2- تکیه بر نقاط مشترک
ایمان به وحدت ادیان آسمانی موجبات گرد آمدن پیروان آنها زیر یک سقف، عملی شدن گفتگویی مفید و هدفمند و تحقق شرایط حرکت دسته جمعی را فراهم میسازد، از این رو قرآن کریم پیروان خویش را چنین آموزش میدهد که گفتگو با غیر مسلمانان به ویژه اهل کتاب را از نقاط مشترک آغاز نمایند:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکُمْ [24] [بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است].
بی تردید تعیین نقاط مشترک از وهله اول، زمینه تشخیص موارد اختلافی و تحریر محل نزاع و چاره جویی برایشان را فراهم میسازد، چنانچه اهتمام جدی بدانها در کاهش شکاف میان گفتگو کنندگان، فراهم نمودن زمینه تعاون و همبستگی، ایجاد فضای آرام روحی و فکری و ریشه کن کردن سوء تفاهم میان ایشان بر سر برخی نقاط ابهام زا که شفافیت دیدگاهها را تحت الشعاع خود قرار داده است، تاثیر بسزائی خواهد داشت.
مفسرین، تعبیر «کلمة سواء» را به امور و مفاهیم مورد اتفاق قرآن، تورات و انجیل تفسیر کرده اند، و خود قرآن نیز آن را به عبادت نکردن غیر خدا، انباز قائل نشدن برای وی و پیروی نکردن از تراوش فکر بشری در زمینه قانون گذاری و تحلیل و تحریم امور، تفسیر کرده است. یعنی باید همه افراد بشر هم سطح یک بوده و هیچ کس بر دیگری برتری نجوید و یا در برابر هم نوعان خویش سر تعظیم فرود نیاورد.
آیه فوق یکی از اصول ثابت گفتگو میان مسلمانان و اهل کتاب به شمار میرود که باید همه پایبند تعالیم انبیا بوده و هیچ کدام از طرفین گفتگو از این اصل اساسی که در اوج عدالت و انصاف قرار دارد، تخطی ننمایند.
3- برتری و نظارت قرآن بر سایر کتب
اعتقاد به برتری و نظارت قرآن کریم بر سایر کتب آسمانی جزو اصول ثابت در منظومه عقاید اسلامی به شمار میرود، زیرا قرآن آخرین پیام خداوند برای هدایت انسان و پایان دهنده قافله عظیم و مبارک پیامبران است. شناخت این اصل مهم تاثیر شگرف و روشنی در زمینه تعامل و گفتگو با دیگران بر جای خواهد گذاشت، و لذا باید مسلمانان همواره آن را مد نظر قرار داشته و به بوته فراموشی نسپارند. خداوند حکیم در این باره میفرماید:
وَأَنزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحْکُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً [25] [و بر تو (ای پیغمبر) کتاب (کامل و شامل قرآن) را نازل کردیم که (در همه احکام و اخبار خود) ملازم حق ، و موافق و مصدّق کتابهای پیشین (آسمانی) ، و شاهد (بر صحّت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است. پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند) میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان ، از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان. (ای مردم !) برای هر ملّتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق) و برنامهای (جهت بیان احکام) قرار دادهایم. اگر خدا میخواست همه شما (مردمان) را ملّت واحدی میکرد].
بنا بر این قرآن کریم از سوی خداوند متعال فرود آمده و مصدق، شاهد، امین، ناظر و نگهدارنده کتابهای پیشن محسوب میگردد، و چون قرآن هیچ گاه نسخ نگشته و در معرض تند باد تغییر و تحریف مخالفان قرار نخواهد گرفت پس نظارت و کنترل وی بر سایر پیامهای آسمانی حق و بجا بوده و این کالای ارزشمند و زیبنده همچنان بر تن وی خواهد ماند و حقیقت آنها نیز – پیش از تحریف گشتن – تنها از راه قرآن کریم محرز میگردد.
از این رو باید انسان مسلمان در حین حضور پای میز مذاکره و گفتگو با دیگران این اصل اساسی را نصبالعین خویش قرار داده و معیار رد و تاییدهایش تنها قرآن کریم باشد، چون قرآن بر اساس آیه مزبور مؤید پارهای از احکام و قوانین است که دارای مصلحتی ذاتی و همیشگی بوده و تحت تاثیر شرایط زمانی و مکانی مختلف قرار نمیگیرند، و در مقابل نیز بسیاری از قوانین متغیر گذشته را که از مصالحی جزئی برخوردار بوده و در راستای تامین منافع ملی معدود در یک مقطع زمانی فرود آمده، نسخ و از میان برداشته است.
