مطالعه باعث اسلام آوردن من شد

کودکي و نوجواني
من در شهر “اهوش” دانمارک به دنيا آمده‌ام. پدر ومادرم هردو مسيحي بودند. در کودکي انجيل را به طور کامل خوانده‌ام اما هيچگاه جوابگوي سؤالاتي که در ذهن داشتم نبود. هميشه دوست داشتم در زمينه‌ي اديان مطالعه کنم؛ زيرا همواره دنبال دين حق مي‌گشتم. قبل از اينکه مسلمان شوم با جواني دانمارکي ازدواج کردم که يک طراح لباس بود، ومن لباس‌هاي طراحي شده او را به ديد همگان مي‌رساندم. قبل ازاينکه از او جدا بشوم از او سه فرزند به دنيا آوردم.
چون در جستجوي دين حق بودم وبه ترجمه مختلف قرآن روي آوردم؛ متأسفانه متوجه شدم بيشتر ترجمه‌هاي قرآن که مطالعه مي‌کردم حامل افکار قاديانيها بود. بامسلمانان ترک وپاکستاني ديدار داشتم اما چهره اسلام در نزد آنان مشوش بود و مانند آن‌هايي که من مي‌خواستم نبود. اين چهره‌اي که آن‌ها از اسلام ساخته بودند مرا راضي نمي‌کرد به خاطر همين به کتابخانه‌هاي مختلفي مراجعه مي‌کردم تا کتب اسلامي ترجمه شده مختلفي را مطالعه کنم.

ازدواج
روزي با يک مصري که حسابدار بود آشنا شدم؛ او به عنوان يک دعوتگر اسلامي توانست به خوبي چهره زيباي دين اسلام را براي من ترسيم کند. وقتي او به من مي‌گفت که خداوند هر گناهي را مي‌بخشد به جز شرک به گريه مي‌افتادم. من مسلمان شدم واو بعد از اسلامم از من خواستگاري کرد وبه ازدواج با او در آمدم. اسم او “محمد فهيم” بود؛ هنگام نماز با او مي‌ايستادم ومانند او به نماز مي‌خواندم.

شوهرم نقش به سزايي در معرفي اسلام به من داشت؛ بعد از اينکه اطلاعاتم را در مورد اسلام افزايش دادم فعاليت‌هاي خود را در زمينه‌ي دعوت اسلامي شروع کردم. خوشبختانه توانستم سه فرزندم (خالد و يعقوب و امينه) همچنين مادر ومادر بزرگم به دين اسلام وارد کنم؛ بعد از اين که اين اقدامات را انجام دادم دامنه فعاليت‌هايم را خارج از دايره خانواده‌ام توسعه دادم.

فعاليت‌هاي دعوي
متأسفانه اکثر دانمارکيها از اسلام چيزي نمي‌دانند؛ من به همراه سه خواهر ديگر که دانمارکي بودند به اجاره اتاقي در منزلي جنب مسجد پرداختيم واز آنجا فعاليت خود را شروع کرديم. بعد از آن به نشر وپخش آگهي پرداختيم وبراي مردم محل توزيع کرديم. اين آگهي از اين قرار بود:

اگرمي خواهيد جواب منطقي براي سؤالاتتان در مورد اسلام بيابيد؛ اگر مي‌ خواهيد حقيقت را بيابيد پس با [گروه] خواهران مسلمان دانمارک تماس بگيريد.”

ما فعاليتمان را بيشتر گسترش داديم ودر مدارس دانمارکي نيز به تبليغ مي‌پرداختيم. ما پا را از اين نيز فراتر گذاشتيم و به پخش برنامه هايي در مورد دين اسلام در راديوي محلي پرداختيم؛

سپس به تأسيس مدرسه وکودکستان براي بچه‌هاي مسلمان پرداختيم تا بدين وسيله به پرورش فکري کودکان نيز کمک کرده باشيم. خوشبختانه با آزادي که در دانمارک وجود دارد ما توانسته ايم به نحو احسن به سود خودمان در تبليغ دين اسلام استفاده کنيم.

کمبودها وکاستي‌ها
مهمترين دست اندازهايي که پيش پاي ما وجود دارد بودجه کم واختلافاتي که مسلمانان با خود دارند مي‌باشد. بعد از نشر آگهي‌ها عده‌اي از کشيشان با ما تماس گرفتند وبه ما گفتند: “ما مي‌خواهيم شمارا از آتش جهنم نجات بدهيم؛ وخيلي از اين بابت دلمان برايتان مي‌سوزد.” آن‌ها در تلاش بودند تا بعضي از تازه مسلمانان را از دينشان برگردانند که ما به آن‌ها گفتيم: “خواهيم ديد که در روز قيامت چه کسي دلش مي‌سوزد. الحمدلله تا به امروز بعد از اينکه چهارنفر بوديم تعدادمان به 45 نفر افزايش پيدا کرده است.

بر اساس سرگذشت ام خالد – دانمارک

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Back to top button
واسع ویب