عامل های شکل دهنده پدیده تعصب
(1) عدم آگاهی دقیق از اساسات دین مقدس اسلام:
در جغرافیای اسلامی عدم آگاهی از اساسات دین مقدس اسلام یکی از عامل های تاثیر گزار و عمده در ترویج پدیده تعصب و تعصب گرایی است . بیشتر حلقات خاص در چنین جامعه هایی که سطح آگاهی مردم از دین اسلام پایین است میکوشند مردم را در تاریکی و جهالت نگهداشته و به نام سمت , قوم , زبان…. بر مردم حکومت کرده خود را نخبه ساخته و به هدف های که در ذهن دارند دست یابند . در صورتیکه فردی از اسلام آگاهی دقیق داشته باشد هیچگاهی تعصب گرا نخواهد بود از این رو میتوان گفت که عدم آگاهی دقیق از اسلام در مملکت های اسلامی به شمول افغانستان از جمله مولفه های عمده شکل گیری پدیده تعصب به شمار می آید.
(2) تقلید بدون تحلیل:
تقلیدی ساختن زنده گی اجتماعی هم از جمله عامل های تعصب است . بدون آنکه یک فرد در یک جامعه زنده گی نسل های ما قبل خود را مورد تحلیل قرار دهد به پیامد های مثبت و منفی آن فکر نماید , به تقلید و کاپی برداری شیوه و روال زنده گی آنها میپردازد . به گونه مثال در گذشته روابط میان دو گروه مردم در یک جامعه روی یک سلسله دلیل های موجه یا غیر موجه به وخامت گراییده بوده نسل نوین به جای اینکه در صدد حل این اختلاف ها از طریق راه صلح آمیز آن شوند در صدد ادامه این اختلاف میشوند، تعصب و تضاد خود را در مقابل همدیگر بیشتر و بیشتر میسازند که در این میان گروه های استفاده جو از وضعیت حاکم استفاده سو نموده و آتش تعصب و تبعیض را شعله ور تر میسازند . اگر از ایشان پرسیده شود که چرا در مقابل همدیگر تعصب دارید پاسخ شان اینگونه خواهد بود : که این تعصب مان ریشه چندین ساله دارد.
(3) محرک های بیرونی:
محرک های بیرونی یعنی گروه ها و حلقات خاص که در پی تامین منافع شخصی شان در یک مرز و بوم خارجی اند نیز تعصب را یکی از راه های رسیدن به هدف های شان میدانند . محرک های بیرونی در نخست به گروه های مورد نظر شان که میدانند از آنها در تعصب و تضاد میتوانند استفاده کنند آن ها را معتقد میسازند که میان آنها نزدیکی فرهنگی , سمتی , زبانی وجود دارد آرام آرام آنها را از قوم های دیگر مملکت شان دور میسازد تا بتواند به ساده گی آنها را دستخوش هدف های خاص خود ساخته و منافع شخصی خود را تامین کنند.
(4) تعصب:
تعصب خود در ذات خود یک عامل در ترویج پدیده تعصب است . هر فرد زمانیکه به علت وجود تعصب آسیب را متقبل گردد خود یک تعصب گرا میگردد . مورد قابل نگرانی همین است چون که افکار و رویه یک متعصب تاثیر مستقیم بالای سایر افراد جامعه بشری دارد. در کشورهای چند قومی و چند نژادی این عامل بیشتر رواج پیدا می کند؛ زیرا بعضی از اقوام ساکن آن مملکت برای خود حق بیشتر از استحقاق خویش می خواهند و اقوام دیگر را به باد مسخره و انتقاد می گیرند و خود را بالاتر و برتر معرفی می دارند و این کار آنها در میان اقوام دیگر واکنش ایجاد می کند و آنها را نیز به ساحه تعصب سوق می دهد.
(5) خانواده و محیط:
خانواده و محیط اجتماعی مهد پرورش هر عضو یک جامعه انسانی است . اگر ژرف و دقیق تر بنگریم این خانواده و محیط اجتماعی است که هر گونه بخواهد نسل نوین را به جامعه تقدیم میکند . خانواده و محیط اجتماعی از مولفه های عمده در القای تعصب میباشد چون زمانی که یک نوزاد به دنیا میاید تا بزرگ میشود هر عمل خانواده و محیط اجتماعی برایش اخلاقی محسوب شده و عمل اخلاقی دیگران را در صورت اخلاقی بودن آن غیر اخلاقی محسوب میکند . در برخی موارد دیده شده است که در ذهن افراد از دوران طفولیت تعصب القاء میشود که همراه به افزایش سن، تعصب در ذهن فرد هم افزایش پیدا میکند.
(6) کارکرد های دوگانه حکومت:
زمانیکه یک حکومت در اجرای برنامه های انکشافی , خدمت برای مردم , ساختار نظام قوم , سمت و زبان را معیار قرار دهد به گونه مستقیم در افزایش پدیده تعصب نقش دارد.
(7) نخبه های تعصب گرا:
افرادی که با استفاده از عدم آگاهی , ارزش ها و احساسات مردم توانسته اند خود را نخبه بسازند که در اصل فقط هدف شان رسیدن به قدرت و ساختن نفوذ سیاسی برای خود است . این نخبه ها به بهانه حمایت از زبان , سمت و قوم عوام فریبی نموده در این میان خود را مطرح ساخته تا جایگاه و قدرت سیاسی در جامعه پیدا کنند. چه بسا افراد و نخبه های سیاسی اند که دامن زدن به تعصب را وسیله مطرح ساختن خویش می پندارند و بدین وسیله از عاطفه اقوام دردمند خویش استفاده سوء می کنند تا شانه های آنها به عنوان پله استفاده کرده از آن بالا بروند و برای خود شان جایگاه اجتماعی دست وپا کنند.