معلم بشریت در تعامل با مردم
خلق خوش، خلقی را شکارکند یک صفت بیش از این چه کار کند؟
یکی از خطرناک ترین مشکلات کنونی امت اسلامی -به ویژه جامعۀ افغانی- ما فاصله گرفتن از اخلاق اسلامی است؛ به خصوص در بخش اجتماعی آن که اعتلاء و شکوفائی زندگی اجتماعی جامعه در گرو آنست.
این همه تجاوز بر جان، مال و آبروی یکدیگر، عادی پنداشتن افتراء، فریب، توهین، غیبت، خیانت، وعده شکنی و رزائلی اخلاقی دیگر؛ همه و همه نشان دهندۀ دوری و بیگانگی ما از اخلاق اسلامی است، حال آنکه اگر نگاهی کوتاه به آموزه های اسلام در بارۀ اهمیت آراسته شدن به فضائل؛ و پاکیزه شدن از رزائل اخلاقی بیندازیم سخت دچار شگفتی خواهیم شد.کافی است شما به عنوان مشت نمونۀ خروار به خاطر درک بیشتر اهمیت موضوع به این چند حدیث کوتاه از پیامبر اکرمصلی الله علیه و سلم بیندیشید؛ آن جا که می فرمایند: «أَكْمَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا» [روایت از ترمذی] (کامل ترین مومنان در ایمان داری، آنهائی اند که اخلاقی نیکوتر دارند).
«مَا مِنْ شَیْءٍ أثْقَلُ فِی مِیزانِ الْمُؤمِنِ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ خُلُقٍ حَسَنٍ إنَّ اللهَ یَکْرَهُ الْفَاحِشَ الْبَذِیءَ وَ إنَّ صَاحِبَ حُسْنِ الْخُلْقِ لِیَبْلُغُ بِهِ دَرَجَة صَاحِبَ الصَّوْمِ وَ الصَّلاةِ» [روايت از: ترمذی] (هیچ چیزی درمیزان حسنات انسان در روز رستاخیز سنگین تر از اخلاق نیکو نیست، بی تردید بنده، با اخلاق نیکو به بزرگترین درجات و شریف ترین منازل آخرت دست پیدا می کند).
و حتی به تکامل رساندن اخلاق بشری را تمام هدف از بعثت خود معرفی می نمایند، آنجا که می فرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ صَالِحَ الْأَخْلَاقِ» [بخاری در ادب مفرد] (بدان جهت فرستاده شده ام تا اخلاق نیکو را به کمال و تمام برسانم)
لذا بی جهت نیست که دانشمندان اسلامی صعود به مدارج عالی اخلاق را علت غایی احکام و برنامه های عملی اسلام بدانند و در هرم سه ضلعی دین؛ بعد از اعتقادات و باورهای دینی، اخلاق را اولین ضلع آن بشمار آورند.
