عیب جویی
عیب جویی
تا رسيدن به جامعه آرماني و مدينه فاضله قرآني، راه بسياري است؛ زيرا انسان به گونه اي ساخته شده و در محيطي زندگي مي كند كه گرايش هايي دنيوي و هواهاي نفساني، وي را به سوي پستي ها و رذالت هاي اخلاقي و رفتارهاي ناهنجار اجتماعي سوق مي دهد.
يكي از بيماري هاي اجتماعي كه مانع جدي در سر راه كمال انسان در حوزه هاي فردي و اجتماعي است، عيب جويي و خرده گيري از ديگران است. خرده گيري، افزون بر آثار زيانبار گوناگون، عامل عقبماندگی اجتماعي نيز مي باشد كه خود بزرگ ترين خطر براي جوامع بشري است. از اين رو آموزه هاي قرآني به اين مساله به عنوان يك چالش جدي در برابر رشد و كمال انسان و جامعه انساني توجه و اهتمام ورزيده است.
خرده گيري، تفحص در خطاها
برخي از مردم، از نظر روان شناسي اجتماعي، به بيماري منفي نگري به جاي مثبت نگري دچار هستند. آنان به جاي آن كه مثبت هاي هر چيزي را مد نظر قرار دهند و نيمه پر گلاس را بنگرند، به نيمه خالي آن اشاره مي كنند.
اين شيوه برخورد با مسايل، ريشه در بيماري بينشي و نگرشي دارد و بيانگر شخصيت سست و ناتواني است كه خرده گيران از آن رنج مي برند. آنان مي كوشند تا ضعف ها و سستي هاي خويش را با ايرادگيري از عيب هاي ديگران و تفحص و جست و جو در خطاهاي آنان، بپوشانند. لذا خرده گيري نسبت به هر كار و عملي، در اين گونه از انسان ها امري عادي و طبيعي جلوه مي كند.
با نگاهي به عيب جويان ، مي توان دريافت كه اين گونه افراد اصولا داراي شخصيت هاي متزلزل و بي ثباتي هستند و از عزت نفس (اعتماد به نفس در مفهوم مثبت آن) بهره اي نبرده اند.
وقتي به مصاديق عيب جويان در آيات قرآني توجه مي شود اين معنا به روشني به دست مي آيد كه انسان هاي ستمگر و متجاوز ، فاسق و شخصيت هاي ضد هنجارهاي اخلاقي و اجتماعي اند. چنانچه در سوره حجرات آمده است:« …وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(حجرات: 11) یعنی: از خود تان عیبجویی نکنید، ویکدیگر را به لقبهای بد مخوانید. چه نا پسندیده است نام زشت(گناه آلود) پس از ایمان و هرکه توبه نکرد پس اینانند ستمکاران).
همچنان او تعالی در سوره توبه می فرماید:« الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ، اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»[سوره توبه:79-80]
یعنی: کسانی که در باره صدقه ها؛ بخشندگان به دلخواه(صدقه نافله دهندگان) از مؤمنان را عیب می گیرند و کسانی را که جز به اندازه توان خویش(چیزی) را نمی یابند[که ببخشند] مسخره می کنند[بدانند که] خداوند هم آنان را مسخره می کند و برایشان عذابی دردناک است. چه برای شان آمرزش بخواهی یا آمرزش نخواهی[یکسان است] اگر برای شان هفتاد بار آمرزش بخواهی هرگز خدا آنها را نیامرزد. این از آن روست که آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند.
معمولا هرگونه خرده گيري از سوي كساني صورت مي گيرد كه داراي شخصيت هاي ناهنجار، نامتعادل و بي ثبات هستند، زيرا كافران و منافقان نيز همانند مجرمان، گناهكاران، بزهكاران و فاسقان از بيماري هاي چندي از جمله عدم قدرت تحليل درست واقعيت ها و حقايق و مانند آن، رنج مي برند كه آثار آن در رفتار و كردار آنان نيز به اشكال مختلف ظهور مي كند.
