نمونه های عملی از ايثار در زنده گی پیامبر صلی الله علیه وسلم

پیامبر بزرگ اسلام، نمونه زیبایی از ایثار وخودگذری بودند. مداقه در زنده گی آن حضرت نشان می دهد که تا کدام اندازه آن حضرت ایثارگری را ترجیح می داده است. در روایتی آمده است زنی یک «بُرده» پشمین را که خود بافته و خیاطی کرده بود به نزد پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آورده به آن حضرت هدیه داد.

زن گفت: این برده را با دست خود بافته ام وخواستم که آن را به شما هدیه کنم، پیامبر صلی الله علیه وسلم هدیه اش را پذیرفت و از وی تشکری نمود، وقتی پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به نزد صحابه بیرون شد آن « برده » را در بر داشت، وقتی صحابه آن را در بر وی دیدند آن را تحسین نمودند، چند لحظه بعد، یکی از حاضران مجلس در حالی که از اعجاب به آن « برده» به وجد آمده بود از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ خواست که آن را برایش هدیه دهد، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ در حالی که به آن « برده» شدیدا نیاز داشت آن را به شخص در خواست کننده بخشید، دیگران آن مرد را سرزنش کردند که چرا چنین کرد در حالی که می دانست پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ « برده» دیگری ندارد و درخواست کسی را هم رد نمی کند، مرد سوگند یاد نمود که آن را به خاطر پوشیدن نخواسته بل که به خاطری خواسته است تا در روز مرگ کفنش باشد، وهمان طور شد که در روز مرگ وی را با آن برده تکفین نمودند. [بخاری وابن ماجه].

2ـ حضرت ابو هریره ـ رضی الله عنه ـ روایت می کند که روزی شدید گرسنه بودم و در دلم سنگ بسته بودم، می گشتم تا کسی را بیابم که مرا مهمان کند و برایم غذا بدهد، گذارم به پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ افتاد، وقتی به من نگاه کرد تبسم نمود و از چهره ام دانست که من در چه وضعی هستم، وبه من دستور داد: از پشت سرم بیا، وقتی نزدیک خانه اش شدیم، ایشان وارد خانه شدند و بعد به من هم اجازۀ ورود دادند ومن هم داخل شدم، در خانه یک کاسه شیر را دید، پرسید : این شیر از کجا پیدا شده ؟گفتند فلان شخص برایتان هدیه آورده، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ روی به من نموده فرمود: اباهر، گفتم: لبیک ای رسول خدا، فرمود: « به نزد اهل صفه برو و آنها را به نزدم بخوان»، و گفت: اهل صفه در واقع مهمانان اسلام بودند، نه خانواده ای داشتند، نه از مال و دارایی برخوردار بودند، هرگاه صدقه ای به پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ می رسید آن را بر سر اهل صفه مسرف می نمود وخود از آن استفاده می کرد، واگر برایش هدیه ای می رسید باز هم آنها را در هدیه شریک می نمود وخودش هم استفاده می کرد، وقتی برایم چنین دستوری داد در نگاهم خوش نخورد وبا خود گفتم این چقدر شیر است که آنرا به اهل صفه هم می دهد و به من هم می دهد در حالی که اندازه اش خیلی اندک است؟! ولی از اطاعت امر خدا وپیامبرش گزیری نداشتم، رفتم واهل صفه را فرا خواندم وهمه آمده ودر جا های خود قرار گرفتند و پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به من دستور داد: اباهر، این کاسه شیر را بگیر وبه مهمانان بنوشان، من هم کاسه را گرفتم و یک به یک به آنها تقسیم نمودم و هر کدام که نصیبش را می نوشید کاسه را به من دوباره می داد و این طور کاسه را بر سر تمام مهمانان گردانیدم و همه سیر شدند، ودر نهایت آن را در دست پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ گذاشتم و آن حضرت فرمود: حالا صرف من وتو ماندیم، آنگاه کاسه را به من پیش نموده فرمود: بنوش. من هم نوشیدم و بعد دو باره فرمود: بنوش. تا اندازه ای بر من اصرار نمود که گفتم: سوگند به خدایی که تو را به حق فرستاده دیگر جایی باقی نمانده است. در آخر چیزی که در کاسه باقی مانده بود آن را خودش نوشید.

د نصاب کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

د ښوونکي لارښود کتابونه
Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب