زندگینامه امام بخاری رحمه الله تعالی
امام بخاری رحمه الله
درین مقاله در صدد بیان زندگینامه امام بزرگوار و محدثی توانا و عالم جلیل القدر آشنا می شویم آری ایشان امام ائمه و شيخ حفاظ امت، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره بن بردزبه ، رحمه الله مي باشد كه به امام بخاري رحمه الله مشهور است، امام بخاری در بخارا در سال 194 هجري متولد شد.
پدر امام بخاری، اسماعيل دو پسر داشت: احمد و محمد. محمد (امام بخاري) فرزند دوم اسماعيل است.
هنوز مدت كوتاهي از تولدش نگذشته بود كه پدرش اسماعيل از دنيا رفت و امام بخاري يتيم شد. مادرشان عهده دار مسئوليت تربيت آنان گرديد.
بردزبه جد امام بخاري قبل از فتح ايران، زندگي مي كرد و آيين زرتشتي داشت و بر همين آيين از دنيا رفت. خانواده بردزبه در بخارا يكي از شهرهاي خراسان بزرگ آن زمان سكونت داشت و اين منطقه در نيمه قرن اول هجري توسط فرمانده قهرمان، مسلم بن قتيبه رحمه الله فتح گرديد.
مغيره جد سوم امام بخاري توسط يمان بن جعفي والي خراسان به دين اسلام گرويد و پسر مغيره ـ ابراهيم ـ مانند پدرش گمنام زيست و گمنام از دنيا رفت. افراد اين خانواده همگي به زراعت و كشاورزي مشغول بودند و اولين كسي كه در اين خانواده به تحصيل علم پرداخت پدر امام بخاری اسماعيل بن ابراهيم بود. او در مجالس علماء شركت مي كرد، و به سرزمينهاي مختلف مهاجرت مي كرد تا با ائمه و صالحين ملاقات كند و از آنان علم حديث و علم فقه را فرا گيرد. از كساني كه از آنان حديث شنيد مي توان انس بن مالك را نام برد.
در كودكي براي محمد حادثه تلخ و ناگواري اتفاق افتاد كه باعث نگراني مادرش شد و خواب و استراحت را از او ربود و آن كور شدن چشمان محمد بود. مادر پرهيزگار دست به دعا و نياز به سوي پروردگارش دراز كرد و شب و روز به ذكر، نماز و دعا مشغول شد تا اينكه ابراهيم خليل عليه السلام را شبي در خواب ديد كه به او گفت:
((اي زن! خداوند دعا و گريه ات را اجابت كرد و بينايي فرزندت را باز گرداند.))
مادر از خواب پريد. . . در حالي كه كلمات مژده ((ابراهيم خليل)) همچنان در گوشش طنين انداز بود. . . محمد را در حالي يافت كه بينايي خود را باز يافته بود. . . همان طور كه ابراهيم خليل به وي بشارت داده بود.
حضرت امام محمد بن اسماعيل بخاري رحمه الله تعالي، يكي از بزرگترين شخصيت هاي علمي تاريخي جهان است، كه در پرتو اسلام و قرآن و سنت، به چنان مقام علمي والايي دست يافته است.
محمد به ده سالگي نرسيده بود كه قرآن كريم را حفظ كرد و مبادي علوم دين و بسياري از احاديث نبوي را در مكتب خانه اي در بخارا فرا گرفت.
امام بخاري در پانزده سالگي به همراهي مادر و برادر بزرگش احمد جهت اداي فرضيه ي حج به مكه مكرمه مسافرت كرد در آنجا امام تصميم گرفت كه چند سالي را در سرزمين حرم بگذراند.
امام بخاري سه سال در مكه اقامت كرد كه در اين مدت با مذاهب اصولي و كلامي اهل راي آشنا شد. . . سپس امام از مكه معظمه عازم مدينه نبوی شد.
و در آنجا به تاليف كتاب (التاريخ) كه دائره المعارفي بي نظير محسوب مي شود مشغول شد كه در شبهاي مهتابي بين منبر و روضه مبارك پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به نوشتن آن مي پرداخت. و از آنجا به بغداد و سایر کشورها سفر های داشت.
امام در مدت يك سال اقامت خود در مدينه منوره كتاب (التاريخ الكبير) را تاليف كرد.
و امام تألیفاتی زیادی دارد مگر تعداد بسياري از مردم از تاليفاتش فقط ((الجامع الصحيح)) را مي شناسند. امام پيش نويس كتاب (الجامع الصحيح) را در حرم شريف آغاز نموده و تاليف كتاب (صحيحش) شانزده سال طول كشيد. و از مهمترين شروح اين كتاب مي توان (فتح الباري) اثر امام حافظ بن حجر عسقلاني و عمدة القاری اثر امام بدر الدین العینی را نام برد.
امت اسلامي كتاب الجامع الصحيح را مورد قبول خويش قرار داده است و به حجيت آن معترف است و تا امروز هم به آن احتجاج مي كند و آن را معتبرترين كتاب بعد از كتاب خداوند محسوب مي كند.
امام بخاري رحمه الله وقتي به مكه مكرمه رفت در سرزمين حرم نزد محدثان و مشايخ بزرگ به فراگيري علم حديث مشغول شد تا اندوخته هاي علمي خود را بيافزايد. . . در مكه از محضر چهره هاي شاخص بارز علم حديث همچون احمد بن محمد الازرقي و اسماعيل بن سالم الصايغ و ديگر حافظان بزرگ. . . . بهره برد. و سفري به بصره نيزكرد،
يوسف بن موسي مروزي ورود او را به بصره به نحو بسيار جالبي بيان مي كند و مي گويد:
((در مسجد جامع بصره بودم كه صدايي شنيدم: اي اهل علم! محمد بن اسماعيل البخاري به بصره آمده است براي كسب علم و دانش به نزد او برويد.))
وقتي كه محمد بن يسار خبر آمدن امام بخاري به شهر بصره را شنيد فرمود:
((سيد و سرور فقيهان، امروز به شهر بصره آمده است.))
و سپس امام بخاري وارد شهر بغداد شد. . . . و آن چنان استقبالي اهل بغداد از او به عمل آوردند كه كسری و قيصر در اوج قدرت و سلطنت خويش نديده بودند. مردم براي استقبال او كيلومترها تكبير گويان از شهر خارج شدند، بر مركبش درهم و دينار نثار مي كردند و نقل و نبات و شيريني بين يكديگر توزيع مي كردند.
اين تكريم و احترام به خاطر شخص او نبود بلكه به خاطر علمي بود كه در سينه اش حمل مي كرد و در حافظه اش موجود بود و آنرا بدون هر گونه شك و ترديدي به مردم تقديم مي كرد.
مگر در آنجا حفاظ حديث قبل از آمدن امام بخاري(رحمه الله) چاره اي انديشيدند و جلسه اي گرفتند و به تبادل آراء و نظريات پرداختند. . . تا اينكه براي كوبيدن اين امام بزرگوار نقشه اي كشيدند و نقشه عبارت از اين بود كه اسناد و متن يكصد حديث را تغيير دهند، اسناد يك حديث را در اسناد حديث ديگر و اسناد متن را در متن ديگر ادغام كنند. . . اين احاديث را ده نفر و هر نفر ده حديث را بيان كند و هر وقت كه امام بخاري حلقه حديث خود را داير كرد اين احاديث را از او بپرسند.
اگر امام بخاري حديثي را كه متن يا اسناد آن مقلوب باشد تاييد كند. . . هيبت و شوكتش از بين مي رود پس در (مقابله با آنها) حافظه اي قوي و ذهني حاضر و آماده لازم است و خداوند متعال اين مواهب را به او بخشيده بود.
هزاران نفر منتظر بودند تا امام بخاري در حلقه درسش به روايت حديث بپردازد و به سوالات حاضرين پاسخ دهد، در مجلس گروهي از محدثين حضور داشتند كه اين احاديث را به خوبي حفظ کرده بودند. هنوز دقايقي از تقرير او نگذشته بود كه نفر اول از آن ده نفر بلند شد و از امام بخاري حديثي پرسيد كه از نظر سند و متن مقلوب بود امام در جواب فرمودند: (آنرا نمي شناسم) به همين ترتيب ده حديث آن تمام شد و امام در جواب مي فرمود: ((آن را نمي شناسم)).
حاضرين مجلس دو گروه شدند: گروهي مقلوب بودن احاديث را مي دانستند و به يكديگر نگاه مي كردند و اظهار امام بخاري را تاييد مي كردند. و گروهي به حديث آشنايي نداشتند و امام بخاري را به عجز و ناتواني و عدم شناخت متهم مي كردند. . . . درجه حرارت مجلس به اوج خود رسيده بود و امام بخاري همچنان با هيبت و وقار و سكون و آرامش به آنان نگاه مي كرد.