به نظر می رسد در منظومۀ سه بعدی نظام اخلاقی اسلام (اخلاق الهی، اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی)، اخلاق اجتماعی بیشتر مورد جفا و بی مهری قرارگرفته است. در شرائط حاضر عامل بیشترین تیره روزی های جامعه و امت ما محرومیت از این فضائل اخلاقی است و به خاطر رهایی از این همه نکبت و بدبختی، نیاز اساسی به اصلاح اخلاق اجتماعی و یا اگر بهتر بگوییم «اسلامی ساختن اخلاق اجتماعی» خود داریم. لذا جهت مزید آشنائی با بخش اخلاق اجتماعی اسلام، چه نیکواست تا یکی از تابلوهای زیبای اخلاق اجتماعی پیشوای بزرگ ما؛ حضرت محمدﷺ را به تماشا نشینیم؛ پیامبری که خداوند تاج زرین «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» [سوره القلم/4] را بر تارُک مبارک ایشان به در خشیدن گذاشته است، بدان امید که توفیق اقتدا به آن الگوی نیکو را یافته و آن حضرت را سرمشق زندگی خویش سازیم، زیرا موضوع همان گونه است كه سعدی شیرین سخن گفته است:
محال است سعدی که راه صفا توان رفت به جز از پی مصطفی
پیامبر اسلامﷺ آن نگین درخشان هستی که شخصیت مبارک شان در آسمان فضایل همچون آفتابی جهان تاب نور افشانی می کند، اخلاق والا و زیبای شان در مواجهه با مردم و حرمت گزاری به ایشان بی نظیر و شنیدنی است. اینک به فراخور این مقال کوتاه شمه ای از آیین مردم داری رسول الله ﷺ را از «شمائل ترمذی» به روایت هند بن ابي هاله با مختصر توضیحی تقدیم شما خوانندة عزیز می دارم:
«پیامبر علیه السلام زبان را جز به سخنان مفید و ارزشمند باز نمی کردند» از سخنان بیهوده و چرندیات جداً نفرت داشتند. سخن به حد ضرورت می گفتند و عبارات شان بسی رسا و درعین حال فشرده و کوتاه بود. «با یاران خویش انس و الفتی خاص داشته و از ایشان جدا نمی شدند» از حضور در جمع شان لذت می بردند، عزلت و گریز از جامعه، خوی وعادت ایشان نبود. روحیه ی اجتماعی قوی داشتند؛ گنجینه یی از انس و الفت بودند.
«بزرگوار هر قومی را گرامی داشته و آن را متولی امور قومش می ساختند» انسان های ارجمند در چشم شان عزیز بود و آن ها راشایستۀ سرپرستی امور مردم می دانستند.
«در صورت غیابت یاران شان، از ایشان تفقد و بازجوئی می کردند» حرمتی که به اطرافیان داشتند ایشان را وا می داشت تا پیوسته هریک را به یاد داشته باشند؛ غیابت هریکی ایشان را اندوهگین می کرد که مبادا دچارمشکلی شده باشد، لذا از احوالش معلومات می گرفتند و این درحق همه یکسان بود؛ چنان چه باری از احوال زنی پرسیدند که گاهی مسجد را جاروب می زد و از یکی دو روزی بدین سو معلوم نبود. گفته شد که او در گذشته است. یاران به خاطر زحمت ندادن پیامبرﷺ آن حضرت را در تشییع جنازه ی وي خبر نکرده بودند که این امر جناب ایشان را متاثرساخت، برسرقبر وی رفته و از نزدیک برایش دعا کردند.
«ازآن چه در میان مردم می گذشت پرس و جو می کردند» در برابر اوضاع جامعه بی خیال نبوده و در قبال آن ها احساس مسوولیت می داشتند. «آنچه نیکو بود مورد تحسین وحمایت شان قرار می گرفت و از بدی ابراز نفرت نموده و به تقبیح آن می پرداختند» درنگاه شان ارزش و ضد ارزش یکسان نبود؛ ارزش ها را پاس گذاشته و تقویت می کردند و بنیان زشتی ها را بامخالفت خویش متزلزل می ساختند.
«بهترین مردم در نزد ایشان کسی بود که خیرش به مردم بیشتر می رسید و بزرگترین جایگاه را نزد ایشان کسی داشت که با مردم همدردی بهتر؛ و از ایشان حمایتی قوی تر می نمود» گویا همدردی و همیاری با مردم را یگانه معیاری قرارداده بودند که بزرگ را ازکوچک و سره را از ناسره جدا می کرد؛ چیزی که بیانگر اوج مردم داری ایشان است.
«هیچ نشست و برخاستی نداشتند مگر این که در آن به یاد خدا می پرداختند» ذکر و یاد الهی در همه ی عرصه ها و حالات زنده گی شان متجلی بود.
«جای خاصی را در میان یاران برای خود نمي پسندیدند و هرکجا برابر می شد – و لو در آخر مجلس- می نشستند و دیگران را نیز بر رعایت این ادب اجتماعی توصیه می کردند» تشریفات تبعیض گونه در میان مسلمان ها برای آن حضرت ﷺ قابل تحمل نبود.
«توجه متساویانۀ ایشان با اهل مجلس در نگاه و گفتار و سایر امور، طوری بود که هریک از هم نشینان می پنداشت که جناب ایشان بیش از هرکسی او را گرامی داشته اند» طوری نبودکه سخن کسی را گوش داده و از برخی دیگر غافل شوند. حتی نگاه های شان هم تقسیم شده بود. توجه مساویانه با همه ی اهل مجلس را از حقوق و کرامت انسانی شان می دانستند.
«فراخ دلی و اخلاق ستودۀ شان همگان را در بر می گرفت» باران رحمتی بودند که بر سر همگان یکسان می باریدند.
«در نتیجه در مقام پدری مهربان برای آنان قرار داشتند و فقط این حق بود که درجات قرب اطرافیان را نزد آن حضرتﷺ تعیین می کرد؛ کما این که تقوی یگانه معیاری بود که فضیلت هر یکی بدان سنجیده می شد».
«حلم و حیاء و صبر و امانت از خصوصیات لاینفک مجلس شان بود» همه اهل بردباری و تحمل بودند. حیاء، آنان را از سخنان و حرکات بی جا مانع می شد. بدگوئی هیچ کس در آن نمی رفت و به آبروی کسی تاخته نمی شد؛ راز یکدیگر را فاش نمی کردند و بدخواه همدیگر نبودند.
«در مجلس آن حضرتﷺ آواز ها بالا نمی گرفت، تقوا اهل مجلس را وامی داشت که باهم مهربان باشند؛ بزرگ سالان مورد احترام و خوردسالان مورد شفقت و نوازش قرار می گرفتند. حاجتمند را جلو انداخته او را بر خود ترجیح می دادند. با اشخاص غریب و بیگانه ابراز انس و الفت می کردند» و این چنین در تربیتگاه آن معلم والا آبدیده و تربیت یافته شده بودند.
«همیشه تبسمی شیرین برلب داشتند» خوش روئی و برخورد شیرین شان حتی دشمنان را شیفتۀ جناب ایشان ساخته بود.
«نرمخو و اهل مدارا بودند و از ترشرویی و خورده گیری نفرت داشتند. سر و صدا و جنجال به پاکردن و بد زبانی، اصلا عادت شان نبود؛ نه کسی را زخم زبان می زدند و نه تملق کسی را می کردند».
«در بارۀ خود سه چیز را ترک گفته بودند: خودنمایی، زیاده حرفی و پرداختن به امور بی ارزش. و در برابر مردم نیز از سه چیز خودداری می کردند: از کسی بدگوئی نمي کردند؛ عیب کسی را بر رخ او نکشیده و از کسی عیب جوئی نمی کردند». «زبان جز به آنچه امید پاداش آن می رفت، نمی گشودند».
«و چون سخن می گفتند هم نشینان سر های شان را به زیر می انداختند، تو گوئی پرنده بر سرشان نشسته باشد و هرگاه سکوت می کردند آنان لب به سخن می گشودند. در حضورشان منازعه صورت نمی گرفت و در میان حرف های یگدیگر نمی تاختند» و این گونه ازجناب ایشان ادب آموخته بودند.
«از خندۀ یاران، ایشان نیز می خندیدند و از تعجب ایشان اظهار تعجب می کردند» و این گونه در همۀ امور با ایشان مشارکت نموده و خود را جدا از ایشان و بی پروا به امور آنان نمی دانستند.
«درشت حرفیِ بعضی افراد تازه وارد و تهذیب نیافته را تحمل می کردند» و ازآن برافروخته نشده و اقدام به انتقام نمی کردند.
«اطرافیان را توصیه می کردند تا حاجت حاجتمندان را به ایشان برسانند» و جناب شان را در ادای رسالت و عمل به احساس انسان دوستی شان کمک کنند.
این بود شمه ی از اخلاق اجتماعی پیامبر اسلام در ارج گذاری به مقام و کرامت انسانی. پس چه نیکو است که کمر همت بسته و با جدیت تمام به سوی آن قلۀ تعالی عروج کنیم و به آن اخلاق ستوده اقتدا نماييم؛ از الله عزوجل توفیق عمل خواهانم.