کبر و خود خواهی
کبر و خود خواهی
کبر یعنی حقیر و بی مقدار دانستن مردم و بزرگ و برتر دانستن خویشتن بر آنها. پیامبر صلی الله علیه وسلم کبر را چنین تعریف کرده است: «الكِبْرُ : بَطَرُ الحَقِّ وَغَمْطُ النَّاسِ»یعنی: کبر، نپذیرفتن حق و بی مقدار دانستن مردم است.
کبر آفتی بزرگ است، انسان های ویژه استثنائی هم به سبب کبر دچار هلاکت می شوند، اندکی از بندگان از این بیماری نجات می توانند یافت، پیامبر صلی الله علیه وسلم در باره فرجام کبر می فرماید: « کسی که ذره ای از کبر در دل داشته باشد به بهشت داخل نخواهد شد» .
درجات و پایه های کبر:
(1) نخستین پایه کبر آن است که خوی خود خواهی در قلب شخصی جای گیرد، و خودش را از دیگران بهتر پندارد؛ ولی تلاش کند که تواضع نشان دهد.
(2) پایه دیگرش آن است که شخصی با کردار خود در مجالس، خود بزرگ بینی و پیشی بر همسنگان خویش را اظهار کند و از کسی که در حقش تقصیری کرده به شدت انتقاد نماید.
(3) پایه دیگرش آنکه شخصی با زبان خویش اظهار کبر وخود خواهی کند، مانند فخر فروشی، جنجال و دعوا راه انداختن، تزکیه خویش، حکایت رخدادهایی که در آن نوعی از فخر فروشی بر دیگران نهفته باشد.
(4) اینکه تکبر در رفتار انسان نمایان گردد، مانند گردانیدن روی، نگاه تیز و قهر آمیز، بالا گرفتن سر، هنگام نشستن یک پا را روی پای دیگر گذاشتن، تکیه کردن، یا آنکه این خوی در گفتارش نمایان شود ، مانند ادای کلمات ناشایسته و بلند کردن آواز و روش بیان که از آن بوی تکبر به مشام برسد، و شماری با حرکات وسکنات و نشستن و ایستادن و در پهلو قرار گرفتن وغیره تصرفاتش به خوبی کبر و خود خواهی را از خود بروز می دهد.
نشانه های کبر وخود خواهی:
(1) دوست داشته باشد که مردم در وقت قدومش ایستاده شوند.
(2) به جایی نرود جز زمانی که شخصی او را همراهی کند و در پشت سرش قرار داشته باشد.
(3) به خاطر خود بزرگ بینی به دیدار کسی نرود.
(4) دوست نداشته باشد که کسی در کنارش بنشیند یا در پهلویش راه برود.
(5) در خانه خودش هم که باشد از انجام دادن کاری خود داری کند.
(6) سامانی که از بازار خریداری می کند، خود آن را به خانه اش انتقال ندهد.
معالجه ودرمان کبر:
(1) برای آنکه انسان درخت کبر را ریشه کن کند، باید خود و پروردگار خویش را خوب بشناسد. اگر انسان از خودش شناخت دقیق داشته باشد می داند که او از هر ذلیلی ذلیل تر است.
این برایش کفایت می کند که به اصل خلقت خود نگاه کند که او در اصل خاکی بوده و بعد آب گنده ای شده که از مجرای بول بیرون شده، سپس لخته خونی گردیده و بعد هم به قطعه گوشتی مبدل گردیده است، سپس الله متعال او را حیات بخشیده و به گونه زیبایی تصویرگری اش کرده، و به دنیایش آورده و سیرآبش نموده و لباسش پوشانده و هدایتش کرده و قوتش بخشیده است، این آغاز زندگیش بوده است پس اینهمه کبر و فخر فروشی برای چه؟!
(2) شخصی که به آباء و اجداد خویش فخر می کند باید بداند که پدر نزدیکش نطفه ای گندیده است و پدر دورش خاک بی ارزش و بی مقدار.
(3) کسی که به قوت ونیرویش فخر می کند باید به خودش نگاه کند؛ اگر یک رگش به درد آید از هر نا توانی نا توانتر می گردد، و زمانی که تب کند نیروی بدنش را از دست می دهد به گونه ای که تا مدتهای مدیدی نیروی جسمی اش را باز نمی یابد، هرگاه خاری در کف پایش داخل می شود نا قرار می گردد و چون پشه ای در گوشش داخل می شود زندگیش را تیره و تار می سازد.
(4) کسی که به سبب غناء و ثروت کبر و خود خواهی دارد باید در کار یهود نگاه کند که تعداد زیادی از آنها نسبت به او ثروت بیشتر دارند، وهرگاه دزدی به خانه اش داخل شود در یک لحظه همه اندوخته هایش را از دست می دهد و خوار و ذلیل می شود.
(5) شخصی که به سبب علم خود تکبر می داشته باشد، باید بداند که خطر علم داشتن بزرگ تر از خطر جاهل بودن است، باید بداند که کبر در برابر الله حماقت است، و اگر خود خواهی نشان دهد از چشم عنایت پروردگار می افتد و بداند که خداوند دوست دارد که بنده اش تواضع کند و اسباب تواضع را تقویت کند.
ناگفته نباید گذاشت که این خوی مانند هر خویی دیگر دارای سه مرتبه است: مرتبه ای که این خوی به درجه اعلی و افراط برسد آن را تکبر گویند، و مرتبه ای که انسان کمتری و خود اندک بینی را احساس نماید آن را ذلت نامند، و مرتبه وسط که در میان افراط و تفریط قرار دارد و آن را تواضع نامند و آن خوی نیکو است و پسندیده.
تألیف: داکتر عبدالصبور فخری
مکارم اخلاق اجتماعی