منابع و ریشه های اخلاق اسلامی

هر علمی که اسلام بسوی آن فرا می خواند بایستی از یک صفت اخلاقی برخوردار باشد، هر واجب و هر خیری بر اساس مفکوره ارزش هایی بنا میابد که از سرچشمه بلند و الگوی متعالی ای، بر گرفته شده باشد. در اخلاق اسلامی وحی الهی( قرآن کریم وسنت نبوی) وعقل، از منابع اصلی و اساسی الزام اخلاقی به شمار می روند.

منبع نخست: قرآن کریم:

اخلاق اسلامی عبارت از آداب ربانی است ، به این مفهوم که اصول آن، توسط وحی الهی گذاشته شده و اساسات آن در مبنای آن، مشخص گردیده است. قرآن کریم از یک سو محتوی آیاتی است که به احکام عقیدتی و اخلاق پیوند استوار دارد، و از دیگر سو اعمالی را در بر می گیرد که از انسان مکلف صادر می شود و آن را احکام عملی می نامند، وآن به دو بخش تقسیم می گردد: یکی عبادات و دو دیگر معاملات. از این روی است که قرآن کریم مصدر اساسی الزام اخلاقی را تشکیل می دهد.

قرآن کریم به توضیح خصوصیات بنیادین اخلاق مسلمان از قبیل احسان به والدین، رشته داران نزدیک، یتیمان، اکرام همسایه ای که رشته دار است، همسایه گان نزدیک، مسافران و خادمان، اعتنا و توجه فراوان دارد. از سویی هم قرآن کریم، به مستمندان، مسکینان، صداقت در سخن، اخلاص در عمل، چشم فروهشتن، عفت و پاکدامنی، فراخوانی به حق وصبر ورحمت، خیر خواهی، امر به معروف ونهی از منکر، امانتداری، دوری از مهلکه های شرک وسحر، وقتل و زنا و مستی و ربا خواری و خوردن مال یتیم و تهمت بستن به زنان پاکدامن … ورویارویی و کبایر دیگر، توجه وعنایت عمیق دارد.

علامه مودودی پیرامون این موضوع می گوید:« در نظام اخلاقی اسلام وحی الهی، مصدر و سرچشمه اصلی معرفت اخلاقی به شمار می رود، که بدین وسیله اسلام توانسته است برای معیارها وفضایل اخلاقی استواری و جاودانگی را تضمین بخشد. این معیارها سبب فراهم آوری فرصت خوبی برای همخوانی و نوآوری گردیده، و بر عکس راه را به روی تحریفات و اختلافات گسترده، لگام گسیختگی اخلاقی و جدایی میان عناصر اخلاق، بسته است.

کوتاه سخن آن که قرآن کریم ارزشهای اسلامی را با ابعاد گوناگونش احتوا کرده است، و این منبع نخست الزام اخلاقی به شمار می رود و آن تمام نیاز های بشر را از قبیل پند واندرزهایی که به خاطر اصلاح اخلاق و ساختن عملکردهای ظاهری وباطنی به کار می رود را همراه با حکمت های بلندی، جهت اصلاح ژرفای نفوس در خود جا داده است.

همچنان قرآن کریم برای بیماری های پنهانی، و به خاطر هدایت انسان به سوی مستقیم ترین راه ها که خوشبختی های دنیا و آخرت را در اختیار انسان قرار می دهد، راه حل های مطمئنی نیز فرا روی انسان می گذارد.

چنانچه در قرآن کریم آمده است:« يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ) یعنی: ( ای مردم! از سوی پروردگارتان برای شما پندی رسیده است که (درد) سینه های شما را شفا می بخشد، وبرای مؤمنان هم (وسیله) هدایت ومهربانی است).

منبع دوم: سنت نبوی:

گذشته از قرآن کریم سنت نبوی دومین منبع الزام اخلاقی به شمار می رود. سنت نبوی از قبیل رهنمایی های مربوط به مجاهدت، مواظبت بر انجام اعمال صالحه، دوری از بدعت ها، تعاون بر نیکوکاری، نصیحت وخیر اندیشی، اداء امانت، احترام به حریم مسلمانان، پوشیدن عیب مسلمین، اصلاح در میان مردم، عطوفت ویاری با یتیمان، رعایت حقوق همسایه، احترام به دوستان والدین، جمع بین بیم وامید، ترغیب بر خوردن از دسترنج خود، پرهیزکاری از اموری که در آن شبهه باشد، فضیلت حیاء وآزرم، آداب خوردن، نوشیدن، لباس پوشیدن، آرایش وجمال، خواب، وارد شدن وخارج شدن، سفرکردن وبازگشتن، سلام گفتن و اجازه خواستن، عطسه زدن، همیازه کشیدن، قضاء حاجت و برآوردن شهوت وغیره، مالامال است. در حقیقت سنت نبوی صلی الله علیه وسلم زندگی آن حضرت و جامعه معاصرش را بازتاب می دهد؛ زیرا که سنت نبوی منبع قانونگذاری زندگی اسلامی به شمار می رود. در حقیقت قرآن کریم خود پیروان خویش را دستور داده است که بایستی به تمام اوامر پیامبر صلی الله علیه وسلم تسلیم شوند و هیچ حرج و پریشانی ای به دل راه ندهند.

در قرآن کریم آمده است:{فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا} یعنی: (ولى چنين نيست به پروردگارت قسم كه ايمان نمى‏آورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كرده‏اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند و كاملا سر تسليم فرود آورند)، ودر جای دیگری آمده است: {مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ} یعنی: (کسی که از دستور پیامبر پیروی کند، انگار که از دستور خدا پیروی کرده است)، ودر جای دیگری آمده است: {وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ} یعنی: آنچه را پیامبر برایتان می دهد بگیرید، وقوله: {وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ} یعنی: واز پیامبر پیروی نمایید تا مورد رحمت ومهربانی قرار بگیرید.

آنچه از آراء ونظریات پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد امور دنیوی وارد شده خودش هم آن را الزامی نساخته و فرموده است: (أنتم أعلم بأمور دنیاکم) یعنی شما به امور دنیای خویش داناترید. ولی آنچه که بدان مردم را دعوت می کند و از سوی الله آن را می خواند، در آن حال آن سخنان وحی شمرده می شوند و الزامی می گردند.

منبع سوم: اجماع امت:

حجت بودن اجماع از بعضی از نصوص قرآن کریم دانسته می شود، چنانچه در آن آمده است، {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ} یعنی: شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‏ايد به كار پسنديده فرمان مى‏دهيد و از كار ناپسند بازمى‏داريد و به خدا ايمان داريد.

اجماع آن است که علماء واهل رأی مسلمانان در عصری از عصور به حلال بودن چیزی ویا به حرام بودن چیزی اتفاق نمایند که همه مردم به عالم بودن ایشان اقرار داشته باشند، این حالت را اجماع گویند، در این امر عصر صحابه و یا تابعین شرط نیست، بلکه علمای هر عصری می توانند اجماع کنند و به تحریم ویا تحلیل اشیایی توافق نظر داشته باشند بدان شرط که با نصی قطعی از قرآن وسنت نبوی در تصادم واقع نشود. در قضایای اخلاقی نیز اجماع حجت شمرده شده وسومین منبع الزام اخلاقی به شمار می رود.

اگر علمای یک عصر معین بر حسن یا قبح عملی از اعمال انسانی وحدت نظر نشان دهند واتفاق کنند، آن توافق برای بقیه مسلمین الزامی شمرده می شود. البته اسباب و وسائل کسب رأی همه علماء در عصر حاضر خیلی آسان بوده می تواند که از طریق گرد آوردن آنها در زیر یک سقف جهت مناقشه مطلب و یا از طریق تلفون ویا انترنت و فیسبوک وغیره شده می تواند.

