راههای رهایی از تصورات و خیالهای جنسی
خوب است بدانیم که خدای متعال برای هربیماری و مرضی درمانی هم قرار داده است… خالق متعال انسانها را آفریده و غرایز و نیازهای درونی انسان را میداند؛ پروردگار مهربان دستورات و رهنمودهایش را برای راهنمایی انسان فرو فرستاده است. از این رو امکان ندارد که جنس بشر را به مواردی دستور بدهد که از عهدهی انسان بیرون است و یا از چیزهایی باز بدارد که آدمی توان رهاکردنش را ندارد. بنابراین، مهمترین راههای درمان این بیماری یعنی بیماری تفکرات و تخیلات جنسی عبارتند از:
قوت ایمان
ایمان به خدای بزرگ و بلندمرتبه پس از توفیق و خواست الهی عامل بازدارندهی انسان از دچارشدن به منجلاب گناه است، مگر نه اینست که رسول خدا ج فرموده است: «لاَ يَزْنِي الزَّانِي حِينَ يَزْنِي وَهُوَ مُؤْمِنٌ»( ). یعنی: «زناکار هنگام ارتکاب عمل زنا مؤمن نیست».
از این رو هرگاه ایمان در قلبت جای بگیرد و دلت و تمام وجودت را فرا بگیرد، دیگر به خواست خدای متعال در انجام گناهان گستاخ نخواهی بود.
ایمان شخص مؤمن را از ارتکاب حرام باز میدارد و در قلبش چنان لذت و حلاوتی مینهد که لذایذ جنسی هرگز با آن برابری نمیکند. آری! ایمان قلب را به گونهای آکنده از محبت خدای متعال میگرداند که در قلب تنها محبت خدا و محبت آنچه خدا دوست دارد، میماند. قطعاً تفاوت بسیاری میان محبت و دلدادگی به خدا و میان هوا و هوس و شیفتگی به مخلوق وجود دارد و کسی که لذت ایمان را نچشیده نمیتواند این تفاوت را دریابد و یا آن را بپذیرد. به هرحال ایمان بنده را در پناه و حمایت خدا درمیآورد و او را از چیرگی شیطان محافظت میکند، چنانکه خدای متعال فرموده است:
﴿إِنَّهُۥ لَيۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٩٩ إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِينَ هُم بِهِۦ مُشۡرِكُونَ١٠٠﴾ [النحل: 99-100].
«بیگمان شیطان بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل مینمایند، هیچگونه تسلطی ندارد، بلکه تسلط شیطان تنها بر کسانی است که شیطان را به دوستی میگیرند و به واسطهی او به خدا شرک میورزند».
همچنین فرموده است:
﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ٤٢﴾ [الحجر: 42].
«بیگمان تو (ای شیطان)! هیچگونه تسلط و قدرتی بر بندگان من نداری، مگر آن گمراهانی که (به وسوسهی تو گوش فرا دهند و) به دنبال راه تو بیفتند».
مؤمن اگر گناهی هم بکند، خیلی زود به خود میآید، چنانچه خدای متعال در توصیف بندگان مؤمنش فرموده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ٢٠١﴾ [الأعراف: 201].
«پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسهای از شیطان میشوند، به یاد (عداوت و نیرنگ شیطان و مجازات پروردگار) میافتند (و در پرتو یاد خدا و به یادآوردن دشمنی شیطان) بینا میگردند و آگاه میشوند».
ای خواهر و برادر گرامی! از خدا بخواهیم که همهی ما را در پناه و حمایت خویش قرار دهد؛ بنابراین، سعی کنیم تا بذر ایمان را در دلهایمان حفظ کنیم؛ چرا که ثمرهی رشد بذر ایمان، سعادت دنیا و آخرت است.
پیشگیری قبل از درمان
کدامین راه آسانتر است و شما کدام یک راه را انتخاب میکنید؟ این راه که مهار نفستان را رها کنید و تمام درها را به رویش باز بگذارید تا شما را به هلاکت و نابودی بکشد و سپس از درِ رویارویی با شهوت و هوای نفس برآیید یا این راه که از همان اول تمام درهای سرکشی را بر نفستان ببندید و ابزار طغیان را از آن باز بدارید؟.
بدون تردید هر عاقل و خردمندی راه دوم را انتخاب میکند و تمام درها و راههای سرکشی را بر نفسش میبندد؛ باید دانست که رهنمود دین و شریعت نیز همین است. آیا از نگاه عقل و شرع درست است که انسان هم چشمچرانی بکند و هم از تخیلات جنسی و چیرگی شهوت بر قلب و احساساتش بنالد؟! مگر درست و عاقلانه است که انسان مجلههای آکنده از تصاویر مبتذل را ورق بزند و یا فیلمهای فاسد و فرومایه ببیند و باز بپرسد که چطور میتوانم عفیف و پاکدامن باشم؟! اصلاً آیا انسانی که ترانههای عاشقانه و مبتذل گوش میدهد، میتواند از منجلاب فساد و هرزگی رهایی یابد؟!.
ای خواهر و برادر گرامی! اگر میخواهید در دام فساد نیفتید، از همان ابتدا راهتان را کوتاه کنید و هر روزنهای را که از آن بادی برای به دامانداختن شما میوزد، ببندید؛ خودتان از حال خود بیشتر خبر دارید. بنابراین، به هر دوست بد کتاب مجله و نواری که شما را به معصیت و گناه فرا میخواند و غرایز و خواستههای نفسانیتان را برمیانگیزد، بگویید: پس از این دیگر با تو کاری ندارم.
رهنمود رسول خدا
رسول اکرم ج حق هرچندی را ادا کرده و برای امت به تمام و کمال خیرخواهی نموده است. از این رو امکان ندارد که مسألهی ازدواج یا کنترل غرایز جنسی را بیپاسخ گذاشته باشد، اصلاً ممکن نیست که آن حضرت ج نیکی و خیری را وا گذاشته و به آن راهنمایی نکرده باشد و یا بدی و شری را بدون رهنمود رها کرده باشد. بنابراین، رسول اکرم ج به بیان چگونگی کنترل غرایز جنسی پرداخته و فرموده است: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ البَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ، وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ»( ). یعنی: «ای جوانان! هرکس از شما که توانایی ازدواج دارد، ازدواج نماید و کسی که توانایی ازدواج ندارد، روزه بگیرد؛ چرا که روزه شهوت را کنترل میکند».
آری! این رهنمود کسی است که از بیماریها و نیازمندیهای جسم و روان انسان آگاه است.
خیلی جدی برای ازدواجکردن تصمیم بگیر و از فقر و نداری نترس و بدان که خدای متعال تو را یاری مینماید؛ چرا که هیچکس بهتر از خدا به وعدهاش عمل نمیکند. خدای متعال میفرماید:
﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ [النور: 33].
«آنان که امکانات ازدواج را ندارند (و قادر به پرداخت مهریه و تأمین نفقه نیستند) باید در راه عفت و پاکدامنی تلاش نمایند تا خداوند از فضل و لطف خود آنان را دارا نماید».
پیامبر اکرم ج خبر داده است که هرکس با نیت درست ازدواج نماید، خدای متعال نیز او را یاری میرساند. ابوهریره س میگوید: رسول خدا ج فرمود: «ثَلَاثَةٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَوْنُهُمْ: المُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَالمُكَاتَبُ الَّذِي يُرِيدُ الأَدَاءَ، وَالنَّاكِحُ الَّذِي يُرِيدُ العَفَافَ»( ). یعنی: «سه نفر سزاوار یاری خدا هستند: مجاهدی که در راه خدا جهاد میکند؛ بردهای که اجازه یافته تا با ادای پول، خود را آزاد کند و او قصد ادای پول آزادیش را دارد و کسی که از طریق ازدواج خواهان عفت و پاکدامنی است».
از شما خواهر گرامی میخواهم که هرچه زودتر به خواستگار نیک و شایسته پاسخ مثبت بدهی، زیرا درنگکردن مخالف سنت و زمینهی فساد میباشد و حتی ممکن است که باعث شود دختر سرانجام به ازدواج با کسی تن دهد که او را دوست ندارد.
ازدواج به زن و مرد این امکان را میدهد که نیاز جنسی خود را بیآن که مرتکب گناه و معصیت شوند، از راه حلال و شرعی برآورده سازند و بلکه سزاوار اجر و پاداش نیز بشوند. ابوذر س از رسول اکرم ج چنین روایت کرده است: «وَفِي بُضْعِ أَحَدِكُمْ صَدَقَةٌ» یعنی: «در همبستری هریک از شما با همسرش (ثواب) صدقهای است». صحابه ش عرض کردند:ای رسول خدا! چگونه امکان دارد که یکی از ما برآوردهکردن شهوتش اجر و پاداش بیابد؟! رسول خدا ج فرمود: «أَرَأَيْتُمْ لَوْ وَضَعَهَا فِي حَرَامٍ أَكَانَ عَلَيْهِ فِيهَا وِزْرٌ؟ فَكَذَلِكَ إِذَا وَضَعَهَا فِي الْحَلَالِ كَانَ لَهُ أَجْرٌ»( ). یعنی: «آیا اگر شهوتش را از راه حرام برآورده نماید، او را گنهکار نمیدانید؟ همین طور اگر شهوتش را از راه حلال برآورده نماید، برای او اجر و پاداشی خواهد بود».
عبدالمؤمن مغربی میگوید: انسان مجرد همانند فردی است که کفش ندارد. مجردبودن کلید و دروازهی زناست و ازدواج دام ثروت و توانگری میباشد، کسی که ازدواج میکند، برخی از شیاطینش را به بند میکشد و نصف دینش را در حفاظت و مصونیت قرار میدهد و باید در بارهی نصف دیگر دینش از خدا بترسد، خرابی و تباهی دینداری برخاسته از دو شهوت است: یکی شهوت کوچک که همان شهوت شکم است و دیگری شهوت بزرگ که شهوت جنسی میباشد. از این رو مراقب این دو گودال باش و خود را از آنها به خوبی محافظت کن.
اینک که بیبند و باری به اوج خود رسیده برخی از اندیشمندان غرب به ازدواج زودهنگام فرا میخوانند. چنانکه ول دیورانت ـ میگوید: «ما از آسیبهای اجتماعی برخاسته از تأخیر در ازدواج بیخبریم و گویی این آسیبها را نمیبینیم. بدون تردید برخی از این آسیبها به عادات و عوامل افسار گسیختهای برمیگردد که به آن رسیدگی نشده است. البته به گمان من بزرگترین عامل بروز آسیبهای اجتماعی در دوران ما تأخیر غیر عادی در تشکیل خانواده میباشد، همچنین باید دانست که بیبند و باریهای پس از ازدواج نیز برخاسته از عادتهای پیش از ازدواج است.
متأسفانه بسیاری از اندیشمندان ما در تجزیه و تحلیل عوامل اجتماعی آزادی جنسی و حتی خودفروشی به عنوان یکی از مشاغل پررونق غرب به راحتی از کنار آن میگذرند و آن را فرایندی طبیعی و گریزناپذیر میپندارند. واقعاً مایهی خجالت و شرمندگی است که چنین دیدگاهی را بپذیریم؛ چرا که افسار گسیختگی جنسی باعث شده تا نیم ملیون دختر آمریکایی خود را قربانی قتلگاههای بیبند و باری اخلاقی نمایند. افزون بر این که این امر باعث بیرغبتی مردان به ازدواج و زمینهای برای برقراری روابط بیمهار آنها با دختران هر زرهای شده که در کوچه و خیابان عرض اندام میکنند».
وی میافزاید: «انسانها در گذشته خیلی زود ازدواج میکردند و همین راه کار مناسبی برای حل مشکلات جنسی بود. اما امروزه سن ازدواج بالا رفته و از این رو بسیاری از افراد بارها حلقهی نامزدی خود را عوض میکنند. دولتهایی که قوانینی را برای تسهیل در امر ازدواج تصویب میکنند، موفق و قابل تقدیر میباشند. چرا که فراهمنمودن بستر ازدواج یکی از بزرگترین راه کارهای رسیدگی به مشکلات جنسی در عصر حاضر میباشد».
خوبست دختران و پسران جوان هرچه زودتر ازدواج نمایند و خودشان را از ناپاکیهای رو به رشد، حفاظت کنند. عفت و پاکدامنی آنقدر ارزش دارد که انسان برای آن هزینههای زیادی بپردازد.
روزه
برای جوانانی که توانایی ازدواج ندارند و برایشان شرایط ازدواج فراهم نیست، راه کار دیگری نیز وجود دارد، آنها باید روزه بگیرند. چرا به این نمیاندیشید که سه روز در ماه یا روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید؟ حال آنکه بنابر فرمودهی رسول خدا ج روزه سپر و نگهدارندهی مؤمن از آتش جهنم است( ). علاوه براین، روزه اجر و ثواب زیادی نیز دارد. چنانکه رسول خدا ج میگوید: خدای متعال میفرماید:
«كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ، إِلَّا الصِّيَامَ، فَإِنَّهُ لِي وَأَنَا أَجْزِي بِهِ»( ). یعنی: «هر عملی که فرزند آدم انجام دهد، برای خودش میباشد، جز روزه که مخصوص من است و خودم پاداش آن را خواهم داد».
خدای متعال روزه راه زمینهی تحقق تقوا و خداترسی دانسته و فرموده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣﴾ [البقرة: 183].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر شما روزه واجب شده است، همانگونه که بر پیشینیان شما واجب بوده است تا باشد که پرهیزگار شوید».
روزه افزون برآنکه انسان را از دنبالهروی شهوت باز میدارد و پاداش زیادی هم دارد، اراده و صبر و تحمل آدمی را نیز افزایش میدهد و باعث چیرگی انسان بر لذتها و خواستههای نفسانی میگردد. از این رو از شما خواهر و برادر گرامی میخواهم که به اندازهی توانایی خود هر از چند گاهی روزه بگیرید.
پرهیز از سهلانگاری
گاهی نفس، انسان را به سهلانگاری در اموری از قبیل نگاهکردن به نامحرم و در پی آن خلوت و تنهایی با وی فرا میخواند. شکی نیست که چنین اموری همانند بدکاریهای فاحش و گناهان کبیره نیست، اما:
1- چه بسا انسان برخی از کارها را کوچک و ناچیز میشمارد، اما پس از مدتی که این کارهای به ظاهر ناچیز بر او انباشته میگردد، سبب هلاکت و تیرهروزی وی میشود. رسول خدا ج به عایشه ل فرمود: «إِيَّاكِ وَمُحَقَّرَاتِ الْأَعْمَالِ، فَإِنَّ لَهَا مِنَ اللَّهِ طَالِبًا»( ). یعنی: «از اعمال بدی که کوچک و ناچیز شمرده میشوند، بپرهیز؛ چرا که چنین اعمالی از سوی خدا خواهان دارند (و مورد بازخواست قرار میگیرند)».
رسول اکرم ج گناهان کوچک را در مثالی روشن و رسا توضیح داده و فرموده است: «إِيَّاكُمْ وَمُحَقَّرَاتِ الذُّنُوبِ فَإِنَّمَا الذُّنُوبِ كَقَوْمٍ نَزَلُوا فِي بَطْنِ وَادٍ، فَجَاءَ وَذَا بِعُودٍ، حَتَّى أَنْضَجُوا خُبْزَتَهُمْ، وَإِنَّ مُحَقَّرَاتِ الذُّنُوبِ مَتَى يُؤْخَذْ بِهَا صَاحِبُهَا تُهْلِكْهُ»( ). یعنی: «از گناهان کوچک بپرهیزید؛ (مثال گناهان کوچک) همانند گروهی است که در دامنهی درهای مستقر شوند و هر دسته از آنها هیزم بیاورد تا اینکه (با انباشتن هیزمها) نان بپزند. همانا انبوه گناهان کوچک در آن زمان که کُنندهاش به خاطر آنها بازخواست گردد، سبب هلاکت او میشوند».
ابن معتز خطاب به من و تو میگوید:
خل الذنوب صغيرها وكبيرها ذاك التقى
واصنع كماش فوق أرض الشوك يحذر ما يرى
لا تحقرن صغيرة إن الجبال من الحصى
یعنی: «از گناهان کوچک و بزرگ دست بکش که همین تقوا است. در کردارت احتیاط را رعایت کن، همانند شخصی که بر روی زمین پرخاری راه میرود و احتیاط میکند. هیچ گناه کوچکی را ناچیز ندان که کوهها از سنگریزهها درست شدهاند».
آیا نمیبینی که کوههای بزرگ از انباشتهشدن سنگریزهها بر روی هم ساخته شدهاند؟! همینطور اگر انسان گناهان کوچک را ناچیز بپندارد، اندک اندک بر او انباشته میگردد و سرانجام بر او سنگینی نموده او را از پا درمیآورد.
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗاۖ وَإِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَيۡنَا بِهَاۗ وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَ٤٧﴾ [الأنبياء: 47].
«و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد و اصلاً به هیچکس کمترین ستمی نمیشود و اگر به اندازهی دانهی خردلی (کار نیک یا بدی انجام گرفته) باشد؛ باز هم آن را (به حساب) میآوریم و همین بس که ما حسابرسیم!.
فراموش نکن که تو در نبردی دائمی با دشمنی سرسخت قرار داری که میکوشد تا تو را از هر راهی به نابودی و هلاکت بکشاند.
منظورم شیطان است که برای فریب تو از هر راهی که شده وارد میشود. او سوگند یاد کرده و گفته است:
﴿ثُمَّ لَأٓتِيَنَّهُم مِّنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَيۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَكۡثَرَهُمۡ شَٰكِرِينَ١٧﴾ [الأعراف: 17].
«(شیطان گفت):… سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ (و از هرطرف که بتوانم) به سراغ ایشان میروم و (گمراهشان میکنم و از راه حق منحرفشان مینمایم تا بدانجا که) بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت».
تو خود میدانی که پرداختن به گناه و معصیت نتیجهی ضعف ایمان است و ایمان نیز بزرگترین مدافع انسان در برابر این دشمن سرسخت میباشد، به عبارت روشنتر هرچه انسان مرتکب سهلانگاری و گناه شود، به همان نسبت در برابر دشمنش ضعیفتر میگردد و کار به جایی میانجامد که شیطان بر او چیره میشود:
﴿إِنَّهُۥ لَيۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٩٩ إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِينَ هُم بِهِۦ مُشۡرِكُونَ١٠٠﴾ [النحل: 99-100].
«بیگمان شیطان بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل مینمایند، هیچگونه تسلطی ندارد؛ بلکه تسلط شیطان تنها
بر کسانی است که شیطان را به دوستی میگیرند و به واسطهی او به خدا شرک میورزند».
از این رو هرگاه شما سهلانگاری و معصیت کنید، گویا این دشمن کینهتوز را شادمان کرده و اسلحهای در اختیار او گذاردهاید که راحتتر شما را به هلاکت و نابودی میکشاند. ج
2- انجام گناهان صغیره و سهلانگاری در این زمینه بدی و زشتی گناه را از دل بیرون میکند و انسان را به ادامهی گناه گستاخ مینماید و کارش را به گناهان بزرگتر میکشاند. حتماً میدانید که شیطان از آنجا موفق شد، برخی از یاران رسول خدا ج را در جنگ احد بفریبد و به فرار وادارد که آنها در پذیرش فرمان خدا و پیامبرش دچار لغزش شده و کاری کرده بودند که برخلاف حکم خدا و رسول بود. خدای متعال در این باره میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ مِنكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ إِنَّمَا ٱسۡتَزَلَّهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِبَعۡضِ مَا كَسَبُواْۖ وَلَقَدۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٞ١٥٥﴾ [آل عمران: 155].
«آنان که در روز رویارویی دو گروه (مسلمانان و کافران در جنگ احد) فرار کردند، بیگمان شیطان آنان را به سبب پارهای از آنچه که کرده بودند، به لغزش انداخت و خداوند ایشان را بخشید؛ چرا که خداوند آمرزنده و شکیبا است».
اصحاب پیامبر اکرم ج مورد عفو و بخشش خدای متعال قرار گرفتند، اما ما نمیدانیم که خدا با ما چه خواهد کرد؟ البته امیدواریم که بر ما نیز به عفو و گذشتش منت نهد.
خواهر و برادر گرامی! زنا و بدکاری مقدمه و زمینهی گرفتارشدن در منجلاب گناه و نیز بیرونرفتن زشتی زنا و گناه از قلب میباشد. (یعنی اهمیت و عواقب سوء گناه از قلبش دور شده و ارتکاب گناه چیزی سطحی و معمولی به نظرش میرسد).
خواهر من! برادر من! از آن روز بترس که اعضا و اندام بدنت بر ضد تو گواهی دهند! آیا چنین توانی داری که بدون به کارگرفتن اعضای بدنت به گناه نزدیک شوی؟ شاید این پرسش برایت به وجود بیاید که چرا چنین سؤالی کردم و اصلاً گناه و معصیت چه ربطی به اعضا و جوارح انسان دارد؟ باید بگویم: خوب میدانی که اندام و نشاط و جوانی نعمت و ارزانی خدا بر توست؛ اما آیا سزاوار است که به جای شکر و سپاس از خدا این نعمتها را در راه معصیت خدا و سرکشی از دستوراتش به کار گیری؟ همچنین به این بیندیش که روزی این اندام به سخن میآیند و بر ضد انسان گواهی میدهند. بیا تا همراه یکدیگر این آیه را بخوانیم و در آن بیندیشیم؛ خدای متعال میفرماید:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَيۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٠ وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَيۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِيٓ أَنطَقَ كُلَّ شَيۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٢١﴾ [فصلت: 20-21].
«هنگامی که در کنار دوزخ گرد میآیند، گوشها و چشمها و پوستهای ایشان بر کارهایی که (در دنیا) میکردهاند، گواهی میدهند؛ آنان به پوستهای خود میگویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ پاسخ میدهند: خداوندی ما را به گفتار درآورده که همه چیز را گویا نموده است و همان خداوند، شما را در آغاز (از عدم) آفریده است و به سوی او برگردانده شدهاید».
چه صحنهی سخت و وحشتناکی است آن روز که اندام انسان به سخن میآیند و بر ضد انسان به اعمالی گواهی میدهند که انجام دادهاند! این در حالی است که خود اندام اولین بهره را از لذت معصیت داشتهاند!.
انس بن مالک س میگوید: نزد رسول خدا ج نشسته بودیم که آن حضرت ج لبخند زد و فرمود: «آیا میدانید چرا میخندم؟» گفتم: خدا و رسولش بهتر میدانند. فرمود: «مِنْ مُخَاطَبَةِ الْعَبْدِ رَبَّهُ، يَقُولُ: يَا رَبِّ أَلَمْ تُجِرْنِي مِنَ الظُّلْمِ؟ قَالَ: يَقُولُ: بَلَى، قَالَ: فَيَقُولُ: فَإِنِّي لَا أُجِيزُ عَلَى نَفْسِي إِلَّا شَاهِدًا مِنِّي، قَالَ: فَيَقُولُ: كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ شَهِيدًا، وَبِالْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ شُهُودًا، قَالَ: فَيُخْتَمُ عَلَى فِيهِ، فَيُقَالُ لِأَرْكَانِهِ: انْطِقِي، قَالَ: فَتَنْطِقُ بِأَعْمَالِهِ، قَالَ: ثُمَّ يُخَلَّى بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْكَلَامِ، قَالَ فَيَقُولُ: بُعْدًا لَكُنَّ وَسُحْقًا، فَعَنْكُنَّ كُنْتُ أُنَاضِلُ»( ).
یعنی: «از گفتگوی بنده با پروردگارش خندیدم که به خدا میگوید:ای خدای من! آیا مرا از ظلم پناه ندادی؟ خداوند میفرماید: بله. بنده میگوید: از این رو من اجازه نمیدهم که کسی بر ضد من گواهی دهد مگر آنکه گواه و شاهدی (مورد تأیید) از جانب من باشد. خدای متعال میفرماید: کافی است که خودت امروز گواه خویش باشی و فرشتگان بزرگواری که اعمال را مینگارند گواهی دهند. رسول اکرم ج در ادامه فرمود: سپس دهان بنده مهر میگردد و به اندامش گفته میشود: سخن بگویید. بدین ترتیب اندام بنده از اعمال سخن میگویند و سپس خدای متعال بنده را با سخن تنها میگذارد (و بنده به سخن میآید) و میگوید: نفرین بر شما که من (در دنیا) از شما دفاع و پشتیبانی میکردم».
زمانی که نفس تو را به گناه کوچک یا بزرگی فرا میخواند، به یاد بیاور که همین اندامی که از معصیت لذت میبرند، نخستین گواهانی خواهند بود که در روز قیامت بر ضدت در برابر خدا گواهی میدهند. از این رو آیا میتوانی بدون استفاده از اندامت گناهی بکنی و لذت ببری؟! خدای متعال میفرماید:
﴿وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن يَشۡهَدَ عَلَيۡكُمۡ سَمۡعُكُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُكُمۡ وَلَا جُلُودُكُمۡ وَلَٰكِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا يَعۡلَمُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢٢﴾ [فصلت: 22].
«اگر شما گناهنتان را پنهان میکردید، نه از این جهت بود که از گواهی گوشها و چشمها و پوستهایتان بر ضد خودتان بیم داشته باشید؛ (چرا که اصلاً باور نمیکردید که روزی اینها به سخن درآیند و بر ضد شما شهادت دهند). بلکه گمان میبردید که خداوند بسیاری از اعمالی را که انجام میدهید نمیداند».
در خلوت و تنهایی چه؟ آیا میتوانی گناهی را که در خلوت و تنهایی انجام میدهی، از خدا پنهان بداری؟ زمانی که درب را به روی خودت میبندی و کسی تو را نمیبیند و شهوتت نیز تحریک میشود، خدا را به یاد بیاور که تو را میبیند و از درون تو پیش از آنکه اندامت کاری بکنند، آگاه است. خدای متعال میفرماید:
﴿ٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَحۡمِلُ كُلُّ أُنثَىٰ وَمَا تَغِيضُ ٱلۡأَرۡحَامُ وَمَا تَزۡدَادُۚ وَكُلُّ شَيۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ٨ عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡكَبِيرُ ٱلۡمُتَعَالِ٩ سَوَآءٞ مِّنكُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّيۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠﴾ [الرعد: 8-10].
«خدا میداند که هر زنی (در شکم خود) چه چیزی حمل میکند (و بار او پسر است یا دختر) و میداند که رحمها از چه چیز میکاهند و بر چه چیز میافزایند (و فعل و انفعالات دوران عادی و قاعدگی و آبستنی آنها چگونه بوده و زمان حاملگی و زایمان چه وقت و بر چه منوال است) و هرچیز نزد او به مقدار و میزان (مشخص و معینی) است دانای آشکار و نهان و بس بزرگ و بلندمرتبه است. برای پروردگار یکسان است که کسی از شما سخنش را پنهان کند یا آشکار سازد و کسی، مخفیانه و در دل شب و یا آشکار و در روز حرکت نماید».
اگر همواره این حقیقت را به یاد داشته باشی که خداوند تو را میبیند، هرگز به خودت جرأت گناه نمیدهی.
وإذا خلوت بريبة في ظلمة
والنفس داعية إلى العصيان
فاستحى من نظر الإله وقل لها
إن الذي خلق الظلام يراني
یعنی: «آنگاه که نفس تو را در خلوت و تنهایی به گناه و معصیت فرا میخواند و دودل میشوی که آیا گناه کنی یا نه، خدا را به یاد بیاور و از نگاه خدا شرم کن و به نفست بگو: کسی که تاریکی را آفریده مرا میبیند».
چشم از نیکان برنگردان
شاید به یاد داشته باشید که در بحث عوامل و خاستگاههای بدکاری به این نکته پرداختیم که دوست و همنشین بد یکی از عوامل گرفتارشدن انسان در منجلاب فساد میباشد. همچنین به این نتیجه رسیدیم که هرچه زودتر باید با دوست بد قطعرابطه کرد. در این میان به تأثیر تنهایی در بروز فساد پرداختیم و از تنهایی و بیکاری برحذر داشتیم. از این رو این سؤال به وجود میآید که پس از قطعرابطه با دوست بد چه باید کرد و چگونه میتوان از تنهایی نجات یافت؟ آری! این پرسشی است که باید پاسخ داد و این حق شماست که جوابش را دریابید.
در پاسخ باید بگویم: برای شما جایگزین خوبی وجود دارد که اصلاً قابل مقایسه با دوستان ناباب نیست. منظورم دوستان نیک و شایستهای هستند که از آنها خندهی صادقانه و روی خوش میبینی و بیآنکه تو را به نافرمانی خدا فرا بخوانند، مایهی خرسندی و شادمانی تو میشوند. دوستانی که هرگاه چیزی در بارهی اخلاق خوب، ایثار و از خود گذشتگی، قدردانی، صبر و جوانمردی بشنوی، میتوانی تمام آنها را در چنین دوستانی بیابی. آیا با این حال در بارهی دوستی با چنین افرادی همچنان متردد و دودل هستی؟ مسأله همینجا خاتمه نمییابد؛ بلکه خدای متعال به پیامبرش که بهترین و عابدترین بندهی خداست، میفرماید:
﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِكۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَكَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا٢٨﴾ [الكهف: 28].
«با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را میپرستند و به فریاد میخوانند (و تنها) رضای او را میطلبند؛ و چشمانت برای جستن زینت حیات دنیوی از ایشان برنگردد؛ و از کسی فرمان مبر که دل او را از یاد خود غافل ساختهایم و او به دنبال آرزوی خود روان گشته (و پیوسته فرمان الله را ترک گفته) و کار و بارش, زیاده-روی و تبهکاری بوده است!..
صحابه ش در توصیف رسول خدا ج میگویند: که آن حضرت ج در خیر و نیکی از همه بهتر بود و این حالت در رمضان و هنگام ملاقات با جبرئیل ÷ افزایش مییافت.
پدر و مادرم فدای ایشان که با وجود برخورداری از تمام خوبیها باز هم از دیدار همنشین خوب که همان جبرئیل بود، بهره میگرفت. بنابراین، باید چگونه باشیم؟.
باز هم مسأله همینجا تمام نمیشود؛ بلکه گزینش دوستان خوب باعث میشود تا زمانی که در تنهایی به انجام معصیت وسوسه میشوی، دوستان خوبت را به یاد بیاوری و از این که آنها از کردهی بدت باخبر شوند، احساس شرم کنی. حتی اگر مرتکب معصیت شوی، هنگام ملاقات دوستان خوبت به خود میآیی و خودت را سرزنش میکنی و با خود میگویی: من کجا و اینها کجا؟.
این موضع هنوز تمام نمیشود و همچنان ادامه دارد؛ چنانکه در روز قیامت هر شخصی از برادر و پدر و مادرش میگریزد. در آن روز وحشتناک تمام نسبتها گسسته میشود و همهی روابط از هم میگسلد و دوستان بد از یکدیگر اظهار بیزاری میکنند:
﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧ يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا٢٨﴾ [الفرقان: 27-28].
«و در آن روز ستمکار هردو دست خویش را (از شدت حسرت و ندامت) به دندان میگزد و میگوید:ای کاش! با رسول خدا راه (بهشت) را برمیگزیدم (و با قافلهی پیامبران به سوی خوشبختی جاویدان و رضای الله حرکت میکردم).ای کاش من فلانی را به دوستی نمیگرفتم».
﴿إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِينَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ١٦٦﴾ [البقرة: 166].
@هنگامی که پیشوایان از پیروانشان، اظهار بیزاری کنند و عذاب الله را ببینند و تمام وسایل نجات بریده شود (و دستشان، از همه جا کوتاه گردد)!.
البته در صورتی که دوستان خوبی انتخاب کنی، شاید در روز قیامت از آن دست انسانهایی باشی که خدای متعال در بارهی آنها میفرماید:
﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ٦٧﴾ [الزخرف: 67].
«دوستان در آن روز دشمنان یکدیگر خواهند شد، مگر پرهیزگاران».
همچنین با انتخاب و گزینش دوستان خوب امید است در زمرهی کسانی قرار بگیری که رسول خدا ج در بارهی آنان فرموده است:
«سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ، يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ… وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِي اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَيْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ». یعنی: «خدای متعال هفت گروه را در سایهی خود جای میدهد در آن روز که غیر از سایهی الهی سایهی دیگری نیست… (از جملهی آنها) دو نفری هستند که به خاطر خدا با هم محبت میکنند؛ براساس این محبت گرد میآیند و براساس همین محبت از یکدیگر جدا میشوند».
این بشارت هم شامل مردان و هم شامل زنانی میشود که از این ویژگی برخوردارند.
دعا، اسلحهی مؤمن
دعا، اسلحهای است که تیرش در سختیها به خطا نمیرود، دعا ذخیرهی مؤمن در شدت و سختی است. چنانچه خدای متعال میفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠﴾ [غافر: 60].
@و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم. بیگمان کسانی که از عبادت من تکبر میورزند، خوار و زبون وارد دوزخ خواهند شد!.
انسان پریشان و درمانده حالتی دارد که بیش از دیگران سزاوار اجابت میباشد. خدای متعال میفرماید:
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٦٢﴾ [النمل: 62].
«(آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده میرسد و بلا و گرفتاری را برطرف میکند بدانگاه که او را به کمک بطلبد، و شما (انسانها) را (براساس قانون حیات به طور متناوب) جانشین (یکدیگر در) زمین میسازد (و در هر برهه از زمان اقوامی را بر این کرهی خاکی مسلط و مستقر میگرداند. حال با توجه به این امور) آیا معبودی با الله هست؟ واقعاً شما بسیار اندک اندرز میگیرید».
شاید در گفتار ما شک و تردید داشته باشید، اما به رسول خدا ج کاملاً اعتماد و اطمینان دارید؛ از این رو فرمودهی پیامبر اکرم ج را برای شما یادآوری میکنم که فرمود:
«مَا عَلَى الْأَرْضِ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللَّهَ بِدَعْوَةٍ إِلَّا آتَاهُ اللَّهُ إِيَّاهَا، أَوْ صَرْفَ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا»( ). یعنی: «هیچ مسلمانی بر روی زمین نیست که دعا کند و از خدا چیزی بخواهد، مگر آنکه خداوند خواستهاش را برآورده میکند یا بدی و امر ناگواری همسان خواستهاش را از او دور مینماید».
آیا پیامبران الگوی خوبی برای شما نیستند؟ یوسف ÷ بنگرید که چگونه در سن جوانی دست نیاز و زاری به سوی مولایش بلند میکند و میگوید:
﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِۖ وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٣٣﴾ [يوسف: 33].
«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا به آن فرا میخوانند و اگر نیرنگ ایشان را از من باز ندرای، به آنان میگرایم (و دامان عصمت به معصیت میآلایم و خویشتن را بدبخت میکنم و آنگاه) از زمرهی نادانان میگردم».
نتیجه و پیامد این کار یوسف ÷ چه بود؟ باهم این آیه را میخوانیم که:
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ فَصَرَفَ عَنۡهُ كَيۡدَهُنَّۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٣٤﴾ [يوسف: 34].
«پروردگارش دعای او را اجابت نمود و (شرّ) مکرشان را از او باز داشت. تنها خداست که شنوا و آگاه میباشد».
آیا تا به حال دعا و خواستن از خدا را تجربه کردهای؟ آیا تا کنون دست نیاز به درگاه خداوند متعال بلند نمودهای؟ آیا از خدا خواستهای که از تو در برابر رذالت و پستیها حمایت نماید و بدی و فحشا را از تو دور کند؟ مخلصانه و با قلبی خاشع و زار دست نیاز به آستان الهی بلند کن و در نتایج و پیامدهای دعا عجله مکن.
ابن قیم / اثرات دعا را در قالب یک مثال روشن میکند و میگوید: مثال دعا بدین گونه است که شخصی تحت حمایت پدرش باشد و پدرش از بهترین غذاها، نوشیدنی و لباسها به او بدهد و او را به خوبی تربیت نماید و او را به اوج ترقی و پیشرفت برساند.
چنین پدری که سرپرستی و تمام منافع پسر را بر عهده دارد، فرزندش را برای کاری به جای دیگری میفرستد. پسر برای انجام مأموریت ناگزیر است از راهی برود که راهزنان و دشمنان زیادی در آن هستند. دشمن او را دستگیر میکند، دست و پایش را محکم میبندد، او را اقامتگاه خویش منتقل میکند و با وی رفتاری بر عکس رفتار پدر در پیش میگیرد و به بدترین شکل ممکن شکنجهاش مینماید.
در آن زمان است که فرزند نیکیهای پدر را به یاد میآورد و با سوز و افسوس فراوان از خوبیهای پدر در حق خود یاد میکند؛ پسر اسیر هنگام اسارت گذشتهاش را به یاد میآورد و به حال خود میاندیشد که چطور اسیر و دربند دشمن شده است. زمانی که فرزند در اسارت دشمن است و هر لحظه شکنجه میشود و میداند که عاقبت او را خواهند کشت، رو به سرزمینی میکند که پدرش آنجاست؛ در آن هنگام پدرش را خیلی نزدیک میبیند؛ بدان سو میشتابد و خودش را طوری به زمین میاندازد که گویی پیش پای پدر افتاده و در آن حال پدر را به فریاد میخواند و از او کمک میطلبد. حال اگر پدر آنجا حضور داشته باشد و فریاد و فغان فرزندش را ببیند و مشاهده کند که اشک بر گونههای پسرش میبارد و دشمن نیز در تعقیب او و در پی کشتنش میباشد. آیا امکان دارد که فرزندش را در آن حال تنها بگذارد؟ بنابراین، در بارهی خدایی که نسبت به بندگانش از پدر و مادر مهربانتر است، چه گمانی باید داشت؟
خدای متعال چه معاملهای با بندهاش خواهد کرد در آن هنگام که بنده به سوی او بگریزد و خودش را به درگاهش بیفکند و رخسارش را بر خاک آستانش بمالد و زار زار بگرید و بگوید:ای خدا!ای خدای من!ای ارحم الراحمین وای مهربانترینی که جز تو رحمکننده و یاریگری نیست!ای تنها پناه وای تنها فریادرس! من فقیر و گدای درگاه تو هستم و به تو پناه آورده و به تو امید بستهام؛ هیچ پناه و نجاتی از عذاب تو نیست جز بازگشت و انابت به سوی تو. تو پناه و یاور من هستی( ).
یادآوری نعمتهای بهشت
خدای متعال در بهشت برای بندگان مطیع و فرمانبردارش نعمتهایی آماده کرده که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است. بهشتیان از انواع نعمتهای بهشتی بهرهمند میشوند و در آنجا تمام آرزوها و خواستههای اهل بهشت برآورده میگردد.
یکی از نعمتهایی که بهشتیان از آن بهرهمند میشوند، لذایذ جنسی است؛ البته لذایذی که اصلاً قابل مقایسه با لذتهای دنیوی نمیباشد. من هرچقدر هم که شیوا و رسا سخن بگویم: یا بنویسم، نمیتوانم این نعمت بزرگ را به خوبی توصیف کنم. خدای متعال در توصیف زنان بهشتی میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا٣٧﴾ [الواقعة: 35-37].
«ما حوریان را (با شکلی زیبا و شمایلی دلربا) پدیدار کردهایم؛ ایشان را دوشیزه ساختهایم (که) شیفتگان (همسران خویش و جوان و طنازند و) همسن و سال هستند».
انس بن مالک س میگوید: رسول خدا ج فرمود: «وَلَوْ أَنَّ امْرَأَةً مِنْ نِسَاءِ أَهْلِ الجَنَّةِ اطَّلَعَتْ إِلَى الأَرْضِ لَأَضَاءَتْ مَا بَيْنَهُمَا، وَلَمَلَأَتْ مَا بَيْنَهُمَا رِيحًا، وَلَنَصِيفُهَا – يَعْنِي الخِمَارَ – خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا»( ). یعنی: «و اگر یکی از زنان اهل بهشت به سوی زمین رخ بنماید و جلوه کند، فضای میان زمین و آسمان را روشن و آکنده از بوی خوش میگرداند و روسری زن بهشتی، بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیا وجود دارد».
ابوهریره س میگوید: رسول خدا ج فرمود: «أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَدْخُلُ الجَنَّةَ عَلَى صُورَةِ القَمَرِ لَيْلَةَ البَدْرِ، وَالَّذِينَ عَلَى آثَارِهِمْ كَأَحْسَنِ كَوْكَبٍ دُرِّيٍّ فِي السَّمَاءِ إِضَاءَةً، قُلُوبُهُمْ عَلَى قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ، لاَ تَبَاغُضَ بَيْنَهُمْ وَلاَ تَحَاسُدَ، لِكُلِّ امْرِئٍ زَوْجَتَانِ مِنَ الحُورِ العِينِ، يُرَى مُخُّ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ العَظْمِ وَاللَّحْمِ» وَفِيْ رِوَايَةِ مُسْلِمّ: (وَمَا فِي الْجَنَّةِ أَعْزَبُ)»( ).
یعنی: «نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، سیمایی همانند ماه شب چهارده دارند و کسانی که پس از آنها به بهشت وارد میشوند، همانند نورانیترین ستارهای هستند که در آسمان میدرخشد؛ قلبهای بهشتیان همانند قلب یک نفر است (و همهی آنها یک دل میباشند؛ به گونهای که) در میان آنها کینه و حسادتی نسبت به یکدیگر وجود ندارد. هریک از بهشتیان دو زن از زنان زیبای بهشتی دارد؛ زنانی که مغز ساق پایشان از پشت گوشت و استخوان دیده میشود». در روایت مسلم / آمده است: «(کسی) در بهشت مجرد و بیهمسر نیست».
سعید بن عامر س میگوید: از رسول خدا ج شنیدم که فرمود: «لَوْ أَنَّ امْرَأَةً مِنْ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَشْرَفَتْ لَمَلَأَتِ الْأَرْضَ رِيحَ مِسْكٍ، وَلَأَذْهَبَتْ ضَوْءَ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ»( ). یعنی: «اگر زنی از زنان بهشتی (به اهل زمین) رخ بنماید، زمین را آکنده از بوی مشک میگرداند و (نور جمالش) روشنایی خورشید و ماه را میبرد».
چنین نعمتی نصیب زنی که وارد بهشت شود نیز میگردد و از معاشرت و آمیزش با شوهرش بیهیچ ناراحتی و سختیای بهرهمند میشود؛ چرا که در بهشت دلها با صفا میشوند و از تمام ناراحتیها و ناگواریها پیراسته میگردند. چنانکه مرد بهشتی پس از اندکی غیبت در حالی نزد همسرش باز میگردد که بر جمال و زیبایی وی افزوده شده است. انس بن مالک س میگوید: رسول خدا ج فرمود:
«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَسُوقًا، يَأْتُونَهَا كُلَّ جُمُعَةٍ، فَتَهُبُّ رِيحُ الشَّمَالِ فَتَحْثُو فِي وُجُوهِهِمْ وَثِيَابِهِمْ، فَيَزْدَادُونَ حُسْنًا وَجَمَالًا، فَيَرْجِعُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ وَقَدِ ازْدَادُوا حُسْنًا وَجَمَالًا، فَيَقُولُ لَهُمْ أَهْلُوهُمْ: وَاللهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنَا حُسْنًا وَجَمَالًا، فَيَقُولُونَ: وَأَنْتُمْ، وَاللهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنَا حُسْنًا وَجَمَالًا»( ).
یعنی: «در بهشت بازاری است که بهشتیان هر جمعه به این بازار میروند؛ پس از آن نسیم صبا شروع به وزیدن میکند و بر صورتها و لباسهایشان میوزد؛ از این رو در حالی نزد همسرانشان باز میگردند که بر جمال و زیبایشان افزوده شده است. لذا همسرانشان به آنان میگویند: به خدا سوگند! که پیش از رفتن از نزد ما بر جمال و زیبایی شما افزوده شده است؛ مردان بهشتی نیز میگویند: به خدا سوگند که جمال و زیبایی شما نیز افزایش یافته است».
واقعاً چه تفاوت و فاصلهی زیادی میان نعمتهای جاویدان بهشت و لذتهای زودگذر دنیا وجود دارد؛ آن هم لذتهای زودگذری که حسرتها و افسوسهای فراوانی در پی دارد. آری! نعمتهای جاویدان بهشت ثمره و پیامد دوری از شهوتها و خواستههای نفسانی به خاطر رضای خداست.
خدای متعال میفرماید:
﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِيَٓٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِي ٱلۡأَيَّامِ ٱلۡخَالِيَةِ٢٤﴾ [الحاقة: 24].
«در برابر کارهایی که در روزگاران گذشته (یعنی در دنیا) انجام میدادهاید، (از نعمتها و میوههای بهشت) بخورید و بنوشید؛ گوارا باد. (نوش جانتان)».
آیا دوست داری از زمرهی بهشتیانی باشی که از نعمتهای جاویدان بهشت بهرهمند میشوند؟.
دوران جوانی، دوران حساسی است که در آن زمینهی بروز نادانیهای زیادی از سوی انسان وجود دارد؛ در این دوران انسان برخی از کارها را از روی بیفکری و شتابزدگی انجام میدهد. از این رو خدای متعال به کسانی که در دوران جوانی بر اطاعت و بندگی او استقامت میورزند، نعمتهای زیادی ارزانی میدارد که فقط مخصوص جوانان خوب و شایسته میباشد.
ابوهریره س میگوید: رسول خدا ج فرمود: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ، يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: الإِمَامُ العَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ رَبِّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِي المَسَاجِدِ، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِي اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَيْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ، وَرَجُلٌ طَلَبَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ، فَقَالَ: إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ، أَخْفَى حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ، وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِيًا فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ»( ).
یعنی: «هفت گروه را خداوند در روزی که هیچ سایهای جز سایهی او وجود ندارد، زیر سایهی خود جای میدهد: حاکم عادل، جوانی که در عبادت خداپرورش یابد؛ شخصی که به مسجد دلبسته باشد؛ دو شخصی که به خاطر خدا به یکدیگر مهر و محبت میورزند، با این محبت گرد میآیند و براساس همین محبت از یکدیگر جدا میشوند؛ و مردی که زنی زیبا و با اصل و نسب او را به سوی خود فرا بخواند و او بگوید: من از خدا میترسم؛ و شخصی که آنچنان پنهان و پوشیده صدقه دهد که حتی دست چپش نداند که دست راستش چه داده است؟ و فردی که در خلوت و تنهایی خدا را یاد کند و اشک از چشمانش سرازیر شود».
ابن حجر / میگوید: «از آن جهت جوان را مختص گردانید که در دوران جوانی غرایز و خواستههای نفسانی بر انسان غالب است و در جوان انگیزههای زیادی برای پیروی از هوا و هوس وجود دارد.
این نعمت هم زنان و هم مردان را شامل میشود. ابن حجر میگوید: «هیچ دلیلی وجود ندارد که این حدیث فقط در بارهی مردان باشد، بلکه این حدیث زنان را نیز در برمیگیرد»( ).
اجر و پاداش بندگان فرمانبردار خدا به هنگام گسترش فساد و زیادشدن راهها و دروازههای آن افزون میگردد. انس بن مالک س میگوید: رسول خدا ج فرمود: «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ فِيهِمْ عَلَى دِينِهِ كَالقَابِضِ عَلَى الجَمْرِ»( ). یعنی: «زمانی بر مردم فرا میرسد که کسی که بر دینش صبر و استقامت نماید، همانند شخصی است که اخگر آتش در دست گرفته است».
ناامید مباش
گاهی اتفاق میافتد که دختر یا پسر جوان مرتکب حرام گشته، به رذالت و پستی گرفتار میشوند و نفس اماره آنان را به سوی بدی و گناه سوق میدهد؛ در چنین شرایطی نباید ناامید شوند و خود را تباه و نابود کنند. گفتنی است: هر گناهی که انسان مرتکب شود و سپس صادقانه توبه نماید، خدای متعال توبهاش را میپذیرد و گناهش را محو و نابود میگرداند. خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٥٣﴾ [الزمر: 53].
«(از قول خدا به مردمان) بگو:ای بندگانم!ای آنان که در معاصی زیادهروی کردهاید! از لطف و مرحمت خدا ناامید نگردید؛ قطعاً خداوند همهی گناهان را میآمرزد. چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است».
اینک به نمونهای از توبهی صادقانه توجه کنید و بنگرید که توبهکنندگان واقعی چگونه دست از گناه میکشیدند و به سوی خدا روی میآوردند:
برخی از یاران رسول الله ج پیش از اسلام و قبل از آنکه مسلمان شوند، مرتکب زنا میشدند؛ اما هنگامی که نور اسلام بر دلهایشان تابید بر شهوتها و خواستههای نفسانی خود غلبه کردند و فرمان خداوند بلندمرتبه را پاسخ گفتند. از آن جمله میتوان به مرثد بن ابی مرثد س اشاره کرد. خدای متعال میفرماید:
﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٣﴾ [النور: 3].
«مرد زناکار جز با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج نمیکند؛ و زن زناکار نیز جز با مرد زناکار و یا با مرد مشرک ازدواج نمیکند. و چنین ازدواجی بر مؤمنان حرام شده است».
مفسران در شأن نزول این آیه گفتهاند: شخصی به نام مرثد بن ابی مرثد س اسیران را با خود از مکه به مدینه میبرد. در مکه زن بدکاری به نام عناق وجود داشت که در گذشته دوست مرثد بود، مرثد قرار بود یکی از اسیران مکه را با خود به مدینه ببرد. عناق مرثد را دید و به او گفت: «شب را نزد من بگذران». مرثد س گفت: «ای عناق! خداوند زنا را حرام کرده است». عناق فریاد برآورد: «ای کسانی که در خیمهها هستید! این مرد اسیران شما را به مدینه میبرد». مرثد س میگوید: «زمانی که به مدینه رسیدم، نزد رسول خدا ج رفتم و گفتم:ای پیامبر خدا! آیا با عناق ازدواج کنم؟ رسول اکرم ج به من پاسخی نداد تا اینکه این آیه نازل شد: ﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٣﴾ [النور: 3]. آنگاه رسول خدا ج فرمود: «با او ازدواج نکن»( ).
به نمونه دیگری در این زمینه توجه کنید: ابوهریره س میگوید: رسول خدا ج فرمود: «بَيْنَمَا كَلْبٌ يُطِيفُ بِرَكِيَّةٍ، كَادَ يَقْتُلُهُ العَطَشُ، إِذْ رَأَتْهُ بَغِيٌّ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيلَ، فَنَزَعَتْ مُوقَهَا فَسَقَتْ لَهُ بِه فَغُفِرَ لَهَا». یعنی: «سگی پیرامون چاه آبی میگشت و نزدیک بود از تشنگی هلاک شود که یکی از زنان بدکار بنی اسرائیل آن سگ را دید؛ آن زن کفشش را درآورد و با آن برای سگ (از چاه) آب کشید و به او داد و به همین خاطر آمرزیده شد».
برادر و خواهرم! شیطان خیلی مشتاق است و میکوشد تا انسان را نسبت به توبه مأیوس و ناامید کند و کردهی انسان گنهکار را همانند داغی بر چهرهاش نشان دهد که هرگز از او جدا نمیگردد. بدین سان قصد و ارادهی توبه به نوعی جسارت تبدیل میشود که انسان را از تصمیمگیری برای توبه و ایجاد دگرگونی در خود باز میدارد.
بسیاری از مؤمنان این امت و امتهای گذشته ابتدا بادهنوش بوده و به انواع خلاف و بدکاری روی میآوردهاند؛ اما هنگامی که خداوند دلهایشان را به نور ایمان روشن گردانید، برخواستههای نفسانی خود پیروز شدند و اطاعت و فرمانبرداری از خدا را در پیش گرفتند.
غرایز و خواستههای نفسانیای که دختران و پسران جوان از آن رنج میبرند، تنها در آنان وجود ندارد، بلکه نفس و خواستههای نفسانی بسیاری از بندگان نیک خدا را نیز به هوا و هوس فرا میخوانند و حتی گاهی شهوتشان بیش از دیگران است؛ با این حال بندگان نیک خدا بر شهوت و خواستهی نفس خود غلبه میکنند و همین دلیلی است براینکه با وجود ارادهی قوی میتوان برخواستههای نفس غالب آمد.
از کتاب: سخی با جوانان
(مباحثی پیرامون کنترل غرایز جنسی)
مؤلف:محمد بن عبدالله الدویش
مترجم:محمد ابراهیم کیانی