مکارم اخلاق فردی

اول: اخلاص

تعریف
تعریف نخست: منظور از اخلاص، جويا شدن رضايت الله جل جلاله در عمل و پاک کردن قلب و مقصد از شائبه هاي شخصي يا دنيوي است؛ يعني انسان جز به خاطرجلب رضاي خدا و منزلت اخروي, كاري را انجام ندهد.

تعریف دوم: امام ابوالقاسم قشيري مي گوید: « اخلاص يعني : منحصر كردن طاعت و عبادت برای خدا به وسيله نيت، چنانكه هدف بنده از طاعت و عبادت، تقرب محض و خالص باشد نه تصنّع و خودنمائي يا كسب ستايش و تعريف و تمجيد مردم, و هر شائبه اي غير از قصد تقرب، مخلّ اخلاص است. »

اخلاص يكي از ثمره هاي توحيد كامل، و به معناي منحصر كردن عبادت بر پروردگار عز و جل واستعانت از او تعالی است: «اياك نعبد و اياك نستعين » «تنها تو را عبادت مي كنيم و تنها از تو ياري مي طلبيم» سوره فاتحه/5.

اخلاص در قرآن کریم:

your ads

الله متعال مي فرمايد: ((وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاة وَيُؤْتُوا الزَّكَاة وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَة)) [البينة:٥] ترجمه:« در حالى كه فرمان نيافته بودند جز آنكه خدا را بپرستند، و ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شرك] خالص كنند، و حق گرا باشند، و نماز را برپا دارند، و زكات بپردازند؛ و اين آيين استوار و ثابت است».

در جاي ديگر ميفرمايد: ((إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا (145) إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا)) [النساء،١٤6] ترجمه: « بى ترديد منافقان در پايين ترين طبقه از آتش اند ، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت مگر كسانى كه [ از گناه بزرگ نفاق ] توبه كردند ، و [ مفاسد خود را ] اصلاح نمودند ، و به خدا تمسّك جستند ، وعبادتشان را براى خدا خالص ساختند؛ پس آنان در زمره مؤمنان اند، وخدا به مؤمنان پاداشى بزرگ خواهد داد» .

و در جای دیگری فرموده است:« إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» یعنی:( به زبان حال به ایشان می گویند) ما شما را تنها به خاطر ذات خداوند خوراک می دهیم و از شما پاداش و سپاسگزاری نمی خواهیم.

همچنان فرموده است:« الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى . وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَى . إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى . وَلَسَوْفَ يَرْضَى» یعنی: آن کسی که دارائی خود را (در راه الله خرج می کند و) می دهد تا خویشتن را (به وسیله این کار، از کثافت بخل) پاکیزه بدارد، هیچکس بر او حق نعمتی ندارد وتا (بدین وسیله به نعمتش پاسخ گوید و از سوی او آن) نعمت جزا داده شود… بلکه تنها هدف او جلب رضای ذات پروردگار بزرگوارش می باشد. قطعا (چنین شخصی از کارهایی که کرده است) خشنود خواهد شد.

اخلاص در سنت نبوی شریف:

پیامبر صلی الله علیه وسلم مي فرمايد: (إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّات، وإَنمَا لكل امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ و رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ، وَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ) [متفق عليه].

ترجمه: « همانا هر عمل انسان به نيت او وابسته است، و هر کس نتيجه ي نيت خود را در ميابد، اگر هجرت کسي به خاطر خدا و رسولش باشد پس او ثواب هجرت به سوي خدا ورسولش را درميابد، و اگر هجرت او به خاطر کسب اغراض و منافع دنيوي يا به خاطر ازدواج با زنی باشد پس هجرت او به خاطر چیزی می باشد که به خاطرش، هجرت کرده است ».

آن حضرت، در حديث ديگري مي فرمايد: « إِنَّ اللَّهَ لاَ يَنْظُرُ إِلَى أَجْسَامِكُمْ وَلاَ إِلَى صُوَرِكُمْ وَلَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ »[مسلم] ترجمه: « همانا خداوند ـ جل جلاله ـ، به اجسام و چهره هاي شما نمي نگرد، بل که به قلبهای شما مي نگرد».
بر مسلمان واجب است که در هر عمل نيکی که انجام ميدهد اخلاص داشته باشد، تا مورد قبول و پذيرش الله ـ جل جلاله ـ قرار گيرد؛ الله ـ جل جلاله ـ از بنده اش عملی را می پذيرد که خاص براي او تعالی بوده باشد، پيامبر اکرم – صلی الله علیه وسلم – مي فرمايد: (إِنَّ اللهَ لَايَقبَلُ مَنَ العَمَلِ إِلّاَ مَا کَانَ لَهُ خَالِصاً وَ ابتَغَى بِهِ وَجهَهُ)( ) « قطعا خداوند عملی را نمي پذيرد مگر آن که خالص براي او انجام شده باشد، و با آن رضايت او طلب شود».

اخلاص از نزد سلف صالح:

ابراهيم بن ادهم رحمه الله مي گويد: « شهرت طلب نه خدا را شناخته و نه او را تصديق كرده است». ومی گويد: «در دنيا همچون يك شب خرسند نشدم كه در مسجدي از مسجدهاي شام خوابيده بودم و از درد شكم رنج مي بردم، شب هنگام مؤذن به مسجد وارد شد و از من خشمگين شد و پايم را گرفت و مرا كشيد تا از مسجد بيرونم كرد!»

خرسندي ابراهيم بن ادهم از اين بود كه آن مرد او را نشناخته و بدون در نظر گرفتن موقعيت و منزلت او پايش را گرفته و همچون مجرمي او را از مسجد بيرون كرده است.

سالم بن عبدالله در يك نامه نصيحت گونه به عمربن عبدالعزيز نوشته است: «بدانکه ياري خدا به بنده خود, بر اساس نيت است؛ آنكه نيتش كامل باشد، ياري خدا بر او تكميل مي گردد و آنكه نيتش براي خدا ناقص باشد، ياري خدا براي او ناقص مي گردد.»

آثار ونتایج اخلاص

اخلاص داراي آثار پاكيزه و زيبایی در روان و زندگی است كه به صورت خلاصه آنها را ذكر مي كنيم:

1- آرامش رواني: اخلاص به صاحب خود آرامش رواني و اطمينان خاطر مي بخشد. خداوند در مثال قرآني، مؤمن يكتاپرست را به برده اي تشبيه كرده است كه داراي يك آقاست و مي داند آقايش از چه چيزي خشنود و از چه چيزي ناخشنود مي شود، پس تمام هم و غم خود را مصروف رضاي او و پيروي از آنچه كه او دوست دارد مي كند.

و در اين مثال مشرك را به برده شركا تشبيه كرده است كه هميشه بر سر او در حال منازعه و كشمكش هستند و هر يك از شركا او را به چيزي خلاف نظر شريك ديگر امر مي كند و هر يك از آنها از وي چيزي مي خواهد كه ديگري آن را نمي پسندد پس همت و استعداد او متفرق و قلبش دگرگون مي شود. (سوره زمر/ 29)
بدين ترتيب انسان مؤمن با انحصار عبوديت براي خدا, از هلاكت بندگي ديگران آزاد مي گردد.

2- قدرت روحي: اخلاص به انسان قوت روحي بزرگي مي بخشد كه نشأت گرفته از علو هدفي است كه نفس خود را براي آن خالص كرده و اراده خود را براي آن آزاد كرده است و آن عبارت است از رضايت و پاداش الهی.
شيفتگان دنيا و آزمندان مقام و منصب و شهرت, در مقابل نيم نگاه دنياداران و بخشندگان آرزوهاي خويش بلافاصله خود را مي بازند و ضعف خود را آشكار مي كنند، اما آنانی كه نفس خود را به خدا فروخته اند با خستگي ناپذيری و قدرت عجز ستيز، مسير بندگي را مي شكافند و به جلو مي شتابند و به هدف مي رسند و بوسيله تجرد و اخلاص خود را از هر قدرت مادي قوي تر مي پندارند.

3- دوام كار: اثر ديگر از آثار اخلاص، استمرار بخشيدن آن به حركت دعوتگر است. آنكه بخاطر ريا يا آرزوهاي شهواني و شكم، كار مي كند چنانچه به آن نرسد دست از كار برمي دارد. آنكه جهت كسب مقام و منصب و شهرت كار مي كند به محض اينكه احساس كند كه رسيدن به آنها دشوار است، سستي، سنگيني و تنبلي در كار، او را فرا مي گيرد. آنكه بخاطر امير يا رئيس كار مي كند، در غياب رئيس، يا كار را انجام نمي دهد يا آنرا همراه با بي توجهي و سهل انگاري انجام مي دهد. اما آنكه براي خدا كار مي كند پيوسته به كار ادامه مي دهد و سستي و تنبلي و راحت طلبي در سراي عزم و اراده او آشيانه نمي سازد زيرا مراقب و صاحب كار او خداست و خدا هرگز غايب نمي شود.

4- تبديل مباحات و عادات به عبادات: اخلاص كيمياي اعمال است كه بر هر عملي نهاده شود اگرچه آن عمل مباح يا عادي هم باشد آنرا تبديل به طاعت و عبادت مي كند. در حديث آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم به سعد رضي الله عنه گفت : «در هر انفاقي كه بخاطر خدا باشد حتي لقمه اي كه در دهان همسرت بگذاري خداوند در قبال آن تو را پاداش مي دهد.» متفق عليه.

5- كسب ثواب بدون انجام يا تكميل كار: يكي از بركات اخلاص اين است كه فرد مخلص اگر چه كار را تكميل نكرده و يا توانايي تكميل آنرا نداشته باشد، پاداش كامل آنرا بدست مي آورد. خوب است در اينجا به سخن خداوند گوش فرا دهيم: {ومن يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع أجره علي الله و كان الله غفورا رحيما} «وهركه از خانه خود بيرون آيد و بسوي خدا و رسول هجرت كند و سپس مرگ او را دريابد اجر او بر عهده خداست، و خداوند بسي آمرزنده و مهربان است.»

نساء/100 و نسائي و ابن ماجه از ابي درداء روايت كرده اند كه از پيامبر به ايشان رسيده است: «كسي كه باقصد قيام الليل بر بستر قرار گيرد اما خواب بر چشمان او چيره شود و تا صبح بيدار نگردد، اجر و پاداش قيام الليل را به عنوان صدقه و هديه الهي كسب مي كند.» و در صحيح مسلم آمده است كه پيامبر خدا فرموده است: «كسي كه صادقانه از خداوند طلب شهادت كند خداوند او را به مقام شهدا مي رساند اگر چه بر بستر خود فوت كند.»

6- ياري و ضمانت الهي: يكي از ثمرات اخلاص مورد تاييد خدا قرار گرفتن و مشمول كفايت او شدن است؛ امداد الهي بر حسب مقدار تجرد و از خود گذشتگي و صفاي قلب براي خداست. هرگاه بنده اي مخلص به حق عليه ديگران يا در درجه اول عليه نفس خود قيام كند كسي قدرت مقاومت در مقابل او را ندارد اگر چه اهل آسمان و زمين و كوهها عليه او به توطئه بپردازند. خداوند خواسته او را تضمين مي نمايد. خلاصه مطلب اينكه در مقابل انحصار توحيد ربوبيت و الوهيت براي خدا هيچ قدرتي توانايي استقامت ندارد و آنكه اين دو توحيد را در انحصار خداوند قرار دهد پيروز است، اگر چه دشمنان گروه گروه بر او بتازند. امام احمد رضي الله عنه از حضرت عايشه اينگونه روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «آنكه براي رضايت خداوند، مردم را برنجاند، خداوند مردم را براي او كفايت مي كند و كسي كه براي رضايت مردم خداوند را برنجاند خداوند او را به مردم مي سپارد.»

