علم نمی تواند پاسخ گوی تمام سئوالات بشر باشد
ماتریالیستها میگویند: ما هر چیزی را که بتوانیم مورد آزمایش قرار بدهیم وجودشان را میپذیریم و اما چیزهایی را که مورد آزمایش قرار نمیگیرند، مانند خدا، فرشته، جن، بهشت و جهنم نمیپذیریم چنانکه یکی از ماتریالیستها چنین مینگارد «تمام نظریاتی که تجربه آنها را تأیید نمیکند قابل رد هستند زیرا تجربه مادر تمام علوم هست». ( – لیناردو LEONARDO تاریخ فلسفه جدید از دکتر HEROLDHOFFDRING.)
ولی باید گفت: کار علم از آن جهت که مبنایش بر آزمایشات، عملی است دارای مزایا و نارساییهایی است.
علم میتواند از یک موجود کوچک و جزئی هزاران اطلاعات به انسان بدهد و از یک برگ درخت دفتری از معرفت بسازد اما دائره علم محدود میباشد، حالا محدودیت آن تا چه حدی است؟
تا آزمایش یعنی تا آن حد پیش میرود که عملاً بتواند آن را تحت آزمایش درآورد؛ آیا میتوان تمام جنبههای هستی را در بند آزمون درآورد و آنها را مورد آزمایش قرار داد؟
علم تا اندازة معینی پیش میرود بعد از آن به (نمیدانم) میرسد. بیشک برای هر انسانی این سئوال اساسی مطرح است که آیا زندگی او با مرگ پایان مییابد یا پس از مرگ هم حیاتی خواهد داشت روشن است هیچیک از علوم تجربی مانند فیزیک، شیمی، زمینشناسی و… از عهده این سوال بر نمیآیند و دانشمندان هر چند از مدرنترین وسایل فیزیکی برخوردار باشند باز هم نمیتوانند به این که آیا جهان آغازی و فرجامی دارد یا از هر دو طرف بینهایت است پاسخی ارائه دهند. زیرا بدهی است که این چیزها را نمیتوان مورد آزمایش قرار داد پس بررسی این گونه مسائل بوسیله علم میسر نیست بلکه برای رسیدن به پاسخ این گونه سوالها باید از راه حلهای دیگر استفاده کرد.
همچنین در زمینه علوم عملی مانند اخلاق و سیاست نیز یکسری مسایل اساسی و مهمی وجود دارد که حل آنها از توان علم خارج است مثلاً شناخت حقیقت خیر و شر، سعادت و شقاوت، کمال و نقص آدمی و بلکه تمام مسایلی که مربوط به امور غیر مادی هستند هرگز با … تجربیات حسی حل نمیشوند و حتّی نفی آنها هم بوسیله علم ساخته نیست مثلاً با کدام تجربه حسی و در کدام آزمایشگاه و بوسیلة کدام ابزار علمی میتوان فرشته، جن، روح و مجردات را کشف یا نبودن آنها را اثبات کرده علوم در همان موردی که مورد تجربه حسی قرار میگیرد میتوان قضاوت کند اگر چه در همانجا نیز احتمال اشتباه (چنانکه قبلاً متذکر شدیم) وجود دارد بنابراین دانشمندان باید در مورد اموری که خارج از تجربه حسی هستند سکوت کند و بطور کلی از نفی و اثبات آنها خودداری ورزند. البته با این همه علوم تجربی میتوانند اندک خدمتی بطور مستقیم یا غیرمستقیم در اثبات مقدمات دینی به ما بکنند.
عبدالحلیم محمود، در مورد علم سخن جالبی دارند که ما در این قسمت سخن ایشان را نقل میکنیم:
«مسائل کلی که باید اینجا روشن شود این است که در حقیقت شائبه تضاد و تعارض دین و علم یک شائبه دور از واقعیت است، زیرا خود علم و حامیان آن در کمال وضوح و صراحت دور از ابهام، اقرار و اعتراف میکنند که زیربنای تحقیق و آزمون آنها (ماده) یا بطور کلی محسوسات است و آنها در این مدار فقط بر تجربه، آزمون، دقت و بررسی و بطور کلی استقراء تکیه میکنند و استقراء هم چیزی جز بررسی دقیق جزئیات اشیاء محسوس یا اجرای آزمایش بر آن نیست، پس روش علوم تجربی روش شناخت کیفیت های (ماده) است و هر چیزی که از دایرة ماده خارج شود از دائرة علوم تجربی خارج است، بنابراین بطور کلی علم هیچگونه دخل و تصرفی نه در جهت تثبیت و اقرار و نه در جهت نفی و انکار در امور دین دارند و اگر کسی بگوید علوم تجربی فلان امور روحی را اثبات میکند همین گفته کافی است که اعتماد خود را نسبت به عالم بودن او سلب کنیم زیرا علم در مدار و چارچوب روح قدرت اثبات یا نفی چیزی را ندارد» .
فرضیات علم یقینی نیستند
علت یقینی نبودن علومی که فقط مستند بر تجربه هستند این است که دانشمندان علوم تجربی برای اثبات فرضیاتشان هیچ دلیل و گواهی غیر از اینکه علوم جدید منطبق با عمل و دارای نتیجه درست هستند ندارند.
و نتیجة عملی دادن صحیح، دلیل بر صحت یک فرضیه و مطابقت آن با واقع نمیشود زیرا ممکن است یک فرضیه صددرصد اشتباه و غلط باشد ولی در عین حال بتوان از آن عملاً نتیجه درست گرفت، چنانکه طب قدیم که براساس طبایع چهارگانه (حرارت، برودت، رطوبت و یبوست) قضاوت میکرد بقول خود دانشمندان غلط بود ولی در عین حال عملاً صدها هزار مریض را معالجه کرده است برای غیر یقینی بودن علوم تجربی دلیل دیگری میتوان آورد و آن اینکه علوم تجربی بالاخره منتهی به محسوسات میباشند و حس هم چنانکه قبلاً ثابت کردیم اشتباه میکند. در مورد غیر یقینی بودن علوم تجربی یکی از دانشمندان به نام «یسین شاد» میگوید: «علوم فیزیکی و شیمیایی مانند ریاضیات محصل یقین نمیشوند زیرا مبدا آنها محسوسات است و حس هم خطا کار میباشد».
بنابراین، هیچ کس حق ندارد با استناد به علم مسئلهای از مسائل اسلام را مانند معجزه و فرشتگان را مورد شک یا تردید قرار دهد زیرا که علوم تجربی یقینی و قطعی نیستند در صورتیکه مسائل اسلام به حکم عقل و نقل قطعی و یقینی هستند و هر کسی که عقل سلیم و خرد سالم داشته باشد میداند که با دلیل ظنّی و غیر یقینی نمیتوان یک امر قطعی و یقینی را مورد شک و تردید قرار داد.
درک نکردن چیزی دلیل بر بطلان آن نیست
یکی از اشتباهات بزرگ حسگرایان انکار چیزی که در عقلشان نمیگنجد و با عقلشان نمیتوانند حقیقت آن را درک کنند، است. آنها بعد از اینکه چیزی را درک نکردند بدون اینکه هیچگونه دلیل داشته باشند آن را باطل قرار میدهند. ولی باید دانست بطلان یک چیز زمانی ثابت میشود که دلیل قطعی بر بطلان آن دلالت کند. تاکنون دانشمندان بسیاری چیزها را کشف نکردهاند چنانچه «بول کلارنس ابرسولد» متخصص فیزیک هستهای، فیزیک حیاتی و خواص تشعشعات نوترون ایروتوپ مینویسد: «من در سابق فکر میکردم علم امروزی همه چیز را کشف خواهد نمود ولی هر قدر بیشتر تحصیل کردم و همه چیز را از اتم گرفته تا کهکشان، و از میکروب تا انسان از نظر گذراندم متوجه شدم که هنوز خیلی چیزها مجهول مانده است» .
پس بنابر قول حسگرایان دانشمندان باید وجود خیلی چیزها را که تاکنون برایشان مجهول مانده انکار کنند و ظاهراً اینجا دو امر است که در میان آن دو تفاوت زیادی وجود دارد:
1- درک نکردن چیزی 2- درک کردن عدم چیزی
درک نکردن چیزی عبارتست از اینکه به علت ندیدن اسباب و کیفیات آن چیز ذهن ما وقوع آن را درک نکند و در صورت مشاهدة آن تعجب نموده بگوئیم چطور ممکن است همچنین واقعهای رخ بدهد!.
ولی هیچگونه دلیل عقلی یا نقلی بر بطلان آن نداریم فقط بنابر بُعدی که دارد آن را محال پنداشته انکار میکنیم. و درک کردن عدم چیزی عبارتست از اینکه یک چیز را محال پنداشته انکار کنیم البته برای بطلان آن دلیل عقلی یا نقلی داریم. برای وضوح بیشتر این را در یک مثال بیان میکنیم:
مثلاً یک فرد صحرانشین که تا بحال هیچ یک از وسایل نقلیه جدید را ندیده و آخرین سیستم سواری که دیده کلاسکهای است که توسط دو حیوان کشیده میشود اگر به این شخص صحرانشین بگویند: جدیداً وسیلهای برای سواری ساخته شده که بدون اینکه آن را حیوانی بکشد خودبخود حرکت میکند، آیا این سخن شما برایش حیرتانگیز نیست؟ آیا حاضر است حرف شما را بپذیرد؟ آیا شما را دیوانه نمیپندارد؟ آیا شما را تکذیب نمیکند؟
بله، ولی با این همه هیچگونه دلیلی ندارد که وسیله بدون حیوان نمیتواند حرکت کند اما چونکه تا بحال همچنین چیزی مشاهده نکرده بدون کوچکترین وقفهای انکار میکند این را میگویند درک نکردن چیزی.
و اگر شما از تهران به زاهدان با اتوبوس مسافرت بکنید هنگامیکه به زاهدان برسید؛ در ترمینال، یکی به شما بگوید: این اتوبوسی که از تهران به زاهدان آمده کل این مسافت را در یک ساعت طی کرده، آیا شما حاضر میشوید حرفش را بپذیرید؟
هرگز حاضر نمیشوید بخاطر اینکه خودتان از مسافران همین اتوبوس بودهاید و مشاهدة خودتان و مشاهدة دیگر مسافران این سخن را تکذیب میکند این را درک کردن عدم چیزی مینامند. پس انکار واقعات آخرت مانند گذشتن از پل صراط و به سخن درآمدن اعضاء و… را فقط بنابراین که در عقل ما نمیگنجد و عقل ما آنها را درک نمیکند جز نادانی و جهالت چیز دیگری نیست چونکه درک ما نسبت به امور آخرت مانند درک آن صحرانشین نسبت به ماشین و قطار و هواپیما میباشد .
هر چیزی عقلاً ممکن باشد و دلیل نقلی بر وقوع آن دلالت کند پذیرفتن وقوع آن لازم و واجب است
هنگامی که ما یک چیز را به سوی چیز دیگر نسبت میدهیم یکی از کیفیتهای سهگانه را خواهد داشت: یا اینکه این نسبت ضروری است؛ یعنی حتمی و اجتنابناپذیر و غیرقابل تخلف است. و به عبارت دیگر، عقل ابا دارد که خلاف آن را قبول کند این را واجب مینامند مانند یک نصف دو است این امری است که آن را عقل ضروری و واجب میداند و خلاف آن را اشتباه میپندارد. و اگر این نسبت، نسبت امتناعی باشد یعنی عدمش حتمی و اجتنابناپذیر و غیرقابل تخلف است.
و به عبارت دیگر، عقل از قبولی آن ابا دارد این را ممتنع و محال مینامند؛ مانند یک برابر است با دو نفی و عدم این امر ضروری است بصورتی که این را عقل صریح البطلان میپندارد. و یا اینکه این نسبت به گونهای است که میشود مثبت باشد و امکان دارد منفی باشد؛ یعنی هم قابل اثبات است و هم قابل نفی.
و به عبارت دیگر، عقل نه از قبولی آن ابا دارد و نه از قبول خلافش این را ممکن مینامند و برای تعیین یکی از دو متحمل نیاز مراجعه به دلیل نفی (خبر) داریم مانند اینکه شخصی بگوید مساحت تهران از مساحت اصفهان بیشتر است و بیشتر بودن مساحت چیزی است که عقل نه وقوع آن را ضروری میداند و نه نفی و عدم آن را بلکه این سخن هم احتمال صحت و هم احتمال غلط را دارد پس اگر صحت چنین امر ممکن از دلیل نقلی (خبر) ثابت شود پذیرفتن وقوع آن لازمی و ضروری است و اگر با دلیل نقلی (خبر) عدم صحت آن ثابت شود پذیرفتن عدم آن لازم و ضروری میباشد . امروز چونکه حسگرایان نقل و خیر را دلیل نمیدانند ما این را با یک مثال عرفی ثابت میکنیم، مثلاً کودکی به شما بگوید: عقربی وارد لباسهایتان شده فوراً از جای خود میپرید و جامه از تن بیرون میآورید و با دقت همه زوایای آن را جستجو میکنید تا عقرب را بیابید و یا مطمئن شوید در لباستان وجود ندارد آیا عقرب را دیدهاید یا کسی به شما آن هم کودکی خبر داده و از راه نقل، یقین کردهاید که عقربی در لباسهایتان وجود دارد بله چونکه امکان دارد عقربی در لباستان موجود و بر وجود این ممکن دلیل نقلی (خبر) موجود است بدون هیچ درنگی حرف یک کودک را هم میپذیریم.
آیا ما به وجود مکه و مدینه و دیگر شهرهای جهان یقین نداریم؟ بله، چونکه همة اینها از ممکناتند و از طریق اخبار متواتر هم ثابت شدهاند پس پذیرفتن اینها واجب و لازم است. آیا ما هر شب به اخبار جهان از رادیو گوش نمیدهیم؟ و به اخبار آن اعتماد نمیکنیم؟ بله، چونکه هر خبری احتمال صدق و کذب را دارد اما هنگامیکه راستگوئی خبردهنده برای ما ثابت شد سخن آن را بدون تأمل میپذیریم.
از همین قبیل تمام امور آخرت از ممکنات بشمار میآیند و راستگوترین و امینترین فرد بشریت از وقوع آنها خبر دادهاند آیا باز هم ما به دلمان در مورد آنها شک و شبههای راه بدهیم؟ اگر بچهای بگوید: شخصی با قدرت هیپنوتیزم از دیوار چنین گذشت، یا در میدان آزادی با چشمهای بسته رانندگی کرد بدون کوچکترین وقفهای میپذیریم. اما هنگامیکه سخن راستگوترین انسانها در مورد معجزه و امور آخرت در جلویمان میآید دم از انکار میزنیم و حاضر نیستیم سخنانش را بپذیریم این همه دسیسههای ابلیس هستند.
فرق در میان بعید و محال
اکثر مردم فرق در میان بعید و محال را نمیدانند و چیزهایی را که بعید هستند محال پنداشته و انکار میکنند در صورتیکه فرق در میان بعید و محال بسیار زیاد است. محال مخالف با عقل است، و بعید مخالف با عادت است نه مخالف با عقل، و احکام عقل و عادت متفاوت هستند و آمیختن آن دو اشتباه است، محال هرگز واقع نمیشود در صورتیکه بعید واقع میشود. پس روشن شد فاصلة دو معانی محال و بعید بسیار بعید است.
محال را عقل جایز نمیداند و آن را ممتنع مینامند چنانکه قبلاً در این مورد بحث شده است. بعید آن است که واقع شدن آن را عقل جایز بداند ولی چونکه تا بحال آن را ندیدهایم آن را حیرتانگیز و تعجبآور میپنداریم چنانکه قبلاً تحت بحث «درک نکردن چیز» گذشت.
طبیعت بشر این است که امکان امری جز آنچه را که دیده و مألوف او میباشد مشکل میداند گو آنکه ممکن الوقوع باشد کما آنکه اگر چند قرن قبل همین امور عجیبه کنونی از قبیل رادیو تلگراف و رادار و هواپیما و غیر ذلک که مالوف مردم عصر حاضرند و در نظرشان عادی و پیش پای افتاده محسوب میشود، به مردم آن عصر گفته میشد اصلاً باور نمیکردند عقل و فهم ما در این جهان نسبت به امور عجیب شریعت مانند عقل و شعور بشر زمانهای قدیم نسبت به اختراعات کنونی عصر حاضر میباشد همانطور که مردم زمانهای قدیم وجود اختراعات جدید را محال میپنداشتند ما هم وقوع واقعات آخرت را محال میپنداریم.
همچنین امور اخروی مانند گذشتن از پل صراط و غیره بدین جهت بنظر بعضی مشکل میرسند که این امور را با امور مالوفه و دیدنیهای حیات مادی و دنیوی خود قیاس میکنند در صورتیکه امور روحانی اخروی با امور مادی دنیوی بس فرق میکنند و غیرقابل مقایسه میباشند.
از کتاب: اسلام از دیدگاه عقل
تألیف: عبدالرؤوف ریگی شفا