بهترین مردان جامعه

ضرورت دعوتگر به زبان فصيح

وقتیکه خداوند متعال حضرت موسی علیه السلام را به رسالت برگزید و او را امر کرد که بسوی فرعون برود و او را از خدا بترساند و موعظه اش کند، موسی علیه السلام از بارگاه متعال دو خواهش نمود: یکی اینکه برادرش هارون را با او همراه کند چون که زبان او فصیحتر است. و دوم اینکه گفت زبانم لکنت دارد و از خداوند خواست تا بندش زبانش را بگشاید.

قصدم ازین تمهید این است که صاحبان رسالت خداوندی به زبان فصیح و لغت بلیغی نیازمند میباشند تا بتوانند با استفاده از بلاغت و فصاحت اقوام شانرا متأثر نمایند و اگر این وسیله کارگر ثابت نشد به وسایل و معجزات محسوس اتکا ورزند و از آنطریق نبوت شانرا ثابت کنند. پدیده تأثیر بلاغی انبیاء با اقوام شان هنگام عرض حکایات پیامبران در قرآن مجید مثالهای زیادی دارد. خصوصا در حکایت از موسی علیه السلام با فرعون و در صحبت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم با قریش.

در حکایت از موسی علیه السلام قرآن میگوید:

و اخی هارون هو افصح منی لسانا فارسله معی ردءا.

و برادرم هارون نسبت به من فصیح تر است پس او را برای مددگاری من بفرست.

نیز قرآن از موسی علیه السلام نقل میکند که ایشان فرمودند:

رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.

پرودگارا! سينه ام را بگشا، و کارم را آسان بکن، و بندش زبانم را بگشا تا سخنم را بدرستی بفهمند.

اما در خصوص نبوت خاتم النیین حضرت رسول اکرم محمد صلی الله علیه وسلم هرچند که ایشان در مواقع نادری معجزۀ حسی پیش کرده اند، که کتب سیر آنها را با تفصیل ذکر نموده است، مگر معجزۀ اصلی ایشان همانا قرآن کریم است که کلام معجز است و اگر جن و انس یکجا شوند و بتمام وسایل، مکر، حیله جویی و استعانت به شیطانهای زمین و آسمان متوسل شوند، از گفتن یک جمله مشابه آیات قرآن عاجز میمانند و تا قیامت محاکات قرآن را نخواهند توانست.

بهترين شما كى ها اند

اینکه قرآن معجز است و کسی محاکات آنرا نمیتواند، یک امر مسلم است و کسی درین شک ندارد. مگر سخن درین جاست که سخنان پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وسلم از لغت قرآن چه اثر گرفته است. علاوه بر احتکاک و تأثر مستقیم از قرآن، خداوند متعال حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را موهبۀ خاصی عنایت فرموده وایشانرا بلیغترین زبان عطا کرده است. چنانکه خود پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم فرموده اند:

عن عمر رضی الله تعالی عنه عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: اوتیت جوامع الکلم و اختٌصر لی الکلام اختصارا…

خداوند متعال مرا جوامع الکلم بخشیده است و سخن را برایم نهایت اختصار کرده است.

جامع الکلام بمعنی جمع کنندۀ سخن. یعنی معانی زیادی را در سخن اندک گنجانیدن. امام نووی رحمة الله علیه در شرح این حدیث میگویند که سخنانی که در شرح آن به کتابها نیاز میبود، حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم آنرا در چند جملۀ مختصر بیان میفرمودند.

بیایید ببینیم که یک سخن کوتاه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چه معانی بی پایانی در بر دارد.

آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: خیارکم خیارکم لنسائهم… او کما قال صلی الله علیه وسلم.

بهترین شما کسانی اند که با همسران خویش معامله بهترین دارند… یا الله، ایشان نگفتند که بهترین شما کسانی اند که با خلق خدا معامله خوب دارند… نه کسانی که با همسایه یا خواهر و برادر نیکو کار اند… حتی  نفرمودند که بهترین شما کسانی اند که با پدران خود معامله نیکو دارند.. نه حتی کسانی که با مادران نیکی میکنند و در خدمت ایشان قرار دارند در حالیکه خداوند میفرماید که اگر پدر یا مادرت در زندگی تو به پیری برسند در روبروی آنها اف نگو… و در حالیکه خود آنحضرت صلی الله علیه وسلم در موقع دیگری میفرمایند که اگر کسی در اثر خدمت پدر و مادر در حین پیری ایشان جنت را کسب نکرد، سخت خساره مند است…

یا الله، ایشان نگفتند که بهترین شما کسانی اند که با خلق خدا معامله خوب دارند… نه کسانی که با همسایه یا خواهر و برادر نیکو کار اند… حتی  نفرمودند که بهترین شما کسانی اند که با پدران خود معامله نیکو دارند.. نه حتی کسانی که با مادران نیکی میکنند و در خدمت ایشان قرار دارند در حالیکه خداوند میفرماید که اگر پدر یا مادرت در زندگی تو به پیری برسند در روبروی آنها اف نگو… و در حالیکه خود آنحضرت صلی الله علیه وسلم در موقع دیگری میفرمایند که اگر کسی در اثر خدمت پدر و مادر در حین پیری ایشان جنت را کسب نکرد، سخت خساره مند است…
جوامع بشری در هیچ زمان و در هیچ مکان از انسانهای خوب خالی نبوده و نخواهد بود. یک شخصی به هیچ مخلوق خدا ضرری نمیرساند و در خوبی و بدی دیگران دخل و غرضی ندارد و اگر کدام وقتی با کسی روبرو شود با دادن سلام از نزد وی میگذرد و اضافه ترازین نه با او کلامی داشته میباشد نه هم سخنی.. مگرآیا گفته میتوانیم که این شخص بخاطر این وصف بهترین شخص است؟ بعقیدۀ من هرگز نه. این شخص را در عرف روانشناسان شخص انعزالی مینامند که در اثر تربیۀ نامناسب و غیرسالم والدین یا در اثر وقایع خاصی به این حالت رسیده میباشد. سپس عدم مداخلت و گوشه گیری او از تعامل با دیگران ناشی از بهتری و نفسیت نیکو کاری وی نیست بلکه ناشی از خوف داخلی وی است که نمیپسندد باعث تشنج به دیگران شود.

چرا نيكي با همسران

یک انسان تا چه اندازه با همسایه یا خواهر و برادر در ارتباط میباشد؟ در ارتباط با همسایه میتوانیم بگوییم که اگر از احوال وی باخبر باشد و در غم و خوشی وی شریک باشد، مالش را در غیابش حفاظت کند، اذیتش نکند و در حالت نیازمندی مداوایش گردد که حتما او نیز در مقابل تقاضای عین چیز ها را از همسایه میداشته باشد و اگر همسایه اش خلاف توقعش قرار گیرد امکان زیاد میرود تعامل وی هم با او دگرگون گردد… یک انسان اگر همین اندازه با همسایه نیک باشد، بدان که حق همسایه داری را ادا نموده  و بهترین همسایه است. مگر آیا این بدین معناست که آن شخص بهترین شخص است؟ باز هم نه…

شک نیست که خواهر یا برادر تا زمانی یکجا میباشند و بعد از ازدواج هر کدام عقب کار خود میرود و بعد ازآن گاه گاهی با هم روبرو میشوند و بسا اوقات هفته ها و ماه ها و گاهی هم سالها از یکدیگر خبر نمیباشند و در معاملات یکدیگر چندان مداخله نمیداشته باشند. الا در بعضی معاملات بزرگ و اجتماعات خانوادگی یا تقسیم ترکه و امور مشابه به آن. این ارتباط کوتاه مدت واین تعامل برتر و نیکو، و اخلاق حسنه بین برادران و خواهران هم برای بهتر بودن یک فرد معیار شده نمیتواند. بخاطریکه این یک عمل فطری و تقاضای صلۀ رحمی است که با هم ارتباط شکست ناپذیر داشته باشند. و این افراد اگر گاهی در اثر بعضی امور اقتصادی و تأثیرات اجتماعی از هم جدا میشوند و با هم سوء تعامل بنا میکنند، مورد انتقاد و نفرین جامعه قرار میگیرند. که گاه گاه این خوف از نفرین جامعه و “همچشمی و سیالداری با دیگران” بذات خود مانع بدمزگی و خشونت بین برادران میشود. بنابرین برادر خوب بودن هیچگاه بمعنای فرد خوب بودن نیست.

والدین با اولاد شان رابطۀ وثیق و بیشایبه میداشته باشند. ارتباط پدر و مادر با اولاد را به لسان وصف کردن نا ممکن است. مادر طفلش را نه ماه در رحم و دو سال یا بیشتر ازآن در آغوش حفاظت میکند. نفس خود را فراموش میکند مگر از طفلش یک لحظه هم غافل نمیشود. پدر نه شب را میبیند نه روز را. نه حلال را نه حرام را. شب و روز مشغول کسب آذوقه برای اطفال میباشد.…بخاطر آسودگی اولاد هر مصیبت را متحمل میشود در بعضی اوقات هر جرم را مرتکب میشود… پس بخاطر اینکه والدین با اطفال شان معاملۀ نیک دارند، آیا ما گفته میتوانیم که آنها بهترین افراد جامعه اند. بنظر من هرگز نه. زیرا که آنها مطابق فطرت با اولاد هایشان تعامل نیک دارند. و اگر چنین نکنند خلاف فطرت آدمیت اند. بخاطر آسودگی اولاد هر مصیبت را متحمل میشود در بعضی اوقات هر جرم را مرتکب میشود… پس بخاطر اینکه والدین با اطفال شان معاملۀ نیک دارند، آیا ما گفته میتوانیم که آنها بهترین افراد جامعه اند. بنظر من هرگز نه. زیرا که آنها مطابق فطرت با اولاد هایشان تعامل نیک دارند. و اگر چنین نکنند خلاف فطرت آدمیت اند.

پسر با پدر و مادر بصورت عموم نیک میباشد الا در بعض حالات نادر و خارج از چوکات تربیۀ سالم. البته در عصر حاضر در سایۀ تمدن غیر انسانی غرب، جایی که همه موازین وارونه شده و همه ارزشها زیر پا شده است و انسان غربی – الا ما شاء الله – مغایر فطرت در حرکت است، در آن تمدن نامیمون پدر پسر را نمیشناسد و دختر مادر را… اما بصورت عموم در جوامع بشری روابط میان پدر و پسر یا مادر و پسر دارای تقدس خاصی است و هر فرزند کوشش نهایی میکند تا پدر و مادرش از وی خوش باشند. بالاخص وقتی که از جانب دین درین راستا تشویق و ترغیب میشود…. بنابرین ارتباط میان والدین و فرزند هم معیار درست برای بهتر ثابت شدن یک فرد نیست.

بناءًٌ همه روابطی که در بالا ذکر شد معیار بهتری فرد شده نمیتواند. زیرا که افراد منسلک در رابطه های فوق الذکر نشست و برخاست دایمی و تعاملات همیشگی و همه جانبه با هم ندارند. و حسن تعامل میان والدین و اولاد بکلی یک نزعۀ فطری بوده و مستلزم بهتر بودن همه جانبۀ آنها شده نمیتواند.

يگانه رشته اى مهمتر از همه
یگانه رشته و رابطه ای که باقی ماند رابطۀ زن و شوهر است. این دو در هر حال و هر کیفیت و هر وقت با هم یکجا استند و هر دو از هر راز و هر کیف و کان همدیگر باخبرند. سیری و گرسنگی ایشان یکجاست. خوشی و غم ایشان با هم است. هر لمحۀ زندگی را باهم شریک میکنند.اگر بسببی از اسباب غیرتوافقی از هم جدا نشوند، تا آخرین رمق با هم یکجا میمانند.

زندگی و مرگ ایشان – مبالغتا – با هم شریک است. تلخ و شیرین زندگی را با همدیگر یکجا میگذرانند. مرگ یکی ایشان مرگ دیگر است. با مرگ یکی ایشان زندگانی دوم بی سر و سامان میشود. اولاد هایشان پراگنده و پاشیده میشوند. خلاصه اینکه یک روح و دو جسم میباشند. سپس هنگامیکه حضرت رسول الله صلی الله علی وسلم میفرمایند: خیارکم خیارکم لنسائهم. بهترین شما بهترین تان برای همسران شان اند.. یعنی هر کدامی از شما که با همسر خود رابطۀ نیک داشت و رواداری بهتر با همسرش داشت همان بهترین مرد است.

یا الله. چه فصاحتی! چه بلاغتی! و چه حکمتی!اگر ایشان میفرمودند که بهترین شما بهترین تان با مادرش است، یا بهترین تان با خلق خداست، یا بهترین تان با مسلمانان است، یا… اینها همه در جای خود درست میبود و بجا میبود، مگر جامع ترین وصف برای بهتری همان است که فرمودند بهترین شخص همان است که با خانمش بهتراست… این یک کیف خاصی دارد.

این جامعترین وصف بهتری است… یک انسانی که با مادر نیک است، این یک عمل فطری است. همچنان یک فرزند که با مادر تعامل نهایت خوب و نیک دارد، طبیعیست که چنین باشد و او کلیا مطابق فطرت انسانی در حرکت است. اگر چنین نکند از حیوان هم پایین تر است زیرا که این رابطه بین حیوانات هم وجود دارد و عینا مطابق فطرت آنها نیز است… انسانی که با همسایه نیک است، بخاطر این است که اگر با او بدی بکند شاید رد فعل شدید تری از همسایه اش ببیند.

یا شاید به این خاطر با همسایه رابطۀ نیکی داشته باشد که شب و روز و همه اوقاتش را با همسایه نمیگذراند، سپس چه کمی در شأنش واقع میشود اگر در هنگام روبرو شدن یک سلام خشک و خالی برایش بگوید. یا کدام روزی مهمانش کند یا اضغف الایمان همین قدر بکند که بگوید اگر خیرم برایش نمیرسد علی الاقل از شر من در امان باشد. وتوقع عین رد عمل را از وی نیز داشته باشد… مگر صاحب جوامع الکلم فرموده اند که بهترین تان کسی است که با همسرش بهترین باشد… زن… یک انسان ضعیف و بی حیله. یک انسانی که والدینش هزار دل را یکدل کرده او را به یک انسان بیگانه میسپارند و از آینده اش بکلی بیخبر میباشند.

زن یک مخلوقی که هر ظلم را قبول کرده در اکثر و بیشتر اوقات صرف به این خاطر هر ستم را تحمل میکند که لکۀ “مطلقه” در پیشانی اش چسپ نشود. یا اینکه اگر ازینجا برود بار دوش والدین یا برادران نشود…این مخلوق را اگرشوهرش اکرام میکند یا رواداری نیک باوی میداشته باشد، آیا آن شوهرمستحق وصف بهترین مردان نیست؟ آیا ازآن مرد توقع میرود که با دیگران تعامل نیکی نداشته باشد. او که با آن مخلوق ضعیف نیک است، با یک مخلوقی که مصیر حیات وی در دست اوست و هیچ حیله و قوتی در مقابلش ندارد، مگر صرف بخاطر خوف خدا با وی از اخلاق نیکو کار میگیرد و رواداری نیک با وی دارد، و یگانه انگیزۀ نیک سلوکی اش با وی همانا توصیۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم است که برایش فرموده: استوصوا بالنساء خیراًٌ… آن انسان براستی که بهترین مردان است. و آنحضرت صلی الله علیه وسلم براستی که پیامبر بر حق خداست و صاحب جوامع الکلم است.

همايون غفوري

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

د ښوونکي لارښود کتابونه
Back to top button
واسع ویب