حسن ظن به مخالفان فكرى و حركى

يکی از مبادی مهم اخلاقی در برخورد کارگذران و دعوت گران اسلامی با يکد يگر عبارت از حسن ظن به ديگران و برداشتن عينک بد بينی از روی چشمهای خود نسبت به اعمال آنان می باشد ونبايد اخلاق مسلمان چنين باشد که در وقت موازنه کردن اعمال ديگران وموضعگيريهای شان هميشه آنان را متهم وکار خود را توجيه کند زيرا خداوند ما را از برائت جستن وتبرئه نفس خود نهی کرده است.

{هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِىبُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى}[النجم: 32] خداوند از همان زمان که شما را از زمين آفريده است، و از آن روز که شما به صورت جنينهای ناچيزی در درون شکمهای مادرانتان بوده ايد،از شما به خوبی آگاه بوده است وهست. پس از پاک بودن خود سخن مگوئيد،زيرا که او پرهيزگاران را بهتر می شناسد.

در سر زنش يهوديها که نفس خود را تبرئه می کردند ومی گفتند ما فرزندان خدا ودوستان او هستيم چنين می فرمايد:
{ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ يُزَكِّىمَن يَشَاءُ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}[النساء: 49] آيا به کسانی که خويشتن را پاک می شمارند ننگريسته ای بلکه خدا هر که را بخواهد پاک می دارد.

مومن در محاسبه نفس خود سخت گير مى باشد

چنانکه پيشينيان گفته اند: مؤمن در محاسبه نفس خود بايد از سلطان ستمگر وشريک آزمند بر خود سختگير تر باشد. مؤمن هميشه نفس خود را متهم می کند وتسليم آن نمی شود وخطاهای آن را تبرئه وتوجيه نمی کند وهميشه در مقابل عظمت خدا اعمال خود را اندک شمرده ودر ادای حقوق خداوند خود را مقصر می داند. مؤمن هميشه مشغول اعمال خير واطاعت خدا وپيامبر اوست ومی گويد: می ترسم که خدا اين اعمالم را قبول نکند زيرا خداوند آنرا از اهل تقوی قبول می کند وچه می دانم که من از آنها هستم؟!
اما هميشه کاربندگان خدا وبرادران دينی ودعوتگران هم مسير خود را توجيه منطقی می کند وتکرار کننده شعار سلف صالح است که می گفتند: برای برادر دينيمان از يک تا هفتاد عذر ذکر می کنيم وسپس می گوييم: شايد عذر ديگری هم داشته باشد وما از آن بی خبر باشيم! حسن ظن نسبت به خدا وبندگان خدا از بزرگترين شعبه های ايمان ودر مقابل سوء ظن نسبت به خدا وبندگان خدا از شعبه های ضعيف ايمان است.
سوء ظن يکی از خصلتهای بدی است که قرآن وسنت مسلمانان را از آن بر حذر داشته اند ودر اسلام اصل واساس بر اين است که مسلمان را بر صالح بودن حمل کنيد وجز خير گمان ديگری بر آن نداشته باشد وبنابر غالب بودن جانب خير بر جانب شر،اعمال او را هميشه بر وجه نيکو حمل کنيد، خداوند می فرمايد: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ و} [الحجرات: 12]: ای کسانی که ايمان آورده ايد از بسياری از گمانها بپرهيزيد. زيرا برخی از گمانها گناه است. پيامبر خدا صلی الله عليه وسلم هم می فرمايد:
« إِيَّاكُمْ وَالظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْحَدِيثِ»
يعنی خود را از گمان بر حذر داريد زيرا گمان در وغترين وبدترين سخن است (ومنظور از آن سوء ظنی است که در آن دليل قطعی نباشد). [ صحيح البخاری،رقم الحديث،5143] چاب دوم ، 1999م، دار السلام رياض،سعودی.

