تصوير مومن از قران
مؤمن واقعي كسي است كه به پروردگار خود باور تزلزل ناپذير داشته باشد، باوري كه هيچ چيز نتواند آن را سُست كند؛ باوري كه محبت به مال و متاع دنيا، قرار گرفتن در موقعيتهاي اجتماعي و مواجهشدن با چالشهاي زندهگي آن را ضعيف نكند.
امين الله معتصم
مشتقات كلمهي ايمان كه واژهي (مؤمن) نيز يكي از آنهاست در قرآنكريم به كثرت مورد استفاده قرار گرفته، و بيانگر حالتي است كه برخي از انسانها با قرار گرفتن در آن، راه خود را از بقيه جدا ميكنند. قرآنكريم در سورههاي مختلف، با روشهاي گوناگون صفات و ويژهگيهاي بندهگان مؤمن خدا را بيان ميكند ولي به علت تنگي مجال ما نميتوانيم در اين مقاله به ذكر اوصاف مؤمن در قرآنكريم به صورت تفصيلي بپردازيم و با تأسي به قول معروف (ما لايدرك كلهُ، لايترك كلهُ) در اين فرصت كوتاه تصويري را كه آيهي 82 سورهي انعام از مؤمن واقعي به دست ميدهد ميآوريم:
(الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ)
(كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالودهاند آنان راست ايمنى و ايشان راهيافتهگانند).
الله تبارك و تعالي جل جلاله در اين آيهي كوتا اما پر محتوا، هم مؤمن راستين را معرفي ميكند تا هر يك از ما حالت ايماني خود را بر اساس آن ارزيابي كنيم، و هم حاصلي را كه از چنين ايماني عايد حال بندهي مؤمن ميگردد ذكر مينمايد تا تشويق و ترغيبي باشد براي كساني كه ميخواهند به چنين ايماني دست پيدا كنند.
الف) مؤمن راستين:
مؤمن واقعي كسي است كه به پروردگار خود باور تزلزل ناپذير داشته باشد، باوري كه هيچ چيز نتواند آن را سُست كند؛ باوري كه محبت به مال و متاع دنيا، قرار گرفتن در موقعيتهاي اجتماعي و مواجهشدن با چالشهاي زندهگي آن را ضعيف نكند.
مؤمني كه به خدا باور قطعي دارد، هيچ گاه و در هيچ شرايطي حاضر نميشود از توجه به احكام فرستادهشده توسط الله جل جلاله چشمپوشي كند و يا با توسل به تأويلات و توجيهات مختلف آنها را مطابق تمايلات نفس خود و يا خواهشات اطرافيان و محيطزندهگياش سازد، بلكه ميداند كه حق در چيزي است كه خداوند متعال جل جلاله آن را فرستاده و خير و خوبي نيز در عمل به مقتضاي احكام الهي است و بس.
مؤمن واقعي يقين دارد كه اگر بههر بهانهيي پا از دائرهي شريعت الله جل جلاله فراتر گذارد نتيجهي جز خواري و زبوني به دست نميآورد.
اما كسيكه ادعاي مؤمن بودن را دارد و هرگاه با حكمي از احكام الله جل جلاله روبهرو شد كه با شرايط زندهگي و يا خواستههاي نفساني او مطابقت نداشت، در جستجوي رأي و نظري ميشد كه با تمايلات نفسانياش همخواني داشته باشد، الله تبارك و تعالي جل جلاله در مورد چنين بندهي ميفرمايد:
(وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ) (الحج11)
(و از ميان مردم كسى است كه خدا را فقط بر يك حال مىپرستد پس اگر خيرى به او برسد بدان اطمينان يابد و چون بلايى بدو رسد روى برتابد در دنيا و آخرت زيان ديده است، اين است همان زيان آشكار).
روي برتابيدن از فرمان خدا به دو گونه است: يكي كفر و انكار و ديگري به اين صورت كه بنده ابتدا مسير حركت و نحوهي عمل خود را مشخص كند و آنگاه ببيند كه خدا در مورد حركت و عمل او چه حكمي دارد؛ اگر فرمان الله جل جلاله را مطابق ميل خود يافت بدان عمل نمايد، اما اگر فيصلهي خدا بر خلاف تصميم و ارادهي او بود بگردد تا تأويلي را مطابق با اراده و نظر خود پيدا كند.
ب) نتايج ايمان واقعي:
الله تبارك و تعالي در آيهي فوق براي ايمان واقعي دو نتيجه مرتب نموده است:
احساس امنيت: (أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ)
امام ابن كثير در تفسير اين آيه ميگويد: (هم الآمنون يوم القيامة) آنها در روز قيامت در حالتي از امن قرار دارند. البته اين احساس امنيت براي بندهي مؤمن در همين دنيا نيز ثابت است، چنانچه اين قضيه در تاريخ افتخارآفرين اسلام بارها به اثبات رسيده است، يكي از نمونههاي اين حالت در صدر اسلام است كه وقتي كفار مكه حضرت خبيب رضي الله عنه را اسير نموده و او را به قصد كشتن از حرم بيرون كردند گفت:
(دَعُونِي أُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ لَوْلَا أَنْ تَرَوْا أَنَّ مَا بِي جَزَعٌ مِنْ الْمَوْتِ لَزِدْتُ… ثُمَّ قَالَ مَا أُبَالِي حِينَ أُقْتَلُ مُسْلِمًا عَلَى أَيِّ شِقٍّ كَانَ لِلَّهِ مَصْرَعِي) صحيح البخاري. باب غزوة الرجيع
(مرا بگذاريد دو ركعت نماز بخوانم، سپس رو به آنان كرده گفت اگر ميدانستم كه مرا متهم به ترس از مرگ نميكرديد نمازم را طولاني ميكردم… بعد ميگويد: وقتي مسلمان ميميرم باكي نيست كه كشته شدنم در راه خدا به كدام پهلو باشد).
بلي! خبيب رضي الله عنه در سختترين حالتي كه ممكن است در اين دنيا بر سر انسان بيايد باز هم احساس امنيت ميكند و با آرامش تمام از مرگ در راه خدا استقبال مينمايد.
اما كسي كه ايمان در اعماق قلبش خانه نكرده است از هر چيز جز خدا ميترسد و در هيچ جا و هيچ شرايطي احساس امنيت نميكند، باري از مرگ ميترسد، گاهي از تلفشدن ثروت برخود ميلرزد، لحظهي حول از دستدادن مقام و منصب او را آزار ميدهد…
خداوند متعال در آيهي268 سورهي بقره ميفرمايد:
(الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمْ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)
«شيطان شما را از تهيدستى بيم مىدهد و شما را به زشتى وامىدارد؛ و(لى) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مىدهد، و خداوند گشايشگر داناست»
انسانها اعم از كساني كه به خدا و آخرت ايمان ندارند و آنان كه به اين دو باور دارند ولي بر اساس مقتضاي ايمان خود عمل نميكنند، به علت مبهم بودن آيندهي خود هميشه در نوعي اضطراب زندهگي مينمايند.
كسانيكه به خدا و آخرت ايمان ندارند، تصور هيچي و پوچي دنيا مانند كابوسي در لحظات عيش و نوش به سراغشان آمده آرامش روحي را از آنان ميگيرد.
و كساني كه به خدا و زندهگي بعد از مرگ ايمان دارند، ولي به مقتضاي ايمان خود عمل نميكنند ويا با توسل به تأويلات فاسد و يا دنبالهروي نظرات باب طبع خود نميخواهند از خواستههاي نفساني خود در مقابل احكام الله كوتاه بيايند، ايشان نيز نسبت به سرنوشت آيندهي خود در دنيا مطمئن نيستند و ميترسند كه در آخرت نيز از عذاب الهي نجات پيدا نكنند.
اما انسان مؤمني كه به خدا ايمان جازم دارد و بر مقتضاي ايمان خود عمل ميكند و حاضر است از خواهشات نفس در مقابل اوامر خدا و پيامبرش صرفنظر كند، هم از آيندهي خود در اين دنيا مطمئن است، چرا كه باور به الله جل جلاله و اين كه خدا براي بندهي مؤمن خود جز خير و صلاح ارادهيي ندارد به او احساس آرامش و امنيت ميدهد، و چون سعي ميكند فيصلههاي الله و رسول او را در زندهگي خود پياده كند، بنابرآن اميد به موفقيت در آخرت نيز قلبش را مالامال از احساس امنيت و آرامش مينمايد. چنانكه خداوند متعال جل جلاله در آيات 62 تا 64 سورهي يونس ميفرمايد:
(أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)
(آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مىشوند. همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيدهاند. در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است وعدههاى خدا را تبديلى نيست اين همان كاميابى بزرگ است)
راهيابي: (وَهُمْ مُهْتَدُونَ)
امام ابن كثير ميگويد: (المهتدون في الدنيا والآخره) مؤمن واقعي در دنيا و آخرت راهياب ميباشد.
دنيا و پديدههاي موجود در آن براي بندهي مؤمن گنگ و مجهول نيست، بلكه به وضاحت كامل ميتواند هر پديده را تحليل كند. قرآنكريم از اين حالت مؤمن در آيات متعدد يادآوري نموده است از جمله:
در آيهي257 سورهي بقره ميفرمايد:
(اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمْ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنْ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)
(خداوند سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند سرورانشان [همان عصيانگران] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند).
و در آيهي28 و 29 سورهي رعد ميخوانيم:
(الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ * الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ)
(همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد. كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند).
ابن كثير از عبدالله بن عباس رضي الله عنهنقل ميكند كه (طوبي) به معناي شادي و روشنيچشم است.
ولي متأسفانه چون امروزه اكثريت مسلمانان از داخل شدن به چنين ايماني ابا ورزيدهاند، به طبع آن از بهرمندي از مزيتهاي آن نيز محروم شدهاند.
در حديثي كه امام مسلم آن را در صحيح خود آورده آمده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه وسلم فرمودهاند:
(ذَاقَ طَعْمَ الإِيمَانِ مَنْ رَضِىَ بِاللَّهِ رَبًّا وَبِالإِسْلاَمِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً).
(ايمان براي كسي لذتبخش و سرورآفرين است كه راضي باشد از اين كه الله پروردگار اوست و اسلام را به عنوان آئين و روش زندهگي انتخاب نموده و از محمد صلى الله عليه وسلم به حيث مرشد و رهنما پيروي ميكند).
اما كسي كه فكر ميكند خدا با نازل كردن احكام دشوار و طاقت فرسا عرصه را بر زندهگي آزاد او تنگ نموده و اسلام با قواعد و مقررات خورد و بزرگ خود دست و بال او را بسته است و محمد صلى الله عليه وسلم با ايراد سخنان باب طبع مردم مدينهي هزار و چهارصدسال قبل جلو پيشرفت و ترقي او را گرفته است، هرگز با گفتن كلمهي شهادت و خواندن نماز و رفتن به حج از ايمان خود لذت نميبرد. باز هم متأسفانه ميبينيم كه بيش از نود درصد مسلمانان از خدا، پيامبر و اسلام برداشتي جز اين ندارند.
امروزه خيلي از مسلماناني كه به عبادات فردي پايبندي دارند وقتي نوبت به احكام اجتماعي اسلام ميرسد، قبل از اين كه با اخلاص و تجرد دست به سوي احكام الله متعال جل جلاله دراز كنند، تصميم خود را ميگيرند و بعد براي توجيه كارهاي خلاف شرع خود دلايل سست و بيپايه دست و پا ميكنند.
يكي از واقعيتهاي كه ميزان ضعف چنين افرادي را بيش از هر چيز ديگر روشن ميكند اقرار و اعتراف شان به سردرگمي در ميان راههاي مختلف است. هر كس با چنين كساني سر و كار دارد ميتواند از سوالهاي زيادي كه در اذهان خود انباشتهاند و براي آنها جوابي نمييابند اين حقيقت را دريابد.
در پايان از الله متعال جل جلاله مسألت مينماييم تا به ما ايماني عطا كند كه در لحظات حساس زندهگي باعث سرور و سعادت ما گردد. و از اين كه به ما توفيق قدمگذاشتن در صراط مستقيم خود را عنايت فرموده او را سپاس ميگوييم.
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ) (الأعراف43)
(ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمىكرد ما خود هدايت نمىيافتيم).
(الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ)
(كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالودهاند آنان راست ايمنى و ايشان راهيافتهگانند).
الله تبارك و تعالي جل جلاله در اين آيهي كوتا اما پر محتوا، هم مؤمن راستين را معرفي ميكند تا هر يك از ما حالت ايماني خود را بر اساس آن ارزيابي كنيم، و هم حاصلي را كه از چنين ايماني عايد حال بندهي مؤمن ميگردد ذكر مينمايد تا تشويق و ترغيبي باشد براي كساني كه ميخواهند به چنين ايماني دست پيدا كنند.
الف) مؤمن راستين:
مؤمن واقعي كسي است كه به پروردگار خود باور تزلزل ناپذير داشته باشد، باوري كه هيچ چيز نتواند آن را سُست كند؛ باوري كه محبت به مال و متاع دنيا، قرار گرفتن در موقعيتهاي اجتماعي و مواجهشدن با چالشهاي زندهگي آن را ضعيف نكند.
مؤمني كه به خدا باور قطعي دارد، هيچ گاه و در هيچ شرايطي حاضر نميشود از توجه به احكام فرستادهشده توسط الله جل جلاله چشمپوشي كند و يا با توسل به تأويلات و توجيهات مختلف آنها را مطابق تمايلات نفس خود و يا خواهشات اطرافيان و محيطزندهگياش سازد، بلكه ميداند كه حق در چيزي است كه خداوند متعال جل جلاله آن را فرستاده و خير و خوبي نيز در عمل به مقتضاي احكام الهي است و بس.
مؤمن واقعي يقين دارد كه اگر بههر بهانهيي پا از دائرهي شريعت الله جل جلاله فراتر گذارد نتيجهي جز خواري و زبوني به دست نميآورد.
اما كسيكه ادعاي مؤمن بودن را دارد و هرگاه با حكمي از احكام الله جل جلاله روبهرو شد كه با شرايط زندهگي و يا خواستههاي نفساني او مطابقت نداشت، در جستجوي رأي و نظري ميشد كه با تمايلات نفسانياش همخواني داشته باشد، الله تبارك و تعالي جل جلاله در مورد چنين بندهي ميفرمايد:
(وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ) (الحج11)
(و از ميان مردم كسى است كه خدا را فقط بر يك حال مىپرستد پس اگر خيرى به او برسد بدان اطمينان يابد و چون بلايى بدو رسد روى برتابد در دنيا و آخرت زيان ديده است، اين است همان زيان آشكار).
روي برتابيدن از فرمان خدا به دو گونه است: يكي كفر و انكار و ديگري به اين صورت كه بنده ابتدا مسير حركت و نحوهي عمل خود را مشخص كند و آنگاه ببيند كه خدا در مورد حركت و عمل او چه حكمي دارد؛ اگر فرمان الله جل جلاله را مطابق ميل خود يافت بدان عمل نمايد، اما اگر فيصلهي خدا بر خلاف تصميم و ارادهي او بود بگردد تا تأويلي را مطابق با اراده و نظر خود پيدا كند.
ب) نتايج ايمان واقعي:
الله تبارك و تعالي در آيهي فوق براي ايمان واقعي دو نتيجه مرتب نموده است:
احساس امنيت: (أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ)
امام ابن كثير در تفسير اين آيه ميگويد: (هم الآمنون يوم القيامة) آنها در روز قيامت در حالتي از امن قرار دارند. البته اين احساس امنيت براي بندهي مؤمن در همين دنيا نيز ثابت است، چنانچه اين قضيه در تاريخ افتخارآفرين اسلام بارها به اثبات رسيده است، يكي از نمونههاي اين حالت در صدر اسلام است كه وقتي كفار مكه حضرت خبيب رضي الله عنه را اسير نموده و او را به قصد كشتن از حرم بيرون كردند گفت:
(دَعُونِي أُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ لَوْلَا أَنْ تَرَوْا أَنَّ مَا بِي جَزَعٌ مِنْ الْمَوْتِ لَزِدْتُ… ثُمَّ قَالَ مَا أُبَالِي حِينَ أُقْتَلُ مُسْلِمًا عَلَى أَيِّ شِقٍّ كَانَ لِلَّهِ مَصْرَعِي) صحيح البخاري. باب غزوة الرجيع
(مرا بگذاريد دو ركعت نماز بخوانم، سپس رو به آنان كرده گفت اگر ميدانستم كه مرا متهم به ترس از مرگ نميكرديد نمازم را طولاني ميكردم… بعد ميگويد: وقتي مسلمان ميميرم باكي نيست كه كشته شدنم در راه خدا به كدام پهلو باشد).
بلي! خبيب رضي الله عنه در سختترين حالتي كه ممكن است در اين دنيا بر سر انسان بيايد باز هم احساس امنيت ميكند و با آرامش تمام از مرگ در راه خدا استقبال مينمايد.
اما كسي كه ايمان در اعماق قلبش خانه نكرده است از هر چيز جز خدا ميترسد و در هيچ جا و هيچ شرايطي احساس امنيت نميكند، باري از مرگ ميترسد، گاهي از تلفشدن ثروت برخود ميلرزد، لحظهي حول از دستدادن مقام و منصب او را آزار ميدهد…
خداوند متعال در آيهي268 سورهي بقره ميفرمايد:
(الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمْ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)
«شيطان شما را از تهيدستى بيم مىدهد و شما را به زشتى وامىدارد؛ و(لى) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مىدهد، و خداوند گشايشگر داناست»
انسانها اعم از كساني كه به خدا و آخرت ايمان ندارند و آنان كه به اين دو باور دارند ولي بر اساس مقتضاي ايمان خود عمل نميكنند، به علت مبهم بودن آيندهي خود هميشه در نوعي اضطراب زندهگي مينمايند.
كسانيكه به خدا و آخرت ايمان ندارند، تصور هيچي و پوچي دنيا مانند كابوسي در لحظات عيش و نوش به سراغشان آمده آرامش روحي را از آنان ميگيرد.
و كساني كه به خدا و زندهگي بعد از مرگ ايمان دارند، ولي به مقتضاي ايمان خود عمل نميكنند ويا با توسل به تأويلات فاسد و يا دنبالهروي نظرات باب طبع خود نميخواهند از خواستههاي نفساني خود در مقابل احكام الله كوتاه بيايند، ايشان نيز نسبت به سرنوشت آيندهي خود در دنيا مطمئن نيستند و ميترسند كه در آخرت نيز از عذاب الهي نجات پيدا نكنند.
اما انسان مؤمني كه به خدا ايمان جازم دارد و بر مقتضاي ايمان خود عمل ميكند و حاضر است از خواهشات نفس در مقابل اوامر خدا و پيامبرش صرفنظر كند، هم از آيندهي خود در اين دنيا مطمئن است، چرا كه باور به الله جل جلاله و اين كه خدا براي بندهي مؤمن خود جز خير و صلاح ارادهيي ندارد به او احساس آرامش و امنيت ميدهد، و چون سعي ميكند فيصلههاي الله و رسول او را در زندهگي خود پياده كند، بنابرآن اميد به موفقيت در آخرت نيز قلبش را مالامال از احساس امنيت و آرامش مينمايد. چنانكه خداوند متعال جل جلاله در آيات 62 تا 64 سورهي يونس ميفرمايد:
(أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)
(آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مىشوند. همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيدهاند. در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است وعدههاى خدا را تبديلى نيست اين همان كاميابى بزرگ است)
راهيابي: (وَهُمْ مُهْتَدُونَ)
امام ابن كثير ميگويد: (المهتدون في الدنيا والآخره) مؤمن واقعي در دنيا و آخرت راهياب ميباشد.
دنيا و پديدههاي موجود در آن براي بندهي مؤمن گنگ و مجهول نيست، بلكه به وضاحت كامل ميتواند هر پديده را تحليل كند. قرآنكريم از اين حالت مؤمن در آيات متعدد يادآوري نموده است از جمله:
در آيهي257 سورهي بقره ميفرمايد:
(اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمْ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنْ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)
(خداوند سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند سرورانشان [همان عصيانگران] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند).
و در آيهي28 و 29 سورهي رعد ميخوانيم:
(الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ * الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ)
(همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد. كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند).
ابن كثير از عبدالله بن عباس رضي الله عنهنقل ميكند كه (طوبي) به معناي شادي و روشنيچشم است.
ولي متأسفانه چون امروزه اكثريت مسلمانان از داخل شدن به چنين ايماني ابا ورزيدهاند، به طبع آن از بهرمندي از مزيتهاي آن نيز محروم شدهاند.
در حديثي كه امام مسلم آن را در صحيح خود آورده آمده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه وسلم فرمودهاند:
(ذَاقَ طَعْمَ الإِيمَانِ مَنْ رَضِىَ بِاللَّهِ رَبًّا وَبِالإِسْلاَمِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً).
(ايمان براي كسي لذتبخش و سرورآفرين است كه راضي باشد از اين كه الله پروردگار اوست و اسلام را به عنوان آئين و روش زندهگي انتخاب نموده و از محمد صلى الله عليه وسلم به حيث مرشد و رهنما پيروي ميكند).
اما كسي كه فكر ميكند خدا با نازل كردن احكام دشوار و طاقت فرسا عرصه را بر زندهگي آزاد او تنگ نموده و اسلام با قواعد و مقررات خورد و بزرگ خود دست و بال او را بسته است و محمد صلى الله عليه وسلم با ايراد سخنان باب طبع مردم مدينهي هزار و چهارصدسال قبل جلو پيشرفت و ترقي او را گرفته است، هرگز با گفتن كلمهي شهادت و خواندن نماز و رفتن به حج از ايمان خود لذت نميبرد. باز هم متأسفانه ميبينيم كه بيش از نود درصد مسلمانان از خدا، پيامبر و اسلام برداشتي جز اين ندارند.
امروزه خيلي از مسلماناني كه به عبادات فردي پايبندي دارند وقتي نوبت به احكام اجتماعي اسلام ميرسد، قبل از اين كه با اخلاص و تجرد دست به سوي احكام الله متعال جل جلاله دراز كنند، تصميم خود را ميگيرند و بعد براي توجيه كارهاي خلاف شرع خود دلايل سست و بيپايه دست و پا ميكنند.
يكي از واقعيتهاي كه ميزان ضعف چنين افرادي را بيش از هر چيز ديگر روشن ميكند اقرار و اعتراف شان به سردرگمي در ميان راههاي مختلف است. هر كس با چنين كساني سر و كار دارد ميتواند از سوالهاي زيادي كه در اذهان خود انباشتهاند و براي آنها جوابي نمييابند اين حقيقت را دريابد.
در پايان از الله متعال جل جلاله مسألت مينماييم تا به ما ايماني عطا كند كه در لحظات حساس زندهگي باعث سرور و سعادت ما گردد. و از اين كه به ما توفيق قدمگذاشتن در صراط مستقيم خود را عنايت فرموده او را سپاس ميگوييم.
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ) (الأعراف43)
(ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمىكرد ما خود هدايت نمىيافتيم).
با تشكر از ماهنامه معرفت- نشريه زون غرب جمعيت اصلاح