اصلاح طلبی
اصلاح در لغت واصطلاح
در لغت: از ماده (ص ل ح) گرفته شده است، که بر ضد فساد دلالت می کند، ابن منظور گفته است: اصلاح نقیض افساد است. یعنی که چیزی را راست گردانی و مستقیم سازی.
در اصطلاح: عبارت از عقد و قرار دادی است که به برطرفی نزاع و مخالفت انجامد.
پس اصلاح به معنای رفع خصومت و آوردن آشتی در میان طرفهای درگیر می باشد، و اصل آن صلاح بوده که واژه مقابل آن فساد می باشد. از همین روی است که الله متعال به صلح و آشتی دستور داده و فرموده است:« وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا»(حجرات: 9) یعنی: هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم می جنگند پس در میان آنها آشتی کنید.
الله متعال در جای دیگری می فرماید:« والصلح خیر». از این دانسته می شود که تمام انواع صلح خیر و نیکی است؛ زیرا که صلح آتش غضب و کینه را خاموش می سازد و نزاع های کشنده را ریشه کن می کند.
اصلاح در قرآن کریم:
(1) الله متعال فرموده است: {إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}[حجرات:10]. یعنی: در حقيقت مؤمنان با هم برادرند پس ميان برادرانتان سازش بیاورید و از خدا پروا بداريد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.
(2) در جای دیگری فرموده است: {فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ}[انفال:1]یعنی: پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد.
(3) الله متعال می فرماید:{لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ}[نساء: 114] یعنی: در بسيارى از رازگوييهاى ايشان خيرى نيست مگر كسى كه [بدين وسيله] به صدقه يا كار پسنديده يا سازشى ميان مردم فرمان دهد.
(4) او تعالی می فرماید:{ وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ }
و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند ميان آن دو طايفه اصلاح نمائيد و اگر [باز] يكى از آن دو بر ديگرى تعدى كرد با آن [طايفه اى] كه تعدى مى كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر باز گشت ميان آنها داد گرانه سازش دهيد وعدالت كنيد كه خدا داد گران را دوست ميدارد.
(5) الله متعال می فرماید:{ وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}(اعراف:142) یعنی: و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و [كار آنان را] اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن.
(6) همچنان می فرماید:{ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}(هود:88) یعنی: من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم ندارم و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست بر او توكل كردهام و به سوى او بازمىگردم.
(7) همچنان فرموده است:{ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا}(اعراف:56) یعنی: و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد.
(8) ومی فرماید:{ وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}(هود: 117) یعنی: و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند به ستم هلاك كند.
(9) الله متعال در قرآن برای مصلحان پاداش وعده داده است، چنانچه او تعالی می فرماید:{ وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ}(اعراف: 170) یعنی: و كسانى كه به كتاب [آسمانى] چنگ درمىزنند و نماز برپا داشتهاند [بدانند كه] ما اجر درستكاران را تباه نخواهيم كرد.
(10) ومی فرماید:{ وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ}(شوری:40) یعنی: و جزاى بدى مانند آن بدى است پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند پاداش او بر [عهده] خداست به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد.
اصلاح در احادیث نبوی:
(1) هنگامی که سپاهیان حسن بن علی رضی الله عنهما و معاویه بن ابی سفیان رضی الله عنهما رو در روی هم قرار گرفتند، عمرو بن عاص رضی الله عنه روی به معاویه نموده گفت: من قطعاتی از ارتشیان حسن را می بینم که گمان نمی کنم آنها از جنگ پشت بگردانند مگر آن زمان که مقابل خود را از میان بر دارند، معاویه گفت: اگر این گروه آن گروه را و آن گروه این گروه را بکشد، چه کسی امور مسلمانان را به پیش خواهد برد؟ چه کسی زنان آنها را سر پرستی خواهد کرد؟ چه کسی دارایی شان را حفاظت خواهد نمود؟
دو تن از مردان قریشی به نامهای عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر بن کریز را به نزد خود خواست و به ایشان دستور داد که: به نزد این مرد( حسن بن علی رضی الله عنهما) بروید و برایش بگویید و از وی تقاضای قطع جنگ و بازگشتن از تصمیمش نمایید، هر دو(قاصدان) به نزد حسن -رضی الله عنه- آمده از وی تقاضا کردند که از جنگ دست بردارد، حضرت حسن در پاسخ آنها گفت: ما فرزندان عبدالمطلب خواهش این منصب را داریم …. آنها گفتند: آیا باز هم به جنگ خود ادامه خواهی داد در صورتی که او (معاویه) برای تو چنین و چنان پیشکش داشته باشد و از تو خواهش ها داشته باشد؟ حسن گفت: چه کسی می تواند که مرا به این هدف برساند؟ گفتند: ما تو را در رسیدن به همه آرزوهایت همکاری می کنیم، پس به صلح و آشتی حاضر شد.
حسن می گوید: از ابو بکره شنیده بودم که گفت: من پیامبر صلی الله علیه وسلم را بر سر منبر دیدم و حسن در میان او و علی قرار داشت، نگاه کردم که آن حضرت یک بار به سوی مردم نگاه می کند و باری هم به سوی حسن و سپس فرمود: این فرزند من سرور مردم است، امید است که خداوند به واسطه او در میان دو گروه بزرگی از مسلمانان صلح و آشتی را قائم سازد.
(2) از ابو درداء -رضی الله عنه- روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: آیا از عملی برای تان خبر ندهم که پاداشش از پاداش روزه و نماز و صدقه بهتر باشد؟ گفتند: آری برای مان خبر بده، فرمود: اصلاحگری در میان طرفهای درگیر؛ زیرا که فساد در میان مردم تراشنده نیکی ها است.
(3) زید بن ملحه از زبان پدر و بالواسطه از زبان پدر بزرگش روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: ” اسلام به حجاز پناه می برد همان گونه که مار به سوراخ خود پناه می برد….. این دین بیگانه و تنها آغاز یافته و دو باره به غربت و تنهایی می افتد، خوشا به غریبان که آنچه را مردم از سنت من ویران کرده اند آنها اصلاح می کنند و باز سازی می نمایند.”
(4) عمرو بن شعیب از طریق پدر از پدر بزرگش روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم در میان مهاجرین و انصار عهد نامه ای نوشت که قلعه های خود را خود پاسبانی کنند، و با بیچارگان خود به خوبی رفتار کنند و در میان مسلمین اصلاحگری نمایند.
(5) انس بن مالک رضی الله عنه گفته است: در حالی که پیامبر صلی الله علیه وسلم نشسته بود نگاه کردیم که خندید و تا آن حد که دندانهای پیش رویش دیده شد، عمر رضی الله عنه ای ایشان پرسید: مادر و پدرم فدایت ای رسول خدا! چه چیزی تو را به خنده آورد؟
فرمود: دو تن از امتم که در پیشگاه پروردگار عالم حاضر می شوند، یکی از آن دو از او تعالی می خواهد: ای پروردگار! حقم را از این برادرم بگیر و برایم بده، الله متعال برای این شخص می گوید: با برادرت چه می کنی که برایش هیچ حسنه ای باقی نمانده است، در پاسخ می گوید: پس از سیئات و اعمال زشت من حمل نماید، در این حالت بود که چشمهای آن حضرت پر از اشک شد، سپس فرمود: آن روز روز سخت و بزرگی است، مردم محتاج آنند که چیزی از بار گناه شان برداشته شود، الله متعال به شخص خواهش کننده می گوید: نگاهت را بلند کن و به بهشت ببین، وقتی سرش را بلند می کند و می گوید: ای پروردگار شهر هایی از طلا و کاخهایی از لؤلؤ را می بینم، اینها از کدام نبی یا کدام صدیق و یا شهید هستند؟
می فرماید: این برای کسی است که قیمتش را بپردازد، و می گوید: ای پروردگار چه کسی توان پرداختن آن را می تواند داشت؟ او تعالی می گوید: تو توان پرداختن آن را داری، می گوید: با چه چیزی؟ می فرماید: با بخشایش و در گذری ات از تقصیرات برادرت، می گوید: ای پروردگار! از همه تقصیراتش در گذشتم، باز پروردگار برایش می گوید: پس از دست برادرت بگیر و داخل بهشتش ساز، آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: « از خدای پروا دارید و کشیدگی های میان همدیگر خویش را اصلاح کنید، الله متعال اختلافات میان مسلمین را بر طرف نموده و حال شان را اصلاح می گرداند».