اساس بر اين است که هر مسلمانی هرگاه نسبت به برادر دينی خود هر نوع شر وبدی را شنيد در نفس وقلب خود هيچ تصور بدی به وی نسبت ندهد وجز خير گمانی به او نبرد. چنان که خداوند در دنباله بحث افک می فرمايد:
{ َلوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ}[النور: 12]:
چرا هنگامی که اين تهمت را شنيديد مردان وزنان مؤمن نسبت به خود گمان نيک بودن وپاکی وپاک دامنی را نيند يشيدند ونگفتند اين تهمت بزرگ وآشکار است؟

داستان پيامبر

در حديث ضعيفی به روايت طبرانی نقل شده که هيچ کسی از سوء ظن مصون نيست که توسط روايت بخاری تقويت می شود. در کتاب بخاری روايت شده: دو تن از ياران پيامبر در حال اعتکاف بودند وپيامر را ديدند که با زنی در حال صحبت کردن است وبه سرعت به پيامبر خيره شدند. وفوراً پيامبر خدا صلی الله عليه وسلم فرمود:
«عَلَى رِسْلِكُمَا إِنَّهَا صَفِيَّةُ بنتُ حُيَىفَقَالا: سُبْحَانَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ:إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِىمِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّىخَشِيتُ أَنْ يُقْذَفَ فِى قُلُوبِكُمَا شَيْئًا أَوْ قَالَ:شَرًّا»
عجله نکنيد اين صفيه بنت حُيَيٍّ(همسرش) است! گفتند: ای پيامبر خدا صلی الله عليه وسلم آيا ما جز خير گمان ديگری به تو ببريم؟ پيامبر فرمود: شيطان (مانند خون) در مجاری خون بنی آدم جاری می شود ترسيدم شری را در دل شما بيفکند. [المعجم الآوسط للطبرانی، رقمالحديث: 19679، وصحيح البخاری،رقم الحديث:2038].

بهر حال اگر چه سوء ظن چيزی است که کمتر کسی از آن در امان می ماند اما بر هر مسلمان دعوتگری لازم است در سوء ظن بردن به مسلمان تسليم وسوسه های شياطين نشود. بلکه مسلمان بايد هميشه به جای کنجکاوی وجستجوی در لغزش وعيوب برادران دينی خود عيوب آنها را مخفی گرداند ودر اشتباها تشان برای آنها ملتمس به عذر شود.
همانا مبغوضترين مردم نزد پيامبر خدا صلی الله عليه وسلم ودور ترين آنها از محضر پيامبر در روز قيامت کسانی هستند که به حريم لغزشها تجاوز کنند وباعث آبروريزی ديگران شوند.
هر گاه از مسلمانی کاری صادر شد که در صد احتمال خير وبيست در صد احتمال شر داشته باشد شايسته است اين کار به وجه خير ممکن واحتمالی حمل شود واگر حتی احتمال يک وجه خير هم در آن کار نبود تأمل بکند وعجولانه ديگران را متهم نکند چه بسا در آينده نيکی وبدی آن کار وقصد انجام دهنده معلوم شود.

چه نيکو است شعر شاعر در اين باره:
تأن ولا تعجل بلومک صاحباً     لعل له عذراً وأنت تلوم؟
آرام باش وبا عجله رفقيت را مورد سرزنش قرار مده شايد عذری داشته باشد وتو به ناحق او را سرزنش کنی!
[أبو عبيد البكري، فصل المقال فىشرح كتاب الأمثال، چاب اول ، مؤسسة الرسالة، 1971م، بيروت- لبنان].
از جمله چيزهايی که پرهيز از آنها لازم وضروری است متهم کردن نيت ديگران وقضاوت در باره سريات وجريانات درونی آنها می باشد زيرا داخل شدن در اين مسائل فقط کار خداست که هيچ چيز مخفی بر وی پوشيده نمی ماند وهيچ چيز چه سری باشد يا آشکار از وی پنهان نيست.

اين گونه ادب وفرهنگ شايان آن است که هر مسلمانی خود را به آن مزين کند،پس مسلمانی که به خاطر اسلام وبرای حفظ دين در حال مجاهدت است ومردم را به اسلام دعوت می کند ودر راه دفاع از آن جان خود را فدا می کند،چگونه می تواند از اين ادب بی بهره باشد؟

به همين خاطر انسان وقتی بعضی از عاملين اسلام وحاملين دعوت اسلامی را می بيند که بعضی ديگر از برادران خود را به صورتهای مختلف مثل خائن يا مزدوربودن متهم می کنند کاملا تعجب می کند واز آن رنج می برد. عده ای را مزدور غرب وعده ديگر را دست نشانده شرق می دانند وبا پيروی از مادّ يگران وملحدين ودشمنان اسلام برادران خود را فقط به علت اينکه در يک رأی يت يک موضعگيری با آنها اختلاف دارند يا به علت اينکه آنان برای کار دينی از وسيله ای استفاده می کنند که اينان آنرا قبول ندارند،مورد تهمت قرار می دهند. در واقع اين گونه ديدگاه و اخلاق برای کسی که از کتاب خدا وسنت پيامبر تفقه وآگاهی داشته باشد اصلاً جايز نيست.

دايره سياست شرعی دايره ای گسترده وو سيع،ونظريات در آن متفاوت است يکی در آن سختگير وتنگ نظر،ويکی ديگر آسانگير ودارای وسعت نظر است بويژه که افکار مردم در برآورد مفاسد ومصالح در وراء يک چيز مشخص،به شدت مختلف است.

شايسته است حسن ظن را پيشکش گردانيم ودنبال گمانهای بد نيفتيم زيرا گمان بد چيزی از حق را برآورده نمی کند.
يکی معتقد است در اين مرحله بايد در مقابل فرمانده سکوت کرد وديگری بر اين عقيده است که بايد در مقابلش ايستاد. يکی معتقد است مقابله بايد به شيوه افهام وتفهيم باشد وديگری می گويد بايد به روش قوت وارد عمل شد.
تمام اين نظريات در دايره وميدان اجتهاد هستند ودر اين مورد تجاوز به حريم دين وايمان يا تقوی شخصی به هيچ شيوه جايز نيست وارتکاب آن خطر ناک است واين خطر وقتی شديد می گردد که پيروان هوا وهوس وپيروان ظن وگمان با يکديگر جمع شوند چنان که خداوند مشرکين را چنين سرزنش می کند که دنبال هوا وهوس وگمان افتاده اند:
{إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى}[النجم: 23] (آنان) جز گمان وآنچه که نفس هايشان ميخواهد پيروی نمی کنند در حاليکه محققاً از جانب پروردگار شان هدايت ورهنمود برايشان آمده است.

{ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ .. }[القصص: 50]: چه کسی گمراه تر و سر گشته تر از آن کسی است که بدون راهنمائی خداوند از هوی وهوس خود پيروی می کند ؟!
به همين خاطر خداوند انبيا را با وجود مقامی که نزد خدا دارند از اتباع هوا هشدار می دهد چنان که نسبت به حضرت داوود عليه السلام می فرمايد:{يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِىالْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ}[ص: 26]: ای داوود ! ما تو را در زمين خليفه گردانيديم پس در ميان مردم به حق داوری کن واز هواهای نفس پيروی مکن زيرا تو را از راه خدا منحرف می سازد.

در يکی از آيات مکی نسبت به خاتم الانبياء می فرمايد:{ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[الجاثية: 18]: سپس ما تو را به آيين وراه روشنی از دين قرار داديم. پس از اين آيين پيروی کن وبدين راه روشن برو واز هوا وهوسهای کسانی پيروی مکن که آگاهی ندارند.وجود اخلاص به خاطر رضای خدا موجب جمع شدن افکار واتحاد مسلمانان می شود اما پيروی از هوا وهوس موجب تفرق واز هم پاشيدگی می شود. زيرا حق يکی است اما عدد هوی های نفسانی به اندازه تمام انسانها است. بيشترين وسيله وخطر ناکترين سبب که باعث از هم پاشدگی مردم وتبديل آنها به گروهها وطوائف شده چه در قديم وچه در حال حاضر همان پيروی از هوا وهوس خود يا اهوای ديگران بوده است.
بنابراين حقيقت،گروههايی را که از صراط مستقيم منحرف شده اند اهل ” اهواء” ناميده اند. زيرا در بسياری از مواقع يک اختلاف جزئی وغير ريشه ای وغير حقيقی را آنقدر بزرگ کرده ودر آن دميده اند که موجب فتنه ها وبلاهای سنگينی شده است. از خداوند می خواهم تا ما را از پيروی هوا وهوس وتفرقه محفوظ گرداند.
——————————————————————–
منبع: بيداری اسلامی وفرهنگ اختلاف
مولف يوسف قرضاوی / ترجمه: عمر قادری / انتشارات: نشر احسان
برگرفته شده از: سايت نوگرا

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب