رسول الله -ص- بهترين معالج تعصبات نژادى

بهترين معالج تعصبات نژادى :

اگردقت کنيد احساس خواهيد کرد که از ُيمن  وبرکت محمد صلى الله عليه وسلم نعمت بزرگى نصيب بشريت گرديده است.
بزرگترين چيزى که انسان را تباه ساخت همين امتيازاتى است که بين طبقات مختلف انسانها بوجود آوردده شده است. گاهى او را بخش قرارداده و از نسل کم اصل معرفى مى نمايند و حقوقى را که برهمن (پيشوايان مذهبى هندى) دارد وى از آن مستفيد نيست، گاهى او را قابل فنادانسته اند چون وى هنگامى درامريکا وآستراليا به دنيا آمده است که مردم بيرونى مى خواستند اين زمين ها را ازوجود ساکنان اصلى آن پاک سازى نمايند،  گاهى او را به برده گى گرفته ازاوغلامى ساختند او را همچو جانوران به کار ثقيل مى گمارند. واين همه  فقط براى اينکه اودر افريقا به دنيا آمده است ورنگ اوسياه است.
خلاصه اين که  تعصبات وتبعيضات رنگ، نژاد، قوم و وطن از قديم ترين زمانه ها تا اکنون، براى جامعه بشرى وسيله مصيبت بارى گرديده بود،جنگ هاى بزرگى بربنياد اين تعصبات درگرفته، وبراساس همين تبعيضات وتعصبات کشورى برکشورديگرى تجاوز نموده و آن را تصرف نمو ده است.

براساس همين تعصبات قومى، قوم ديگرى را چوروچپاول نموده نسل هاى کاملى را فنا و برباد نموده است نبى کريم صلى الله عليه وسلم اين امراض مهلک را چنان معالجه فرموده اند که حتى دشمنان اسلام پذيرفتند که اين امتيازات رنگ، نژاد و وطن را با چنان موفقيتى که اسلام حل نموده است کسى ديگرى نتوانسته حل نمايد.

مرحوم ((مالکم ايکس)) رهبرمعروف شهروندان افريقايى نژاد امريکا، که روزگارى علمبردارشديدترين تعصب سياه پوستان عليه سفيد پوستان بود، وقتى بعدازقبول اسلام به سفر حج رفت، ومشاهده کردکه مردم ازشرق وغرب شمال و جنوب، داراى نژادها و رنگ هاى مختلف ازممالک مختلف وتکلم کننده گان به لسانهاى مختلف براى اداى مناسک حج مى آيند، همه يک نوع لباس احرام برتن دارند همه به  يک زبان (( لبيک اللهم لبيک))مى گويند همه با هم يکجاطواف مى کنند، دريک جماعت و با اقتداء عقب يک امام در کنارهم نماز ادا مى کنند، اين جا بودکه رهبرافريقايى نژادان امريکا فرياد بر آورد که اين است حل درست وجامع تبعيض رنگ ونژاد، نه آنچه که ما تاحال انجام داده ايم.

مرحوم (مالکم ايکس) توسط اشخاص ظالمى به قتل رسيد، ولى سوانح خود نوشت وى به شکل نشرشده آن وجود دارد.
شما ميتوانيد مشاهده كنيد كه موصوف چى اثرى عميقى ازحج برداشته بود، درحاليکه حج تنها  يك عبادت ازعبادات اسلام است. ولى اگرشخصى با چشمان بازتعليمات اسلام را بشكل مجموعى اّن نگاه كند درهيچ جاى نمى تواند بگويد كه اين موضوع به نفع فلان قوم يا قبيله يا كدام نژاد وطبقه است. همه دين گواهى ميدهد كه براى همه انسانها است. وازديدگاه دين همه انسانهاييكه كه اصول اّنرا قبول دارند يكسانند، حتى با غير مسلمين نيزآنگونه برخورد نمى كنند كه سفيد پوستان با سياه پوستان نموده اند، يا برخورديكه اقوام اشغالگرواستعمارى با اقوام محكوم انجام داده اند. حال مى بينيم كه كدام اصول است كه رسول الله صلى الله عليه وسلم اّنرا براى بهبود بشريت ارائه ميدارد ودربين اّن چه پيامى است كه نه تنها ضامن بهبود بشريت است بلكه همه انسانها را دريك تار وحدت جمع نموده از اّنها يك امت ميسازد.