بدون شک درک و شناخت این رکن رکین، مسلمانان را در حین گفتگو با دیگران از انحطاط و فرورفتن در ورطه سازش و مجامله نامعقول و دست کشیدن از اصول و ثوابت در امان نگه میدارد، چون قرآن کریم آخرین چارچوب دین و پیام خدا برای انسانها بوده و باید در ریز و درشت زندگی بدان مراجعه کرده و حل و فصل اختلافات گوناگون در زمینه عقاید و احکام بر اساس آن صورت پذیرد، و لذا دیدگاه هیچ کس بدون مراجعه بدان پذیرفتنی نبوده و فاقد ارزش واقعی است.
4- شناخت چارچوب گفتگو
یکی دیگر از اصول و ضوابط قرآنی گفتگو این که نباید ثوابت دین محور گفتگو قرار گیرند، زیرا پای میز مذاکره نشستن جزو بازیهای فکری نیست که شرکت کنندگان درِ هر موضوعی را بر روی خود بگشایند، بلکه مسائلی هستند که یا به علت محدودیت اندیشه بشری در برابر آنها، یا بدنبال نداشتن نتایجی علمی یا عملی و یا قطعی بودنشان بر اساس نصوص شرعی یا اجماع علما از محدوده گفتگو خارج و نباید بر سر آنها به چانه زنی پرداخت، خداوند مهربان در این رابطه چنین میفرماید:
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ [26] [هیچ مرد و زن مؤمنی ، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند].
یکی از مسائلی که نباید محور بحث و مناظره قرار گیرد بحث کردن از کنه و واقعیت خداوند است، چون یکی از شرایط گفتگو علم و اطلاع از محور بحث است که هیچ انسانی در این رابطه کم ترین شناخت و آگاهی ندارد، خداوند نیز میفرماید:
وَلاَ تَقْفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً [27] [ از چیزی دنبالهروی مکن که از آن ناآگاهی. بیگمان (انسان در برابر کارهائی که) چشم و گوش و دل همه (و سایر اعضاء دیگر انجام میدهند) مورد پرس و جوی از آن قرار میگیرد].
بنا بر این نباید احکام منصوص و مورد اتفاق دانشمندان اسلامی محور بحث قرار گیرند، به بیانی دیگر نباید بر سر ثوابت دین به مجادله و چانه زنی پرداخت و در فکر تجدید نظر و یا تعدیل آنها بود، از این رو نباید مسلمانان به هیچ وجه پیرامون مسائلی همچون: ایمان به توحید اعتقادی (ربوبیت)، پرستش و بندگی برای خداوند سبحان (توحید عملی)، اتصاف وی به همه صفات کمال و دوری از صفات نقص، نبوت محمد (ص)، فرود آمدن قرآن از سوی خدا، تحریم ربا، شراب و زنا، حجاب بانوان و اقامه حدود اسلامی وارد دایره گفتگو شوند، زیرا همه این امور جزو ثوابت دین به شمار رفته و سازش بر سر آنها نامعقول و غیر منطقی است، برای مثال حکم به قوانین فرود آمده از سوی خداوند حکیم قطعی و غیر قابل تعدیل میباشد:
فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یؤْمِنُونَ حَتَّىَ یحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُم [28] [امّا ، نه ! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند].
نکته ای که باید مورد توجه و اهتمام گفتگو کنندگان مسلمان قرار گیرد اینکه قضایایی همچون حجاب، چند همسری، جهاد، تحریم زنا، شراب خواری و ربا و مسائلی از این قبیل زیر مجموعه و نشأت گرفته از اصولی کلی هستند که باید پیش از پرداختن بدانها بر سر آنها اتفاق نظر حاصل شود و گرنه بحث در باره این گونه موضوعات در بسیاری شرایط ناکام خواهد ماند، برای مثال اگر طرف غیر مسلمان به روز آخرت ایمان نداشته و یا در وجود خداوند تردید داشته باشد جر و بحث بر سر مسائل مزبور – که امروزه جزو تهاجمات فکری اند -، بی نتیجه و فاقد ارزش خواهد بود، بر این اساس باید مسلمانان از این اصل اساسی آگاهی کامل داشته و از بحث و مناظره بر سر ثوابت و قطعیات دین پرهیز نموده و نگذارند بازیچه دست دیگران قرار گیرند
5- عزت و تزلزل ناپذیری
یکی دیگر از اصول قرآنی گفتگو احساس عزت، آشکار کردن حق و پایداری بر آن است، خداوند می فرماید:
«وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»[29] [عزّت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است] و یا می فرماید: (وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ )[30] [ و (از جهاد در راه خدا به سبب آنچه بر سرتان میآید) سست و زبون نشوید و (برای کشتگانتان) غمگین و افسرده نگردید، و شما (با تأییدات خداوندی و قوّه ایمان راستین و نیروی حقی که از آن دفاع میکنید) برتر (از دیگران) هستید (و پیروزی و بهروزی از آن شما است) اگر که به راستی مؤمن باشید (و بر ایمان دوام داشته باشید).
بنا بر این باید مسلمانان با حرکت از این اصل قرآنی سر سفره گفتگو حضور پیدا کرده و بدان چنگ اندازند، که چنین احساسی ایشان را اطمینان و اعتماد به نفس بیشتر بخشیده و مانع گرفتار شدن در دام مماشات سیاسی و دست کشیدن از اصول و ثوابت خواهد شد. البته برخوردار شدن از عزت ایمانی به معنی خیره سری و سرباز زدن از پذیرش حق نیست بلکه منظور از عزت فروتنی در برابر خدا و ترس از گرفتار شدن به کیفرهای سخت او است.
احساس عزت چنان زمینه ای را برای انسان مسلمان فراهم می سازد که آشکارا و بدون تردید حق را بر زبان جاری ساخته و در بیان حقایق صراحت لهجه داشته باشد:
«أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ»[31] [آیا آن کس که راه راست را نشان میدهد سزاوارتر است که پیروی شود] و یا می فرماید: «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ»[32] [آیا سوای حق جز گمراهی است ؟ پس چگونه باید از راه به در برده شوید؟].
مسلمانان باید در زمینه آشکار نمودن حقایق پیامبر نور و رحمت (ص) را اسوه و الگوی خویش قرار دهند که خداوند خطاب به ایشان می فرماید:
«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»[33] [ پس آشکارا بیان کن آنچه را که بدان فرمان داده میشوی (که دعوت حق است) و به مشرکان اعتناء مکن (که چه میگویند و چه میکنند)]. و یا می فرماید: «وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ»[34] [و (به یاد بیاور ای پیغمبر !) آن گاه را که خداوند پیمان مؤکّد (بر زبان انبیاء) از اهل کتاب گرفت که باید کتاب (خود) را برای مردمان آشکار سازید و توضیح دهید و آن را کتمان و پنهان نسازید].
لزوم آشکار ساختن حقایق و پرده برداشتن از روی آنها انسان را به یاد وخامت پنهان کردن حقایق دین می اندازد که خداوند مؤمنان را از عواقب این امر خطیر برحذر داشته و می فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»[35] [ بیگمان کسانی که پنهان میدارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستادهایم، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نمودهایم، خدا و نفرینکنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان)، ایشان را نفرین میکنند (و خواستار طرد آنان از رحمت خدا خواهند شد). چنانکه اهل کتاب را نیز از عواقب وخیم تحریف حقایق هشدار داده و می فرماید: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ»[36] [ ای اهل کتاب ! چرا حق را با باطل میآمیزید و کتمانش میکنید، و حال آن که شما میدانید (که عقاب و عذاب خدا در برابر چنین کاری چیست؟).
وقتی مهم ترین هدف گفتگو با دیگران پرده برداشتن از روی حقایق باشد چاپلوسی و تملق گویی مبتنی بر جعل و تحریف واقعیتها با اهداف گفتگو در تناقض بوده و زمینه مناسب آن را به نابودی می کشد.
6- اولویت بندی
برای اینکه روند گفتگو بازدهی مطلوبی داشته باشد باید شرکت کننده گان موضوعات را دسته بندی و به ترتیب اولویت مباحث را دنبال نمایند، که اتخاذ این روش هم از تضییع وقت جلوگیری کرده و هم بررسی تفاصیل و جزئیات در پرتو کلیات را میسر می سازد.
اعتقاد به این اصل از روش گفتگوی پیامبران با اقوام خویش نشأت می گیرد که ایشان مباحث مورد نیاز را از مهمترین آنها همچون توحید عملی (الوهیت) و دعوت مردم به سوی پرستش پروردگار، آغاز می کردند، و لذا پیام آوران صلح و آزادی از جمله: نوح، هود، صالح و شعیب – علیهم السلام – خطاب به مردم دوران خویش می گفتند:
«اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ»[37] [برای شما جز خدا معبودی نیست. پس تنها خدا را بپرستید].
چنانچه ابراهیم – علیه السلام – نیز روش تدریج و گام به گام پیش رفتن را اتخاذ و جهت متقاعد ساختن مردم از بیان قضیه مهم و سرنوشت ساز توحید و کنار زدن شرک و بت پرستی آغاز کرد:
«فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی»[38] [هنگامی که شب او را در برگرفت (و تاریکی شب همهجا را پوشاند) ستارهای (درخشان به نام مشتری یا زهره) را دید (بر سبیل فرض و إرخاءالْعِنان) گفت : این پروردگار من است !]، ولی وقتی غروب کرد فرمود: «لا أُحِبُّ الآفِلِینَ»[39] [من غروبکنندگان را دوست نمیدارم (و به عبادت چیزهای تغییرپذیر و زوالپذیر نمیگرایم)]. یعنی ایشان از این طریق خواستند پرستش ستاره ها و سپس به همین ترتیب عبادت خورشید و ماه را ابطال و مردم را متوجه لزوم عبادت خداوند سبحان و فرونهادن بت پرستی نمایند.
سیره عملی پیامبر اسلام (ص)، گام به گام پیش رفتن مراحل مختلف دعوت اسلامی و نزول تدریجی قرآن نیز بیانگر این اصل قرآنی است، لذا می بینیم پیامبر نور و رحمت (ص) جهت اجرای عملی اصل مزبور ابو موسی اشعری و معاذ بن جبل را به سوی سرزمین یمن گسیل داشت و ایشان را سفارش فرمود که ابتدا از تبیین مساله بنیادین توحید شروع و آنگاه انجام احکام عملی همچون نماز و زکات را از مردم درخواست کنند.
7- برخورداری از پشتوانه استدلال
یکی دیگر از ارکان مهم گفتگو اهتمام جدی به دلایل و مستندات قوی و منطقی است و باید هر کدام از طرفین، آراء و دیدگاه های خویش را بر پایه دلایل روشن و خدشه ناپذیر ارائه دهند و گر نه اساس مباحث و ادعاها فرو ریخته و فاقد ارزش علمی خواهد بود.
قرآن کریم اهتمام جدی به ارائه دلیل و مدرک را معیار قبول و رد هر نوع بینش و منشی دانسته و خودش نیز همواره دیگران را به اقامه دلیل و برهان بر امور مختلف فرا می خواند، که در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره خواهیم کرد:
خداوند رحمان پیامبر را فرمان می دهد که کفار را ملزم به ارائه دلیل نماید، می فرماید: «قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»[40] [بگو: اگر راست میگوئید دلیل خویش را بیاورید]. در جایی دیگر می فرماید:
(قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَا ذِکْرُ مَن مَّعِیَ وَذِکْرُ مَن قَبْلِی)[41] [بگو: دلیل خود را (بر این شرک) بیان دارید. این (قرآن است که) راهنمای کسانی است که با من همراهند (و پسینیان بشمارند) و این (هم تورات و انجیل و دیگر کتابهای آسمانی که) راهنمای کسانی بوده که قبل از من میزیستهاند].
امام فخر الدین رازی – رحمه الله – در تفسیر آیه نخست می گوید: این آیه بیانگر آن است که هر کس ادعای نفی یا اثبات چیزی نماید باید بر اساس دلیل و مدرک باشد. [42] بقاعی در تفسیر آیه مزبور به نقل از حرالی می گوید: این آیه بیش از همه دلایل، مذهب مقلدین را فرو ریخته و دال بر آن است که هر نوع سخن فاقد دلیل، باطل و از درجه اعتبار ساقط می باشد. [43]
هر که قرآن کریم را به دقت مورد کنکاش و وارسی قرار دهد به وضوح می بیند که واژه های «برهان»، «سلطان» و «حجت» در بسیاری از آیات وارد شده است، و حجم زیادی از آنها نیز به گفتگوی پیامبر خدا با کفار زمان خویش ارتباط دارد. قرآن مشرکان را از ارتکاب بت پرستی بدون دلیل و مدرک برحذر داشته و می فرماید:
(وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ )[44] [ هرکس که با خدا، معبود دیگری را به فریاد خواند – و مسلّماً هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن نخواهد داشت – حساب او با خدا است. قطعاً کافران رستگار نمیگردند، (و بلکه مؤمنان رستگار میشوند)].
در جایی دیگر از ایشان می خواهد برای اثبات موضع گیری خود (پرستش خدایان دیگر به همراه خدا) اقامه دلیل کنند، می فرماید: (أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)[45] [ (آیا معبودهای دروغین شما بهترند) یا کسی که آفرینش را میآغازد، سپس آن را برگشت میدهد، و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی عطاء میکند ؟ (حال با توجّه به قدرت آفرینش یزدان، و نظم و نظام موجود در پدیدههای جهان، و اقرار عقل سالم به زنده شدن دوباره مردمان در دنیای جاویدان) آیا معبودی با خدا است ؟ (ای پیغمبر بدیشان) بگو : دلیل و برهان خود را بیان دارید اگر راست میگوئید (که جز خدا معبودهای دیگری هم وجود دارند)].
در یکی دیگر از آیات از روی انکار و تعجب، نامتعادل بودن دیدگاهشان پیرامون قضیه ایمان به خدا و ملائکه را به باد انتقاد گرفته و می فرماید: (مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. أَفَلَا تَذَکَّرُونَ. أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ)[46] [ چه چیزتان شده است، چگونه داوری میکنید ؟ (هیچ میفهمید چه میگوئید ؟ !). آیا یادآور نمیگردید (و از این بیخبریها به خود نمیآئید، و از این بیهودهگوئیها دست بر نمیدارید ؟). یا این که شما دلیل روشن و روشنگری (در این زمینه) دارید ؟].
قرآن کریم مردم را از بحث و مناظره بدون دلیل بر سر آیات منع کرده و می فرماید: (الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ)[47] [ آنان کسانیند که بدون هیچ دلیلی که (از عقل یا نقل در دست) داشته باشند، در برابر آیات الهی (موضعگیری میکنند و) به ستیز و کشمکش میپردازند. (چنین جدال بیاساس و نادرستی با آیات الهی) موجب خشم عظیم خدا و کسانی خواهد شد که ایمان آورده باشند. این گونه خداوند بر هر دلی که خود بزرگبین و زورگو باشد، مهر مینهد (و حسّ تشخیص را از آن میگیرد) ]. و یا می فرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)[48] [ کسانی که بدون دلیلی که (از سوی خدا) در دست داشته باشند، درباره آیات الهی به ستیزهگری و کشمکش میپردازند، در سینههایشان جز برتری جوئی نیست و هرگز هم به برتری نمیرسند. پس (از شرّ این گونه افراد خودخواه و برتری طلب) خود را در پناه خدا دار که او (سخنان بیاساس ایشان را) میشنود و (توطئههای ناجوانمردانه آنان را) میبیند].
خداوند متعال به هنگام رد دیدگاه مشرکین به پوچی و بی ارزشی عقاید و آراء بدون دلیل اشاره کرده و می فرماید: (إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى )[49] [ اینها فقط نامهائی (بیمحتوی و اسمهائی بیمسمی) است که شما و پدرانتان (از پیش خود) بر آنها گذاشتهاند. هرگز خداوند دلیل و حجتی (بر صحت آنها) نازل نکرده است. آنان جز از گمانهای بیاساس و از هواهای نفس پیروی نمیکنند. در حالی که هدایت و رهنمود از سوی پروردگارشان برای ایشان آمده است (و در پرتو آن میتوانند به ناچیزی بتها پی ببرند و رضای خدای را بجویند و راه سعادت بپویند)].
یکی از نکات حائز اهمیت در این میان اینکه: شماری از آیات مربوط به موضوع گفتگو با صیغه امر «قل: بگو» شروع می شوند، که انسان از خلال مفاهیم آنها متوجه این مساله می شود که خداوند پیامبر (ص) و مؤمنان را فرمان می دهد به هنگام با بحث و گفتگو با دیگران بر عقاید و دیدگاه های خویش اقامه دلیل کرده و بدون دلیل و مدرک لب به سخن نگشایند.[50]
8- علم و آگاهی
جایگاه علم و علما در قرآن بسی روشن و نیازی به بحث مفصل و طولانی ندارد، زیرا علم و دانش تنها راه ایمان و توحید خداوندگار است: (فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ)[51] [بدان که قطعاً هیچ معبودی جز الله وجود ندارد].
بنا بر این هر که وارد عرصه گفتگو با دیگران می شود باید مسلح به سلاح کارآمد و برنده علم و دانش لازم به ویژه آگاهی از محور گفتگو و تفاصیل و جزئیات آن باشد، و گر نه گفتگوی مورد نظر از مسیر اصلی خویش خارج و به مجادله ای عقیم و ناکام که نتایج و ابعادش زیر پرده ضخیم ابهام پنهان شده، مبدل خواهد شد، چنانچه باید گفتگو کننده از نقطه نظرات طرف مقابلش اطلاع کافی داشته باشد تا به امور خارج از چارچوب بحث نپردازد. قرآن کریم برخورداری از نیروی علم و دانش را از ویژگیهای لازم گفتگو کننده برشمرده و افراد فاقد آن را به باد انتقاد گرفته و می فرماید: (وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ )[52] [ گروهی از مردم درباره (یگانگی آفریدگار و صفات و افعال و اعمال) خداوندگار بدون هیچ دانشی و رهنمودی و کتاب روشنگری به مجادله میپردازند].
خداوند متعال در یکی دیگر از فرامین سرنوشت سازش مسلمانان را به گفتگوی آگاهانه دستور داده و می فرماید: ( قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی)[53] [بگو : این راه من است که من (مردمان را) با آگاهی و بینش به سوی خدا میخوانم و پیروان من هم (چنین میباشند) ].
9- رعایت موازین اخلاقی
یکی دیگر از پایه های استوار مساله گفتگو از نظر قرآن پایبندی انسان مسلمان به موازین اخلاقی و آراسته شدن به رفتارهای پسندیده و نیکو است که در اینجا به طور اجمال پاره ای از آنها را یاد آور می شویم:
الف) خوش رفتاری:
یکی از مهم ترین و بارزترین ویژگیهای گفتگوی دوستانه از نگاه قرآن کریم پایبندی مسلمان طرف گفتگو به نیک رفتاری و پرهیز از خشونت و سنگ دلی است، خداوند در این خصوص مؤمنان را چنین آموزش می دهد که: (ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)[54] [(ای پیغمبر !) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان، و با ایشان به شیوه هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو کن].
گفتگویی که در فضایی آرام و بدور از خشونت و بدرفتاری صورت می پذیرد زمینه باز شدن دل طرف و پذیرش و گردن نهادن به حق را در وی فراهم می سازد، حال آنکه قسوت قلب و خشونت باعث می شود مردم دعوتگر دینی را کنار زده و ارزشی برای سخنانش قائل نشوند، و لذا خداوند حنان منان پیامبرش را به دوری از خشونت و سنگ دلی توصیف کرده و می فرماید: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ)[55] [از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان (که سر از خطّ فرمان کشیده بودند) نرمش نمودی. و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده میشدند].
این آیه مبارکه پرده از روی یکی از کلیدهای مهم پیروزی دعوت پیامبر (ص) و غلبه یافتنش بر دلها را بر می دارد، که سیره عملی آن ابر مرد تاریخ مالامال از چنین رفتارهای شیرین و جذاب است و باید هر کدام از ما به هنگام حضور پای میز مذاکره ایشان را الگو و سرمشق خویش قرار داده و از هر گونه بد رفتاری و موضع گیری خشن پرهیز نماییم.
خداوند حکیم در یکی دیگر از دستورات حیات بخشش مؤمنان را به گفتگوی انسان دوستانه با اهل کتاب فراخوانده و می فرماید: (وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ)[56] [با اهل کتاب (یعنی با یهودیان و مسیحیان) جز به روشی که نیکوتر (و نرمتر و آرامتر و به قبول نزدیکتر) باشد، بحث و گفتگو مکن، مگر با کسانی از ایشان که ستم کنند (و متوسّل به زور یا گستاخی شوند و از حدّ اعتدال در جدال، خارج گردند. در این صورت شدّت و حدّت در مقابله با آنان بلامانع است) ].
ب) متانت و خردورزی:
یکی دیگر از ویژگیهای گفتگو کننده مزین گشتن به صفت بردباری و پرهیز از عصبانیت و تند مزاجی است، خداوند پیامبرش را به گذشت و فرونهادن سنگ دلی فرمان داده و می فرماید: (خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ )[57] [ گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشمپوشی کن].
بدن شک گذشت والاتر و ارزشمندتر از فرونشاندن خشم است، زیرا عفو و گذشت عبارت از ترک مؤاخذه، پاکی درون، تسامح و بخشش اشتباهات طرف می باشد.
ج) شفقت و دلسوزی:
لازم است انسان مسلمان در حین گفتگو با دیگران زیور حق جویی و مهربانی با طرف را بر تن کند، چون او دنبال هدایت مردم و خیر خواهی برای ایشان است و نباید گفتگو را وسیله انتقام، فریب و گشودن عقده دل قرار دهد، عطوفت و مهربانی بهترین وسیله گشودن دل مخاطب و نفوذ به اعماق درونش است، و لذا خداوند مهرورز خطاب به پیامبرش می فرماید: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ)[58]
یکی از صفات بارز پیام آوران صلح و آزادی – علیهم الصلاة و السلام – و نیکوکاران تاریخ در تعامل با پیروان و برخورد با مخالفان، مهربانی و دلسوزی بود، مؤمن آل فرعون دلسوزی و دل واپسیش را برای قوم خود ابراز داشته و می گوید: (وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُم مِّثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ )[59] [ آن مرد با ایمان گفت : ای قوم من ! میترسم همان بلائی به شما برسد که در روزگاران گذشته به گروهها و دستهها رسیده است]. و یا می گوید: (وَیَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِ )[60] [ ای قوم من ! بر شما از روز صدا زدن (که قیامت است) میترسم].
بنا بر این باید مسلمان خیر خواه مردم در حین گفتگو با دیگران دلسوزی را پیشه کرده و همواره در فکر چاره جوئی و وسیله ای مناسب جهت هدایت ایشان باشد که یکی از این راه حلها آراستن به صفت پیامبرانه رحمت و دلسوزی در همه موضع گیریها است.
د) پاسخ گویی با بهترین منطق:
یکی دیگر از ویژگیهای گفتگوی قرآنی این است که انسان مسلمان در حین انجام گفتگو خشونت را با ملایمت، دشنام و ناسزاگویی را با شیرین زبانی و تحقیر و ریشخند را با احترام پاسخ گوید، خداوند مهربان در این رابطه می فرماید: (وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ)[61] [ نیکی و بدی یکسان نیست. (هرگز بدی را با بدی، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی. بلکه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده. نتیجه این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد. به این خوی (و خلق عظیم) نمیرسند مگر کسانی که دارای صبر و استقامت باشند، و بدان نمیرسند مگر کسانی که بهره بزرگی (از ایمان و تقوا و اخلاق ستوده) داشته باشند].
بر اساس این آیه باید مسلمانان در موقع گفتگو و نشستن پای میز مذاکره و چانه زنی از نظر اخلاقی بالاتر از دیگران بوده و در فکر انتقام، ناسزاگویی، تحقیر و ریشخند نباشند، که دست یافتن به چنین جایگاهی نیز جز در پرتو آراسته شدن به بردباری، خیر خواهی و نیک رفتاری میسر نخواهد بود.
10- دنبال کردن عدالت و برابری
چنانکه می دانیم اسلام دین عدالت و مهروزی بوده و پیروانش را به پوشیدن زیور والای انصاف و دادگری فرمان داده و می فرماید: (اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى)[62] [دادگری کنید که دادگری (به ویژه با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیکتر (و کوتاهترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا) است]. و یا می فرماید: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ)[63] [خداوند به دادگری، و نیکوکاری، دستور میدهد].
از این رو نباید انسان مسلمان در هیچ شرایطی از مسیر صحیح دادگری منحرف شود و بلکه لازم است جانب عدالت و انصاف را با دوست و دشمن پیشه نماید، خداوند می فرماید: (وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ)[64] [و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که (با ایشان) دادگری نکنید].