از مجموعه مصاديقي كه قرآن درباره عيب جويان ارائه مي دهد، اين معنا تقويت مي شود كه انسان هاي عيب جو، اصولا انسان هاي با شخصيت ناسالم و بيمار مي باشند كه نمي توان با آنان به عنوان انسان سالم تعامل كرد و توقع و انتظار رفتاري سالم را از آنان داشت. براين اساس هرگونه خرده گيري و عيب جويي ، در حقيقت بيانگر بيماري و شخصيت ناسالم است كه مي بايست شخص تحت درمان قرارگيرد و بينش و نگرش وي تغيير يابد.
آثار و پيامدهاي عيب جويي
براي عيب جويي و خرده گيري، آثار و پيامدهاي دنيوي و اخروي، فردي و اجتماعي متعددي در آموزه هاي قرآني بيان شده است. از جمله اين آثار مي توان به آثار ذیل اشاره نمود:
(1) محروميت از هدايت الهي که در آیات فوق بدان اشاره شد.
(2) محرومیت از مغفرت الهی و عدم تأثیر حتی استغفار مکرر پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت به آنان.
(3) کشاندن جامعه به اختلاف و چند پارچگی و تنش.
(4) عقده و کینه و بد بینی در میان اقشار جامعه زیاد می شود.
(5) عیبجویی از دیگران موجب می شود تا آدمی تنها جنبه های منفی را ببیند و از شناخت جنبه های مثبت باز ماند.
(6) عیبجویی باعث افتادن در فسق و فجور می گردد؛ زیرا انسان عیبجوی همه جامعه را مملو از فسق و فجور می یابد و اندک اندک خود نیز به فسق و فجور میل پیدا می کند.
(7) عیبجویی انسجام و وحدت اجتماعی را متزلزل می سازد، از این رو خداوند در آيات 10 تا 12 سوره حجرات، عيب جويي و تجسس در احوال مؤمنان و شهروندان و تفحص در كاستي هاي زندگي يكديگر را عامل گسستن اخوت و برادري ايماني و از ميان رفتن همدلي و وفاق اجتماعي مي داند. بسياري از مشكلات جوامع از آن رو پديد مي آيد كه هر كسي در زندگي ديگر فضولي كرده و كاستي ها و ضعف ها و عيوب ديگري را شناسايي كند.
(8) عیبجویی باعث غیبت، تهمت و بالآخره فحشاء می گردد.
(9) عیبجویی انسانی را به ساحت استهزاء و تمسخر می کشاند و تمسخر به ساحت نفاق و کفر.
زمينه هاي عيب جويي
ريشه هاي عيب جويي را مي توان در احساس كمبود شخصيت و عدم تعادل آن جست.در کل می توان زمینه های عیبجویی را در نکات ذیل خلاصه کرد:
(1) كساني به اين بيماري دچار هستند كه نسبت به خود احساس نامطلوبي دارند و احساس حقارت، كمبود، ناتواني، سستي و مانند آن در ايشان زياد است.
(2) تفکر نادرست و بينش باطل و نگرش غلط موجب مي شود تا انسان دچار احساس حقارت و كمبود شود و براي جبران آن به عيب جويي از ديگران رو آورد.
(3) بخل وتنگ چشمی: از جمله علل و عواملي كه زمينه عيب جويي را در انسان فراهم مي كند مي توان به بخل و زمينه هاي آن در اشخاص اشاره كرد. كساني كه به هر دليل بينشي و نگرشي دچار بخل هستند، نسبت به كارهاي نيك و خير ديگران حساسيت نشان مي دهند و كارهاي خير آنها را عيب مي شمارند و به استهزا و خرده گيري آنان مشغول مي شوند.
(4) ثروت اندوزی دنياگرايي كه به اسباب بينشي و نگرشي غلط و باطل، انجام مي گيرد، به مسأله عيب جويي و خرده گيري در اشخاص دامن مي زند و آنان را به سخن چيني و تمسخر و استهزاي ديگران سوق مي دهد.
(5) داشتن بینش و نگرش منفی نسبت به دیگران و افکار شان هم سبب عیبجویی می گردد. وقتی شخصی از نظر فکری با دیگر دیدگاه مساعد نداشته باشد به هر کار او به دید شک و عیبگیرانه نگاه می کند.
