اهميت عدالت میان فرزندان
يكي از خواهران از شهر كابل سوال نموده:
من یک سوال داشتم اینکه اگر پدر ومادر بین فرزندانش فرق قائل شوند آيا گناه است یا خیر ، خصوصا بین دختر و پسر و یادختر و دختر فرق قائل شوند ازنظراسلام حکمش چي است؟
الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله ، أما بعد،،
عدالت نظام هر چیز است و اساس اصلاح و استقرار آن ميباشد و با عدالت آسمانها و زمین برپا شده و بدان کار جهان اصلاح میشود و نظام آن استوار میگردد و هیچ چیزی در ویرانی زمین و فاسد ساختن زندگي مردم و سیاه و تیره ساختن آن شتابان تر از ظلم و ستم وجود ندارد.
عدالت پدر میان فرزندانش، از جملة توفیقات الله متعال به او و سببی از اسباب نیکبختی اش و دلیلی بر کمال عقل و دوراندیشی و سیاست نیک اوست؛ زیرا عدالت سبب الفت دلها و استحکام محبت و صلة رحم و ایجاد اعتماد و احترام متبادل در میانشان میگردد.
اما هرگاه پدر بر ضد این بوده و میان فرزندانش تفاوت قائل شده و برخی را بر برخی دیگر در معامله و داد و دهش و آن هم به انگیزه از هوای نفس و عاطفه اش برتری دهد، در این صورت عداوت و نفاق وجدایی جای الفت و وحدت و قطع رحم و نافرمانی جای صله و احسان و پرداختن به حقوق را گرفته و با این کار بر خود و فرزندانش مرتکب جنایت میشود.
اما جنایتش بر خویش در این است که او فرزندان مظلوم خود را بر احسان خویش یاری نکرده بلکه با ظلم خویش بر ایشان آنان را به این واداشته که دربرابرش نافرمانی کرده و با او قطع رابطه نموده و در حق او و آنچه بر آنان دربرابرش لازم است، کوتاهی ورزند.
اما جنایت و ظلم او بر فرزندش، در این است که او با تفاوت قائل شدن میان آنان، برتری داده شدگان را واداشته که بر برادران خویش تکبر ورزیده و خود را از آنان بلند مرتبه تر شمارند و مظلومان را وامی دارد که کینه و عداوت آنان را در دل گیرند و دلهای-شان نسبت به آنان مملوء از حسد شده و چه بسا درصدد آن شوند که دربرابرشان نیرنگ نموده و مثل دشمنان با آنان رفتار نمایند.
با این کار، خانواده از هم فروپاشیده و رشته های محبت میان برادران از هم گسسته و مفاهیم محبت و ایثار و همکاری در صفوف شان از میان میرود.
از اینرو، عدالت میان فرزندان از دیدگاه عقل و شرع واجب است.
الله متعال به گونه مطلق در نصوص قرآن و سنت به عدالت امر نموده که در نخستین جمله عدالت میان فرزندان و آن هم به دلیل اهمیت آن و نیاز عالی که به آن وجود دارد، در آن داخل میگردد.
چنانکه پیامبر اسلام محمد صلى الله عليه وسلم در حديث صحيح فضیلت کسی را که میان خانواده اش و کسانی که زیر ولایت اوهستند همچون همسران و فرزندان و غیرشان عدالت میکند، بیان داشته می فرماید:
” إن المقسطین عند الله علی منابر من نور، عن یمین الرحمن عزوجل- و کلتا یدیه یمین- الذین یعدلون فی حکمهم و أهلیهم و ماولُّوا”
همانا عادلان در نزد الله متعال بر منبرهای از نور از سمت راست او تعالى- هر دو دستش راست است- قرار دارند. آنانی که در حکم شان و خانواده های شان و آنچه در آن ولایت داده شده اند، عدالت را رعایت می نمایند.
از نصوص ویژه وخاص در این باب: حدیث نعمان بن بشیررضي الله عنه است که با طرق و اسانیدی گوناگون و با الفاظی متعدد در صحیحین و دیگر کتب حدیث آمده است.
از صحابي جليل القدر نعمان بن بشیر رضي الله عنه روایت است که فرود: ” تصدّق علیّ أبی ببعض ماله، فقالت أمی عمة بنت رواحه: لا أرضی حتی تشهد رسول الله صلى الله عليه وسلم ، فانطلق أبی إلی النبی صلى الله عليه وسلم یشهده علی صدقتی، فقال له رسول الله رسو الله صلى الله عليه وسلم : أفعلت هذا بولدك کلهم؟ قال: لا. قال: اتقوالله، واعدلوا فی أولادکم. فرجع أبی، فردّ تلک الصدقه”.
پدرم برخی از مالش را برایم صدقه داد. مادرم عمره دختر رواحه گفت: راضی نمی شوم تا رسول الله صلى الله عليه وسلم را بر آن گواه گیری.
پدرم خدمت پیامبر صلى الله عليه وسلم رفت تا ایشان را بر صدقه اش شاهد گیرد. رسول اکرم صلى الله عليه وسلم برایش فرمود: آیا این کار را با همه فرزندانت انجام داده ای؟ گفت: نه. فرمود: از الله متعال بترسید و میان فرزندان تان عدالت کنید. پدرم از گفته اش برگشته و آن صدقه را رد نمود.
در روایتی در بخاری و مسلم آمده که: فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود : “یا بشیر، ألک ولد سوی هذا؟ قال: نعم. قال: أکلهم و هبت له مثل هذا؟ قال: لا. قال: فلا تشهدنی إذاً، فإنی لا أشهد علی جور”
رسول الله صلى الله عليه وسلم برایش فرمود:ای بشیر! آیا غیر از این فرزندی داری؟ گفت: بلی. فرمود: آیا برای همه چنین چیزی بخشیده ای؟ گفت: نه. فرمود: پس مرا شاهد مگیر که من بر ظلم شهادت نمی دهم.
و در روایتی دیگر از مسلم آمده: ” أشهد علی هذا غیری، ثم قال: أیسرک أن یکونوا إلیک فی البرسواء؟ قال: بلی. قال: فلا إذن”.
«بر این کار غیر مرا گواه گیر. سپس فرمود: آیا شادت می سازد که همه در احسان بر تو برابر باشند؟
گفت: بلی. فرمود: پس اکنون که چنین است این کار را مکن!.
همچنان در روایت دیگری از مسلم آمده که: ” قال: أکَلَّ ولدک أعطیته هذا؟ قال: لا. قال: ألیس ترید منهم البرّ مثل ما ترید من هذا؟ قال: بلی. قال: فإنی لا أشهد”.
فرمود: آیا این تحفه را به همه فرزندانت داده ای؟ گفت: نه. فرمود: آیا تو نمی خواهی که آنان در احسان ونيكي به تو مانند آن باشند که از این پسر توقع داری؟ گفت: آری.
فرمود: پس من گواه نمی شوم.
در روایت دیگری از مسلم نیز آمده که: ” فلیس یصلح هذا، و إنی لا أشهد إلا علی حق”
پس این کار شایسته نیست و من جز بر حق شاهد نمی شوم.
در روایت ابوداود آمده: ” إن لهم علیک من الحق أن تعدل بینهم، کما أن لک علیهم من الحق أن یبروک”
آنان بر تو این حق را دارند که در میان شان عدالت کنی چنانکه تو بر آنان از این حق برخورداری که با تو احسان ونيكي نمایند.
فقهاء بر این نکته اتفاق دارند که مستحب است میان فرزندان برابری صورت گیرد و مکروه و ناپسند است که در بخشش و جز آن در میان شان برای برخی برتری داده شود.
سلف و گذشتگان صالح این امت مستحب می دانستند که حتی در بوسه کردن میان آنان عدالت صورت گیرد.
ابراهیم نخعی می گوید: ” آنان مستحب میدانستند که میان فرزندان شان حتی در بوسیدن عدالت را رعایت نمایند”
اما در مورد برابری و مساوات میان آنان در بخشش:
علما در مورد وجوب آن دو نظر دارند:
صحیح این است که بر انسان واجب است میان فرزندان خود در بخشش و عطاء برابری را رعایت کند و هرگاه برای برخی بخششی داد یا در مورد آن میان آنان برتری قائل شد، بر او واجب است که در دو مورد زیر در میان شان عدالت را موردتوجه قرار دهد: یا اینکه آنچه را به یکی داده، برگرداند و یا آنکه سهم دیگر را کامل نماید.
دلیل آن، همان حدیث نعمان بن بشیر است؛ زیرا رسول الله صلى الله عليه وسلم آن را ظلم نامید و ظلم حرام است.
همچنان برای آنکه رسول الله صلى الله عليه وسلم امر نمود که آن را رد کند و امر نیز اقتضای وجوب را میکند و برای اینکه ایشان از شهادت بر آن خود داری ورزیدند.
همچنان برای اینکه ایشان دلیل ترک شهادت را با این فرموده اش بیان نمود: ” و إنی لا أشهد إلا علی حق” و من جز بر حق شهادت و گواهی نمیدهم.
پس دلالت بر این میکند که برتری دادن حق نیست و هرگاه حق نباشد، خود باطل است.
چنانکه الله متعال در قرآن كريم می فرماید:
” وماذا بعد الحق إلا الضلال” (یونس: 32)
پس بعد از حق جز گمراهی چيزي نمی باشد.
همچنان برای اینکه برتری دادن برخی، دشمنی و کینه را در میان شان ایجاد نموده و آنان را به نافرمانی و قطع صله رحم وامیدارد که هردوی این کارها حرام بلکه از زمره گناهان کبیره است. از اینرو، آنچه به این دو کار حرام می انجامد، خود حرام است. چنانکه به نکاح گرفتن زن بر عمه یا خاله اش حرام است؛ زیرا این کار به دشمنی و قطع صلة رحم می انجامد.
امام ابویوسف میگوید: ” هرگاه هدفش از برتری دادن، ضرر رسانیدن باشد، برابری واجب است” .
مادر در وجوب عدالت و برابری میان فرزندان، مانند پدر است:
مادر در منع برتری قائل شدن میان فرزندانش همچون پدر است و آن هم به دلیل عام بودن دلائل گذشته و برای آنکه او یکی از دو والدین است. از اینرو، از تفضیل و برتری دادن مانند پدر منع شده و برای آنکه فسادی که درنتیجه برتری دادن پدر بوجود می آید با برتری دادن مادر که یکی از فرزندانش را بر دیگری ترجیح دهد، پدیدار میشود.
از اینرو، همان حکمی که در مورد پدر ثابت شده در مورد مادر نیز مصداق میكند.
چگونگی عدالت میان فرزندان در بخشش:
برابری و مساوات میان فرزندان در بخشش به اندازه میراث شان برای مرد، دوچند زن است و آن هم به پیروی از تقسیم خداوند و با قیاس کردن حالت زندگی به حالت مرگ؛ زیرا خداوند تعالی در میراث میان آنان برتری قائل شده درحالیکه خود به مصالح بندگانش داناتر میباشد.
فقيه حنبلي ابن قدامه میگوید: ” ثابت میکند آن را که بخشش شتافتنی است برای آنچه پس از مرگ میباشد. از اینرو، شایسته است که به اندازه حساب آن باشد.
چنانکه پیش دهنده زکات و آن هم قبل از وجوب آن، آن را به صفتی ادا میکند که ادای آن پس از مرگش باشد.
همچنان است کفاره های پیش داده شده و برای آنکه مرد از زن نیازمندتر است.
از اینرو، هرگاه آن دو با هم ازدواج کردند، مهر و نفقه و مصارف و نفقه فرزندان بر مرد است چنانکه زن خود از همه این حقوق و مزایا برخوردار میباشد.
بنابراین مرد بر ترجیح و تفضیل اولویت دارد و آن هم به دلیل فزونی نیازش درحالیکه خداوند میراث را تقسیم نموده و مرد را با توجه به این مفهوم برتری داده و همان مطلب به عنوان علتش بازگو شده که در بخشش در زندگی، نیز این مطلب تحقق مییابد”.
شریح برای آنکه مالش را میان پسرانش تقسیم کرده بود گفت: ” آنان را به سهم ها وفرائض خداوند برگشت ده!”.
عطاء میگوید: “آنان جز بر کتاب خدای تعالی تقسیم نمیکردند”.
شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید : ” بر مرد واجب است که میان فرزندانش در بخشش برابری و عدالت را رعایت کند و روا نیست که برخی را بر برخی برتري دهد، چنانکه پیامبرصلى الله عليه وسلم امر نموده.
در همان سياق که از ستم در برتری دادن منع فرموده و امر نموده که آن مال برگشت داده شود.
تفاوت میان بخشش و نفقه:
لازم است در اینجا به موضوع مهمی اشاره کنیم که بر بسیاری از مردم پنهان می ماند و آن اینکه واجب این است که در عطا و بخشش مساوات را میان آنان را رعایت نماید.
از اینرو، هرگاه برای یکی از آنان مبلغی از پول را بخشید، لازم است که برادرانش را با او یکسان سازد و هرگاه به یکی از آنان زمینی بخشید باید باقی برادران را نیز از این موهبت برخودار سازد.
اما نفقه واجب برای شان از طعام و لباس و دارو و آموزش و غیره در آن میان شان برابری لازم نیست؛ زیرا آن برحسب نیاز فرزند و قدرت پدر واجب است.
بنابراین، این نفقه باید به اندازه کفایت باشد و کفایت از یک شخص دیگر تفاوت می یابد؛ زیرا نیاز بزرگسالان مانند نیاز کودک شیرخوار یا کوچک نیست و چه بسا فرزند ذکور بیش از آنچه دختر بدان نیازمند است، نیاز دارد و همچنان بر عکس این نیز ممکن میباشد.
و طعام بزرگ بیشتر از طعام و غذای کوچک است و لباس مرد فربه با قامت بلند، درازتر از لباس خرد سال لاغراندام است. که بر هرکدام شان به اندازه نیاز و کفایتش انفاق می نماید.
هرگاه یکی از فرزندان مريض وبیمار باشد، برای درمان وعلاج وتداوي خویش نیاز به پول بسیاری دارد یا خادمی که خدمتش را کند. از اینرو، لازم نیست به همه برادرانش مانند آنچه در هر بخش مصرف کرده، بدهد یا خادمی مثل ضرورت آن یکی که بیمار است، در اختیارشان گذارد؛ زیرا این بخشش و عطاء نبوده بلکه خود بخشی از نفقه واجب میباشد.
مانند این است هرگاه یکی از آنان طالب علم و دانشجو باشد و نیاز به کتابها و جز آن از آنچه دانشجو بدان نیازمند است یا یکی از آن نیاز به ازدواج دارد.
در این صورت باکی ندارد که نیاز همان یکی را برآورده کند؛ زیرا این تخصیص و ویژگی از برای نیاز است و چون نفقه میباشد.
پس در نفقه عدالت واجب است و بر هرکدام برحسب نیاز و به اندازه کفایتش انفاق کند. همچنان بر فقیرشان و نه توانگرشان. چه هرگاه تفاوت قائل شدن میان دوتنی که با هم برابر باشند، ظلم بشمار رود برابری میان دو تنی که با هم اختلاف دارند نیز ظلم بشمار میرود.
فقيه حنفي امام کاسانی میگوید : ” نفقة اقارب و نزدیکان بدون اختلاف میان علماء به اندازه کفایت مقدر می باشد و چون برای حاجت واجب میشود، به همان اندازه حاجت تعیین می گردد و هرکسی که نفقه غیرش بر او واجب است، بر او خوردنی و نوشیدنی و لباس و مسکن و شیرخوارگی هرگاه شیرخوار باشد، لازم است؛ زیرا وجوب آن برای کفایت است و کفایت به همین چیزها ارتباط میگیرد. همچنان اگر شخص مورد انفاق خادمی داشت که به خدمت او نیازمند بود، مصارف او نیز بر او واجب است؛ زیرا این کار از زمره کفایت به حساب میرود”.
از امام احمد روایت شده كه در مورد برتري دادن در نفقه فرزدان نوشته است ” : هرگاه از روی ضرورتی باشد باکی ندارد اما هرگاه از روی گزینش و انتخاب باشد، مکروه است” .
شيخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: “پس اینجا دو نوع اند: نوعی که در تندرستی و بیماری و جز این، به نفقه کردن او نیازمند اند که عدالت او در میان شان به اینگونه است که برای هرکدام آنان آنچه را مورد نیاز اوست، بدهد که در این مورد تفاوتی میان آنکه به کم نیازمند است یا بسیار، وجود ندارد. نوع دیگری هم هست که در نیازشان به او در بخشش و نفقه یا زناشویی با هم مشارکت دارند که بدون شک تفاضل میان آنان حرام میباشد” .
و گفته اش: ” به عقد ازدواج در آوردن” این هدف را میرساند که هرگاه همه شان یا برخی از آنان نیاز به ازدواج داشتند.
اما هرگاه تنها یک نفرشان نیازمند ازدواج بود و نه دیگران، او می تواند برای رفع نیازش زمینه ازدواج وعروسي او را فراهم آورد و سپس باز آنکه نیازمند می شود، برایش زمینه ازدواج را فراهم می آورد.
ولی لازم نیست که هرگاه برای یکی مقدمات ازدواج را فراهم آورد، همین مبلغ را برای دیگر فرزندانی که هنوز نیاز به ازدواج ندارند، بپردازد. چنان شيوه شرعي نیست که پس از مرگ خود نیز در همین مورد سفارش نماید.
اما برتري دادن پسران بر دختران وتحقير وتذليل آنان از عادات واخلاق جاهليت قبل از اسلام است:
دين مبين اسلام از اين عادت قبيح وزشت جاهلي تحذير نموده و مسلمان را بعد از اينكه به دين مبين اسلام مشرف شده رهنمايي كرده كه از همه اخلاق وعادات وتعاملات جاهليت قبل از اسلام خود داري كند .، الله متعال در قرآن كريم فرموده است: ” وإذا بشر أحدهم بالأنثى ظل وجهه مسوداً وهو كظيم” هنكاميكه يكي از آنها خوش خبري داده ميشد كه در خانه اش دختر تولد شد از شدت قهر ووناراض بودن رويش سياه ميشد ازينكه دختر تولد شده.
متأسفانه هستند اشخاصي كه تا بحال از عادات وموروثات جاهليت قبل از اسلام متأثرميباشند واينها بايد ايمان شانرا مراجعه كنند كه اين نوع اعمال جاهليت در نتيجه ضعف ايمان سرزد ميشود زيرا اينها به قضا وقدر ورهنمود هاي دين مبين اسلام در مورد دختران که ذكر شده ايمان وباور درست ندارند….در حاليكه بر فضيلت تربيه دختران وخواهران در اسلام تأكيد بيشتر شده كه حتى سبب داخل شدن جنت مي شود براي مسلمان.
در حديث صحيح كه از عقبه بن عامر رضي الله عنه روايت شده فرموده است: ” سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: من كان له ثلاث بنات، فصبر عليهن وأطعمهن وسقاهن وكساهن من جدته، كن له حجابا من النار يوم القيامة” كسي را كه الله تعالى سه دختر داده باشد ودر تربيه سالم مادي ومعنوي وعلمي شان كوشان باشد ، آنها در روز قيامت سبب نجات اين شخص از آتش دورخ مي شوند ..
ودر حديث صحيح ديگري أنس بن مالك رضي الله عنه فرمود كه :” قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من عال جاريتين حتى تبلغا جاء يوم القيامة أنا وهو ـ وضم أصابعه ـ” كسي كه دو دختر ويا خواهر را رعايت وسرپرستي كند وبه سر برساند من با او در جنت ميباشم هر دو انگشت خود را جمع كرد يعني مثل انگشتان دست در جنت بامن نزدیک ميباشد .
بلكه تربيه يك دختر نيز بسيار فضيلت وثواب دارد در حديث صحيح متفق عليه عائشة رضي الله عنها رسول الله صلى الله عليه وسلم فرموده است كه : “من ابتلي من هذه البنات بشيء كن له سترا من النار ” هركسي را كه الله متعال مورد امتحان قرار دهد وداراي دختر ويا دختران باشد ويا خواهران باشد وبه شكل درست ومطابق شريعت رعايت كند آنها اين شخص را از آتش دوزخ دور ميدارند وسبب نجات او مي شوند.