اهميت تزكيه در دين و ضرورت همگاني به آن
اگر اين سؤال را مطرح كنيم كه مقصد اصلي بعثت انيباء عليهم السلام چه بوده است؟ و بخاطر كدام هدفي اينهمه انبياء مبعوث گرديده و كتابها و شرايع نازل گرديده است ؟
با مراجعه به قرآن كريم به اين جواب دست مييابيم كه هدف اصلي و مقصد اساسي بعثت انبياء و فرستادن كتب و شرايع همانا تزكية نفس انساني ميباشد . چنانچه در دعاي كه ابراهيم عليه السلام بخاطر بعثت محمد رسول الله(صلى الله عليه وسلم) نموده اند ، ميفرمايد : رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (البقره/129)
” اي پروردگار ! بفرست در بين ايشان پيامبري از خود ايشان كه بخواند بر ايشان آيات ترا و آنها را عليم كتاب و حكمت را و پاك سازد آنها را بدون شك تو عزيز با حكمت استي “
و زمانيكه محمد صلى الله عليه وسلم مطابق دعاي ابراهيم عليه السلام مبعوث گرديد ، الله جل جلاله مقصد از بعثت او را چنين بيان كرد :
وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (البقره/151)
” همان گونه كه [تغيير قبله ، كامل كردن نعمت است ، اين حقيقت هم كامل كردن نعمت است كه ] در ميان شما رسولى از خودتان فرستاديم كه همواره آيات ما را بر شما مي خواند ، و شما را [ از هر نوع آلودگى ظاهرى و باطنى ] پاك و پاكيزه مي كند ، و كتاب وحكمت به شما مي آموزد، وآنچه را نمي دانستيد به شما تعليم مي دهد.“
همچنان الله عزوجل از احساني كه بر فرزندان اسماعيل عليه السلام نموده است چنين ياد آور ميشود :
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (الجمعه/2)
” همان گونه كه [ تغيير قبله ، كامل كردن نعمت است ، اين حقيقت هم كامل كردن نعمت است كه ] در ميان شما رسولى از خودتان فرستاديم كه همواره آيات ما را بر شما مي خواند ، وشما را [ از هر نوع آلودگى ظاهرى و باطنى ] پاك و پاكيزه مي كند ، وكتاب وحكمت به شما مي آموزد، وآنچه را نمي دانستيد به شما تعليم مي دهد “
درينجا ممكن اين سؤال در ذهن ما خطور كند كه در آيات فوق الذكر همراه با تزكيه ، تلاوت آيات ، تعليم كتاب و تعليم حكمت نيز ذكر شده است ، پس روي چه دليلي تنها تزكيه را بعنوان هدف اصلي بعثت انبياء معرفي مينماييم ؟
چرا ساير امور ذكر شده در آيت را بعنوان مقصد اصلي معرفي نميكنيم ؟
جواب اين سؤال در نفس آيات فوق الذكر و ساير آيات قرآن كريم موجود است . از اسلوب بيان قرآن كريم معلوم ميشود كه مقصد اصلي بعث انبياء تزكية نفس انسان است و تلاوت كتاب و تعليم كتاب و حكمت عبارت از وسايل و اسباب ضروري براي تزكيه ميباشند چنانچه ميبينيم كه در آيت اول سورة بقره تزكيه را در آخر ذكر نموده است و در آيت دومي آنرا در اول ذكر نموده است . باكمي توجه و دقت در مي يابيم كه اين تقديم و تأخير در بيان يك موضوع بي موجب و بدون هدف نميباشد ، بلكه اين حقيقت را توضيح ميدهد كه مقصود اصلي پيامبر صلی الله عليه از تمام سعي وتلاشي كه انجام ميدهد ، تزكيه نفس است .
علاوه برين در قران مجيد آياتي وجود دارد كه تزكيه را بعنوان ضرورت اصلي مردم مطرح و بيان ميكند كه اگر مردم براي كسب آن به پيامبر صلى الله عليه وسلم رجوع ميكند ، بر ايشان فرض است كه اين ضرورت او را تكميل كرده و به هيچ صورت او را مأيوس نسازد . چنانچه دريكي از مواردي كه رسول الله صلى الله عليه وسلم بنابر اجتهاد شان از پذيرش يكي از در خواست كنندگان تزكيه خود داري نمودند ، از سوي الله جل جلاله چنين مورد خطاب قرار گرفتند :
عَبَسَ وَتَولى(1) أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى (2) وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى (3) أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى (عبس /1 ـ 3)
” چهره در هم كشيد و روى گردانيد ،(1) از اينكه آن مرد نابينا نزد او آمد (2) تو چه مي دانى شايد او [ در پرتو تعاليم اسلام از آلودگى] پاك و پاكيزه شود(3) “
از آيت فوق بوضاحت فهميده ميشود ضرورتي كه بخاطر آن پيامبران الهي مبعوث شده اند ، عبارت از تزكيه نفوس ايشان ميباشد و پيامبران عليهم السلام از جانب الله جل جلاله مؤظف و مكلف اند مردم را در راه حصول آن رهنمايي نمايند .