7- حصول یاری الله متعال: يكي ديگر از ثمرات اخلاص، اين است كه خداوند با ياري خود مخلص را ياري مي رساند و با چشماني كه خواب نمي روند او را نگهباني مي كند و آنگاه كه مشكلات و بحرانها و بلاها و رنجها بر فضاي حيات او سايه مي افكنند، خداوند دعايش را اجابت مي كند و ندايش را پاسخ مي گويد.

8- نجات جامعه و استقامت حيات: فراموش نكنيم که نتيجه و ثمر اخلاص فقط خاص قيامت نيست؛ يعني ما اخلاص را فقط بدين خاطر نمي خواهيم كه: اعمالمان نزد خدا قبول گردد و در قيامت بهشت خدا نصيب ما شود و از آتش جهنم نجات يابيم و بس، علاوه بر همه اينها و مهمتر از همه، اخلاص مطلوب است تا كارهاي دنيا استقامت و اصلاح يابند، و خير و سعادت بر جامعه سايه افكند و عدل برپا گردد و ابر سياه ظلم و سايه ظالم از آسمان حيات برچيده شود…

انگيزه هاي اخلاص

در اينجا به مسائلي اشاره مي كنيم كه پويندگان راه خدا را بر اخلاص نيت و عمل براي خدا ياري مي دهد و آن مسائل عبارتند از:

1- علم راسخ: اولين ياور و محرك انسان در اين زمينه اين است كه شخصي با علم يقيني در اعماق خود به اهميت اخلاص به عنوان يك ضرورت ديني و ثمرات آن در دنيا و آخرت پي ببرد و بداند كه حق تعالي عملي را بدون اخلاص نمي پذيرد هر چند شكل و شمائل آن زيبا باشد.

2- همنشيني با مخلصان: از جمله چيزهايي كه مقام اخلاص را تقويت مي كند، همنشيني و مجالست با اهل اخلاص و زندگي در ركاب آنان است تا الگو و سرمشق قرار گيرند و سالك با اخلاق آنان متاثر شود. زيرا الگو قرار دادن ايشان صلاح و مشابهت با آنان رستگاري است. رسول الله صلي الله عليه و سلم در اين مورد مي فرمايد: «مثال همنشين شايسته و همنشين بد همانند صاحب مشك و صاحب كوره است. صاحب مشك يا از مشك خود به تو هديه مي كند و يا از او مي خريد و يا حداقل بوي خوش آن به مشام تو مي رسد. اما صاحب كوره يا لباس تو را مي سوزاند و يا حداقل بوي بد آن تو را آزار مي دهد.» متفق عليه

3- مطالعه سيره مخلصان: يكي ديگر از چيزهايي كه انسان را در راه اخلاص كمك مي كند، مطالعه سيره مخلصان و آشنايي با زندگي ايشان جهت متاثر شدن به آنها و الهام گرفتن از هدايت ايشان است. فضل و بركت و رحمت خداوند تبارك و تعالي به ما اين است كه در فرهنگ و تمدن و ميراث ديني ما «الگوهاي مخلص» بسياري وجود دارند كه هر كس زندگي آنان را مطالعه كند، ناخودآگاه و بي اختيار از ايشان متاثر مي شود.

4-مبارزه با نفس: يكي از پشتوانه هاي اخلاص عبارت است از مجاهدت و منظور ما از مجاهدت توجيه اراده است بسوي مبارزه با نفسي كه انسان را به انحراف امر مي كند و مقاومت در مقابل اميال شخصي و دنيوي تا اينكه نفس براي خدا خالص مي گردد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و إن الله لمع المحسنين» «كسانيكه جهت رضايت ما تلاش كنند و در راه پيروزي دين ما جهاد كنند آنان را در راههاي منتهي به خود رهنمود مي گردانيم و قطعا خدا با نيكوكاران است.» عنكبوت/69

5- نيايش و پناه بردن به خدا: چيزي كه اين مسائل را تقويت و بازوي سالك راه خدا را محكم مي گرداند، پناه بردن به خدا در تمام امور است: «اياك نعبد و اياك نستعين» «تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي طلبيم» فاتحه/5 حقيقت توحيد عبارت است از محصور كردن عبادت و استعانت براي خدا. آنگاه كه وسائل مادي انساني و قدرت او ناتوان مي ماند يا اراده او سست مي گردد، جز يك راه در پيش روي انسان نيست، آن را بوسيله دعا مي كوبد و فضل و بركت خدا را مي طلبد و او هم اهل پاسخ است.

دوم: محبت و دوستی

(الف) : قواعد کلی محبت با خداوند جل جلاله

بایستی خداوند جل جلاله را نسبت به همه چیز و همه کس دوست داشت، ولازم است محبت او تعالی بر نفس انسانی چنان سیطره افکند که هیچ محبتی نتواند از آن پیشی گیرد و هیچ یک از لهو ولعب دنیا قلب آدمی را از محبت الله جل جلاله به خودش مشغول نگرداند. در اینجا به ذکر چند قاعده کلی در پیرامون محبت می پردازیم:
(1) محبت خداوند از نشانه های ایمان است, چنانچه الله متعال می فرماید: « وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (وکسانی که ایمان آوردند از هرکسی خداوند را بیشتر دوست دارند».

(2) از موجبات محبت خداوند اتباع سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم می باشد: « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» (بگو: اگر خدا را دوست میدارید, پس از من پیروی کنید, تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان تان را ببخشاید».
(3) نشر سنت سلام گفتن به خاطر کسب مودت و محبت: «عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم قال :« وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لاَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلاَ تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا أَوَلاَ أَدُلُّكُمْ عَلَى شَىْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ؟ أَفْشُوا السَّلاَمَ بَيْنَكُمْ » یعنی: ( تا آنگاه که ایماندار نشوید در بهشت داخل نمی گردید، و تا باهم محبت نکنید ایماندار نمی گردید، آیا به چیزی شما را رهنمایی نکنم که هرگاه انجامش دادید با هم محبت می ورزید؟ سلام گفتن را در میان خود تان منتشر وعام بسازید.

(4) محبت خالصانه سبب نجات در آخرت می شود:« عَن أَبِي هُرَيْرَةَ ، أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ : سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ …. وَرَجُلانِ تَحَابَّا فِي اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَى ذَلِكَ وَتَفَرَّقَاعلیه …» ( از ابو هریره روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: هفت گروه اند که خداوند آنها را زیر سایه خویش قرار می دهد؛ روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست…. و دو شخص که به خاطر خدا دوستی می کنند؛ بر اساس همین امر گرد میایند و بر همین از همدیگر خویش جدا می شوند….)

(5) دوستی با دوستان خدا و بدبینی با دشمنان خدا: در حدیث شریف ذکر است که« أَنَّ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ ” سَأَلَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ أَفْضَلِ الْإِيمَانِ قَالَ: ” تُحِبَّ لِلَّهِ تُبْغِضَ لَلهُ، وَتُعْمِلَ لسانك فى ذكراً لِلَّهِ قَالَ: وما مع ذاك يا رَسُولَ اللهِ قَالَ: وأن تُحِبَّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ، وَتَكْرَهَ لَهُمْ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ، وَأَنْ تَقُولَ: خَيْرًا أَوْ تَصْمُتْ “. یعنی: معاذ بن جبل -رضی الله عنه- از پیامبر خدا – صلی الله علیه وسلم- در مورد بهترین ایمان پرسید: آن حضرت فرمود: اینکه به خاطر خدا دوست بداری و به خاطر خدا بد ببینی، و زبانت را به ذکر الله مشغول بداری، معاذ گفت: ای رسول الله! و با آن چه کاری؟ فرمود: به مردم چیزی دوست داشته باشی که به خودت دوست داری، وبه آنها چیزی را بد ببینی که به خود بد می بینی، واینکه سخن نیک بگویی ویا خاموش باشی».

(6) برادرانی که یکدیگر خویش را به خاطر خدا زیارت می کنند محبت خداوند را حاصل می کنند، چنانچه در حدیث قدسی آمده است که: « قَالَ اللَّهُ تعالی: وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ، وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ، وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ، وَالْمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ”یعنی: خداوند متعال فرموده است: محبت من لازم گشته به کسانی که به خاطر من باهم دوستی می کنند، و به خاطر من به همدیگر همنشینی می کنند، وبه خاطر من به یکدیگر خود بخشش می کنند، و به خاطر من یا همدیگر دیدار می کنند .

(7) زهد در دنیا باعث محبت خداوند می شود: « عن سهل بن سعد رضي الله عنه : أن النبي صلى الله عليه و سلم وعظ رجلا فقال : «ازهد في الدنيا يحبك الله عز و جل و ازهد فيما في أيدي الناس يحبك الناس» .( در دنیا زهد پیشه کن خداوند دوستت میدارد، به آنچه که در دست مردم است چشم نداشته باش مردم دوستت میدارند).

(8) محبت خالصانه و للهی سبب شرینی ایمان می گردد: « عن أنس رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : لا يجد أحدكم حلاوة الإيمان حتى يحب المرء لا يحبه إلا لله وحتى يكون أن يقذف في النار أحب إليه من أن يرجع في الكفر بعد إذ أنقذه الله منه وحتى يكون الله ورسوله أحب إليه مما سواهما»یعنی: از انس – رضی الله عنه روایت است که گفت: پیغمبر خدا – صلی الله علیه وسلم- فرموده است: یکی از شما شرینی ایمان را نمی چشد تا آنکه یک شخص را دوست بدارد و دوستی اش با او جز به خاطر خدا نباشد، وتا آنکه انداخته شدنش به آتش برایش از اینکه به کفر باز گردد خوش آیندتر نباشد، (مخصوصا) بعد از آنکه خداوند او را از آن نجات داده است، وتا اینکه الله و رسولش برای وی از سوای آنها محبوتر نباشند.

(9) کسی که مورد محبت الله قرار گیرد در میان انسانها نیز محبوب و دوست داشتنی می شود:« عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْدًا نَادَى جِبْرِيلَ: إِنِّي قَدْ أَحْبَبْتُ فُلَانًا فَأَحِبَّهُ، قَالَ: فَيَقُولُ جِبْرِيلُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ: إِنَّ رَبَّكُمْ أَحَبَّ فُلَانًا فَأَحِبُّوهُ، فَيُحِبُّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ، قَالَ: وَيُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِي الْأَرْضِ، وَإِذَا أَبْغَضَ عَبْدًا فَمِثْلُ ذَلِكَ».(یعنی: از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر –صلی الله علیه وسلم – فرموده است: هرگاه الله متعال بنده ای را دوست بدارد به جبریل می گوید، من فلان شخص را دوست خود گرفتم پس تو دوستش بدار، گفت: جبریل به اهل آسمان می گوید: پروردگارتان فلان شخص را دوست خود گرفته شما هم دوستش بدارید، گفت: او در زمین هم قبول میابد، وهرگاه شخصی را بد ببیند هم همانطور می شود.

(ب): کسانی که خداوند دوستشان می دارد:

(1) نیکوکاران:

خداوند محسنان ونیکو کاران را دوست می دارد. الله متعال در چندین جای قرآن در مورد نیکوکاران فرموده است: « وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (ونیکی کنید که الله نیکو کاران را دوست میدارد)، همچنان فرموده است:« الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(آن کسانی که در حال خوشی وناخوشی وثروتمندی وتنگدستی، به احسان و بذل و بخشش دست می یازند، وخشم خود را فرو می خورند، واز مردم گذشت می کنند، (بدین وسیله در صف نیکوکاران جاگزین می شوندو) خداوند هم نیکو کاران را دوست می دارد).

(2) توبه کنندگان و پاکیزه گان:

الله متعال می فرماید:« إن اللّه يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»(یعنی: خداوند توبه کنندگان و پاکیزه گان را دوست می دارد). ومی فرماید:« لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»(ای پیغمر!) هرگز در آن (مسجد ضرار) نایست نماز مگذار، مسجدی(مانند مسجد قبا) که از روز نخست بر پایه تقوی بنا گردیده است سزاروار آن است که در آن برپای ایستی ونماز بگزاری. در آنجا کسانی هستند که می خواهند(جسم وروح) خود را (با عبادت درست) پاکیزه دارند وخداوند هم پاکیزه گان را دوست می دارد).

پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:« إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ يُحِبُّ الطِّيبَ ، نَظِيفٌ يُحِبُّ النَّظَافَةَ ، كَرِيمٌ يُحِبُّ الْكَرْمَ ، جَوَّادٌ يُحِبُّ الْجُودَ ، فَنَظِّفُوا أَفْنِيَتَكُمْ وَسَاحَاتِكُمْ وَلاَ تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ ، يَجْمَعُونَ الأَكْبَاءَ فِي دُورِهِمْ»( یعنی: خداوند پاک است و پاکیزه گی را دوست می دارد، کریم است و کرم را دوست می دارد، بخشنده است و بخشندگی را دوست می دارد، پس حویلی ها ومیدان های خود را پاکیزه سازید و همانند یهود نباشید که خاشاک را در خانه های خود گرد می آورند).

(3) کسانی که در راه الله در یک صف جهاد می کنند:

الله متعال می فرماید:« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ»( یعنی: خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او متحد و یک پارچه در خط وصف واحدی می رزمند، انگار دیوار سربی بزرگی هستند).
(4) پرهیزکاران:
الله متعال در این مورد می فرماید:« بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»(آری! کسی که به عهد و پیمان خود وفا کند، وپرهیزکاری پیشه نماید( محبت و رضایت خدا را فرچنگ آورده است) زیرا خداوند پرهیزکاران را دوست می دارد).

(ج) : کسانی که خداوند دوستشان نمی دارد:

رسیدن به محبت الله متعال برای فرد مؤمن، خود هدفی بزرگ می باشد. بنده به این هدف بلند آنگه می تواند رسید که صفاتی را حاصل نماید که او را لایق محبت خداوند بگرداند و از صفاتی خودش را پاکیزه دارد که سبب بغض و بدبینی الله تعالی در حق او می گردد. در اینجا لازم است صفاتی را یاد آور شویم که بنده را در مهلکه بغض و بدبینی خدا قرار می دهد:

(1) بد اخلاقان: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند:« وإن أبغضكم إلي وأبعدكم مني مساوئكم أخلاقا الثرثارون المتشدقون المتفيهقون»(مبغوض ترین شما در نزد من، ودور ترین تان از من بداخلاق های شمایند؛ انسان های پرگوی پرتکلف از حد گذرنده در سخن).

(2) ظالمان: الله متعال فرموده اند: «والله لا یحب الظالمین»( وخداوند ستمگران را دوست نمی دارد).

(3) تجاوزکاران: همچنان می فرماید:« وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»( تجاوز نکنید، خداوند تجاوزگران را دوست نمی دارد).

(4) متکبران: ومی فرماید:« نَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»( وخداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمی دارد).

(5) خائنان: همچنان فرموده است:« إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ»(خداوند خائنان را دوست نمی دارد).

(6) مفسدان: الله متعال می فرماید:« وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»(وخداوند فساد پیشگان را دوست نمی دارد).

(7) معاندان: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:« عن عائشة قالت قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : إن أبغض الرجال إلى الله الألد الخصم»( از عائشه رضی الله عنها روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: مبغوض ترین مردان به نزد الله دشمن سختگیر کینه دل است).

سوم: راستي

تعریف: راستی و صدق در لغت یعنی مطابقت حکم با واقعیت، و در اصطلاح اهل عرفان و دعوتگران: صدق یعنی گفتن حق در جایی که هلاکت در پی داشته باشد. وهم گفته آمده است: در جایی راست بگویی که جز با دروغ گفتن رهایی نیابی. امام قشیری در تعریف صدق گفته است: صدق آن است که در احوالت شائبه، و در اعتقاد وباورهایت تردید، و در کردارت عیب وجود نداشته باشد. به این مفهوم که از چیزی که اطلاع می دهی مطابق حقیقت باشد.

مفهوم و حقيقت راستي:

راستی دارای مفاهیم وسیع وگسترده ای است که مهم ترین آن را در نکات ذیل وبه طور خلاصه ذکر می کنیم:
(1) واضح ترين مفهوم راستي مربوط به سخن گفتن است. راستي در اين جا به اين معنا است که آنچه شخص خبر مي دهد مطابق با واقعيت باشد و از گفتن آنچه خلاف آن است خود داری کند. دروغگو دراين مفهوم کسي است که سخنانش مطابق با واقعيت نباشد.

(2) مفهوم ديگر راستي مربوط به نيت وانگيزه است. هنگامي که انسان به انجام کاري نيت مي کند بايد انگيزه اش را ازتمايلات ناروا پاک سازد تا کارش صادقانه وخالص به انجام رسد.

(3) جامه عمل پوشاندن به عزم وتصميم يکي ديگر از مفاهيم راستي است. انسان گاه بنا برفطرت خدا دادي وگاه بنابر ترغيب شدن به کارهای خير و آگاه شدن از فضايل آن اراده به انجام کارهاي نيک مي کند، اما هنگامي که لحظۀ کمربستن به آن فرا مي رسد، سستي به خرج مي دهد و ازعمل به آن سرباز مي زند، اين کار خلاف راستي است. داشتن عزم وارادۀ راستين به کارهاي نيک درمفهوم راستي شامل است.

(4) به همين ترتيب مطابقت ميان اعمال ظاهر واحوال باطن شامل مفهوم راستي است. يعني نبايد اعمال بيروني انسان برچيزي دلالت کند که وي در باطن به آن متصف نیست. تلاش درجهت هماهنگي ميان ظاهر و باطن يکي از مفاهيم راستي است. اگر کسي خود را درظاهر شجاع يا سخي بنماياند و درباطن آن چنان نباشد، آن ظاهر دروغين خلاف واقعيت باطني اوست، واين خلاف راستي میباشد.

جايگاه ومنزلت راستي در اسلام:

1- پاي بندي به راستگويی وچنگ زدن به راستکاري از پايه هاي استوار اخلاق اسلامي است. اين ويژگي اخلاقي سبب بالا رفتن منزلت انسان مسلمان مي گردد هم درپيشگاه خالق وهم درنگاه مخلوق.

2- انسان راستگو با مواظبت براين خصلت شايسته سرانجام به مقام صديقان مي رسد. صديقان کساني هستند که ازهمۀ بندگان نيکوکارخداوند بجز پيامبران، درجۀ بالا تردارند.پیامبراکرم – صلی الله علیه وسلم- دراين باره فرموده است: “راستي را ازدست ندهيد! زيرا راستي راه به نيکوکاري مي برد ونيکوکاري راه به بهشت، وشخصي که پيوسته راست مي گويد وراستگويي را پیشۀ خود مي کند سرانجام درنزد خداوند درشمارصديقان نوشته مي شود… وبپرهيزيد از دروغ! چراکه دروغگويي به فجور مي انجامد وفجور به آتش دوزخ، وشخصي که پيوسته دروغ مي گويد وبه دروغگويي خود را عادت می دهد، درنزد خداوند دروغگوي نوشته مي شود”.

3- امام مالک – رحمه الله- در کتاب مؤطا از صفوان بن سلیم روایت می کند که از پیامبر -صلی الله علیه وسلم- پرسیده شد: آیا مؤمن بزدل می باشد؟ فرمود: بلی، سپس پرسیده شد: آیا مؤمن بخیل و تنگ چشم می باشد؟ فرمود: بلی، سپس پرسیده شد: آیا مؤمن دروغگو می باشد؟ فرمود: نه.
این حدیث نشان می دهد که دروغ گفتن خوی مؤمن نمی تواند باشد؛ ولی گاه ممکن است به شکل عارضی و نا گهانی از مؤمن هم دروغ صادر شود.

عالی ترین درجۀ راستی:

بالاترين درجات راستي صادق بودن درخصال ايماني ومقامات ديني مانند محبت خداوند جل جلاله، ترس از او تعالی، توکل بر او، رضا وخشنودي در برابر او و اميد به فضل واحسان اوست. رسيدن به حقيقت هريک ازاين مقامات ومراعات مقتضاي هرکدام، کاملترين مفهوم راستي است.

علل وانگیزه های راستی:

صداقت وراستی دارای انگیزه ها وعللی است که مهم ترین آنها عبارتند از:
(1) دین: زیرا که دین او را به صداقت دستور می دهد، و برآن تشویق می کند و از دروغ باز می دارد.
(2) عقل.
(3) مروت که مانع دروغ می گردد.
(4) حب آراسته شدن به صداقت و کسب شهرت بدان.
انواع راستی:
(1) صدق در سخن در تمام احوال و اوضاع.
(2) راستی در وفا کردن به تصمیم وعزیمت با قوت تام و به دور از تردد.
(3) صدق در نیت واراده، و آن عین اخلاص است.
(4) صدق در کردار، این نوع با اخلاص و کمال یقین همراه است؛ زیرا که صاحب آن عمل خویش را برای پروردگارش خالص می گرداند و به وعده های الهی اطمینان دارد و در برابر طاعت خویش نه پاداش می خواهد و نه سپاسگزاری.
(5) صدق در مقامات دین، مانند: صدق در خوف، صدق در رضا، صدق در رجاء، صدق در مجاهده وصدق در توبه و امثال آنها.
برایند و نتائج راستی:

مهمترین نتائج صداقت عبارتند از:

(1) الله متعال برای انسان صادق، آرامش روانی و اطمینان قلبی، نصیب می فرماید، حضرت حسن بن علی رضی الله عنهما از پیامبر – صلی الله علیه وسلم- روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: « از چیزی که ترا در شک وتردید می افکند به نفع چیزی که مترددت نسازد، بگذر؛ زیرا که صداقت آرامش است و دروغ تردد وبی قراری ».

(2) الله متعال بر سر، مال وفرزندان صادقین برکت می افکند، چنانچه آن حضرت فرموده است:« هردو بایع ومشتری اختیار(فسخ بیع را ) دارا هستند، تا زمانی که از هم جدا نشده اند، اگر راستگویی کنند و (عیبت را ) بیان دارند، در فروش آنها برکت افکنده می شود، واگر دروغ گفتند و عیبها را پنهان کردند برکت فروش شان نابود خواهد شد.
(3) خداوند غم و اندوه صادقین را برطرف می دارد و از مصیبتها نجاتش می دهد، چنانکه به کعب بن مالک و رفیقهایش پس از غزوه تبوک رخ داد.

(4) خداوند برای صادقین کامیابی ای نصیب می کند که با درجه شهداء برابر است. چنانچه پیغمبر بزرگ مان می فرماید:« کسی که از الله متعال با صدق دل شهادت را طلب کند، او تعالی برایش درجه شهادت نصیب می کند هرچند که در میان خانواده اش بمیرد».(به روایت مسلم).
(5) خداوند متعال صادقین را در دنیا به سوی عمل نیک رهبری می کند و در آخرت گناهانشان را می بخشاید.
(6) صداقت در دنیا و آخرت نجات را سبب می گردد.

چهارم: امانتداری

معنای لغوی امانت:
امانت در زبان عربی آرامش و اطمئنان را گویند، و امین کسی است که بر او باور واعتماد شود، و در موردش اطمئنان موجود باشد، و مقصد آن حفظ و امان وایفای یک حق را میگویند. ضد امانت، خیانت است.

معنای اصطلاحی امانت:
(1) تعريف نخست: امانت یک خوی ثابت در نفس است که انسان از گرفتن چیزی که از وی نیست خود داری می ورزد در حالی که شرایط تجاوز بر آن برایش مهیا باشد و از طرف مردم هم مورد ملامتی و تقبیح قرار نگیرد.
(2) تعريف دوم: رعایت وادای حقوق هر ذی حقی به طور کامل و بدون نقص، به ترتیبی که انسان فرایض و واجبات را ادا کند وحقوق بنده گان خدا را بجا آورد، کاری که به او سپرده شده باشد آنرا با شایستگی انجام دهد، اگر حفاظت مالی به وی سپرده شده باشد در آن خیانت نورزد و قصد وی در جامعه حفاظت و نگهداری حقوق و ارزشهای خداوندی و افراد جامعه باشد.

عناصر امانتداری:

امانتداری دارای سه عنصر است:
(1) تعفف(پارسایی) از گرفتن یا نسبت دادن چیزی به خود که از وی نیست.
(2) باز سپردن چیزی صاحبش.
(3) توجه به نگهداری چیزی که بر آن امین قرار داده شده و کوتاهی نکردن در نگهداری آن.

اهمیت امانتداری:

(1) امانت در شریعت اسلامی یک مسؤولیت بزرگ و مهم شمرده شده است. وبه حاکم و زمامدار حکم گردیده تا امانت ها را به اشخاص با اهلیت و امین بسپارد. چنانچه خداوند متعال می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا) ترجمه: خداوند متعال شما را فرمان می دهد تا امانت ها را به صاحبان آن بدهید.

(2) از جانب دیگر خداوند جل جلاله مؤمنان را امر می کند که در امانت ها خیانت نورزند، چنانچه می فرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) ترجمه: ای کسانیکه ایمان آورده اید! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید؛ و در امانتهای خود خیانت روا مدارید، در حالیکه می دانید.

(3) به همین قسم در مورد اهمیت حفظ وادای امانت احادیث نبوی زیادی ذکر گردیده که در یک حدیث مبارک پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند: (لا إيمان لمن لا أمانة له ولا دين لمن لا عهد له). یعنی: کسی که امانت را نگهداری نکند، ایمان ندارد، و کسی که با عهد خود خلاف ورزی کند، دین ندارد.
(4) پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیث دیگری صفت خوب امانت را به کسی بشارت داده است که شخص مؤمن و امین بوده باشد، چنانچه می فرماید: ( المؤمن من أمًنه الناس علی أموالهم و أنفسهم) مؤمن کسی است که مردم وی را در اموال و در نفسها یشان امین بدانند.

انواع وعرصه هاي تطبیق امانت:

باید بدانیم که امانت در ساحات مختلف زندگی بکار برده می شود و انواع و اقسام گوناگون دارد که از جمله انواع واقسام زیر را میتوان ذکر نمود:

(1) اموال ودارایی ها: یکی از انواع امانت آن است که انسان از گرفتن مالی که از وی نیست خود داری کند و اگر در نزدش موجود بود به صاحبش باز گرداند. مانند: وامها، میراثها، ودیعتها، عاریتها، وصایا و رهنها وغیره.

(2) عرض وآبرو: یکی دیگر از انواع امانت آن است که انسان از تعرض به عرض وناموس وشخصیت انسان دیگری خود داری نماید و از تجاوز به زبان در حق وی دوری گزیند. مانند: قذف و غیبت و تهمت وغیره.

(3) اجسام وارواح: یکی از انواع امانت آن است که از اذیت رساندن به دست، به اشخاص دیگر خود داری صورت گیرد. مانند: قتل، جرح، ضرر رساندن، واذیت کردن.

(4) علوم ودانستنی ها: یکی دیگر از عرصه های امانتداری عرصه علم ومعرفت انسانی است که شخص باید معارف ودانسته های خود را بدون تحریف وتبدیل و تغییر به دیگران برساند و سخنان را به صاحبان آن نسبت دهد و از نسبت دادن سخن به غیر صاحبش دوری گزیند.

(5) ولایت: از امانت است که هرگاه برای کسی صلاحیت کاری داده می شود حق آن را به شکل درست اداء کند ویا مسؤولیت به عهده کسی گذاشته شود که از ادای آن بدر آمده بتواند. و شخص مسؤول خود را حافظ اموال و اجسام وارواح وعقول ودین مردم وحفظ اسرار دولت بداند ونگذارد که چیزی از رازهای دولت به دست دشمن افتد.

(6) گواهی دادن: از امانت است که شخص گواهی به حق داده و آنچه را که دیده و شنیده است بدون تغییر ودگرگونی ونقصان اظهار بدارد تا حق به حقدار برسد.

(7) داوری وقضاء: امانتداری در قضاء آن است که احکام وداوریها طوری صادر شود که عدالت تأمین گردد و حق ذی حق ضایع نگردد.

(8) کتابت: باید نوشتن مطابق همان چیزی باشد که صاحب سخن آن را می خواهد، و مطابق اصلی باشد که از آن کاپی برداری می کند، و در آن زیادت ونقصان و تغییر ودگرگونی نباشد، و اگر از نظر لفظ تغییر وارد می کند باید مضمون سخن مطابق اصل باشد.

(9) اسرار ورازها: باید توجه شود که اسرار ورازهایی که برای شخص گفته می شود حفظ گردد و از افشای آن خود داری گردد و رازداری صورت گیرد.

(10) نامه ها: باید نامه با تمام امانت داری بدون تحریف وتبدیل به اصحاب آن رسانده شود بی آنکه در آن نقص وکوتاهی رخ دهد؛ خواه این نامه ها لفظی باشد، یا نوشتاری ویا عملی.

فواید امانتداری در جامعه:

  1. وفا نمودن به امانت سبب بالا رفتن اعتبار و باور جامعه نسبت به شخص امین میگردد.
  2. در جامعه احساس امن و امان و اطمئنان تقویت می شود.
  3. در جامعه همه امور به صورت خوب و درست انجام میابد.
  4. شناخت و رعايت امانت از هر نوع درگیری، غدر و ضياع حقوق جلو گیری می نماید.
  5. ادای امانت سبب رضای خداوند و محبت و خوشحالي بنده گان او می گردد.

پنجم: صبر و شکیبایی

تعريف صبر
صبر نيروی اراده است که انسان را براي تحمل سختي ها، دردها ومشقتها آماده ميسازد و او را از بيقراري، فرياد، شور و هيجان، ترس و طمع وديگر تمايلات نفسي و غريزي باز ميدارد.

اهميت صبر:

از آنجايي که خداوند متعال مرگ و زندگي را براي امتحان آفريده است، هر انسانی در حيات خود ناگزير به انواع مشکلات، مصايب ونا خوشیها وسختیها مواجه ميگردد. وقتيکه سيل حوادث ناگوار زندگي بر انسان هجوم مي آورد، روشنايي صبر پيشروي مسلمان متجلی گرديده، مؤمن و مسلمان واقعي با سلاح صبر به مقابله ابتلاءات وپيشامد هاي تلخ زندگي، مي شتابد.

فهم درست از صبر و توقع نصرت دنيوی واجر اخروی آن، مسلمان را از جزع و فزع و بيقراری در برابر مشکلات و مصايب باز ميدارد. صبر جوهر مردانگي انسان در برابر دشواريها و مصيبتها را صیقل میدهد و محک صدق و کذب انسانها ميباشد. خداوند متعال مي فرمايد: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ) ترجمه: و همه گونه مي آزماييمتان تا از ميان شما مجاهدان و صابران را معلوم بداريم.

همچنان کسب رزق وروزی به صبر نیاز دارد، برخورد و رفتار با مردم به صبر نیاز دارد، قیام به مکلفیتهای دینی محتاج صبر است، دوری از زشتی ها و اعمال نا شایسته به صبر احتیاج دارد، جهاد در راه خدا بدون صبر نمی شود، مقابله با سختی های زندگی بدون صبر ممکن نیست، و دیگر اعمال زندگی نیز به صبر نیاز دارند.

فضائل صبر:

صبر فضيلتهاي زيادی دارد که بطور نمونه، به فضايل آتي اشاره مي نماييم:
1- صبر از صفات پيامبران است. چنانچه خداوند متعال صبر ايوب عليه السلام را ستايش نموده مي فرمايد: (إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ) ترجمه: ما او را شکيبا يافتيم، چه نيکو بنده اي که تواب بود.
2- صبر از اخلاق انسانهاي با ثبات وصاحبان عزم راسخ است. قرآنکريم مي فرمايد: (وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) ترجمه: هر کس که شکيبايي و گذشت پيشه کند، بيگمان اين از کارهاي سترگ است.
3- صبر دليل صدق ايمان است. سوره “العصر” به اين امر دلالت دارد.
4- صبر کليد گشايش مشکلات انسان است. پيامبر اسلام مي فرمايد: (واعلم أن النصر مع الصبر) یعنی: بدان که پیروزی با صبر همراه است. صبر وسيلۀ رسيدن به قيادت و زعامت در دنيا و امامت در دي
5- فضایل ومنزلت صبر تا آنجا می رسد که خداوند متعال اجر و ثواب صبر کنندگان را بي حساب وعده داده است. چنانچه قرآنکريم مي فرمايد: (إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ) ترجمه: همانا پاداش شکيبايان بي حساب و به تمامي به آنان داده خواهد شد.

6- خداوند صابران را دوست میدارد، چنانچه در سوره آل عمران آمده است:« والله یحب الصابرین» (خداوند صابران را دوست میدارد).

7- خداوند صابران را مدد می رساند و معیت خود را نصیب شان می گرداند، الله متعال می فرماید:« واصبروا إن الله مع الصابرین»

انواع واقسام صبر

علمای اسلام صبر را به سه دسته تقسیم کرده اند: صبر از، صبر بر، و صبر در. اول: صبر از انجام دادن فعل زشت و افتادن در جال شیطان. دوم: صبر بر درد ورنج و مشکلات زندگی. سوم: صبر در جایی که هراس و ترس در پی دارد.
عرصه های تطبیق صبر

اول: صبر بر طاعتها وعبادتها:

در اسلام طاعات و اوامر زيادي است که اداي آن به صبر نياز دارد. طاعات بصورت عموم به فرايض و نوافل تقسيم ميگردد که خداوند آن را در اين آيت مبارک جمع نموده و به اجراي آن امر کرده است: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى) . ترجمه: خداوند به عدل و احسان و اداي حق خويشاوندان فرمان مي دهد. البته همه اين طاعات به صبر ضرورت دارند.
عبادات اسلامی از جملۀ طاعات اسلام است و نماز در رأس اين عبادات قرار دارد که اداي آن صبر و استقامت ميخواهد.

زيرا نماز فريضه اي است که در یک شبانه روز پنج بار تکرار میگردد و خداوند مؤمنان را در ادای آن به صبر و شکیبایی امر نموده است. چنانچه مي فرمايد: (وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ) ترجمه: و خانواده ات را به نماز فرمان ده و در آن صبورانه بکوش.

پس اداي نماز موضوع ساده و آسانی نيست؛ زيرا اداي درست این فریضه، اخلاص و صبر و فدا کاري ميخواهد؛ توقف کار و مشغوليت های زندگی روزانه پنج بار براي اداي نماز عمل دشواری است، مگر براي مؤمن راستين که با صبر واخلاص و خشوع و تجرد خويشتن را براي اداي نماز هاي پنجگانه فارغ ميسازد و کار و بار خود را توقف داده به مناجات پروردگار خويش مي شتابد.
به همين ترتيب اگر به ساير عبادات نظر کنيم مي بينيم که اداي هر يکي به انواع صبر و فداکاري ضرورت دارند. مثلا انجام فريضۀ حج، اداي فريضۀ صوم و يا روزه، اداي فريضۀ زکات و ديگر شعاير اسلامي به صبر و استقامت معنوي و مادي احتاج دارند.

دوم: صبر بر جهاد:

جهاد در راه خدا از موارد ديگری است که مستلزم صبر قوي و فداکاري به جان ومال در راه خدا مي باشد. به همين دليل قرآنکريم سخت ترين مراتب صبر را در جهاد بيان نموده است، آنجا که مي فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) ترجمه: اي مؤمنان شکيبايي و پايداري ورزيد و آمادۀ جهاد (و ساير عبادات) باشيد، و از خداوند پروا کنيد، باشد که رستگار شويد. در اين آيت مراتب ومراحل صبر با کلمات (صبر، مصابره، مرابطه) بحيث شرط حصول کاميابي و رستگاري تأکيد گرديده است که خود اعجاز قرآنکريم را نشان ميدهد.سوم: سوم: صبر بر تحصیل علم:

همچنين صبر و استقامت در راه تحصيل علم، تحقيق و تفکر در کاينات و مخلوقات خداوند از موارد ديگر صبر بر طاعات در اسلام شمرده ميشود که صبر طولاني، ارادۀ محکم و تحمل فراوان ضرورت دارد. از همين جهت است که تحصيل علم و استنباط احکام شرعی در اسلام بنام (اجتهاد) که بمعناي سعي و تلاش مي باشد، نام گذاري شده است.

و اين درجه را تنها کساني حاصل مي نمايند که از نیروی صبر و استقامت قوي بهره مند باشند. چنانچه قرآنکريم مي فرمايد: (أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَةِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آَيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ) ترجمه: آيا ننگرسته اي که کشتيها به نعمت الهي در دريا روانند، تا به شما از آيات خويش بنماياند؛ بيگمان در اين برای هر شکيبای شاکری ما يه های عبرت هست.اين آيت دلالت بر آن دارد که تحقيق و تفکر در پديده هاي کوني انسان را به وحدانيت خداوند رهنمايی ميکند. همچنان دلالت بر آن دارد که پژوهش و تفکر علمی و استفاده از نتايج آن تنها با صبر قوی و ايمان استوار بدست می آيد .

به اين ترتيب ملاحظه نموديم که طاعات و عبادات اسلامي به صبر و استقامت ادا مي شود ومسلمان صبر کننده در نتيجۀ صبر خود برای انجام اين طاعات و عبادات به سعادت و کاميابی دنيا و حصول اجر و ثواب در آخرت نايل مي گردد.

چهارم: صبر در برابر گناهان

صبر در برابر گناهان و خواسته های نا مشروع نفس برای مسلمان يک جهاد و مبارزۀ پيگير و دوامدار است. مسلمان در اين مبارزۀ دوامدار به صبر و ارادۀ قوی ضرورت دارد تا بتواند در مقابل انواع خواسته ها و کششهای نفسی و مادی که پيشروی مسلمان قرار ميگيرد و با شيوه هاي گوناگون مزين ساخته ميشود صبر کند و با آن مبارزه نمايد.

خداوند عز وجل انواع معاصي را در اين آيۀ مبارک جمع نموده و از ارتکاب آن نهي ميکند: (وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ) ترجمه: و از نا شايستگی و کار ناپسند و سر کشي باز مي دارد. اجتناب از همه اين معاصي باز هم به صبر ضرورت دارد. سخت ترين صبر در برابر گناهان و عادات نا پسند است که در ميان مردم به رسم و رواج عمومي تبديل گرديده است، خصوصا گناهان زباني که به نُقل مجالس تبديل گرديده است. از قبيل: غيبت، دروغ، رياء، خود ستايي، سخن چينی و امثال آن که با سهولت و آساني در ميان مردم تکرار ميشود و به عادت روز مره مبدل گرديده و از امراض مهلک جامعه محسوب ميشوند که در برابر آن به صبر و مقاومت جدی ضرورت است.

یوسف علیه السلام الگوی صبر در برابر گناهان:

به داستان حضرت يوسف عليه السلام توجه نماييد که چگونه در قصر عزیز مصر در مقابل کششها، فشارها و تهديدات زن عزيز مصر، صبر و مقاومت نشان داد و در اين امتحان سخت پيروزمندانه وسر بلند بیرون شد تا اينکه صبر و استقامت يوسف عليه السلام برای هميش ثبت تاريخ انسانيت گرديد.

ابن قيم جوزی از صبر يوسف عليه السلام اينچنين نتيجه گيری نموده است: “سوره يوسف را خواندم.. وتأمل نمودم که صبر يوسف در مقابل خواسته های نا مشروع نفس، عظمت او را جاودان گردانيد. بخود گفتم: عجبا! هرگاه يوسف عليه السلام خواستۀ نفس را قبول ميکرد نتيجه چه مي بود؟! اما او در مقابل هوای نفس مقاومت کرد و به اين ترتيب صبر يوسف عليه السلام برای هميش سرمشق وافتخار انسانها گرديد که همه اين عظمت و افتخار نتيجه صبر چند لحظه بود”.

پنجم: صبر در برابر مصيبتها:

حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه گفته است: “هر مصيبتی که عايد حالم گرديد، با سه چيز خدا را شکر نمودم؛ اول آنکه مصيبت عايد شده در دنيايم بود نه در دينم. دوم آنکه اين مصيبت از آنچه برايم رسيد بزرگتر نبود. سوم آنکه با صبر کردن در مقابل مصيبت اجر کمايي نمودم”.

صبر در برابر مصیبت نشان صدق ایمان است:

صبر بر مصيبت از نشانه های صدق ايمان و رضای کامل به قضا و قدر خداوند است. وقوع مصيبت از جانب خداوند يا عقوبت و مجازات انسان است و يا امتحان و آزمايش که در هر دو حالت بايد به دامن صبر پناه برده شود. دين مقدس اسلام مؤمنان را در حالات مبتلا شدن به مصايب و درد و رنج ناشي از مصيبتها، به صبر توصيه نموده و در مقابل برايشان اجر و پاداش عظيم وعده داده است. خداوند متعال مي فرمايد: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ) ترجمه: و همواره شما را به نوعی از ترس و گرسنگی و زيان مالی و جانی و کمبود محصول مي آزماييم و صابران را نويد بده. همان کسانی که چون مصيبتی به آنان رسد گويند: إنا لله و إنا إليه راجعون، ما از خداييم و به خدا باز مي گرديم. بر اينان درود پرورگار شان و رحمت او باد و اينانند که رهيافته اند.

از اين آيت قرآنی چنين مي فهميم که خداوند متعال مؤمنان را به مصيبت ترس، گرسنگی، کمبود اموال و دارایی و گرفتن جان امتحان ميکند. و همچنان اين نص قرآنی دلالت بر آن دارد که مسلمان با صبر و رضايت در مقابل مصيبتهای وارد شده مستحق عالي ترين قدر و منزلت و ثواب و پاداش ميگردد.

ابتلاء وامتحان سنت الهی است:

ابتلاء و امتحان انسان به مصایب، سنت خداوند است و بسا اوقات بندگان مخلص خود را به مصيبت و مشقت گرفتار می کند. چنانچه پيامبر اسلام مي فرمايد: (من يرد الله به خيرا يصب منه) يعني: خداوند به کسي که ارادۀ خير کند، او را به مصيبت مبتلا ميسازد). همچنان در حديث ديگری چنين آمده است: (ما يزال البلاء بالمؤمن و المؤمنة في ولده و ماله حتی يلقی الله وما عليه خطيئة) . يعني: همواره هر مرد مؤمن و هر زن مؤمن در فرزند و مال خويش دچار ابتلاء و امتحان است تا وقتيکه بخداوند بپيوندد و گناهان وی بخشيده شده باشد.

از فضل ومرحمت خداوند به بندگانش این است که قانون صبر و قناعت و رضايت در برابر درد و رنج مصيبتها برای مسلمان دو نتيجه بار می آورد که هر دو به خير و منفعت مسلمان است:
1- پاداش عاجل که عبارت از کفارۀ گناهان و آمرزش لغزشهای انسان ميباشد.
2- پاداش اخروی مصیبت که بحیث ثواب وفضل ورحمت خداوند براي مؤمنان داده میشود.

ادب مؤمن در وقت مصيبت:

بايد بدانيم که انسان وقتی پاداش دنيوی و اجر وثواب اخروی را نصيب ميشود که آداب اسلامي را در هنگام مبتلا شدن به مصيبت مراعات نمايد. هرگونه مظاهر واشکال جزع و فزع در وقت مصيبت از قبیل کندن موی و روی، يخن پاره کردن، اظهار افسردگی، تغيير عادت در چهره، لباس و امثال آن از نظر اسلام مردود است. اسلام آداب استقبال مصيبت را مشخص ساخته است که گفتن کلمه (إنا لله و إنا إليه راجعون) ميباشد. همچنا پيامبر اسلام مؤمن را در وقت مصيبت ارشاد مي نمايد که بگويد: (اللهم اؤجرني بمصيبتي و اعقبني خيرا منها) . بار خدايا ! بمن در مصيبتم اجر نصيب بگردان و بهتر از آن بمن ارزاني کن.

به اين ترتيب هرگاه يک مؤمن با اينچنين ادب در مقابل مصيبتی که به وی عايد ميشود برخورد نمايد، شامل صبر جميل ميشود که علمای اسلام صبر جميل را چنين تعريف نموده اند: صبر جميل به آن صبری گفته می شود که بدون جزع وفزع باشد و به کسی شکايت نکند. و يا اينکه مؤمن در وقت مصيبت حالت طبیعی وعادی خود را از دست ندهد و بدون تغيير در چهره ولباس و روش قبلي اش با ديگران برخورد نمايد.

ششم: تواضع

مفهوم تواضع:

تواضع در زبان عربي عاجزي وخشوع را مي گويند، و در اصطلاح علم اخلاق تواضع اینچنین تعریف گردیده است:
فضيل بن عياض گفته است: تواضع تسليم شدن به حق وقبول آن است، اگر چه آنرا از يک طفل بشنوي وقبول نمايي.
ابن مبارک مي گويد: تواضع آن است که خود را با آن کسی که از نعمت های دنيا نسبت به تو کمتر است، برابر بشماري، وبداني که تو در دنيا نسبت به وي بهتر نيستي. و همچنان خويشتن را با شخصي که در دنيا نسبت به تو بالا تر است يکسان بداني تا آنکه وي را در امور دنيا نسبت به خود بهتر نشماری.

تواضع ضد کبر و خود بزرگ بيني است وشخص متواضع به اساس معيار های دنيايی خود را از کسی برتر نمي داند، به هرکس نزديک مي باشد، با ديگران مهربان است، با درمانده گان و بيچاره گان رابطه خوب دارد، خدمت ديگران را مي نمايد و خدمتگذاری مردم برايش ناپسند معلوم نمي شود. خداوند متعال مي فرمايد: (تِلْكَ الدَّارُ الْآَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)1ترجمه: آری، این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می دهیم که ارادۀ برتری جویی در زمین و فساد را ندارند، و عاقبت نیک برای پرهیز گاران است.

سبب رانده شدن و بد بخت گرديدن شيطان همين خود بزرگ بيني بود، آن وقت که امر شد تا آدم عليه السلام را سجده کند، از تواضع کار نگرفت و دعوای بزرگی کرد که به لعنت ابدي گرفتار شد.

خداوند جل جلاله پيامبر خود محمد صلي الله عليه وسلم را به مهربانی و دلسوزی نسبت به مسلمانان امر فرموده است که به تواضع دلالت مي نمايد. خداوند متعال مي فرمايد: (وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ) . ترجمه: و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر.

پيامبر اسلام در بارۀ مردمان متواضع مي فرمايد: (طوبي لمن تواضع في غير مسکنة).1 یعنی: خوشا به آن کسی که بدون ذلت و مسکنت، تواضع و عاجزی اختيار نمايد.

نشانه های تواضع

برای اينکه تواضع حقیقی را بشناسيم، و خود را بدان آراسته نماييم، از بزرگ بینی و ذلت نا روا خود را نگهداريم، لازم است چند نشانۀ تواضع را شناسایی کنیم. نشانه های تواضع به شرح ذیل است:

1- انسان متواضع براي شخص خود خشم نمي گیرد، از همين سبب روايت گرديده که رسول خدا صلي الله عليه وسلم هيچ گاهي بخاطر شخص خود انتقام نگرفته اند. خشم و غضب آن حضرت تنها براي خدا جل جلاله و دين بوده است. چنانچه فرموده اند: (مازاد الله عبدا بعفو إلا عزا و ماتواضع أحد لله إلا رفعه الله).1 یعنی: خداوند عزت ومرتبت شخص عفو کننده را بیشتر می سازد، وکسی که برای خدا تواضع نماید، خداوند قدر ومنزلت وی را عالی میگرداند.

2- انسان متواضع هميشه براي خدمت آماده است، خدمت ديگران ثمرۀ لازمي تواضع مي باشد، کسي که خدمت نمودن به ديگران را عيب بداند، يقينا به مرض و درد تکبر و خود خواهي گرفتار است. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرموده اند: (من کان في حاجة أخيه کان الله في حاجته).2 یعنی: کسی که نیاز برادر خود را روا نماید، خداوند نیاز وی را روا میدارد.

3- انسان متواضع همه صفات کمال را به خداوند جل جلاله منسوب مي نمايد، هرگاه نيکي را در وجود خود احساس نمايد، آنرا فضل و توفيق خداوند محسوب مي کند. بناء مغرور نمي شود و خويشتن را از عجب نگهميدارد.

4- انسان متواضع پست و دني نمي باشد، هيچگاه ذلت را براي خود نمي پسندد، اگر به اعتبار مال و منصب خود را از ديگران برتر نمي بيند، به همين ترتيب با اين اعتبارات خويشتن را از کسي کمتر هم نمي داند، و با داشتن يقين به خداوند جل جلاله از جابران نمي انسان متواضع با انگيزۀ بزرگي به نظر و موقف نا درست خود اصرار نمي ورزد، هر وقت واز هر زباني که حق بيرون شود آنرا مي پذيرد.

5- انسان متواضع خود را از فرا گرفتن علم بي نياز نمي بيند، همواره در تلاش ازدياد علم و دانش خود مي باشد.

6- انسان متواضع مورد محبت مردمان است، به مردم نزديک است، نظر وي محترم شمرده مي شود و در جامعه از احترام و مقبوليت برخور دار است.

7- زشت نشان دادن و بد رنگ نمودن شکل و صورت نشانۀ تواضع نيست، و اين هم لازمي نيست که انسان متواضع حتما لباس کهنه و چرکين بپوشد، بلکه از مسلمان خواسته شده که منظر زيبا وآراسته داشته باشد. خداوند جل جلاله جميل و زيبا است، زيبايي را دوست دارد، و پيامبر صلي الله عليه وسلم ارشاد فرموده که اثر نعمت هاي خداوند در مسلمان معلوم شود. قبول نکردن حق و مردمان را به نظر سبک ديدن کار خلاف تواضع است، اما پوشيدن لباس زيبا و پاک نگهداشتن خود هر گز با تواضع منافات ندارد.

نمونه های عملی از خوی تواضع:

(1) تواضع پیامبر صلی الله علیه وسلم:

صحابه کرام در مورد خوی تواضع در پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته اند: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم با شخصی مصافحه می کرد رویش را به طور کامل به طرف شخص مقابل می گردانید، و تا زمانی که آن شخص دست خود را پس نمی کشید آنحضرت دستش را پس نمی کشید، و در جایی می نشست که مجلس بدانجا ختم می شد، وهمواره بشاش و خندان می بود. روزی یک شخص به نزد آن حضرت آمد و از شدت هیبت به خود می لرزید، آنحضرت به وی گفت: برخود آسان بگیر! من پادشاه نیستم بلکه فرزند زنی هستم که در مکه گوشت خشک کرده می خورد ، پیامبر صلی الله علیه وسلم بر الاغ سوار می شد در حالی که اسبهای زیادی هم می توانست به آسانی در اختیارش قرار گیرد. زمانی که خندق را حفر می کردند آن حضرت روی شانه های خود خاک را از داخل خندق برداشته به بیرون حمل می کرد، هنگامی که آن حضرت درخانه اش می بود خود لباسهایش را می دوخت و در خدمت خانواده اش قرار می داشت، زمانی که آنحضرت مکه مکرمه را فتح می کرد و ظفرمندانه وارد شهر می شد سرش را از روی تواضع به زیر افکنده بود تا آنجا که نزدیک بود پیشانیش بر زین اشتر اصابت نماید.

(2) تواضع صحابه:

الف: تواضع ابوبکر رضی الله عنه: زمانی که ابوبکر صدیق رضی الله عنه خلیفه بود شامگاه می رفت به خانه زنی کهن سال و مشکلات زندگیش را مرفوع می ساخت و بیرون می شد، آنحضرت درحالی که خلیفه بود، می رفت گوسپندان وبزهای مردم را می دوشید، روزی یکی از اشخاص مؤلفه القلوب به نزد حضرت ابوبکر آمد وگفت به کمک کن، حضرت برایش از مال صدقه یک قطعه زمین بخشید و سپس آن را نوشت و گفت: برو نزد عمربن خطاب و او را بر این امر شاهد بگردان، شخص به نزد حضرت عمر رفت و او را از این امر اطلاع داد و خواست که با وی برود و شاهد باشد، حضرت عمر امر حضرت ابوبکر را گرفت و پاره نمود وگفت: آن زمان که ما برای شما به عنوان مؤلفه القلوب کمک می کردیم از آن رو بود که اسلام ضعیف بود و حالا اسلام قوی گردیده لازم نیست که برای شما کمک شود، آن شخص به نزد حضرت ابو بکر آمد وگفت: تو خلیفه هستی یا عمر؟! ابوبکر رضی الله عنه گفت: اگر خدا بخواهد او می تواند خلیفه باشد.

ب: تواضع عمر رضی الله عنه: در خلافت آن حضرت اشتران مال صدقه را نزد آن حضرت آوردند خود بر خاست و اشتر را شست وشوی می داد، شخصی گفت: ای امیر المؤمنین لازم نبود که خودت این کار را می کردی، به یکی ازغلامهایت دستور می دادی این کار را انجام می داد، فرمود: مگر نمی دانی هر شخصی که امری از امور مسلمین را به عهده می گیرد در مقابل آنها به مثابه غلام در برابر بادارش می باشد؟! داستان دیگری از تواضع آن حضرت آن است که یک شب احوال مسلمین را تفقد می کرد و چراغی را در بیرون شهر مشاهده کرد و با غلامش بدانجا رفت دید زنی آتشی افروخته و دیکی را روی آن گذاشته و چند تن کودک در اطرافش از گرسنگی زوزه می کشند، پرسید: چرا این کودکان می گریند؟ زن گفت: گرسنه هستند. پرسید در دیک چیست؟ زن جواب داد: هیچ، آب است، آنها را فریب می دهم تا بر آنها خواب غلبه کند و غذا را فراموش کنند، کسی به دادمان نمی رسد، حتی عمر! حضرت عمر دوان دوان به بیت المال باز می گردد و مقدار آرد و روغن با خود می گیرد و روی دوش خودش می گیرد و با سرعت به نزد آنها می رود و خود برای شان غذا پخته می کند و برایشان توزیع می کند تا آنکه همه کودکان خندان به خواب می روند.

ج: تواضع علی بن ابی طالب رضی الله عنه: در تاریخ آمده است که یکی از فرزندان علی رضی الله عنه که محمد حنفیه نام داشت، روزی از پدر خود پرسید: پدر جان بهترین مسلمین کیست؟ آنحضرت جواب داد: ابوبکرصدیق، محمد پرسید: بعد کیست؟ پاسخ داد: عمر بن خطاب. محمد گفته است: ترسیدم که اگر بپرسم سپس کیست، شاید بگوید عثمان بن عفان، بناء خودم گفتم: سپس شما هستید. ولی آن حضرت در جوابش گفت: فرزندم من یکی از مسلمانان هستم.

د: تواضع فرزندان علی رضی الله عنهم: باری میان حضرت حسین و محمد بن حنفیه فرزندان علی بن ابی طالب رضی الله عنهم اختلاف رخ داد و انقطاع بین هر دو طولانی شد، محمد بن حنفیه به برادرش حسین رضی الله عنهما نامه نوشت: برادرم تو از من و مادرت از مادرم بهتر هستید، و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: بهترین مردم کسی است که در سلام گفتن از دیگران پیشی گیرد، هر زمانی که نامه ام برایت می رسد بر خیز وبه سلام من اقدام کن تا در این امر هم بهتر بودن خود را ثابت سازی.

هفتم: شرم وحياء

تعریف حیاء:
حیاء عبارت از تغيير نفسي ای است که در حالت احساس عيب، به انسان پيش مي آید. به بیانی دیگر، حياء همان خويي است که انسان را به ترک امور بد تشويق مي نمايد، و صاحب خود را از تقصير وکوتاهی منع مي کند. به سخنی دیگر: حیاء یعنی: انقباض نفس و خود نگهداری آن، به این مفهوم که: شخص با حیاء نمی تواند فعل رذیلت و عمل زشت را مرتکب شود، انسان با حیاء نمی تواند که خود را در معرض اهانت خدا و مردم و حتی خودش ببیند. بناء حياء انسان را بسوي کمال و همت بلند سوق مي دهد و از کردار پست و رذايل باز مي دارد.
فرق بین حیاء وخجالت:

حياء همين است که گفته شد، اما آن نوع خجالت و کم دلي که برخي به آن دچار هستند که آنها را از کارهاي خوب باز مي دارد و در وقت ضرورت به خوبي ها امر و از بدي ها منع کرده نميتوانند، در فرا گرفتن علم خجالت مي کشند. اين حالت حياء نيست، بلکه تنها در عرف به آن حياء گفته مي شود، و اين يک کمزوري است، صفت مذموم است و بايد انسان خود را از آن رها نمايد.
ضد حياء (وقاحت، بذاء) چشم سفيدي است، که شخص به گفته هاي نا شايست و کردار هاي سبک و شرم آور، و امور بي حيايي دست مي زند.

فضایل حیاء:

پيامبر صلي الله عليه وسلم در بارۀ حياء رهنمود هايي کرده که از جمله موارد زير را مي توان ذکر نمود:
1. عن ابي هريرة رضي الله عنه، أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قال: (الإيمان بضع و سبعون، أو بضع و ستون شعبة، فأفضلها قول لا اله إلا الله، و أدناها إماطة الأذي عن الطريق، والحياء شعبة من الإيمان).1یعنی: ابو هریره رضی الله عنه روایت نموده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: ایمان هفتاد و اند و یا شصت و اند شاخه است که بلند ترین آن گفتن کلمۀ لا اله الا الله و پایین ترین آن دور ساختن نا پاکی و اذیت کننده ها از راه است، و حیا شعبه و یا شاخه ای از ایمان است.

  1. عن انس (رضي الله عنه) قال: قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: ما کان الفحش في شيء إلا شانه و لا کان الحياء في شيء إلا زانه.1یعنی: انس رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: فحش و نا سزا در هیچ امری نمی رسد مگر اینکه آنرا نا شایست می سازد، و حیا به هیچ چیزی نمی رسد مگر اینکه آنرا زیبا و مزین می گرداند.

  2. عن عمران بن حصين، رضي الله عنهما، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: الحياء لا يأتي إلا بخير).2 یعنی: عمران بن حصین رضی الله عنهما روایت نموده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: حیا جز خوبی بار نمی آورد.

انواع حياء

حياء به اعتبارات مختلف دارای انواع زیاد است، مانند حياء فطري ، حياء کسبي، حياء شرعي و حياء عرفي، و هم چنان به اعتبار اينکه حياء از چه کسي ظاهر مي شود.

(1) حياء فطري: آن است که خداوند انسان را در وقت پیدایش متصف به حیاء آفریده باشد، اين نوع حياء يک طبع و خوي عالي و توفيق بزرگ خداوندی است. اين قول پيامبر صلي الله عليه وسلم هم همین نوع حیاء را بازگو می کند که به يکي از اصحاب (اشج بن عبدالقيس) فرمودند: (إِنَّ فِيكَ لَخَصْلَتَيْنِ يُحِبُّهُمَا اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولُهُ ” قَالَ: وَمَا هُمَا؟ قَالَ: ” الْحِلْمُ، وَالْأَنَاةُ “، قَالَ: أَشَيْءٌ اسْتَفَدْتُهُ، أَمْ شَيْءٌ جُبِلْتُ عَلَيْهِ؟ قَالَ: ” بَلْ شَيْءٌ جُبِلْتَ عَلَيْهِ ” فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَبَلَنِي عَلَى مَا أَحَبَّ).1 یعنی: بدون شک در تو دو خصلت وجود دارد که خداوند ورسولش آنرا دوست دارند. (اشج) گفت: آنها چه اند؟ فرمودند: حلم و تأنی، اشج گفت: آيا از قديم اين خصلت ها بمن داده شده يا اینکه این خصلتها را تازه بدست آورده ام؟ فرمودند: بلکه از قدیم این خصایل به تو داده شده. سپس اشج گفت: همه ستايشها ذات خداوند را که مرا با اين خصلتها پيدا نموده است که او تعالي آنرا خوش دارد.

(2) حياء کسبي: آن است که انسان آنرا به اراده خود بدست آورده باشد، زيرا که به وسعت علم خداوند ايمان دارد، نعمت هاي خداوند و تقصيرات و کوتاهي هاي خود را بياد مي آورد، به دين خدا ايمان دارد، وآنچه دين آنرا نا جايز دانسته انجام نمي دهد.
در حديثي آمده است: (أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ).1 (اين يک قسمت از حديث متفق عليه است که عمر بن خطاب روايت نموده) يعني: بندگي خدا را طوري بجا بياور که گويا او را مي بيني، هرگاه تو وي را نمي بيني، او تعالي ترا مي بيند.

هرکسي که اينچنين حياء نداشته باشد، براي وي در انجام دادن کار هاي بد هيچ مانعي وجود ندارد. (إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ)2 یعنی: ما دام که حیا نکردی هرچه خواستی انجام بده.

(3) حياء شرعي: آن است که انسان را به کارهاي نيک دعوت و از کارهاي ناروا باز مي دارد.

(4) حياء غير شرعي: اين گونه اوصاف در حقيقت حياء نبوده، بلکه کم دلي، خجالت و يک نوع ضعف است که در عرف مردم به آن حياء گفته شده، انسان در نتيجه آن برخي مکلفيت هاي خود را انجام نمي دهد، مثلا به دين خدا دعوت کرده نمي تواند و يا در نتيجه کم دلي از مسايل ضروري سوال کرده نميتواند.
عائشه رضي الله عنها مي گويد: خداوند به زن هاي انصار رحمت کند، حياء آنها را از فهميدن مسايل ديني منع نکرد.1 در اينجا مراد از حياء، همان حياء عرفي است که اين نوع حياء مذموم است وصاحب آن در برخي امور نا موفق مي باشد.

انواع حیاء به اعتبار کسی که از وی حیاء باید کرد:

حياء به اعتبار اينکه از چه کسي باید انجام يابد، به سه نوع تقسيم مي شود: حياء از خداوند، حياء از مردم، حياء از خويشتن.

1. حياء از خداوند متعال: به اين طور که عظمت خدا و رحمت او همراه با تقصير خويشتن به ياد آيد، و در اجراي اوامر و ترک نواهي، از خداوند حياء صورت بگيرد و رضاي خدا طلب شود. در حديث شريف آمده است: (استحيوا من الله حق الحياء).2 از خداوند طوریکه شایسته است حیا کنید.

2. حياء از مردم: مثلا انجام گناه بصورت علني، بر زشتی و دشواري آن تأثير مي گذارد. پيامبر -صلي الله عليه وسلم- فرموده اند: هر يکي از امت من بخشيده مي شود، مگر مجاهرين بخشيده نمي شوند، مراد از مجاهرت اين است که يک شخص شبانگاه کاري(گناهی) را انجام مي دهد، خداوند بر وي پرده نموده است، در صبح وي ميگويد: اي فلان! من شب چنين کاري را انجام دادم، در شب خدا بر وي ستر نموده، و در روز وي ستر و پردۀ خدا را از بالاي خود دور مي نمايد.

3. حياء از خويشتن: این حیاء مربوط انسان های شریف عزتمند بلند همت است که خود شان را به دونی نمی افگنند و از تقصیر و کوتاهی خود داری می ورزند. شخصی که در برابر عملی زشت قرار می گیرد و یا فرصت ارتکاب گناه را میابد، هر چند که دیگران او را نمی بینند ولی نسبت همت بلند و اخلاق متعالی ای که دارد از خودش حیاء می کند که تن به ارتکاب گناه دهد. شخصی که از خود حیاء کند از دیگران حتما حیاء می کند.1

فوايد حياء:

در حياء فوايد زيادي وجود دارد که برخي فوايد مهم آن قرار آتي بيان مي شود:
1. حياء اخلاق اسلام است، از زيد بن طلحه روايت گرديده که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: (إن لکل دين خلقا و إن خلق الإسلام الحياء)1 بدون شک هر دين يک خوي و اخلاقی دارد که خوي واخلاق اسلام حياء است. با داشتن حياء و يا به وسيله حياء انسان در بارۀ حقوق خداوند تقصير نمي ورزد، زيرا از وسعت علم و عظمت خداوند حياء مي نماید، نعمت هاي او تعالی را به ياد مي آورد، بنا بر آن مسئوليت هاي خود را بجا ميکند و از محرمات خود را حفاظت مي نمايد.

  1. حياء زيبايي است، در حديث فوق الذکر خواندیم که: حياء با هيچ چيزی يکجا نمي شود مگر اينکه آن را زينت مي بخشد. انسان با حياء صاحب وقار است، هرکس با احترام با وي تعامل مي کند، و انسان بي حياء شخص سبک وبی مقدار است، نه در خانواده اش کسي به او به نظر احترام مي بيند و نه در قريه و جامعه از احترام برخوردار می باشد.

  2. حياء سبب ازدياد نعمت هاي خداوند و دفع آفتها مي گردد، و بي حيايي و فسق عذاب را به همراه دارد. خداوند متعال مي فرمايد: (وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ)2 ترجمه: و چنین نبود که پروردگارت شهرها را هلاک نماید در حاليکه اهل آن در صدد اصلاح بوده باشند.

در جاي ديگر مي فرمايد: (وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا)1 ترجمه: و هنگامیکه بخواهیم شهر و دیاری را هلاک سازیم، ثروتمندان آنرا (به طاعت) امر مي کنيم، مگر آنها در آن شهر فسق و فساد را ترويج مي کنند (از طاعت سر پيچي مي کنند) وعده عذاب بر آنها متحقق مي شود، پس ما آنرا ويران و تباه مي کنيم. معلوم است که نيکی از حياء و فسق از بي حيايي سرچشمه مي گيرند.

هشتم: سخاوت وبخشندگی

معنای لغوی سخاوت:
سخاوت در زبان عربی به معنای (کرم و جود) آمده است. یعنی مصرف کردن و نفقه نمودن مال و خود داری از بخل.

معنای اصطلاحی:
مصرف کردن و دادن مال به اندازۀ توان برای مستمندان ومستحقان، در وقت ضرورت را سخاوت گویند. پس سخاوت صفت کریمانه ای است که انسان نفس خود را به انفاق مال عادت بدهد، از بخل و تنگ چشمی بپرهیزد و با خوشی و اخلاص مال اصلی خود را در راه نیک و کمک به محتاجان و بیچاره گان خرج نماید.
علماء گفته اند: سخاء خویی است وسط در میان دو خصلت زشت: یکی بخل و تنگ چشمی، و دوم اسراف و بد خرجی.

سخاوت در قرآنکریم:

(1) سخاوت صفت مؤمنان است: اسلام مردم را به انفاق و سخاوت تشویق می کند و از بخل و تنگ چشمی منع می نماید. قرآنکریم مسلمانان را چنین توصیف می کند: (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ). ترجمه: آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می کنند، مزد شان نزد پروردگار شان است.

(2) هموار شدن راه برای امور خیر: همچنین خداوند جل جلاله می فرماید: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَی). ترجمه: پس آنکس که در راه خدا انفاق کند و پرهیز گاری پیش گیرد و جزای نیک الهی را تصدیق کند ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم.

(3) کسب اعتدال در مصرف: قرآن کریم مسلمان را آگاه می سازد که در مصرف نمودن مال خود اسراف نکند واز مال ودارایی خود برای فقیران و مساکین و در راه خدا حصه قایل شود. (وَآَتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا ). ترجمه: و حق نزدیکان را بپرداز، و همچنان حق مستمند وامانده در راه را ؛ و هرگز اسراف تبذیر مکن.

(4) مالی که در راه الله جل جلاله انفاق می شود صدها برابر نمو می کند: الله متعال می فرماید: {مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} ترجمه: مَثَل (صدقات‏) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند همانند دانه‏اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‏اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مى‏كند، و خداوند گشايشگر داناست‏.

(5) پیروزی وموفقیت در گرو ریشه کن کردن انگیزه های بخل است: او تعالی فروده است:{ فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ} ترجمه:« پس تا مى‏توانيد از خدا پروا بداريد و بشنويد و فرمان ببريد و مالى براى خودتان [در راه خدا] انفاق كنيد و كسانى كه از خست نفس خويش مصون مانند آنان رستگارانند»

(6) انفاق در حال مخفیانه و آشکارا ممکن است، او تعالی فرموده است:{ إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ} ترجمه:« اگر صدقه‏ها را آشكار كنيد، اين‏، كار خوبى است‏، و اگر آن را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏زدايد، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است‏.»

(7) الله متعال می فرماید:{ إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ} ترجمه:« اگر خدا را وامى نيكو دهيد آن را براى شما دو چندان مى‏گرداند و بر شما مى‏بخشايد و خدا[ست كه] سپاس‏پذير بردبار است داناى نهان و آشكار [و] ارجمند سنجيده‏كار است».

(8) او تعالی می فرماید:{ هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ} ترجمه:« شما همان [مردمى] هستيد كه براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده‏ايد پس برخى از شما بخل مى‏ورزند و هر كس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده و [گرنه] خدا بى‏نياز است و شما نيازمنديد و اگر روى برتابيد [خدا] جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود».

سخاوت در احادیث نبوی:

(1) عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: السَّخِيُّ قَرِيبٌ مِنْ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنْ الْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنْ النَّاسِ بَعِيدٌ مِنْ النَّارِ وَالْبَخِيلُ بَعِيدٌ مِنْ اللَّهِ بَعِيدٌ مِنْ الْجَنَّةِ بَعِيدٌ مِنْ النَّاسِ قَرِيبٌ مِنْ النَّارِ وَالجَاهِل السَخِيّ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ عَالِمٍ بَخِيلٍ یعنی: پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم فرموده اند که شخص سخاوتمند به خداوند نزدیک است، به جنت نزدیک است، به مردم نزدیک است و از دوزخ بدور است. و(برعکس) شخص بخیل از خداوند دور است، از جنت دور است، از مردم دور است و به دوزخ نزدیک است. و بدانید که یک جاهل سخاوتمند نزد خداوند عز وجل بهتر از یک عالم بخیل است.

(2) جابر بن عبد الله – رضي الله عنهما – : قال : سمعتُ- رسولَ الله -صلى الله عليه وسلم- يقول:{ ولا صاحبِ كنْز لا يفعل فيه حقَّه إِلا جاء كنزُهُ يوم القيامة شجاعا أَقرعَ يتبعهُ فاتحا فَاهُ ، فَإِذا أَتاه فَرَّ منه ، فيناديه : خُذْ كَنْزَك الذي خَبَّأْتَهُ ، فأنا عنه غنيٌّ ، فإذا رأى أن لابدَّ له منه سلك يده في فيه فيقضَمُها قضم الفحل} یعنی: … وهیچ صاحب گنجینه ای نیست که حقوق شرعی آن را نپرداخته باشد، مگر در روز قیامت این گنجینه او به صورت مار و اژدهای پیر نزد وی می آید و با دهان گشاده او را دنبال می کند، پس هرگاه از آن بگریزد، ندائی را می شنود که می گوید: بگیر این گنجینه ات را که نهان کرده بودی، من از آن بی نیازم پس چون دید که رهائی ندارد و باید آن را انجام بدهد بناچار دست خود را در دهان آن اژدها می گذارد و او آن را می شکند همچون شتر مست و آن را می جود”.

(3) رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:{ يَقُولُ ابْنَ آدَمَ : مَالِي مَالِي مَا لَكَ مِنْ مَالٍ إِلا مَا أَكَلَتْ فَأَفْنَيْتَ ، أَوْ لَبِسْتَ فَأَبْلَيْتَ ، أَوْ تَصَدَّقَتْ فَأَمْضَيْتَ} ترجمه:” بنده می گوید: مال من، مال من!! بیگمان او را مال خود سه چیز دارد: آنچه می خورد که فانی ونابود می گردد، یا آنچه می پوشد که کهنه و فرسوده می شود یا آنچه که می بخشد که حقیقت مالک آنست و تنها ان از آن وی است. و غیر ان هرچه باشد او می رود و آن را برای دیگران می گذارد.

(4) عن ابن مسعود قال قال النبي صلى الله عليه وسلم:{ أيكم مال وارثه أحب إليه من ماله قالوا يا رسول الله ما منا أحدٌ إلا ماله أحب إليه قال فإن ماله ما قدم ومال وارثه ما أخر} .ترجمه: ” کدامیک از شما مال وارثش را از مال خودش بیشتر دوست دارد؟ گفتند: ای رسول خدا! هیچ یک از ما نیست مگر اینکه مال خودش را بیشتر دوست دارد. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: بیگمان مال او آنست که پیش از خودش در راه خداوند خرج کرده و پیش از خودش فرستاده است و مال وارثش آنست که نگه داشته و به تأخیر انداخته است!!.

(5) عن أبي هريرة قال : أتى رسول الله صلى الله عليه و سلم رجل فقال : يا رسول الله أي الصدقة أعظم ؟ قال : أن تصدق و أنت صحيح شحيح تخشى الفقر و تأمل البقاء و لا حتى إذا بلغت الحلقوم قلت لفلان كذا و لفلان كذا إلا و قد كان لفلان .

ترجمه: از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که گفت: مردی به حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: ای رسول خدای پاداش کدام صدقه و احسان بزرگ تر است؟! یعنی بزرگ ترین احسان چیست؟

فرمود:« آنست که تو در حالی دست به صدقه و احسان بگشایی که تندرست و سالم هستی ونسبت به مال خود بخل داری و از فقیر شدن می ترسی و به ثروتمند شدن امیدواری ومهلت نمی دهی به اینکه روح به گلو برسد و در آستانه مرگ قرار بگیری آنوقت از روی ناچاری بگوئی به فلان آنقدر بدهید و به فلان آن مقدار بدهید و فلان کس نیز سهمش فلان مقدار است».

(6) آن حضرت فرموده است:{وَصَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، وَصَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ تَقِي مِيتَةَ السُّوءِ، وَصَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ إِلَى النَّاسِ تَقِي صَاحِبَهَا مَصَارِعَ السُّوءِ: الْآفَاتِ والْمُهْلِكَاتِ، وَأَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِي الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِي الْآخِرَةِ، وَالْمَعْرُوفُ يَنْقَطِعُ فِيمَا بَيْنَ النَّاسِ، وَلَا يَنْقَطِعُ فِيمَا بَيْنَ اللهِ وَبَيْنَ مَنِ افْتَعَلَهُ} یعنی:« صدقه پنهانی آتش غضب و قهر پروردگار را خاموش می گرداند، و صدقه آشکارا از مرگ زشت نگهمیدارد، اعمال نیکو در حق مردم صاحب خود را از هلاکت گاههای بد نگهمیدارد: آفتها و هلاکتها، آنهایی که در دنیا اهل معروف ونیکی اند در آخرت نیز اهل معروف ونیکی اند، نیکیها در میان مردم قطع می گردد ولی در میان الله و کسی که انجامش داده قطع نمی شود.

(7) قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بالزَّكاةِ، وَدَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَاسْتَقْبِلُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ “. یعنی:« اموال تان را با پرداخت زکات بیمه کنید و بیمارانتان را با دادن صدقه واحسان درمان کنید و با دعا و زاری در پیشگاه خداوند به مقابله امواج بلاها بشتابید و با آنها رو به رو شوید.»

(8) قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : {ما نقص مال من صدقة ولا عفا رجل عن مظلمة إلا زاده الله بها عزا فاعفوا يعزكم الله ولا فتح رجل على نفسه باب مسألة إلا فتح الله عليه باب فقرـ}. یعنی: در هیچ مالی به سبب صدقه نقصان وکاستی وارد نشده است، هیچگاهی شخصی ستمی را مورد بخشایش قرار نداده مگر آنکه الله متعال بدان واسطه به عزتش افزوده است، پس بخشایش کنید که الله شما را عزیز دارد، وهیچ گاه مردی بر خودش دری از درهای تکدی را نگشوده مگر آنکه الله بر وی دری از تنگدستی را گشوده است.

(9) عن أبي هريرة قال قال رسول الله {صلى الله عليه وسلم} ما من يوم يصبح العباد فيه إلا ملكان فيقول أحدهما اللهم أعط منفقاً خلفاً ويقول الآخر اللهم أعط ممسكاً تلفاً. یعنی: از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: هیچ روزی نیست که بر بندگان صبح فرا رسد مگر آنکه دو فرشته قرار دارند ویکی از آنها می گوید: خدایا برای انفاق کننده عوض بده و دومی می گوید: خدایا برای بخیل تلف نصیب فرما.

(10) قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: { الصدقة على المسكين صدقة وعلى ذي القرابة ثنتان صدقة وصلة}. یعنی: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده اند: صدقه واحسان نسبت به بینوا ومسکین یک صدقه است ولی صدقه نسبت به خویشاوندان مسکین دو صدقه است: یکی صدقه احسان و دیگری صله رحم.

فواید سخاوت:

• با سخاوت وکرم نفس اطمئنان و راحت میابد.
• صدقه و سخاوت سبب رضایت خداوند وخورسندی انسان ها ونزدیک شدن به جنت میگردد.
• نفس پاک و صفا می شود و اوصاف زشت بخل و شح از آن دور میگردد، و کسی که از بخل و شح خود را نگهدارد خوشحالی برایش نصیب میشود، چنانچه خداوند جل جلاله می فرماید: (وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ). ترجمه: و کسانیکه از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند رستگارانند.
• سخاوت در جامعه تعاون، مناصرت، تراحم و ترابط بمیان می آورد، دست قوی را به طرف ضعیف میکشاند و غریب را به کرم مالدار وصل می سازد که سر انجام یک جامعة یکپارچه بوجود می آید.
• سخاوت انسان را از حرص و طمع باز میدارد.
• سخاوت از فقر وبیچارگی جلوگیری میکند، از اسراف داراییها منع میکند و بالاخره عامل مؤثری در مقابل قیمتی و چور وچپاول قرار میگیرد.

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب