تسامح و گذشت
تعریف تسامح:
تسامح در لغت: تسامح از ماده (سَمَحَ) گرفته شده است که معنای سلاست و سهولت را می رساند، و واژه مسامحت به معنای مساهلت و آسانی و آسانگیری و گذشت آمده است، واگر این واژه به ضم میم (سَمُحَ) بیاید معنای جود وکرم و بخشش را می رساند.
تسامح در اصطلاح: به دو معنا استعمال شده است:
اول: بذل و بخشش چیزی که بر شخص واجب نباشد و از روی ترحم و تفضل آن را به کسی ببخشد.
دوم: گذشت و آسانگیری ونرمی با دیگران در معاملات و امور مختلف.
حقیقت تسامح:
سرشت انسان متسامح و با گذشت آن است که در امور زندگی نرمخوی و آسانگیر بوده، وآنچه که بر اساس قضاء وقدر برایش پیش می آید را با سینه فراخ و جبین کشاده می پذیرد، سعی می کند برای هرچیزی که برایش مقدر بوده حکمتی بجوید، هرچند که با خواستهای او موافق و همسو نباشد.
در قرآن کریم آمده است:« وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ». سوره بقره:216. یعنی: شاید چیزی را زشت انگارید و آن به خیر شما تمام شود، وشاید چیز دیگری را دوست داشته باشید وآن برای شما زشت باشد، وخداوند میداند و شما نمی دانید.
هنگامی که از سوی پروردگار به انسان مؤمن درد و المی می رسد آن را با کمال رضایت و خوشبینی می پذیرد، و آن را به خیر وصلاح خود می داند، و با این خوشبینی آینده را نیکو می بیند و بدان با فال نیک نگاه می کند، همانطور به واقع هم خوشبینانه نگاه می کند و از بدیهایش چشم می پوشد، و بدان وسیله قلب و نفس خویش را آرام و مطمئن نگهمیدارد. پس انسان عاقل کسی است که قلب ودل خود را با واقعیتی که توان دور کردن آن را ندارد، خوش نگهمیدارد، و با مردم، با تسامح رفتار می کند؛ زیرا نمی تواند همه آنها را به خواست های خود مجبور گرداند؛ چونکه انسانها دارای طبیعتها وسرشتهای گوناگونی هستند.
نشانه های تسامح:
تسامح دارای نشانه هایی است که اگر آنها در شخصی دیده شدند گویا آن شخص از این صفت بزرگ برخوردار است، و آنها عبارتند از:
(1) کشاده رویی و استقبال مردم با خوش خویی و خوش رفتاری.
(2) مبادرت به سلام گفتن، دست دادن و سخن نیک گفتن.
(3) برخورد نیکو، رفتار محترمانه و چشم پوشی از اشتباهات اندک همه مردم به ویژه دوستان ونزدیکان و خانواده و فرزندان و همسایگان.
تسامح در قرآن کریم:
مفهوم تسامح و گذشت و آسانگیری در آیات متعددی از قرآن کریم وارد شده که به ذکر شماری از آنها بسنده می کنیم:
(1) الله متعال می فرماید:« خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» [الأعراف: 199].یعنی: گذشت پيشه كن و به [كار] پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.
(2) ومی فرماید:« وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ».[البقرة: 237].یعنی: و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد طلاقشان گفتيد در حالى كه براى آنان مهرى معين كردهايد پس نصف آنچه را تعيين نمودهايد [به آنان بدهيد] مگر اينكه آنان خود ببخشند يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد زيرا خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
(3) همچنان فرموده است:« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ». [آل عمران: 159]. یعنی: پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مىشدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن.
(4) چنانچه در جای دیگری فرموده است:« وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ». [البقرة: 280]. یعنی: و اگر (بدهكارتان) تنگدست باشد، پس تا (هنگام) گشايش، مهلتى (به او دهيد)؛ و (اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،) بخشيدن آن براى شما بهتر است-اگر بدانيد.
تسامح در احادیث نبوی:
این صفت نیکو در احادیث نبوی شریف نیز بیان شده است که به ذکر برخی از آنها می پردازیم:
(1) از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:« خداوند مهربانی کند به شخصی که گذشت دارد؛ هنگامی که چیزی را می خرد یا می فروشد و یا حقش را طلب می کند.
(2) از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: « آیا برایتان اطلاع ندهم از حالت کسی که بر آتش دوزخ حرام می شود یا آتش دوزخ بر او حرام می گردد؟ بر هر همنشین نرمدل آسانگیر»
(3) از ابو موسی اشعری رضی الله عنه روایت روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: « الله متعال آدم را از یک قبضه خاک آفریده که آن را از تمام زمین گرفته است، فرزندان آدم هم در روی زمین به اندازه زمین آمده اند، شماری از آنها سرخپوست اند، عده ای سفیدپوست، تعدادی هم سیاه پوست، و در میان آنها کسانی هم اند که از صفات نرمگیرانه، سختگیرانه وخشن، خبیث النفس و نیکوسیرت قرار دارند.» .
(4) از حذیفه رضی الله عنه روایت است که فرمود: « یکی از بندگاه الله جل جلاله که او تعالی برایش دارایی عطا کرده بود، به نزدش حاضر کرده شد، الله تعالی برای او گفت: در دنیا چه کردی؟ – در حالی که از خداوند چیزی را پنهان کرده نمی تواند- به او تعالی جواب می دهد: ای پروردگار! برایم مال دادی، و بدان تجارت می کردم، و خوی آسانگیری داشتم، با مردم فراخدست آسانی می کردم و به مردم تنگدست مهلت می دادم، الله متعال می فرماید: من به این خوی از تو مستحق تر هستم، از کوتاهیهای بنده ام در گذرید.»
فلسفه تسامح در اسلام:
در واقع سماحت پاره ای از خوی و خواص اسلام است، هنگامی که الله متعال گناهان گنهکاران را می بخشد، و تقصیرات شان را عفو می کند، و در برابر بندگان خود بردباری وحلم نشان می دهد، و شریعتش را برای بندگان چنان آسان می گرداند که از عهده تطبیقش به آسانی بر آیند، و مکلفیتهای شان را سبک می سازد، و آنها را از غلو کردن در دین منع می کند، و از تشدد و سختگیری در دین بر بندگان باز میدارد.
این همه فرازهایی از خوی تسامح و گذشت این دین بزرگ است. از همین روی است که الله متعال در آیات متعددی دستور می دهد و می فرماید: خداوند به شما آسانی اراده دارد نه سختی ، خداوند نمی خواهد که شما را در حرج وسختی اندازد بل می خواهد که شما را پاک گرداند، ونعمتهای خویش را بر شما ارزانی دارد ، خداوند خواهان تخفیف بر شما است .
همان طور پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث متعددی به سوی آسانی در دین فرا می خواند: دین آسان است وهرکسی که با دین در سختی مسابقه کند در مقابل او مغلوب می گردد، خدایا هر کسی که بر بعض امور امتم حاکم می شود و بر آنها سخت گیری می کند بر او سخت گیر، و کسی بر چیزی از امور آنها حاکم می شود و با آنها رفیقانه رفتار می کند کارش را آسان گردان.
آن حضرت در اوقات نماز دستور می داد، هرکسی که پیش نماز می شود باید خفیف بخواند، زیرا که در میان نمازگزاران بیماران و صاحبان عذر موجود می باشند تا بر آنها سختی نیاید. اسلام ثابت ساخته است که تسامحش نه فقط مسلمین بلکه غیر مسلمین را نیز در بر می گیرد؛ اسلام با یهودیان، نصرانیان، ومشرکین چه در وقت صلح و چه در وقت جنگ از روی تسامح و گذشت رفتار کرده و از قتل کودکان، زنان، کهن سالان، و انسانهای ناتوان و آنانی که سر جنگ ندارند منع کرده است، از بریده رضی الله عنه روایت است که هرگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم شخصی را به امارت ارتشی یا سریه ای می گماشت، او را توصیه می فرمود که در حق خود و مسلمانانی که با وی هستند از خداون پروا دارد، و می فرمود: با نام خدا و در راه خدا غزا کنید، در برابر کسانی که به الله کفر ورزیده اند بجنگید، غزا کنید و غلو نکنید، غدر وخیانت هم مرتکب نشوید، مثله نکیند(بینی و گوش و دست و پای را قطع نکنید)، نوزادان را نکشید، هرگاه با دشمنی از مشرکین رو در روی شدید آنها را به سه خصلت فرا خوانید؛ هر یکی از آنها را پذیرا شوند از ایشان بپذیرید، و از آسیب رساندن به آنها دست بگیرید، وسپس آنها را به اسلام فراخوان .
پیامبر گرامی اسلام در جای دیگری در مورد برخورد نیکو با مصریان فرموده است:« هرگاه مصر را فتح نمودید با قبطیان رفتار نیکو کنید؛ زیرا که هم اهل ذمه می باشند و هم خویشاوند مایند» .
عرصه های اجرای تسامح:
عرصه های تطبیق و اجرای تسامح خیلی فراخ و گسترده است که ما به بیان شماری از آنها بسنده می کنیم:
(1) تسامح با دیگران در تعامل و برخورد، به گونه ای که از تشدد و ترشرویی و قساوت خود داری صورت گیرد، هرچند که آن شخص خدمتگار باشد، از انس رضی الله عنه روایت است که می گوید: ده سال تمام در خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم قرار داشتم، یک بار هم برایم اف نگفت و نه این را گفت که چرا چنین کردی؟ ونه این که: کاش چنان می کردی؟
(2) تسامح در خرید و فروش، به این گونه که فروشنده قیمت فروش نباشد، در جورآمد زیاده روی نکند، بل بر او لازم است که نفس کریمانه داشته باشد، و بر مشتری هم لازم است که تساهل کند و در فرقهای اندک ریزه بینی نکند و با فروشنده کریمانه رفتار کند مخصوصا که فروشنده تنگدست باشد.
(3) تسامح در بر آورده کردن نیازها، شخصی که نیاز های مردم را بر آورده می کند، سختی شان را برطرف می سازد، خداوند سختی ها را در دنیا و آخرت از پیش رویش بر میدارد. حضرت ابو هریره رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: کسی که از مؤمنی سختی ای دنیوی را برطرف می سازد خداوند سختی ای از سختی های روز قیامت او را برطرف می گرداند، کسی که بر تنگدستی آسانی می کند، خداوند در دنیا و آخرت بر او آسانی خواهد نمود، کسی که عیب مسلمانی را بپوشاند خداوند در دنیا وآخرت عیبهای او را خواهد پوشاند، خداوند کمکگار انسان می باشد تا زمانی که بنده کمکگار برادرش باشد» .
(4) تسامح در خواستن حق، الله جل جلاله در این مورد می فرماید:« وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ [البقرة: 280]. یعنی: هرگاه مدیون در تنگنای مالی قرار داشت که توان پرداخت دین را نداشت، بایستی برایش مهلت داده شود، واگر از روی گذشت صدقه کنید که قسمتی از آن یا همه آنرا برایش ببخشید برای تان بهتر خواهد بود، اگر بدانید. جزئی از تسامح آن است که صاحب دین حالت مدیون را در نظر گیرد و نباید از وی دین خود را با شدت و در برابر مردم بخواهد.
وسائل کسب خوی تسامح:
چندین وسیله وجود دارند که در کسب خوی تسامح و گذشت کمک می کنند:
(1) تأمل در ترغیبات وفوائدی که الله متعال انسانها را به داشتن اخلاق و خوی تسامح ترغیب نموده است؛ ترغیباتی که انسان آن را در دنیا و آخرت بدست میاورد.
(2) تأمل در اموری که انسان باید نسبت بدان محتاط باشد، و از آن اجتناب نماید؛ زیرا اعمال متشددانه وستختگیرانه ای هستند که اگر انسان آن را انجام دهد باعث بدبختی و خستگی های فراوانی گردیده ضررها و آسیبهای مادی و معنوی ای را به ارمغان خواهد آورد.
نشانه های تسامح:
چند نشانه وجود دارند که اگر آن نشانه ها در وجود شخصی دیده شوند می توانند علامتی واضح بر وجود این خوی مبارک در صاحب او باشند، و آنها عبارتند از:
(1) کشاده رویی، و استقبال مردم با بشاشت، و مشارکت با آنها با شنیدن و فکر کردن. شخصی که کشاده روی و خوش برخورد باشد، مردم او را دوست میدارند. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: هر کار خوب صدقه است، یکی از کار های خوب آن است که با برادر مسلمان خود با پیشانی باز و خندان ملاقات کنی، و از دلو(ظرف آب) خود در دلو او بریزی.»
(2) پیشی گرفتن از مردم در سلام گفتن و دست دادن و خوش سخنی، انسانهای متسامح همواره آسانگیر، خوش رفتار، مبادرت کننده به امور خیر، غیر متکلف، الفت گیرنده، ونزدیک شونده می باشند. زمانی که بار اول با شخصی رو به رو می شوند فورا با او باب سخن و گفتگو وتعارف را می گشایند واز هرچمن سمنی بیان میدارند، تا آنکه در مدتی کوتاه با آن شخص به دوستی محکم مبدل می شوند.
(3) همنشینی خوب، برخورد نیکو، چشم پوشی از عیبها، و عدم تشدد در امور: شخصی که از خوی تسامح و گذشت برخوردار باشد، با برادران، همسر، فرزندان، والدین و دیگر خویشاوندان و با همه کسانی که همنشینی و نشست وبرخاست می نماید، به نیکویی رفتار می کند.
(4) همچنان از نشانه های اخلاق نیکو آن است که محاسبه شخص خفیف و مؤاخذه اش سبک باشد، واز مخالفتهایی که به او تعلق می گیرد چشم پوشی کند، در امور، تشدد نشان ندهد، و تقصیرهای اندک را بزرگ نمایی نکند، و تقصیرگران را معذور داند.
فوائد تسامح:
(1) انسان متسامح و نرمخوی و آسانگیر در زندگی خویش از بزرگترین اندازه ای از خوشبختی برخوردار می شود؛ زیرا که این خوی صاحب خود را به زود ترین فرصت با اوضاع طبیعی و اجتماعی رائج وفق می دهد، هرچند که با چیزی که او دوست میدارد مناسب نباشد.
(2) انسان متسامح به سوی قضاء وقدر الهی، هر اندازه که زشت و نفرت آور هم باشد، با رضایت و تسلیمی گام بر میدارد واز آن استقبال می کند.
(3) انسان متسامح می تواند ثقه و اعتماد ومحبت مردم را به سوی خود جلب نماید؛ زیرا که با آنها برخورد آسانگیرانه و آمیخته با مهربانی و چشم پوشی از زشتی ها می داشته باشد، هرگاه وجیبه دینی نصیحتگری او را وادار به نصیحت نماید، در نصیحت خویش آسانگیر، نرمخوی، پند دهنده و سازنده می باشد نه ویران کننده و فضیحت کننده.
(4) در امور مادی نیز با مردم از روی سماحت و گذشت رفتار می کند، هرگاه چیزی را بفروشد از خوی تسامح کار می گیرد و چون چیزی را خریداری کند نیز تسامح را در نظر می گیرد، وقتی که چیزی را می گیرد یا میدهد، دینی را اداء می کند یا دینی را تقاضا می کند در کار خود از دائره تسامح بیرون نمی شود.
(5) انسان متسامح با خوی نیکو و تسامح خود خیر دنیوی را به خود جلب می کند، زیرا که مردم انسان متسامح را دوست می دارند، علاقه می داشته باشند که با او تعامل کنند، لذا با کثرت دوستداران وعزیزانی که بر او اعتماد می کنند خیرش زیاد می شود.
(6) همچنان انسان متسامح رضای پروردگار و خیر بزرگ اخروی را نیز به خود جلب می کند.
(7) تسامح سبب آسانی در تمام امور می شود.
(8) تسامح و آسانگیری با پیروان ادیان دیگر سبب می گردد که آنها نسبت به اسلام و مسلمین محبت ورزند و بالآخره به دین اسلام بگروند.