• تصور وسيع وحدانيت خداوند:

مقدمترين اصول ازين جمله پذيرفتن وحدانيت خداوند است، تنها به اين معنى نه كه خداوند وجود دارد ونه به اين معنى كه الله (ج) يكى است بلكه به اين معنى كه خالق مالك مدبر وحاكم واحد اين كاينات الله (ج) تعالى است هيچ ذات ديگرى در همه كاينات چنين نيست كه حاكميت اقتدارنزداوباشد وحق امرنمودن ونهى نمودن را داشته باشد، كه با حرام گردانيدن وى چيزى حرام وباحلال گردانيدن وى چيزي حلال گردد، اين صلاحيت ها را جز ذات وى كسى ديگرى ندارد. زيرا ذاتيكه كه خالق ومالك است تنها او حق دارد كه بنده گان خود را در دنيا خلق كرده خويش براى چيزى كه بخواهد اجازه دهد و از چيزى كه بخواهد منع نمايد. دعوت اسلام اين است كه الله (ج) تعالى را با اين حيثيت بپذيريد. وخداوند را به اين حيثيت بپذيريد كه ما  جزاوبنده گان كسى ديگرى نيستيم وكسى حق ندارد كه خلاف قانون وى بر ما حكم براند .
خداوند را بحيثيتى بپذيريم كه سرماجزنزداو،براى خم شدن نزد كسى ديگرى افريده نشده است. بحيثيتى بپذيريم كه مرگ و زنده گى ما كاملاً در دست اوست هر وقت بخواهد ميتواند ما را مرگ بدهد وهرگاه بخوهد ما را زندگى اعطا ميفرمايد. اگرمرگ ازجانب اوبيايد هيچ نيروى دنيا نمى  تواند ما را نجات دهد واگر زندگى عطا نمايد هيچ نيروى دنيا نميتواند هلاك نمايد اين است تصورخدا در اسلام.:
حال اگرما بجزخدا تحت حكم كسى ديگرى قدم مى گذاريم يا برغبت خود بشكل خودمختار هرجا دل مان خواست برويم ، به اين معنى خواهد بود كه عرابه زندگى ما برخلاف سمتى ميرود كه عرابه همه كاينات به اّن سمت درحركت است، واين يك تصادم است كه بين ما ونظام كاينات بميان مى اّيد.

اگرازجانب ديگرى به قضيه  نگاه كنيم طبق اين تصورنظام درست حيات براى انسان تنها اين است كه اواطاعت خداوند را بجا بياورد زيرا كه اومخلوق است والله خالق،بحيث مخلوق اّزادى وى نيزغلط است وبنده گى كسى ديگرى جزخالق را قبول نمودن نيزاشتباه است.
ازين دو راه هرراه را كه اختياركند متصادم با حقيقت خواهد بود. وخساره را كه ازين تصادم با حقيقت بميان مي اّيد متحمل اّن خود تصادم كننده مى باشد واز حقيقت هيچ چيزى كاسته نخواهد شد.

• دعؤت بسوى بنده گى رب:
دعوت رسول الله صلى الله عليه وسلم اين است كه اين تصادم را خاتمه دهيد، قانون وضابطه زندگى شما نيزبايد همان باشد كه همه كاينات به اّن استواراست، نه خود را قانون سازبدانيد ونه اين حق كس ديگرى را بپذيريد كه درزمين خدا بربندگان خدا قانون خود را تطبيق نمايد. قانون برحق تنها قانون خداوندجهان است بقيه همه قوانين باطل اند.

• دعوت بسوى اطاعت ازرسول الله صلى الله عليه وسلم:
درينجا نكته اى ديگرى ازدعوت رسول الله صلى الله عليه وسلم  ظاهرميشود وآن هم همانا بيان قاطع وى است كه من نبى خداوند هستم وذات خداوند جل جلاله قانون خود را براى بشريت توسط من فرستاده است، من خود نيز پابند اين قانون هستم وهيچ اختياررد وبدل دراّن ندارم ومن ماموربرپيروى ازاّن هستم. من ازجانب خوداجازه اختراع چيزى جديدى را ندارم.
اين قراّن قانونى است كه برمن ازجانب خداوند نازل شده است وسنت من قانونى است كه من به اساس حكم وارشاد خداوند اّنرا برشما تطبيق مى نمايم ومن از اولين كسانى هستم كه در مقابل اين قانون سرتسليم خم ميكنم (انا اول المسلمين) بعدازاين همه انسانها را دعوت ميدهم تا پيروى ساير قوانين را ترك نموده ازاين قانون پيروى نمايد.