11- حق جویی
نباید فراموش کنیم که قرآن کریم گفتگو با دیگران را تنها به منظور روشن شدن حق و واقعیت، متقاعد ساختن مخالفان و اقامه حجت بر ایشان تایید کرده است، از این رو لازم است روند گفتگو در فضایی آکنده از حق طلبی و دور از هر گونه اهداف و اغراض دیگری صورت پذیرد، و لذا باید انسان مسلمان – به صورت فرضی هم که باشد – احتمال آشکار شدن حق بر زبان طرف دیگر را ممکن بداند، خداوند متعال می فرماید: (قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ )[65] [ (ای پیغمبر ! به مشرکان) بگو : چه کسی شما را از آسمانها و زمین روزی میرساند (و برکات و نعمات آنها را در اختیارتان میگذارد ؟ اگر از روی عناد پاسخت ندادند، خودت) بگو : خدا. قطعاً یا ما (مؤمنان) و یا شما (مشرکان) بر هدایت یا ضلالت آشکاری هستیم. (چرا که عقیده ما و شما با هم تضادّ روشنی دارد. پس حتماً گروهی از ما و شما اهل هدایت و دستهای گرفتار ضلالت است)].
لازم است حق را صرف نظر از گوینده اش (یعنی نباید حق بودن سخنی را با ارزش و اعتبار گوینده اش بسنجیم) پذیرفت و نباید تحت هیچ شرایطی از قبول آن سر باز زد، خداوند می فرماید: (أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى)[66] و لذا بر اساس نصوص قرآن کریم روبرتافتن از حق، انحراف و گمراهی به شمار می رود: (فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ)[67]
این بود پاره ای از اصول و ارکان گفتگو با دیگران از منظر قرآن کریم که پیامبر نور و رحمت نیز (ص) آنها در سیره عملی خویش بکار گرفته و باید مسلمانان عصر حاضر هم در راستای تحقق گفتگویی هدفمند و منطقی آن مشعل فروزان را فرا روی خویش قرار داده و به اندازه یک تار مو هم از آن تخطی ننمایند.
و صلی الله و بارک علی خیر خلقه محمد و علی آله و اصحابه اجمعین
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.
ارجاعات و منابع
——————————————————————————–
[1] متن عربی مقاله حاضر در سایت: اسلام اون لاین منشر شده است.
[2] استاد تفسیر و علوم القرآن در دانشکده “اصول الدین” دانشگاه “الجامعة الاسلامیة” پاکستان.
[3] تاج العروس من جواهر القاموس / ابن فارس.
[4] لسان العرب / ابن منظور.
[5] المفردات فی غریب القرآن.
[6] انشقاق / 14.
[7] مجادله / 1.
[8] کهف / 34.
[9] صحیح مسلم.
[10] همان.
[11] اصول الحوار، از انتشارات کنفرانس جهانی جوانان مسلمان.
[12] الحوار الاسلامی المسیحی / بسام داود عجک.
[13] الحوار مع اتباع الادیان – مشروعیته و آدابه / دکتر منقذ بن محمود السقا.
[14] لسان العرب.
[15] التعریفات / جرجانی.
[16] نحل / 125.
[17] التعریفات.
[18] آداب البحث و المناظرة / شنقیطی.
[19] آل عمران / 64.
[20] بقره / 285.
[21] بقره / 136.
[22] شوری / 13.
[23] آل عمران / 3-4.
[24] آل عمران / 64.
[25] مائده / 48.
[26] احزاب / 36.
[27] اسراء / 36.
[28] نساء / 65.
[29] منافقون / 8.
[30] آل عمران / 139.
[31] یونس / 35.
[32] یونس / 32.
[33] حجر / 94.
[34] آل عمران / 187.
[35] بقره / 159.
[36] آل عمران / 81.
[37] اعراف / 59، 65، 73، 85.
[38] انعام / 76.
[39] انعام / 76.
[40] بقره / 111.
[41] انبیاء / 24.
[42] مفاتیح الغیب 4/3.
[43] نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور 2/113.
[44] مؤمنون / 117.
[45] نمل / 64.
[46] صافات / 154- 156.
[47] غافر / 35.
[48] غافر / 56.
[49] نجم / 23.
[50] صیغه امر مخاطب «قل» 343 بار در قرآن آمده که بسیاری از آنها به موضوع گفتگو ارتباط دارد.
[51] محمد / 19.
[52] حج / 8.
[53] یوسف / 108.
[54] نحل/ 125.
[55] آل عمران / 159.
[56] عنکبوت / 46.
[57] اعراف / 199.
[58] آل عمران / 159.
[59] غافر / 30.
[60] غافر / 32.
[61] فصلت / 34- 35.
[62] مائده / 8.
[63] نحل / 90.
[64] مائده / 8.
[65] سبأ / 24.
[66] یونس / 35.
[67] یونس / 32.
نویسنده: دکتر فضل الهادی وزین
ترجمه: احمد عباسی