الله تعالى وقتيكه موسي عليه السلام را به نبوت مبعوث گردانيد ، همين مقصد و هدف را در برابرش قرار داد و فرمود :
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (17) فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى (18) وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى (النازعات/17 ـ 18)
” كه به سوى فرعون برو ; زيرا كه طغيان كرده است.(17) پس به او بگو : مي خواهى [ از آلودگى شرك و طغيان ] پاك و پاكيزه شوى؟(18) “
مزيد بر آن ، اين حقيقت نيز در قرآن مجيد ثابت است كه تزكية نفس يكي از شروط اساسي نجات در آخرت و رسيدن به فلاح و رستگاري ميباشد . پس اين اهميتي كه تزكيه در نجات انسان دارد ، بايد كه مقصد اصلي بعثت انبياء و هدف نهايي تمام عملكردهاي آنها باشد . الله ميفرمايد :
وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ (8) بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (الشمس/9 ـ 10)
بىترديد كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد ، رستگار شد.و كسى كه آن را [ به آلودگىها و امور بازدارنده از رشد] بيالود [ از رحمت حق] نوميد شد“
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى (الأعلي/14)
بىترديد كسى كه خود را [از زشتىهاى باطن وظاهر] پاك كرد ، رستگار شد “
آشكار است كه چون نجات و فلاح انسان در آخرت وابسطه به تزكية نفس او ميباشد و انبياء عليهم السلام بخاطر نجات انسانيت از شقاوت دنيا و آخرت فرستاده شده اند ، نتيجه اين ميشود كه ؛ نفوس انسانها را تزكيه كرده و راه و روش حصول آنرا براي مردم تعليم بدهد .
از سخناني كه در بحث فوق گفتيم ، سه نكتة اساسي واضح ميگردد :
اول : تزكيه غايت و هدف اساسي دين و شريعت و بعثت انبياء عليهم السلام ميباشد و اهميتي كه تزكيه در دين دارد ، هيچ امر ديگري آن اهميت را ندارد . بلكه امور ديگر حيثيت وسايل و اسبابي را دارند كه بخاطر حصول تزكيه بكار گرفته ميشوند .
دوم : سرچشمه و منبع اساسي تزكيه كتاب الله (قرآن مجيد) است كه تزكيه از تعليم و آموزش آن آغاز مييابد . و همراه با آن اسرار و حقايقي كه رسول الله صلى الله عليه وسلم آنرا توضيح نموده است ، علم تزكيه را تكميل و تشريح مينمايد و چنانچه در آياتي كه فوقاً ذكر كرديم ، اسلوب بيان قرآني بگونة است كه تزكيه را با تلاوت قرآن كريم پيوند ميدهد و اين حقيقت را به نمايش ميگذارد كه تزكيه در حقيقت از ثمرات تلاوت آيات كتاب الله ميباشد .
سوم : اين حقيقت واضح ميگردد كه عمل تزكيه مخصوص يك گروه خاص و يك قشر مخصوص جامعه نيست ، بلكه تمام انسانها به صورت يكسان به آن احتياج دارد . زيرا چنانچه ديديم ، تزكيه يك امر مستحبي و فضيلتي در دين نيست ، بلكه ضرورتي است كه بدون حصول تزكيه هيچ كسي به فلاح و رستگاري نمي رسد .
تزكية نفس نه راز بوده ميتواند و نه نامكمل :
با در نظر داشت حقايق فوق كه هيچ كسي از حقانيت آن انكار كرده نميتواند ، دو نتيجة حتمي و لازمي ذيل در برابر ما قرار ميگيرد :
نتيجة اول اينست كه ؛ رسول الله صلى الله عليه وسلم علم تزكيه را نامكمل نگذاشته اند . به دليل اينكه تزكيه چنانچه در فوق شرح گرديد ، در مقاصد بعثت انبياء عليهم السلام يك امر ضمني و جانبي نميباشد ، بلكه مقصد و مرام اصلي بعثت ايشان را تشكيل ميدهد . لذا ناممكن است كه وسايل و اسبابي را كه براي كسب اين امر مهم در كار است نامكمل بگذارد .
اهميت و مقامي را كه تزكيه نفس در دين دارد ، تقاضا ميكند كه اصول و اساسات آن در كتاب الله و سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم به صورت منضبط و مفصل تذكر يافته باشد ، درست مانند ساير بخشهاي شريعت اسلامي كه در قرآن و سنت شرح و بيان شده است و همچنانكه كجروي بيراهه رفتن در ساير بخشهاي شريعت اسلامي گنجايش ندارد ، در امر تزكية نفس نيز چنين اعمالي جايي ندارد . به همانگونه كه در ساير بخشهاي شريعت اسلامي ، اجتهاد در يك دايره خاص و تحت شرايط معين و مطابق اصول معروف در دين مجاز ميباشد و تمايلات و سليقه هاي شخصي و تجربيات افراد را نميتوان در آن دخالت داد ، در مسئلة تزكيه نيز اجتهاد در دايرة خاص و مطابق اصول شناخته در شريعت جايز ميباشد و بايد حد و مرزهاي شرعي درين امر نيز مراعات گرديده و راهي براي داخل ساختن سليقه هاي شخصي و تمايلات و تجربيات افراد درين امر وجود ندارد .
همچنانكه در ساير بخشهاي شريعت ، هر مجتهدي پابند اين امر است كه اجتهاد خود را در حدود كتاب الله و سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم مقيد سازد در غير آن هرگز قابل قبول نميباشد ، در تزكيه نيز اگر كسي اجتهادي مينمايد بايد دليلي از كتاب الله ، سنت رسول الله و يا اقلاً دليلي از عمل صحابه داشته باشد و نبايد به ذوق و كشف و وجدان شخصي كسي حواله بدهد ، در غير آن اجتهاد او از هيچ وزن و ارزشي برخوردار نميباشد .
نتيجة دومي كه بدست مي آيد اينست كه ؛ علم تزكيه يك راز و ” اسرار“ نيست كه به افراد خاصي معلوم بوده و به صورت شفوي و به اصطلاح سينه به سينه از يكي به ديگري انتقال يابد . زيرا علم تزكيه يك ضرورت عامه بوده و هر مسلماني بخاطر فلاح و رستگاري دنيا و آخرت به آن نياز دارد .
انبياء عليهم السلام به اين هدف مبعوث شده اند كه افراد و جوامع را تزكيه نموده و به فلاح و رستگاري دنيا و آخرت رهنمايي كنند . پس امري كه تا اين حد ضروري و مورد نياز همگاني ميباشد ، چگونه آنرا به صورت راز و ” اسرار“ در بين چند نفر محدود قرار دهند ؟
اين درست است كه تمام افراد اهليت يكسان براي كسب تمام انواع علوم را ندارند ، به همين علت كسانيكه ذوق علمي ندارند از بعضي علوم محروم ميمانند و بر همين اساس انسانها به مراتب مختلف علمي تقسيم ميگردند ، اما اين پندار هرگز قابل پذيرش نيست كه علم تزكيه ”سر“ است و حتي در عصر صحابه كه در بلندترين مدارج علوم فقاهت قرار داشتند نيز يك تعداد خاصي به آن دسترسي داشته اند !
چيزي كه مانند آب و هوا براي هر انساني ضرورت است ، چگونه ممكن است كه رسول الله صلى الله عليه وسلم آنرا در گوش چند نفر محدود زمزمه نموده و ديگران را از آن محروم گردانيده است ؟!
و آنها نيز بجاي عام ساختن اين علم ضروري ، آنرا به ” اسرار“ تبديل كرده و براي كساني تعليم داده اند كه ” محرم راز“ باشند ؟!
بنابرين با قاطعيت گفته ميتوانيم كه علم تزكيه يك ضرورت عمومي بوده و اسرار ساختن آن نه ممكن است و نه قرين مصلحت .
اما تزكيه چيست ؟
از چه وسعتي برخوردار است ؟
و كدام جوانب نفس انساني بايد تزكيه گردد ؟
اينها موضوعاتي اند كه در درس بعدي تقديم خوانندة عزيز خواهد شد .
مومن حکيمی