نفوذ سلاجقه در افغانستان (۱۰۳۸ – ۱۱۴۶ میلادی)
سلجوقی ها دسته ئی از ترکان غر بوده و در شمال سیحون زندگی داشتند، دقاق نام، یکی از اینها با قبیله خود، در دوره ی سلطنت سامانیان به ماوراءالنهر وارد و دین اسلام را قبول نمود. سلجوق، پسر دقاق چهار فرزند داشت، اسرائیل ، میکائیل، موسی و یونس. سلطان محمود غزنوی، اسرائیل را در محبس قید، و سهو نمود که عده ئی از ایشان را در شمال افغانستان مقیم ساخت.
سلطان مسعود غزنوی در جنگ با طغرل، و چغر، پسران میکائیل، مغلوب ولایات شمالی افغانستان مانند بلخ، مرو و نیشابور را از دست داد . به این ترتیب طغرل در سال ۴۲۹ هجری در نیشابور سلطنت خود را اعلان و متعاقبا در کشور فارس، اصفهان را فتح و پایتخت خویش قرار داد. طغرل مرد بزرگی بود ، بغداد، موصل، و دیار بکر و نصبیین را فتح ، و با عیسویان گرجستان و قفقاز جهاد و دختر خلیفه بغداد را تزویج و در سال ۴۵۵ هجری در ری، وفات نمود. از آن وقت سلجوقیان صاحب کشور فارس و ولایات شمال افغانستان گردیدند.
الپ ارسلان پسر طغرل که مثل پدر مرد کاری و فاتح و شکست دهنده رومانوس، دیوجانس، امپراطور روم شرقی بود ( ۴۵۵ – ۴۶۵ هجری ) ، حملات خود را بر افغانستان شمالی تکرار کرده ، جلال الدین ملک شاه، پسر آلب ارسلان _ ۴۶۵- ۴۸۵ هجری ) مرد بزرگی از افغانستان چون ، خواجه نظام الملک طوسی، وزیر پدرش را به وزارت خویش گماشت. و ترقیات قلمرو خویش را به دست این وزیر بی نظیر سبب شد، ملکشاه پادشاهی آل سلجوق را در آسیای صغیر برقرار، و دامنه امپراطوری خویش را، از سرحدات کاشغر، و آسیای مرکزی تا بحر روم کشید و علم و ادب را پرورش داد.
نظام الملک کتاب سیاست نامه را تالیف، و مدارس و عماراتی در اصفهان، هرات ، بصره و بغداد تعمیر نمود و عمر خیام شاعر و حکیم معروف، تاریخ جلالی را تدوین نمود. برکیارق ، پسر ملکشاه، برادر خود سنجر را در سال ۴۹۰ هجری نائب الحکومگی افغانستان مفتوحه خراسان را داد، سنجر در سال ۴۹۸ هجری استقلال افغانستان مفتوحه را اعلان، در ۵۲۴ هجری ماوراءالنهر را به آن الحاق نمود . سنجر یکی از بزرگترین سلاطین سلجوقی و مرد شجاع و فاتحی بود. در افغانستان مرکزی دولت غزنوی از هم پاشیده ودولت غوری تازه به سر رسیده بود.
بهرام شاه غزنوی که در اوائل با سنجر روابط دوستانه داشت، در حدود سال ۵۳۰ با وی از در مخالفت داخل و لهذا سنجر، عسکر به غزنین کشید. بهرامشاه مغلوب و تادیه خراج را پذیرفت. همچنین در جنگی که بین سنجر و علاء الدین حسین پادشاه غوری افغانستان رخ داد، علاءالدین مغلوب و اسیر ولی متعاقبا رها و با قبول اطاعت سنجر به پادشاهی خویش دوام داد. در آخر حصه شمالی افغانستان آن روز ، یعنی خوارزم، آتسنر خوارزم شاه آتش اختلاف را با سنجر روشن نمود، اما او هم در جنگی که با سنجر نمود مغلوب گردید. ( ۵۳۵ هجری )
خوارزم شاه سهو نمود که برای تلافی این شکست، از دولت اجنبی قراخطائیان کاشغر استمداد نموده، و سلطان سنجر را در جنگ جیحون به انهزام وادار ساخت، مخصوصا در حالی که دست دشمن حتی به مرو و نیشابور دراز شد.
معهذا سنجر ، بعد از شش سال به خوارزم عسکر سوق داده و اتسزرا مغلوب ولی جوان مردانه او را عفو و به حکومتش ابقاء نمود. اما بعد از غلبه قراخطائیان، کار کشور خراب شده و چندین هزار ترکان غزنیمه وحشی در ولایت بلخ جاه گرفته بودند. غزها در مقابل دولت سلجوقی افغانستان مثل اجداد سلاجقه ایشان، به مقابل دولت، غزنوی رفتار نمودند. یعنی از راه تمرد و بغاوت پیش آمده، و سلطان سنجر را به جنگ وادار ساختند. اما سلطان در این جنگ با صد هزار لشکر خویش بدبختانه مغلوب و با ملکه خود یکجا اسیر و چهار سال به دست دشمن دیوانه محبوس ماند. بعد از آنکه ملکه در زندان دشمن جان داد. سنجر از قفس فرار و به شهر مرو وارد و بعد از کمی به عمر ۷۳ در همانجا چشم از دنیا پوشید.
به این ترتیب ترکان غر ، نه تنها دولت سلجوقی افغانستان شمالی را بلکه دولت کوچک سلجوقی ولایت کرمان را در غرب مملکت هم از بین برداشتند. اما خوشبختانه در مملکت افغانستان دو دولت دیگر وجود داشت که به زودی خالیگاه را پر وکشور را از تخریب و تاراج وحشیانه طوائف غز نجات داد. اینها عبارتند از دولت خوارزم شاه در شمال ، و دولت غوری در مرکز .
علی ای حال از این بعد وقایع دولتهای متباقیه سلجوقی در کشور فارس و غیره به تاریخ افغانستان ربطی ندارد، جز آنکه بگوئیم هجرت اولیه ترکان سلجوقی در کشور ماوراءالنهر و هجوم ایشان بر افغانستان راه حمله و تاراج نژاد زرد را در ممالک آریائی باز کرد، و بعدها طوائف غز این عمل را تکرار و بالاخره چنگیز و مغول هستی تهذیب و تمدن مشعشع این مملکت های تاریخی را بر باد داد.