فضایل اخلاقي ابوبکر صدیق رض
حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم در طی بیست وسه سال دعوت شباروزی خویش نسلی را تربیت نمود که هر کدام به شخصيتي الگو مبدل گردید و از مبادی و شخصیت اسلامی به خوبی نمایندگی می کرد، بل می توان گفت که رسول خدا صلی الله علیه وسلم از آن انسان های بدوی شتر چران، اعجوبه های انسانی وتشکلی هم آهنگ وبی مانند درست نمود.
مردمی شدند با ایمانی عمیق وفراگیر، که در روز مانند شیر بر دشمن حمله می کردند و شبانگاه در راز ونیاز پروردگار خویش ضجه می کشیدند؛ نسلی که به خاطر دفاع از مقدسات و گسترش عقیده اسلامی حاضر به هر نوع قربانی بودند.در اینجا به گوشه ای از فضایل اخلاقی آن نسل قرآنی بی مانند می پردازیم:
(1) ابوبکر صدیق رضی الله عنه
حضرت ابوبکر صدیق -رضی الله عنه- شخصی بود که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وسلم، اخلاق اسلامی به بهترین شکل، در وی تجسم یافته بود. مهمترین صفات او عبارت بودند از: اعتقاد راسخ به الله وایمان صادقانه وخالص، کثرت علم شرعی، ثقه واعتماد به الله، قدوه بودن، صدق وراستی، امانتداری، شجاعت، مروت، زهد، حب قربانی، تواضع، قبول نصیحت، حلم وبردباری، صبر وشکیبایی، همت عالی، حزم وقاطعیت، اراده قوی واستوار، عدالت، قدرت حل مشکلات، یقین، عزت نفس، تیز هوشی، تلاشگری، قدرت انتخاب همکاران خوب وغیره که در اینجا به طور نمونه شماری از آنها را بیان می نماییم:
الف: مسابقه در امور خیر:
ابوبکر صدیق رضی الله عنه در هر کار خیری نسبت به دیگران سبقت می جست، به گونه مثال: روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید: چه کسی از شما امروز روزه دارد است؟ ابوبکر جواب داد: من، پرسید: کدام یکی از شما امروز جنازه ای را مشایعت کرده؟ ابوبکر جواب داد: من، پرسید: کدام یکی از شما امروز به مسکینی غذا داده است؟ ابوبکر جواب داد: من، سپس پرسید: کدام یکی امروز بیماری را عیادت کرده ؟ ابوبکر جواب داد: من. سپس آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمود:« در هرکسی که این اوصاف جمع شود بهشت برایش لازم می گردد» .
در روایات آمده است: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم برای غزوه تبوک آمادگی می گرفت،از صحابه خواست که هرکسی مقداری از مال ودارایی خود را در راه اسلام خرج کند تا ارتش مسلمین را بدان مسلح سازند، حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه نیم دارایی خود را برای پیامبر صلی الله علیه وسلم حاضر نمود، ولی ابوبکر صدیق رضی الله عنه همه دارایی خود را برای پیامبر صلی الله علیه وسلم تسلیم نمود وبرای خانواده اش هیچ چیزی از دارایی نگذاشت.
ب: قاطعیت وشجاعت:
زمانی که ابوبکر صدیق رضی الله عنه به خلافت رسید تعداد زیادی از مردم جزیره عرب از اسلام روی برتافتند وعده ای هم از پرداختن زکات امتناع کردند، جز حجاز هیچ جای دیگری بر اسلام باقی نمانده بود. وقتی این حالت رخ داد، حضرت ابوبکر رضی الله عنه با قاطعیت تمام لشکریان اسلام را جمع کرد و برای تنبیع مرتدین و بازگردانیدن آنها به دامن اسلام اقدام نمود و توانست در ظرف کمتر از یک سال تمام آن مناطق مرتد شده را به قلمرو اسلام باز گردانیده و رهبران مرتد شده را تارو مار گرداند.
ج: راز داری:
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در نگهداری اسرار خیلی دقیق و کوشا بود. روزی حضرت عمر رضی الله عنه، دخترش حفصه رضی الله عنها را که تازه بیوه شده بود به حضرت ابوبکرصدیق رضی الله عنه پیشکش نمود تا با وی ازدواج کند ولی ابوبکر صدیق رضی الله عنه خاموش ماند و جواب مثبت یا منفی نداد، حضرت عمر رضی الله عنه چند روزی برایش انتظار ماند، تا آنکه حفصه رضی الله عنها در نکاح پیامبر صلی الله علیه وسلم درآمد، آنگاه ابوبکر صدیق رضی الله عنه به حضرت عمر(رض) گفت: شاید تو در دل خود چیزی داشته باشی، من روز از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیدم که به نکاح دخترت حفصه علاقه نشان داد و از او یاد آور شد، من نخواستم که راز آن حضرت را فاش سازم بنا برآن خاموش ماندم و جواب مثبت یا منفی ندادم ومنتظر ماندم، اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم نمی گرفت من اقدام می کردم.
د: فداکاری و ایثارگری:
آن حضرت نمونه فداکاری و ایثارگری به شمار می رفت، همه دارایی خود را در راه نشر اسلام ودفاع از مظلومین در مکه به مصرف رساند، همه اعضای فامیل خود را در شب هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم، در خدمت آن حضرت قرار داد، به هیچ عنوان ترس به دلش راه نیافت، در سخت ترین شرایط در کنار پیامبر صلی الله علیه وسلم ایستاد، واز هیچ فداکاری ای دریغ نداشت.
هـ: دور اندیشی:
حضرت ابوبکر صدریق رضی الله عنه مردی دور اندیش بود، همین که از جنگ با مرتدین فارغ گردید و خواست به عوض آنکه این لشکریان آماده را به خانه های شان روانه کند آنها را برای نشر اسلام به سوی روم وفارس بسیج و رهسپار گردانید، که بعد از چند سال محدودی به فتح هردو امپراطوری انجامید.
و: زهد و ورع:
حضرت ابوبکر رضی الله عنه مردی زاهد پیشه و بیزار از حب دنیا بود، گویند لحظه ای که از دنیا رحلت می کرد از مال دنیا هیچ چیزی نداشت. هر بار که غذا می خورد از خادم خود می پرسید که مصدر این غذا از کجاست؟ او برایش شرح می کرد، هرگاه اطمینان می یافت می خورد والا از خورد غذای مشکوک خود داری می ورزید، روزی خامش مقداری غذا برایش داد و او فراموش کرد که از وی بپرسد ولی بعد از خوردن از او پرسید دید که مصدر غذا چیزی مشکوک است، لذا دست خود را به گلوی خود کشیده همه آن غذا را استفراغ نمود.
ز: عفت وپاکدامنی فکری و اخلاقی:
حضرت ابوبکر هم ازنظر فکری و هم از نظر اخلاقی پاکدامن بود به گونه ای که حتی در دوران جاهلیت هم هیچگاهی به بت سجده نکرده بود و شراب نه نوشیده بود. آن بزرگوار داستانش با بتها را حکایت می کند ومی گوید: وقتی تازه به نو جوانی رسیده بودم پدرم ابو قحافه مرا به جایی برد که در آن چندین بت وجود داشت و به من گفت: این خدایان بلند مرتبه ات هستند، وسپس مرا با بتها تنهاگذاشت وخود بیرون رفت، به یک بت نزدیک شدم و گفتم: من گرسنه هستم به من غذا بده، از او جوابی نشنیدم، گفتم: برهنه هستم برایم لباس بده، جوابی نداد، با سنگ بزرگی برسرش کوبیدم تا آنکه به زمین افتاد.