. . . و كسي نمي توانست نتيجه آن را پيش بيني كند سپس نفر دوم از آن ده نفر براي كوبيدن امام بخاري برخاست. بين او و امام بخاري نفس گفتگو انجام گرفت كه با نفر اول صورت گرفته بود. اهل حديث تعجب و حيرت مي كردند، سپس نفر سوم از آن ده نفر برخاست و اينچنين يكي بعد از ديگري بلند شدند تا اينكه آن ده نفر تمامي يكصد حديث مقلوب را ارائه كردند. . . امام بخاري جزء جمله ((آن را نمي شناسم)) چيزي نمي گفت.
وقتي كه امام بخاري متوجه شد ديگر كسي نيست تا از او حديثي بپرسد به تصحيح احاديث يكي بعد از ديگري ادامه داد تا اينكه متون احاديث را به اسناد آنها و اسانيد را به متون آنها مطابقت داد.
مجلس به يك باره تكان خورد و اهل حديث در بغداد به قدرت حافظه امام و به دقت روايت حديث او اقرار كردند. . . و در بغداد و هر جاي ديگر به آنچه كه در مجلس امام بخاري اتفاق افتاده بود، نقل كلام مي شد.
زندگي امام بخاري در بغداد منحصر به نوشتن حديث نبود بلكه با ائمه مورد وثوق ديدار مي كرد و از علم آنان استفاده مي نمود. همان طوري كه آنان نيز از درياي دانش بيكران او بهره مي بردند و از او ستایش می کردند طوريكه امام احمد بن حنبل در باره اش به دوستانش مي فرمود: ((خراسان كسي را مانند محمد بن اسماعيل تولد نكرده است.))
و همه ثقات و مجتهدين شهادت داده اند كه در زير سايه آسمان از امام بخاري عالم تر و حافظ تر به حديث رسول الله وجود ندارد.
امام بخاري از جایگاه خاصی در نزد علمای آنزمان برخوردار بود، ایشان را محمد بن بشار العبدي عزت و قدر مي دادند و همچنین جايگاه ويژه اي در نزد امامي بزرگوار چون علي بن المديني داشت
و بعضي از علماء راجع به كتاب الجامع الصحيح كه بيشتر مردم آنرا صحيح بخاري مي نامند چنین فرموده اند:
كسي كه مي خواهد در محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حاضر شود كتاب (الجامع الصحيح) را بخواند.
كسي كه مي خواهد با صحابه زندگي كند. كتاب (الجامع الصحيح) را بخواند.
كسي كه مي خواهد ماهيت سنت نبوي را درك كند كتاب (الجامع الصحيح) را بخواند.
كسي كه مي خواهد مسير زندگي اش را مشخص كند كتاب (الجامع الصحيح) را بخواند.
كسي كه مي خواهد خود را از پستي و فرومايگي دنيا نجات دهد بايد بدان چه كه در (الجامع الصحيح) وارد شده است عمل كند.
كسي كه مي خواهد عصر نبوت را مجسم كند، تصوير آن را از (الجامع الصحيح) بيابد.
كسي كه مي خواهد پله هاي رفيع اخلاق را بپيمايد راهنماي او بايد (الجامع الصحيح) باشد.
در اين كتاب (الجامع الصحيح) دو مورد بسيار با اهميت و بزرگ يافت مي شود. ((عظمت مطالب و محتواي كتاب و عظمت مولف و نويسنده آن.))
از خصوصيات و صفات بارز امام بخاري اين بود كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را بيشتر از جانش دوست مي داشت و همه وجودش از تار و پود محبت نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بافته شده بود و هر يك از لحظات زندگي اش با علاقه به او سپري مي شد.
از نشانه هاي اين محبت اين است كه به منظور تكريم و اجلال آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم كتاب (التاريخ الكبير) را با شرح زندگي كساني كه نام محمد دارند شروع مي كند سپس روش علمي خويش را ادامه داده و اسامي را بر اساس حروفي الفبايي ذكر مي كند.
وقتي امام بخاري به سمرقند رفت همانند آنچه كه براي او در بغداد اتفاق افتاده بود در سمرقند نيز اتفاق افتاد. در سمرقند چهارصد از كساني كه در علم حديث آشنايي داشتند آنها هفت روز گرد هم آمدند تا نقشه اي براي كوبيدن امام بخاري طراحي كنند. . . اسناد شام را در اسناد عراق و اسناد يمن را در اسناد حرمين تداخل دادند که امام از همه امتحانات و توطئه های آنها به سرفرازی بیرون آمد و بعد از اينكه امام بخاري مجالس حديث خود را برگزار كرد. تمامي مردم براي استماع حديث از او، مجلس محمد بن يحيي را ترك كردند. پس از آن بدبختي ها و مصيبتها يكي بعد از ديگري شروع شد.
امام محمد بن يحيي ذهلي مجلس حديث خود را در مسجد جامع نيشابور برگزار مي كرد. مگرجز اندك معدودي از عامه ي مردم در آن شركت نمي كردند. و او از روي گرداني مردم از مجلسش آزرده و پريشان شد. در نتيجه شروع به نقشه كشي و توطئه چيني و برنامه ريزي عليه امام بخاري نمودند. كه بر اثر آن، مردم در امور دين به امام بخاري توجه نكنند و مراجعه ننمايند.
امام محمد بن يحيي توسط اطرافيانش وسوسه شد تا به يك نفر ماموريت دهد تا توطئه چيني كند و در مجلس درس و وعظ امام آشوب و فتنه بر پا كند. تا او را به چيزهايي متهم كند كه او از آنها پاك و مبرا است.
طوریکه در یکی از مجالس امام بخاری رحمه الله شخصي بدون اينكه اجازه بگيرد، به پا خواست و از امام بخاري پرسيد:
– اي ابو عبدالله. ((قرآن مخلوق است يا غير مخلوق؟؟))
به او گفت:
– ((قرآن كلام خدا و غير مخلوق است، و افعال بندگان مخلوق به شمار مي روند))
بار ديگر در مجلس سر و صدا به پا خاست و امام بخاري يك بار ديگر بر توطئه گران و فتنه جويان پيروز شد.
بلآخره ساحه را بالای امام بخاری رحمه الله تنگ ساختند امام از منزلش بيرون نمي آمد و مجلس املاء حديث برگزار نمي كرد و كسي جز امام مسلم بن حجاج و احمد بن سلمه به ملاقاتش نمي رفتند. . . به كساني كه هنگام نماز به آنان برخورد مي كرد مي فرمود:
((هر كس گمان مي كند من گفته ام ((قرآن مخلوق است)) او دروغگو است. من هرگز چنين نگفته ام ((افعال بندگان مخلوق هستند)). ودر مقابل استادش امام يحيي با ادب و فروتني و تواضع رفتار مي نمود. امام بخاري از تهمت ها و افتراء هايي كه به او نسبت مي دادند پاك و مبرا بود. . . ولي چه كار مي توانست انجام دهد و شيوخ نيشابور با زبانهاي تند و تيز نسبت به او بد و ناسزاگويي مي كردند. . بلآخره با خود تصميم ترک کردن شهر را گرفت و مجبور شد بدون خداحافظي نیشابور را ترك كند. در شبي كه مي خواست نيشابور را ترك كند، احمد بن سلمه به تنهايي به ديدارش آمد و امام بخاري در تاريكي شب به سوي بخارا، زادگاهش به حركت در آمد و در آن لحظات به احمد بن سلمه، در حالي كه او را در آغوش گرفته بود فرمود:
((اي احمد – اين مرد (يعني – محمد بن يحيي) به خير و بركتي كه خداوند به من عنايت فرموده بود حسد ورزيد. . . دانش موهبتي است كه خداوند به هر كس بخواهد اعطاء مي كند. . . اما مسئله مخلوق بودن قرآن كه امام احمد بن حنبل – رحمه الله تعالي – در آن راه، به دليل رد آن متحمل سختيها و مشقات بسيار گرديد تا جايي كه به مسن بودنش هم رحم نكردند، و او را تازيانه زدند. من با معتزله در اين امور مخالفت مي كنم. . . و هنوز مي گويم و تكرار مي كنم كسي كه اقرار كند قرآن مخلوق است، كافر محسوب مي شود.
سپس به سوي بخارا حركت كرد و اين آخرين مسافرت و هجرت او بود.
گويا امام بخاري نمي دانست كه سفرش به بخارا آخرين مهاجرت و سفر او در دنيا باشد.
مردم شهر بخارا از خبر آمدن امام بخاري مطلع گشتند و در جشني بزرگ كه دوستي و محبت بر آن سايه افكنده بود، بيرون آمدند و در پیشاپیش همه، خالد بن احمد، امير بخارا قرار داشت.
مردم با مشاهده چهره نوراني امام بخاري شروع به تكبير گفتن نمودند و درهم و دينار و شيريني بر رسم آن روزگار، نثار كردند.
بعد از مدتی، امير بخارا از امام بخاري خواست كه مجالس درس خصوصي براي فرزندانش برگزار كند
مگر امام قبول نکرد و به فرستادة امیر چنین فرمود:
((من علم و دانش را ذليل نمي كنم و آن را به دروازه هاي مردم نمي برم، به امير بگو اگر چنانچه چيزي مي خواهد در مسجدم حضور يابد. يا به منزلم و اگر اين كار را نمي پسندد، او سلطان است و قدرت دارد و مي تواند مرا از عقد مجلس علم باز دارد، تا اينكه من در نزد پروردگارم، روز قيامت عذر داشته باشم و من علم و دانش را پنهان نمي كنم.))
فرستاده امير بازگشت در حالي كه از شگفتي دست در دست مي ماليد.
محمد بن يحيي ذهلي اخبار امام بخاري را پيگيري مي كرد و حركات او را لحظه به لحظه در كنترل داشت و براي او گزارش مي شد؛ او نامه اي به امير بخارا نوشت و او را به تبعيد امام بخاري تشويق كرد
همان طوري كه امام بخاري از نيشابور در تاريكي شب بيرون آمد، از بخارا نيز در تاريكي شب بيرون آمد بدون آنكه كسي متوجه شود به سوي روستاي خرتنك كه در نزديكي سمرقند قرار داشت، حركت كرد. . . و به نزد، يكي از نزديكانش در آن روستا رحل اقامت افكند. در تاريكي شب به نماز خواندن مي پرداخت و با پروردگار راز و نياز مي كرد، و مي فرمود: ((اللهم انه قد ضاقت علي الارض بما رحبت، فاقبضني اليك))
((بار الها، زمين با تمامي گشادي و فراخي بر من تنگ شده است پس مرا به سوي خود فرا خوان)).
و شب عيد فطر سال دويست و پنجاه و شش هجري شب شنبه بود كه وفات يافت. . . و در روز عيد فطر در روستاي ((خرتنك)) كه سيزده روز به سن شصت و دو سالگي اش مانده بود به خاك سپرده شد.
وقتي كه در خاك دفن شد، از قبرش بوي خوشي، معطرتر از مشك به مشام رسيد
كه باعث شگفتي مردم شد و جايگاه والاي امام بخاري براي حاسدين مشخص گرديد و برخي از آنان بر مزارش رفتند و اظهار توبه و ندامت و پشيماني كردند. . . اما كساني كه سبب تبعيد و اذيت و آزارش گرديدند، خداوند آنان را براي كساني عبرت مي گيرند، مورد عبرت قرار داد و به جزاي اعمالشان رساند.
تعدادی از تاليفات امام بخاري به ترتيب ذيل هستند:
– الجامع الصحيح
– الأدب المفرد
– رفع اليدين في الصلاه
– برالوالدين
– التاريخ الصغير – الجامع الكبير
– المسند الكبير – التفسير الكبير
– كتاب الاشربه – – كتاب أسامي الصحابه
– كتاب المبسوط – كتاب العلل
– كتاب الفوائد – كتاب سنن الفقهاء
– كتاب قضايا الصحابه و التابعين
تعدادي از اين كتابها چاپ و تعدادي ديگر هنوز خطي و چاپ نشده اند.
بدون ترديد امام يكي از معجزات اسلام است، كه در صحنه زندگي اجتماعي و علمي پديدار گردیده است.
براي طلب حديث سفرهاي متعدد و طولاني در سرزمينهاي مختلف اسلامي انجام داد.
واينك نكاتي را در اين مقدمه لازم مي دانم يادآوري نمايم تا ان شاءالله. . . زمينه ي ارتباط نسل جوان حاضر با گذشته ي پر افتخار برقرار گردد ،اما نكات مورد تذكر بشرح ذيل است:
1- امام بخاري در دوران كودكي پدرش را از دست داد و يتيم شد، گويا ارتباط عميقي بين زندگاني او و پيامبر اسلام حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم برقرار بوده است.
اين نكته اين پيام را در پي دارد، كه در ميان يتيمان و طبقات نيازمند جامعه، استعداد هاي بسيار بزرگي وجود دارد كه مسئولين امور نبايد از آن غافل بمانند.
2- مادر امام بخاري يك مادر نمونه است زيرا او در جهت تربيت فرزند يتيم خود از هيچ كوششي دريغ نورزيد، و بلكه تلاشهاي عاشقانه ي مادرش براي رشد امام بخاري سنگ زير بناي شخصيت اين انسان بزرگ شمرده مي شود. پس مادران مي بايد اين نكته را همواره مورد توجه قرار دهند.
3- امام براي كسب علم و فضيلت علاوه بر مسافرتهاي طاقت فرسا، رنجهاي بسياري را تحمل كرد پس بايد دانست كه: (نامبرده رنج گنج ميسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد.)
4- دقت و هوشياري از صفات بارز امام بخاري بوده است، به طوري كه دقت ظريف و دور نگري و توجه دقيق او به امور بوده است كه زمينه ي كمال او را فراهم ساخته است، و بديهي است كه انسانهاي كم دقت در زندگي كمتر موفق مي شوند.
5- ايمان عميق به خدا و قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم يكي از اركان مهم موفقيت اين رادمرد ميدان علم و تحقيق بوده است،.
6- امام بخاري در ميدان عمل و تقوا و پرهيزگاري نيز نمونه و الگو بوده است، بطوري كه ارتباط محكم او با خدا هرگز قطع نمي شد و لحظه اي از ياد خدا غافل نبود و قبل از هر تحقيقي وضوء مي گرفت و نماز بجاي مي آورد.
7- يكي از خصوصيات امام بخاري نرفتن به دربار حكام و شاهان بوده است، اگر چه به اين خاطر مورد بي مهري قرار گرفته و حتي مورد آزار و اذيت نيز قرار گرفته است.
8- ترك شبهات و موارد مشكوك از جمله صفات آشكار امام بخاري است زيرا او از ميان صدها هزار حديث جمع آوري شده، فقط هفت هزار را به رشته تحرير در آورده است.
9- بي اعتنايي به ماديات و توجه به كار و تلاش علمي و تحقيقي، او را از بدگويي ديگران بازداشته به طوري كه هرگز از كسي به بدي ياد نكرده است.
10- در بذل و بخشش و مردانگي سر آمد روزگار بود، بطوري كه جامه اش را به فقيري بخشيده، و بخاطر نداشتن جامه مدتي در منزل محبوس مانده است.
11- از قرآن و تلاوت قرآن سير نمي شد و همواره از آن احساس حلاوت و لذت مي نمود و بهترين اوقات او با قرآن سپري مي شد.
12- در سماحت و بلند نظري و وسعت ديد سرآمد بود، به طوري كه مقابل مخالفانش كه بر عليه او توطئه مي كردند، چنان ظاهر مي شد كه گويا هرگز به او بدي نكرده اند و بدي را با نيكي پاسخ مي داد.
13- همواره در مناجات با خدا به سر مي برد، و از مناجات خسته نمي شد، و بلكه بدين وسيله به آرامش و آسايش دست مي يافت.
14- خلاصه آنكه او نمونه ي انسان كامل و مسلمان در پايداري، و كار و تلاش، ايمان و دانش اندوزي، تقوا،. بود.
الله متعال او را رحمت فرمايد كه راه تحقيق و تلاش را براي آيندگان باز كرد، و امت را از فيض قدسي احاديث، پيغمبر كريم صلي الله عليه و آله و سلم بهره مند ساخت. و روزانه (روزنه) اي از فضيلت را براي انسانيت باز كرد، و به عهد خود با خدا و رسول وفا نمود. به راستي او نمونه اي از ايمان عميق، فهم دقيق و اتصال وثيق بود، كه هرگز امت بدون آنها نمي تواند سيادت و عزت گذشته را بدست آورد. خداوند از جانب امت به او پاداش خير ارزاني فرمايد و ما را از اجر او محروم نفرمايد. امام بخاري بعد از سفرهاي طولاني به زادگاهش بخارا بازگشت و مدتي در آنجا به روايت حديث پرداخت و احاديث صحيح را مردم از او فراگرفتند تا اينكه مقرر گرديد به سمرقند برود و در راه در روستاي خرتنك به نزد نزديكانش رفت و در آنجا مريض شده و بعد از مدت كوتاهي در شب شنبه به وقت نماز عشاء شب عيد فطر سال دويست و پنجاه و شش هجري دار فاني را وداع گفت. خداوند او را رحمت كند و از او خشنود باشد و به او جزاي خير از طرف جميع مسلمين عنايت كند.