(6) نفاق نیز از جمله عوامل زمینه ساز عیبجویی است است که آیات 77و 79سوره توبه بدان اشاره دارد.
كيفر عيب جويي
خداوند عيب جويان را در دنيا و آخرت، با استهزا و تمسخر آنها همراه با عذاب هاي دردناك و سوزان دوزخ كيفر مي دهد. الله متعال می فرماید:« وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ، هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ، عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ، أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ، إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ، سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ»[10-16]یعنی: واز هر بسیار سوگند خورنده خوار و بی ارزشی فرمان مبر، که عیبجو، بدگو، رونده به سخن چینی، بازدارنده نیکی، از حد در گذرنده، گنه پیشه، و پس از این همه سختدل و بد خود و بی تبار است. از آنرو که دارای مال و پسران است چون آیات ما بر او خوانده شود گوید: افسانه های پیشینیان است بر خرطوم(بینی) او داغ خواهیم نهاد.
خداوند عيب جوياني را كه مي خواهند با عيب جويي، كمبودهاي خويش را جبران و خود را در مرتبه اي برتر قرار دهند و زمينه تحقير ديگران را فراهم آورند، به چنان عذابي دچار مي كند كه خوار و ذليل شوند.
در اين آيه بيني عيب جويان را به خرطوم فيل همانند مي كند و مي فرمايد كه روزي بر بيني آنان داغ مي نهيم و بر زمين حقارت مي كشيم. داغ گذاردن بر بيني كه به خرطوم شبيه است بدترين و شديدترين ذلت و خواري است كه عيب جويان مي بايست در قيامت متحمل شوند.
كساني كه عيب ديگران را مي جويند و به تمسخر و استهزاي ديگران مشغول مي باشند، هم در دنيا خود را گرفتار مي يابند و قلب ها و دل هايشان در آتش حسرت و حزن و اندوه مي سوزد و هم در آخرت گرفتار آتش دروني مي شوند كه به سبب اين حقد و حسادت، برپا كرده اند.
او تعالی می فرماید:« وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ إِنَّهَا عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ »[سوره همزه:1-9]یعنی: وای بر هر بدگوی طعنه زننده[در پشت سر و پیش روی] ان که مالی را فراهم ساخته و آن را [شادمانه] پی در پی می شمرد، می پندارد که مالش وی را جاودانه می سازد، چنین نیست[که می پندارد] همانا در آتش خرد کننده (دوزخ) فرو افکنده خواهد شد، و تو چه دانی که آن آتش خرد کننده چیست؟ آتش افروخته خدایی است؛ آتشی که بر دلها چیره شود همانا آن آتش بر آنان فرو بسته شده در ستونهای کشیده(دراز) در آورده شده است.
راه درمان عيب جويان
(1) دوری از اطاعت و پیروی عیبجویان؛ زيرا اطاعت ايشان مي تواند آدمي را از حقيقت و پيروي از حق باز دارد. بنابراين هر گونه پيروي حتي از خرده عيب جويان در اسلام حرام دانسته شده است تا با تحريم از سوي مؤمنان مواجه شده و به بازسازي اخلاقي و رفتاري خويش بپردازند. به سخن ديگر، يكي از راه هاي درمان عيب جويان آن است كه آنان را تحريم كرده و از سخن و رفتار ايشان پيروي نكرد تا آنان به خود آيند و دست از عيب جويي و خرده گيري نسبت به ديگران بردارند.
(2) از ديگر راه هاي درمان اين بيماري آن است كه بينش و نگرش آنان را تغيير داده و آنها را به اعمال خير چون انفاق و كمك به ديگران و تهيدستان دعوت و ترغيب كرد؛ زيرا كساني كه عيب جويي مي كنند؛ از انجام كارهاي نيك سرباز مي زنند و آن را براي خود عار و ننگ مي دانند. رهايي از بخل و قرار گرفتن در مسير احسان و انفاق مي تواند به درمان اين بيماري ها در جنبه عملي كمك كند.