نیمچه ملا
اگر نیک بنگریم، ضررِ نیمچه ملا بر مردم، از نادانِ محض به مراتب بیشتر به نظر میرسد.
چون او به سادهگی حقیقت را نیمه و ناتمام به مردم عرضه نموده، و درین میان هم خود گمراه است و همدیگران را به سمت گمراهی میکشاند.
اما جاهل چون چیزی نمیداند، و شخصیتاش به همه معلوم است، هرچند خود به کجراهه روان باشد، اما هیچگاه سبب گمراهی مردم نخواهد شد.
مرادِ ما درین مقال/مقام تنها علوم شرعی نیست؛ بلکه در هر رشتهای از قبیل علوم انسانی، اجتماعی و طبیعی؛ اگر کسی راست و درست در فن مورد نظر آگهی لازم را نداشته باشد، خود و خلقی را به هلاکت میرساند.
خود بیندشید، وقتی یک انسان اصول و ابزار یک فن را درست درک ننماید، چگونه میتواند به صواب حکم فرموده، خوب و بد را از هم تشخیص دهد، مراتب اهمیت احکام و ارزشها را درک نموده و بین مهم و أهمّ نیک فرق گزارد؛ جز اینکه او قضاوتگری ظاهربین، کمدانش و بیبینش بار خواهد آمد.
برای روشن شدن موضوع به این مثالها گوشِ هوش فرا دهید:
قانوندانی را در نظر بگیرید که مبانی و اساسات علم قضاوت را تخصصی نخوانده و نمیفهمد؛ حالا اینچنین قضاوتپیشهگی چه برآیندی جز حُکم پوستنگرانه (ظاهرگرایانه) و ستمروادارانه (ظالمانه) خواهد داشت!
و یا طبیبی را مدّ دید قرار دهید که دانش و مهارتهای لازم طبی را بطور تخصصی و مسلکی در نیافته؛ حالا این فرد چه فرجامی جز این دارد که تشخیص و معالجهاش منجر به مرگ و میر مراجعین و کر و کور کردن شان میگردد.
و یا یک مدیر، وقتی قواعد کار اداری را ندانسته و تجربهای درین باب نداشته باشد؛ درینصورت او از اداره جز لوایح خشک و صادر کردن فرمانهای پوچ و هیچ را نخواهد دانست.
و یا سیاستمداری که تمام فهماش از مسلک سیاست، تزویر، دروغ، فریب تودهها و سوار شدن بر شانه های مرم است، نه درکی از تدبیر امور داشته و نه هم روزی به فکر خیرخواهی خدمت به خلق شده است.
و هممانندِ دیگران، عالم شریعت؛ آنکه نصوص و احکام را بدون درک مفاهیم و مقاصد، و بدون در نگرداشت زمان و مکان، حفظ نموده و بکار میبندد!
فرد اینچنینی بجای/بزعم خدمت به دین تیشه بر ریشه اش زده و خود و خلقی را در حضیض ذلت و ضلالت فرو میغلتاند.
نیمچه ملا برای نشاندادن خود و ِکمال نیمهی گمشدهاش به جرح و نقد دیگران میپردازد، و تکوین شخصیت خودش، با درس خواندن و تحقیق نمودن را بدست فراموشی میسپارد.
همواره به پوست میچسپد و مغز و جوهر را رها میکند، چه که معنی و جوهر نیازمند معرفت و ممارست است و برای فهم عمیق از یک موضوع میبایست اصول و ابزار و ریز و درشت آن در نظر گرفته شده، درک گردیده و مورد بحث و بررسی قرار گیرد؛ و این همان چیزیست که او فاقد آن است.
و نصف حقیقت (یعنی آنچه را که بدان رسیده) پس از تنظیم و تزیین به مخاطبان پیشکش مینماید و چون نصف دیگرش را نمیداند، سر انجام هم خود را به ورطهی هلاکت میکشاند و هم پیروان و مخاطباناش را.
نیمچه ملا برای رنگآمیزی و بر فراز شدن، ازین گونهها بهره میجوید:
یک: روشهای ناقص، ناکارا و عوامفریب
دوم: حضور یافتن در رسانهها و ابراز نظر نمودن قبل از پختهگی و رسیدن به بلوغِ لازم علمی و معرفتی
سه: دنبال نمودن مراحل تحصیلی و بدست آوردن سند های متداول از مجامع علمی (بدون اینکه ازین مجامع استفادهی رائج را برده و فهم لازم را بدست آرد) و کسب احساس خودبزرگبینی بدین مفهوم که گمان میکند درسها را تمام نموده و تمام چیزها را میفهمد.
چهار: تن دادن و شخصیت سپردن به برخی القاب پوشالی -که دیگران به نامش میچسپانند- بجای ادامهی تحصیل و استمرار تعلیم.
پنج: مردمی که بیشتر از فهم و فراست، عاشق زبان و بیان او میشوند، و بدون هضم و تحلیل به کلماتاش جان و روان میسپارند.
و از همه بیشتر خطر نیمچه ملا در سه عرصهی ذیل تبلور پیدا نموده و خطرآمیز می شود:
اول، علوم دینی: چون فهم شامل دین و تطبیق گزارههای آن جدّ و جهد بسیار میطلبد و این مهمّ کار هر کسی نیست. نیمچه عالم بیشتر درین عرصه دچارِ خلط/خبط و خطا شده و دنیا و آخرت مردم را خراب میکند.
دوم، عرصهی سیاست: چون تمام سرنوشت مردم و حالت و وضعیت زندهگی شان بدان وابسته بوده و تصرّفات و تصورّات شان برخاسته از دامن دولت و سیاست است.
فلهذا؛ سیاستپیشهگانِ کمدانش و بیبینش با آراء و اقدامات نابخردانهشان میتوانند زندهگی و دنیای مردم را تباه و برباد سازند.
و سوم، طب: چون طبیعیست که صحت جسمانیِ مردم بدان گره خورده، و صحت روحی نیز منوط بر صحت جسمی است.
داکتران ناآگاه و کمبرخوردا از دانش و تجربهی لازم، به مثابه قصاب با جسم و جان مردم بازی میکنند؛ و چه گاهی این فقدانِ فهم و تخصص لازم سبب سلّاخیِ جسم و جان انسانها شود.
اما؛ نکتهی مهم اینجاست که چگونه این گروه را شناخته و از میان علماء أعلام تشخیص دهیم، یا سخن چه کسانی در مورد آنان صدق پیدا میکند!؟
مگر میشود تمام علوم را فرا گرفت؟!
معیار آنست که: مقصود از علم، فراگیریِ کامل و عدم خطاء در آن نیست، چون کمالِ علم مخصوص پروردگار متعال است. بلکه مراد، فهمِ اصول، قواعد، مراتب، مفردات، ظرفیتها، مهارتها، ضرورتها و روشهای خاص هر فن است تا در پرتو آن راه راست را خود باز یافته و به دیگران نیز نشاندهی نماید. و تا در هنگام اشتباه معذور شمرده شود.
اما، اینکه چه کسی آنرا تشخیص دهد؛ اهل تخصص و تعهد در هر فن، که اهلیت و شایستهگی شان نزد همه معلوم و مشهور باشد، نه هر کسی و از هر آدرسی!
این پیام پیامبر “علیهالسلام” این حقیقت (فقدان علماء و میدانیابی کم-و-کوتاه فهمان) را چه زیبا و شیوا به تعبیر و تصویر میکند:
قولُه ﷺ : {إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنْ الْعِبَادِ وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ حَتَّى إِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالًا فَسُئِلُوا فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا.}
ترجمه: یقیناً خداوند متعال علم را با بیرون کشیدن از سینههای مردم، از میان بر نمیدارد، بلکه علم را قبض می کند به قبض (از میان برداشتن) علماء، و چون علماء از بین رفتند، مردم روؤس و زعماء (سرانِ) خویش را جاهلان قرارداده، از آنها مسایل میپرسند و ایشان نیز فتوای بدون علم داده، که هم خود گمراه شده و هم دیگران را گمراه میسازند!
باز هم به تکرار میگوییم که، “علم” وارد شده درین حدیث تنها علوم دینی را شامل نمیشود، بلکه هر گونه دانش در هر فنی را در بر میگیرد.
و هیچگونه فرقی میان نفهمان و کمفهمان (عالمان و نیمچهعالمان) وجود ندارد، هر دو سبب تباهی خود و بربادی جامعه میشوند.
پ،ن۱: دكتور عبدالله سعد الكبيسی استاد و رئيس دانشکدهی جامعهشناسی و انتربیولوژی دانشگاه إمارات متحدهی عربی و از مدرّبین و محاظرین نامدار و مؤفق جهان عرب است!
پ،ن۲: عنوانِ عربی این مقال از جانب نگارنده “نصف عالم” بود، و گزارنده بنا بر فهم و تحلیل محیطِ خود عنوانِ “نیمچه مُلّا” را بر آن نهاد؛ هر چند عنوان اصلی شاملتر و جامعتر بر محتوای این نوشته است!
اللهم علِّمنا ما ينفعنا وانفعنا بما علمّتَنا…!
نویسنده: دكتور سعد الكبيسي
برگردان: بصیراحمد مبصّر