وقت از ديدگاه مسلمان
بسيارى از اوقات افرادى را مى بينيم كه از كمبود وقت مينالند و مى گويند: «اى كاش شبانه روز به جايى24 ساعت,48 ساعت مى بود. كارها زياد است و اين تعداد محدود ساعات براى انجام اين همه كار كفايت نمى كند.» اين ممكن است كه يك حقيقتِ موجود باشد اما درست نيست. ما مسلمانان معتقديم كه خداوند همه چيز را به حد وفور آفريده است رزق و روزى، وقت و … و توازن و تعادل در ميان نظام هستى، انسان و حيات قرار دادهاست و نبودن اين توازن سبب فساد مى شود.
انسان داراى وقت كافی براى انجام تمامى كارهايش مى باشد اما نياز به تنظيم وقت دارد. در صورت عدم تنظيم وقت، مسؤول اصلى عدم اجراى كارها خود اوست. كسى كه به حيات انسان مسلمان مينگرد و ملاحظه مىكند كه فرد مسلمان در باب تنظيم وقت، بسيار موفق است. چون مى بيند مسلمان بر خود واجب كرده كه در فلان ساعت بيدارمىشود، در پنج وقت مشخص و متوالی نماز بخواند و در ساعت مشخصى به انجام كارهايش بپردازد.
مسلمانِ فهميده هرگز بيكار نيست. امام بيهقى از عبدالله بن زبير روايت كرده كه گفتهاست: «بدترين چيز در دنيا بيكارى است.» و علامه مناوى در كتاب فيض القدير در اين مقوله شرحى دارد كه مىگويد: «انسان وقتى بيكار باشد دلش به چيز مباحى مشغول ميشود لذا در ظاهر فارغ و بيكار است اما در درون فارغ نيست بلكه شيطان در دل او آشيانه ميكند و سپس به تخمگذارى پرداخته و در نهايت شياطين سر از تخم بيرون مياورند و تكثير نسل شيطان از هر نسلى سريع تر صورت مىگيرد”.
عمربن خطاب(رضي الله عنه) وقتى كسی را ميديد مى پرسيد: «كاری دارد؟ شغلى دارد؟» وقتى كه گفته ميشد خير. بيكار است آن شخص از لحاظ شخصيتى در نظر عمر فاروق (رضي الله عنه) بي ارزش ميشد.
مرد عمل كسی است كه بر وقتش حريص است و در دفترچه يادداشت خود قرارهايش را مينويسد. در ابتدای روز ميتواند به تو بگويد كه در فلان ساعت با فلانی قرار دارد و در فلان ساعت و … و در ماه آينده فلان كار را ميكند. اين تصوير يك انسان منظم در وقت است. چون وقت از ديدگاه او يعنی تجارت و كسب مال.
انسان مسلمان آگاه، دارای وقتی منظم مى باشد و وقت از نظر او حيات است. توجه به ارزش وقت و التزام به آن و مشخص نمودن ارزش وقت از عناصر پيشرفت يا عدم پيشرفت ملتهاست. هنگامى كه ملتی تنبل و تن پرور را مى بينيد كه جوانان و پيرانش در كوچه ها و خيابان ها سرگردان هستند يا در قهوه خانه ها وقت كشی ميكنند و نميدانند براى چه آمدهاند و چه كار كنند؟ شب هايشان سپری ميشود، هدفی را از حيات نميشناسند و كمترين ارادهای ندارند كه به آن ها جهت ببخشد.
انسان متمدنی كه ارزش خود و وقتش را ميتواند معجزه بيافريند. جاپان را مى بينيد كه زمان را كوتاه ميكند و از گوشه عزلت بيرون آمده و در طى10 سال به يكی از پيشرفته ترين و مترقيترين كشورهای صنعتی تبديل ميشود و راهی را كه اروپاييان صدساله پيمودند جاپانیها در مدت10 سال طی كردند. آيا جاپانى ها خوابيدند و تن پروری كردند؟ يا اين كه شب را به روز متصل كرده و از دقايق عمرشان حداكثر استفاده را كردند و بدين ترتيب صاحب شأن و منزلت گشتند. پس ماداميكه جاپانى ها كه اهل شرك و بت پرستی هستند، توانستند چنين كاری بكنند چرا مسلمانان كه صاحب برنامه ای
ربانی هستند از انجام چنين كارهايى باز بمانند؟!
نويسنده: استاد مصطفی محمد طحان