• رسول الله صلى الله عليه وسلم مستحق اطاعت بعد ازخداوند:
كسى نبايد شك نمايد كه رسول الله صلى الله عليه وسلم چگونه مى تواند ازسنت خود پيروى نمايد، درحاليكه سنت قول وفعل خود آنحضرت صلى الله عليه وسلم است،حقيقت اين است كه طورى كه قران ازانب خداوند بود ،به همان گونه آنحضرت صلى الله عليه وسلم بحيث رسول برچيزى كه حكم مى نمودند وازكاريكه منع مى فرمودند يا راه هايرا كه اومتعين مينمود، آنهم ازجانب خداوند مى بود .

نام اين همه سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم است وخود وى نيزازآن به آن گونه پيروى مى نمودند كه براى همه اهل ايمان لازم بود.اين امرهنگامى بيشترواضح ميشود كه صحابه كرام دريك موضوع ازآن حضرت صلى الله عليه وسلم ميپرسيدند كه آيا اين سخن را به حكم خداوند مى فرماييد يا نظرخودتان است. وايشان جواب ميدادند كه حكم خداوند نه بلكه نظر من است، بعد از معلوم شدن اين امر، صحابه كرام با آن حضرت صلى الله عليه وسلم اختلاف
نظرنموده، نظريات خود را د رمورد پيشكش مى نمودند و رسول الله صلى الله عليه وسلم  نظر خود را ترك نموده پيشنهاد ايشان را مى پذيرفتند، به اينگونه اين موضوع درمواقعى نيزروشن مى شود كه رسول الله صلى الله عليه وسلم  درموضوعى  با اصحاب  كرام مشوره مى نمودند اين مشوره بذات خود دليل بود برين امركه دراين موضوع ازجانب خداوندحكم نيامده است. زيرادرموضوعى كه حكم الله (ج) مى بود،سوال مشوره پيدا نه مى شود. اين گونه  مواقع درزمان حيات رسول الله صلى الله عليه وسلم  بارها پيش آمده است كه تفصيلات آنرا ازاحاديث شريف ميتوان دريافت. حتى اصحاب كرام رضى الله تعالى عنهم مى فرمايند كه ما هيچ كسى را بيشتر ازرسول الله صلى الله عليه وسلم،مشوره كننده نيافتيم
.اگردقت كنيم ميتوان درك نمود كه اين امرنيزازسنن رسول الله صلى الله عليه وسلم است كه درموضوعى اگرحكم الله (ج) نباشد درآن مشوره صورت گيرد،ورسول الله صلى الله عليه وسلم نظرشخصى خود را براى مردم قابل عمل كرد مطلق قرارندهد، به اينگونه رسول الله صلى الله عليه وسلم براى امت خويش كاركردن ازطريق شورى را ترتبيت داد، وبه مردم فهماند كه درموضوعى اگر حكم الهى باشد ازآن بى چون چرا اطاعت نموده ودرصورت نبودن حكم الهى حقى ازادى نظروآزادى راى را بدون خوف وخطراستعمال نمايند.

•  تصورآزادى حقيقى:
اين موضوع تصوريست ازآزادى براى جامعه بشرى كه جزدين حق، هيچ كسى آن را به جامعه نه داد، وآن اينكه بنده گان الله (ج) تنها بنده گان الله (ج) باشند نه بنده گان كسى ديگرى، حتى بنده گان رسول الله صلى الله عليه وسلم نيزنباشند، دين اسلام انسان را جزءازبنده گى الله(ج ) ازهربنده گى ديگرى آزاد نموده است، وخدايى انسان برانسان را براى هميشه ختم نمود، دركناراين بزرگترين نعمتى را كه اين پيغام براى بشريت عطاكرد،بالا دستى قانون است كه اختيار رد وبدل يا پيچ و تاب دادن آن را براى كدام شاهى ديكتاتوريا مجلس قانون سازديموكراتيك يا كدام قومى كه اسلام را پذيرفته است، ندا ده است.
اين قانون ارزشهاى مستقل (Permanent Values) را به انسان مى دهدكه با تبديل نمودن آن هيچ گاهى كسى خيررا به شروشررا به خيرنميتواند تبديل نمايد.

•  تصور جواب دهى درحضور الله (ج) :
سخن سومى را كه رسول الله صلى الله عليه وسلم  به بنده گان خداوند گفت اين است كه شما درمقابل الله (ج) جواب ده هستيد، شما را درين دنيا همچوشتربى مهارنگذاشته ايم كه هرچه دلتان خواست انجام دهيد ودرهركشت زارى كه دلتان خواست بچريد وكسى ازشما بازخواست كننده نباشد، بلكه شما ازيك يك حرف  تان وازهمه زندگى اختيارى خويش درمقابل خالق ومعبود خود جواب ده هستيد، شما بعد ازمرگ برخواهيد خواست ودرمقابل پروردگارخويش براى باز پرس ايستاده خواهيد شد. واين امرچنان نيروى بزرگ اخلاقى است كه اگردرضميرانسان جاگزين شود حالت وى همچوشخصى خواهدبود كه هميشه محافظى درکنار اوست واورا دربرابر اراده اش بسوى هربدى متوجه ميسازد وازهراقدامى بدى بازميدارد.
اگركدام پوليس گرفتاركننده وحكومت سزادهندهء بيرونى موجود باشد يانه درداخل انسان محتسبى نشسته مى باشد كه اوازترس گرفتاري، چه درتنهاى ودرجنگل درتاريكى ودشت نمى تواند از خداوند نافرمانى نمايد.

هيچ وسيله بزرگ تروبيشترازاين براى اصلاح اخلاقى انسان وپديد آوردن شخصيت مستحكم دروى وجود ندارد. شما اگرازبسا وسايل ديگربراى آراستن اخلاق انسان تلاش نماييد بيش ازاين چيزى نخواهيد توانست كه براى كسى بگوييدكه نيكويى دردنيا مفيد وبدى متضرركننده است. شخصى كه احساس جواب دهى درمقابل خداوند ج را داشته باشد، درزنده گى وى دوبخش شخصى وعمومى نمى تواند وجود داشته باشد اگراو روش ايمان دارانه را ازخود مى كند، دليل آن اين نيست كه يك سياست خوب است، بلكه ايمان دارى وصداقت جزئى  ازوجوداومى گردد.
اوگاهى فكرهم نميتواند كه ازاوعمل بى ايمانى سرزده مى تواند، عقيده وى اورامياموزاند كه اگربى ايمانى كند ازسطح حيوانات نيزپايان ترخواهد آمد. چنانچه درقرآن مجيد مى فرمايد:
لَقَدْخَلَقْنَاالْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ
به يقين كه ما انسان را دربهترين حالت آفريد ه ايم ولى بعد اورا به پائين ترازپائين ترها فرستاديم.
به اين گونه با رهنماى رسول الله صلى الله عليه وسلم ،انسان نه تنها يك قانون دايمى ناقابل تبديل وداراى ارزشهاى اخلاقى بدست مى آورد، بلكه براى اخلاق وشخصيت انفرادى وملى خوداساسى را مى يابد كه هيچ گاهى متزلزل نمى شود.ومحتاج اين امرنيست كه اگرحكومت موجود بود، پوليس بود، محكمه بود،براه راست برود درغيرآن به شكل مجرم زندگى كند.

• بكارگيرى اخلاق دردنيادارى بجاى رهبانيت:
دعوت رسول الله صلى الله عليه وسلم  درسى ديگرى برايمان مى دهد آن اين كه اخلاق براى  گوشه نشينى  راهبان نيست ونه هم براى خانقاهاى درويشان. بلكه بكارگيرى اخلاق براى هربخش زنده گى دنيوى ضرورى است، رسول الله صلى الله عليه وسلم آن بلندى اخلاقى وروحانى را كه جهانيان دربين فقرا ودرويشان  تلاش مى كردند ،برمسند حكومت وكُرسى محكمه نشانيد، آن حضرت محمد صلى الله عليه وسلم  دركاروبارتجارت بكارگيرى ديانت وخداترسى را آموزانيد، رسول الله صلى الله عليه وسلم  به سپاهيان پوليس وارتش درس تقوا وپرهيزگارى داد،پيامبرصلى الله عليه وسلم اين غلط فهمى انسانها را دورساخت كه تنهاآن شخص دوست وولى خداونداست كه دنيا را ترك نموده تنها به ذكرالله الله اكتفا نمايد، محمد صلى الله عليه وسلم فرمودند كه ولايت اين نيست، بلكه اصل ولايت اين است كه شخصى درحالت حاكم بودن ، قاضى بودن،جنرال ارتش بودن،قوماندان پوليس بودن،تجاروصنعت كاربودن، بشكلى يك دنيا دارواقعى ظاهرگرديده درهرآن موقع ديانت دارى وخدا ترسى خود را ثابت سازد كه ايمان وى دچارامتحان مى گردد، به اين گونه  محمد صلى الله عليه وسلم اخلاق وروحانيت را ازگوشه هاى رهبانيت وگوشه نشينى بيرون آورده درميدانهاى اقتصاد، اجتماع، سياست، عدالت، صلح و جنگ اّن را درخشانيد،ودراينجاحكم روايى راستين اخلاق پاكيزه را استوارساخت.

بركات هدايت آن حضرت صلي الله عليه وسلم:

اين فيض وبركت رهنمايى آن حضرت محمد صلى الله عليه وسلم  بود كه اشخاصى را كه درآغاز نبوت وى دزدان ورهزنان بودند، درحالى ترك نمود كه ايشان به حيث  امانتدارومحافظ اّبرو، جان و مال  خلق الله (ج) مطرح گرديده بودند،كسانى را كه ازحق تلف كننده گان ديده بودآنها رابه حق ادا كننده گان،محافظ حقوق وگيرنده گان حقوق مبدل ساخته ترك نمود،قبل ازآن حضرت صلى الله عليه وسلم، دنيا حكمايى را مى شناخت كه با ظلم و زوررعيت خود را تحت فشارنگه ميداشتند، وبازنده گى دركاخ هاى بلند دعواى خدايى مى نمودند ولى رسول الله صلى الله عليه وسلم اين دنيا راباحاكمانى آشنا ساخت كه دربازارها به شكل انسانهاىعام گشت وگذارمى نمودند وبابرپا نمودن عدل وانصاف بردلها حكومت مى راندند، قبل ازوى صلى الله عليه وسلم دنيا ارتشهايى را مى شناخت كه با دخول به كشورى هرسو قتل عام برپا مى كردند، قريه ها را به آتش مى كشيدند، زنان قوم شكست خورده را بى آبرومى ساختند،آن حضرت محمد صلى الله عليه وسلم اين دنيا را با ارتشهاى اّشنا ساخت كه اگر به شهرى فاتحانه داخل مى شدندجزبرارتش دشمن با كسى دست درازى نه مى نمودندوحتى خراج به دست آمده ازشهرهاى فتح شده را به آنها مسترد مى كردند. تاريخ بشرى مالامال ازداستانهاى فتح شهرها ومملكتها است،ولى مثال فتح مكه را شما درتاريخ نخواهيد يافت،  شهريكه مردم آن سيزده سال بررسول الله صلى الله عليه وسلم ظلم وستم نموده بودند ،دخول فاتحانه وى به آن شهرطورى بود كه سرمبارك نزد الله (ج) خميده و پيشانى مبارك باكوهان شترش پيوست مى نمود، درطرزالعمل آن حضرت صلى الله عليه وسلم شايبه اى ازكبرو غروروجود نداشت، همان مردمى كه سيزده سال برآن حضرت صلى الله عليه وسلم ظلم وستم مى نمودند، آنانى كه وى را به هجرت مجبورنمودند وآنانى  كه بعدازهجرت نيزهشت سال مسلسل با وى برسرپيكاربودند،هنگامى كه بعدازشكست ومغلوبيت نزد وى صلى الله عليه وسلم آمدند واز وى صلى الله عليه وسلم تقاضاى رحم وكرم نمودند آن حضرت صلى الله عليه وسلم بجاى اخذ انتقام ازايشان فرمودند كه (لا تثرب عليكم اليوم اذهبوا فانتم تلقا) امروز شما مورد هيچ  گونه  ملامتى و مذمت قرارنخواهيد گرفت، برويد شما آزاد هستيد!!!اگر شخصى مى خواهد بفهمد كه چه اثرى ازاين روش رسول الله صلى الله عليه وسلم برامت وى مرتب گرديده است ، ميتواند اوراق تاريخ را نگاه كند هنگامى كه مسلمانان به اندلس (اسپانيايى امروز)  داخل شدند چه روشى داشتندوهنگامى كه مسيحيان برآنها غلبه حاصل كردند باآنها چگونه معامله كردند،درهنگامى جنگهاى صليبى وقتى مسيحيان داخل بيت المقدس شدند با مسلمانان چگونه برخورنمودند ووقتى كه مسلمانان بيت المقدس را دوباره گرفتند روش شان با مسيحيان چگونه بود؟
وصلى الله عليه وعلى آله وصحبه اجمعين ط

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Back to top button
واسع ویب