(6) از ام کلثوم بنت عقبه بن ابی معیط، یکی از مهاجرات نخستین بود که با پیامبر صلی الله علیه وسلم بیعت کرده بود، روایت است، که گفت: از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود: « کسی که در میان مردم اصلاحگری می کند و سخن خیر می گوید و خیر را تقویت می کند و فزونی می بخشد، او دروغگو نیست»
امام ابن شهاب زهری گفته است: نه شنیده ام که در سخنانی که مردم می گویند به دروغ گفتن جواز داده شده باشد جز در سه چیز: در حالت جنگ، در اصلاحگری میان مردم، و سخنی که شوهر به همسرش و همسر به شوهرش می گوید.
تطبيقات اصلاح در زندگی پیامبر اسلام:
(1) از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: مردی از مرد دیگری یک قطعه زمین خریداری کرد، مرد خریدار در میان زمین کوزه ای را یافت که پر از طلا بود، به فروشنده گفت: طلایت را از من بستان، من از تو زمین را خریده ام نه طلا را، شخص فروشنده گفت: من برای تو زمین و آنچه که در آن است به فروش رسانده ام، هر دو به نزد شخصی رفتند تا در میان شان فیصله کند، شخص فیصله کننده به آن دو گفت: آیا فرزند دارید؟ یکی از آن دو گفت: من یک پسر دارم، و دومی گفت: من یک دختر دارم، شخص فیصله کننده گفت: پس دختر و پسر را در نکاح همدیگر در آورید، و از آن مبلغ هم مصارف نکاح را کنید و بقیه اش را صدقه دهید”.
(2) سهل بن سعد گوید: وقتی به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر رسید که مردم بنی عمرو بن عوف در میان هم اختلاف دارند، حرکت کرد تا در میان شان اصلاح کند …»
(3) جابر بن عبدالله رضی الله عنهما گفته است: وقتی که پدرم وفات نمود بالایش دَین مردم بود، من از صاحبان قرضش خواستم که درختان خرما را با ثمرش بگیرند، خود داری کردند و مطمئن نبودند که حق شان به طور کامل اداء می شود، به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم، ایشان فرمودند: هر وقتی که خرمایت را چیدی آن را در ظرفی سربسته بگذار و بعد رسول الله (صلی الله علیه وسلم ) را خبر بده.
چنین کردم، آنحضرت حاضر شد و ابوبکر وعمر را با خود داشت، بر سر آن ظرف نشست و دعای برکت بر آن نمود، سپس گفت: قرضداران خود را فرا بخوان و حق شان را کامل بده، من هم چنین کردم، هیچ کس از قرضداران باقی نماند مگر آنکه حق شان را کامل دریافت کردند، با آنهم سیزده وسق باقی ماند، که شش وسق از نوع عجوه بود و هفت وسق از نوع لون، به وقت مغرب به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم رفتم و موضوع را به عرض ایشان رساندم، ایشان خندید و فرمود: به نزد ابو بکر وعمر برو و موضوع را به ایشان بگو، وقتی برای شان گفتم، برایم گفتند: ما می دانستیم کاری را که پیامبر صلی الله علیه وسلم کرد نتیجه اش همان خواهد بود که شد..
(4) سهل بن سعد رضی الله عنه گوید: مردم قباء با هم اختلاف نمودند تا آنکه یکدیگر خود را با سنگ زدند، پیامبر صلی الله علیه وسلم که از موضوع اطلاع داده شده فورا فرمود: بیایید برویم تا در میان آنها اصلاح نماییم.
دیدگاه علماء و دانشمندان پیرامون اصلاح:
(1) ابن بابویه می گوید:« خداوند جل جلاله دروغ گفتن را در اصلاح دوست دارد، و راست گفتن در فساد را دوست ندارد»
(2) ابن شهاب گفته است:« من ندیده ام که در سخنان مردم دروغ را جایز دانسته باشند جز در سه مورد: جنگ، اصلاح در میان مردم، سخنی که زن به شوهرش و شوهر به همسرش می گوید» .
(3) ابن قیم رحمه الله گفته است:« صلح جائز در میان مسلمین همان صلح است که در آن رضای پروردگار و رضای دو طرف خصومت در نظر گرفته شود، این عادل ترین و درست ترین صلح به شمار می رود، و آن صلحی است که بر علم و عدل استوار می باشد، و اصلاحگر به رویدادها عالم می باشد، و بر واجب معرفت دارد، و خواهان عدالت می باشد، پاداش او از پاداش روزه دار نمازگزار هم بهتر است» .
(4) از عبدالله بن حبیب بن ابی ثابت روایت است که با محمد بن کعب در یک مجلس نشسته بودیم که شخصی بر مجلس مان وارد شد، از وی پرسیدند که از کجا میایی؟ گفت: رفته بودم تا در میان دو نفر اصلاح کنم، محمد بن کعب گفت: خوب کردی، برای تو پاداشی مانند پاداش مجاهدین خواهد بود، و سپس این آیت را خواند:«…. لا خیر فی کثیر من نجواهم…. الخ»
(5) فضیل گفته است:« هرگاه شخصی نزدت آمد که از شخص دیگری شکایت می نمود، برایش بگو: برادر! او را ببخش، زیرا که بخشش به تقوی نزدیک تر است.
اگر گفت: قلبم بخشش را قبول ندارد بلکه از حق خود دفاع می کنم همان گونه که خداوند مرا دستور داده است، برایش بگو: اگر از حق خود دفاع می کنی و قصد می گیری باید دقیق همان طور بگیری که کار تو با کار او برابر باشد، در غیر آن باید از گذشت نگذری که گذشت دروازه فراخی است، کسی که گذشت کند و بخشش نماید پاداشش را خداوند می دهد، انسان بخشایشگر در بسترش آرام می خوابد، و انسانی که از خود به دفاع بر می خیزد به خواب نرفته کارها را زیر و رو می سازد» .
فوائد اصلاح طلبی:
(1) هرگاه در میان مسلمانان نزاع رخ دهد اصلاح کردن در میان آنها فرض است تا زندگی جامعه استقامت یابد و به سوی عمل ثمربخش رهنمایی شوند.
(2) در نتیجه اصلاح، مودت جای جدایی را می گیرد، محبت جای کراهیت و بدبینی را، از این روی در راه تحقق آن دروغ گفتن مباح شمرده می شود.
(3) اصلاح در میان مردم در دلهای آنها نهال فضیلت، عفو و بخشش را می نشاند.
(4) نفسهای بلند و بزرگ منبع اصلاح است؛ از همین رو پیامبر صلی الله علیه وسلم شخصا جهت بر آوردن این هدف اقدام می کرد.
(5) به دست آوردن نیکی ها و پاداش بزرگ اخروی.
(6) اصلاح در میان مردم و اصلاح ذات البین از نماز و روزه و صدقه نفلی بهتر است.
(7) هنگامی که دو طرف خصومت به صلاح می گرایند گناهان شان مورد بخشایش قرار می گیرد.
(8) عدم اصلاح منجر به انتشار فساد، قساوت قلب، و ضایع شدن ارزشهای بلند انسانی می گردد.
(9) اصلاح در میان مردم تعهدی است که از مردم گرفته شده است.
(10) یکی از از نشانه های ایمان حقیقی آن است که آدمی در میان مردم اصلاحگری کند و آتش اختلاف را خاموش سازد.
(11) اصلاحگری از صفات مؤمنان متقی است، هرگاه در میان آنها اختلاف رخ دهد خود به اصلاح آن اقدام می کنند هرچند که دیگران در میان شان وساطت نکنند.