منبع چهارم: قیاس:

می توان قیاس را به حیث یک منبع از منابع الزام اخلاقی در دین مقدس اسلام بر شمرد؛ زیرا که احکامی که بر مبنای قیاس در موضوعات احکام عملی ثابت شده می توانند در مسائل اخلاقی نیز ثابت شده می توانند.

اگر بشود که تمام معیارهای احکام عملی را در مسائل اخلاقی نیز مراعات نمود، پس لازم است که در مسائل اخلاقی نیز قیاس صورت پذیرد. قیاس را زمانی اجراء کرده می توانیم که در مورد شبیه آن، دلایلی ثابت از قرآن وسنت ویا اجماع داشته باشیم تا بر آن، قیاس را انجام دهیم.

بعضی از مسائل اخلاقی در زندگی رخ می دهند که حکم آن در قرآن وسنت و اجماع وجود ندارد که لازم است به وسیله قیاس به احکام الهی دست یافت. قیاس در نزد اکثر مطلق فقهای امت مرعی الاجراء می باشد.

در عصر حاضر یکی از مسائل حادی که در عصر پیامبر نبود وحالا ظاهر گردیده قضایای مواد مخدر است که تأثیرات اخلاقی شگرفی نیز دارد، علمای امت مواد مخدر را بر شراب قیاس نموده اند و بر همان اساس استفاده از مواد مخدر را تحریم کرده اند؛ زیرا که هردو به زوال عقل منجر می شوند. در حدیث شریف آمده است:« کل مسکر حرام» یعنی: هر نشه آور و مست کننده ای حرام است.

منبع پنجم: عقل سلیم:

عقل سلیم، انسان را به سوی اخلاق پسندیده ودوری از رفتار نکوهیده و رذیلت ها، راهبر می شود. قرآن کریم بخش بزرگی از برهان های عقلی و حکمت های خردین را ، که محتاج تدبر، تفکر و به کارگیری تمام ملکه های عقلی جهت شناخت ومعرفت چیستی و چونی عبادتها و معاملات می باشد، بیان داشته است.

چنانچه در قرآن کریم آمده است: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) یعنی: ( ای کسانی که ایمان آورده اید، جز این نیست که شراب وقمار و بتها(یا سنگهایی که مقدس می شمردند و بر آن قربانی می کردند) و تیرهای قرعه، پلید و از کار شیطان است. پس، از آن بپرهیزید باشد که رستگار شوید).

کسی که راه خیر را انتخاب می کند پیروز می شود وکسی که راه شر را انتخاب می نماید زیانمند می گردد، الله متعال در این رابطه در سوره نازعات می فرماید:« فَأَمَّا مَنْ طَغَى (37) وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (38) فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى (39) وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (40) فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»(سوره نازعات: 37-41). یعنی: ( اما هرکه سرکشی کرد و زندگی پست این جهان را برگزید، پس جایگاه او همان دوزخ است. اما هر کس که از ایستادن در پیشگاه پروردگار خود هراسید ونفس خود را از هوی و هوس بازداشت، پس بداند که جایگاه او بهشت است).

با همه حال، همچنان عقل ناقص بوده و در برآوردن کمال انسانی ناتوان خواهد ماند، از همین روی است که پای شریعت پیش می آید تا فطرت انسانی ناقص را به کمال رساند و عقل را استقامت بخشد، وداوری های عقلایی را رهبری کند. در این چنین حالتی چارچوبهای شریعت و رهبری آن، که با نگاه صحیح عقلانی توأم باشد، می تواند نقش زیربنا وستون های کمال اخلاق انسانی را بازی نماید.

منبع ششم: ضمیر:

ضمیر یک حاسه ی اخلاقی است که می توان بدان وسیله کار زیبا را از کار زشت تمییز نمود، این مفهوم در قرآن کریم به معنای نفس وارد شده است:« وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا» (سوره شمس: 7)یعنی: سوگند به نفس و آنچه که آن را برابر گردانیده است.

همچنان این مفهوم به معنای نفس لوامه نیز وارد شده است:« وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»(سوره قیامت: 2) یعنی: وسوگند به نفس ملامتگر). ضمیر چیزی است که بر نفس انسانی از نیرو وقوت وسلطه برخوردار است و از همین روی آن را محاسبه می کند: « لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ»(سوره مجادله: 22) یعنی: گروهی را نیابی که به خدای و روز واپسین ایمان داشته باشند در حالی که با کسانی که با خدای و پیامبرش مخالفت کرده اند دوستی بدارند، اگر چه پدران یا پسران یا برادران یا خویشاوندانشان باشند.

الله متعال میان ضمیر وعقل، هم از نظر استحقاق وهم از نظر پاداش وجزاء پیوند ایجاد کرده است:« وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ»(سوره ملک: 10) یعنی: وگویند: اگر ما می شنیدیم و خرد را به کار می بستیم در زمره دوزخیان نمی بودیم.

در حدیث شریف آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:« عن وابصة بن معبد الأسدي أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال لوابصة : جئت تسأل عن البر والأثم؟ قال: قلت: نعم. قال: فجمع أصابعه فضرب بها صدره وقال: استفت نفسك استفت قلبك يا وابصة ثلاثا، البر ما اطمأنت إليه النفس واطمأن إليه القلب والإثم ما حاك في النفس وتردد في الصدر وإن أفتاك الناس وأفتوك» ( از وابصه فرزند معبد اسدی روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به وابصه گفت: آمده ای که در مورد نیکی و گناه بپرسی؟ وابصه گوید: گفتم: بلی.

آن حضرت انگشتان خویش را جمع کرده بر سینه اش زد وفرمود: ای وابصه! از قلب خود بپرس، از نفس خود بپرس، این سخن را سه بار تکرار کرد. نیکی آن است که نفس و قلب بدان اطمئنان یابد، وگناه چیزی است که در نفس و سینه تردد کند و به جولان آید؛ هرچند که مردم آن را تأیید کنند یا با آن مخالفت ورزند). به گونه مثال:

1- فرض کن کودکی را دیدی که نزدیک غرق شدن است، یا شخصی را مشاهده کردی که نزدیک است موتر یا قطاری از میانش ببرد، یا شخص نابینایی را دیدی که بر لبه پرتگاه یا چاهی قرار دارد وشاید به زیر افتد و تو توان آن را داری که او را نجات دهی، آیا احساس نمی کنی که از درون دل، قوت پنهانی وادارت می سازد که به حرکت آمده دست کمک به او پیش نمایی؟ اگر نجاتش دادی احساس راحتی و خرسندی بزرگی برایت دست می دهد، هرچند که در این کار دچار مشکلات فراوان شده خطراتی را هم به خود خریده باشی.

2- فرض کن در موتری سوار هستی، یکی از سواری ها کیفی مملو از پول را در روی کف موتر یافت و تلاش نمود که آن را مخفی سازد، و به تو هم وعده داد که اگر خاموش باشی برایت قسمتی از آن را خواهم داد، اگر سکوت اختیار کنی و جنایتش را افشا نسازی، آیا قوت ونیروی درونی ای تو را از شریک شدن در این جرم وجنایت بر حذر نمی دارد و تلاش میورزد که وادارت سازد تا از این عمل زشت خود داری نمایی؟ اگر شخص مخفی کننده را کمک نمودی، بعد از آن در وجدان خود احساس ندامت می نمایی که چرا آن جنایتکار را به پنجه قانون نه سپردی، وندای درونی ای از اعماق قلب ملامتت می کند که اشتباه بزرگی مرتکب شدی و آن خائن را به حالش گذاشتی و در خیانت وجنایت با وی شریک شدی.

همین قوت مخفی و پوشیده ای که تو را به فعل خیر امر می کند، و از انجام دادن آن احساس خرسندی برایت دست می دهد، و در آن راه، تحمل مشکلات وسختی ها هم برایت آسان می نماید، و از ارتکاب فعل زشت باز میدارد و در حال ارتکاب زشتی ملامتی را متوجه ات می سازد، ضمیر نام دارد.

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب