تواضع
مفهوم تواضع:
تواضع در زبان عربي عاجزي وخشوع را مي گويند، و در اصطلاح علم اخلاق تواضع اینچنین تعریف گردیده است:
فضيل بن عياض گفته است: تواضع تسليم شدن به حق وقبول آن است، اگر چه آنرا از يک طفل بشنوي وقبول نمايي.
ابن مبارک مي گويد: تواضع آن است که خود را با آن کسی که از نعمت های دنيا نسبت به تو کمتر است، برابر بشماري، وبداني که تو در دنيا نسبت به وي بهتر نيستي. و همچنان خويشتن را با شخصي که در دنيا نسبت به تو بالا تر است يکسان بداني تا آنکه وي را در امور دنيا نسبت به خود بهتر نشماری.
تواضع ضد کبر و خود بزرگ بيني است وشخص متواضع به اساس معيار های دنيايی خود را از کسی برتر نمي داند، به هرکس نزديک مي باشد، با ديگران مهربان است، با درمانده گان و بيچاره گان رابطه خوب دارد، خدمت ديگران را مي نمايد و خدمتگذاری مردم برايش ناپسند معلوم نمي شود. خداوند متعال مي فرمايد: (تِلْكَ الدَّارُ الْآَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)1ترجمه: آری، این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می دهیم که ارادۀ برتری جویی در زمین و فساد را ندارند، و عاقبت نیک برای پرهیز گاران است.
سبب رانده شدن و بد بخت گرديدن شيطان همين خود بزرگ بيني بود، آن وقت که امر شد تا آدم عليه السلام را سجده کند، از تواضع کار نگرفت و دعوای بزرگی کرد که به لعنت ابدي گرفتار شد.
خداوند جل جلاله پيامبر خود محمد صلي الله عليه وسلم را به مهربانی و دلسوزی نسبت به مسلمانان امر فرموده است که به تواضع دلالت مي نمايد. خداوند متعال مي فرمايد: (وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ) . ترجمه: و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر.
پيامبر اسلام در بارۀ مردمان متواضع مي فرمايد: (طوبي لمن تواضع في غير مسکنة).1 یعنی: خوشا به آن کسی که بدون ذلت و مسکنت، تواضع و عاجزی اختيار نمايد.
نشانه های تواضع
برای اينکه تواضع حقیقی را بشناسيم، و خود را بدان آراسته نماييم، از بزرگ بینی و ذلت نا روا خود را نگهداريم، لازم است چند نشانۀ تواضع را شناسایی کنیم. نشانه های تواضع به شرح ذیل است:
1- انسان متواضع براي شخص خود خشم نمي گیرد، از همين سبب روايت گرديده که رسول خدا صلي الله عليه وسلم هيچ گاهي بخاطر شخص خود انتقام نگرفته اند. خشم و غضب آن حضرت تنها براي خدا جل جلاله و دين بوده است. چنانچه فرموده اند: (مازاد الله عبدا بعفو إلا عزا و ماتواضع أحد لله إلا رفعه الله).1 یعنی: خداوند عزت ومرتبت شخص عفو کننده را بیشتر می سازد، وکسی که برای خدا تواضع نماید، خداوند قدر ومنزلت وی را عالی میگرداند.
2- انسان متواضع هميشه براي خدمت آماده است، خدمت ديگران ثمرۀ لازمي تواضع مي باشد، کسي که خدمت نمودن به ديگران را عيب بداند، يقينا به مرض و درد تکبر و خود خواهي گرفتار است. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرموده اند: (من کان في حاجة أخيه کان الله في حاجته).2 یعنی: کسی که نیاز برادر خود را روا نماید، خداوند نیاز وی را روا میدارد.
3- انسان متواضع همه صفات کمال را به خداوند جل جلاله منسوب مي نمايد، هرگاه نيکي را در وجود خود احساس نمايد، آنرا فضل و توفيق خداوند محسوب مي کند. بناء مغرور نمي شود و خويشتن را از عجب نگهميدارد.
4- انسان متواضع پست و دني نمي باشد، هيچگاه ذلت را براي خود نمي پسندد، اگر به اعتبار مال و منصب خود را از ديگران برتر نمي بيند، به همين ترتيب با اين اعتبارات خويشتن را از کسي کمتر هم نمي داند، و با داشتن يقين به خداوند جل جلاله از جابران نمي انسان متواضع با انگيزۀ بزرگي به نظر و موقف نا درست خود اصرار نمي ورزد، هر وقت واز هر زباني که حق بيرون شود آنرا مي پذيرد.
5- انسان متواضع خود را از فرا گرفتن علم بي نياز نمي بيند، همواره در تلاش ازدياد علم و دانش خود مي باشد.
6- انسان متواضع مورد محبت مردمان است، به مردم نزديک است، نظر وي محترم شمرده مي شود و در جامعه از احترام و مقبوليت برخور دار است.
7- زشت نشان دادن و بد رنگ نمودن شکل و صورت نشانۀ تواضع نيست، و اين هم لازمي نيست که انسان متواضع حتما لباس کهنه و چرکين بپوشد، بلکه از مسلمان خواسته شده که منظر زيبا وآراسته داشته باشد. خداوند جل جلاله جميل و زيبا است، زيبايي را دوست دارد، و پيامبر صلي الله عليه وسلم ارشاد فرموده که اثر نعمت هاي خداوند در مسلمان معلوم شود. قبول نکردن حق و مردمان را به نظر سبک ديدن کار خلاف تواضع است، اما پوشيدن لباس زيبا و پاک نگهداشتن خود هر گز با تواضع منافات ندارد.
نمونه های عملی از خوی تواضع:
(1) تواضع پیامبر صلی الله علیه وسلم:
صحابه کرام در مورد خوی تواضع در پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته اند: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم با شخصی مصافحه می کرد رویش را به طور کامل به طرف شخص مقابل می گردانید، و تا زمانی که آن شخص دست خود را پس نمی کشید آنحضرت دستش را پس نمی کشید، و در جایی می نشست که مجلس بدانجا ختم می شد، وهمواره بشاش و خندان می بود. روزی یک شخص به نزد آن حضرت آمد و از شدت هیبت به خود می لرزید، آنحضرت به وی گفت: برخود آسان بگیر! من پادشاه نیستم بلکه فرزند زنی هستم که در مکه گوشت خشک کرده می خورد ، پیامبر صلی الله علیه وسلم بر الاغ سوار می شد در حالی که اسبهای زیادی هم می توانست به آسانی در اختیارش قرار گیرد. زمانی که خندق را حفر می کردند آن حضرت روی شانه های خود خاک را از داخل خندق برداشته به بیرون حمل می کرد، هنگامی که آن حضرت درخانه اش می بود خود لباسهایش را می دوخت و در خدمت خانواده اش قرار می داشت، زمانی که آنحضرت مکه مکرمه را فتح می کرد و ظفرمندانه وارد شهر می شد سرش را از روی تواضع به زیر افکنده بود تا آنجا که نزدیک بود پیشانیش بر زین اشتر اصابت نماید.
(2) تواضع صحابه:
الف: تواضع ابوبکر رضی الله عنه: زمانی که ابوبکر صدیق رضی الله عنه خلیفه بود شامگاه می رفت به خانه زنی کهن سال و مشکلات زندگیش را مرفوع می ساخت و بیرون می شد، آنحضرت درحالی که خلیفه بود، می رفت گوسپندان وبزهای مردم را می دوشید، روزی یکی از اشخاص مؤلفه القلوب به نزد حضرت ابوبکر آمد وگفت به کمک کن، حضرت برایش از مال صدقه یک قطعه زمین بخشید و سپس آن را نوشت و گفت: برو نزد عمربن خطاب و او را بر این امر شاهد بگردان، شخص به نزد حضرت عمر رفت و او را از این امر اطلاع داد و خواست که با وی برود و شاهد باشد، حضرت عمر امر حضرت ابوبکر را گرفت و پاره نمود وگفت: آن زمان که ما برای شما به عنوان مؤلفه القلوب کمک می کردیم از آن رو بود که اسلام ضعیف بود و حالا اسلام قوی گردیده لازم نیست که برای شما کمک شود، آن شخص به نزد حضرت ابو بکر آمد وگفت: تو خلیفه هستی یا عمر؟! ابوبکر رضی الله عنه گفت: اگر خدا بخواهد او می تواند خلیفه باشد.
ب: تواضع عمر رضی الله عنه: در خلافت آن حضرت اشتران مال صدقه را نزد آن حضرت آوردند خود بر خاست و اشتر را شست وشوی می داد، شخصی گفت: ای امیر المؤمنین لازم نبود که خودت این کار را می کردی، به یکی ازغلامهایت دستور می دادی این کار را انجام می داد، فرمود: مگر نمی دانی هر شخصی که امری از امور مسلمین را به عهده می گیرد در مقابل آنها به مثابه غلام در برابر بادارش می باشد؟! داستان دیگری از تواضع آن حضرت آن است که یک شب احوال مسلمین را تفقد می کرد و چراغی را در بیرون شهر مشاهده کرد و با غلامش بدانجا رفت دید زنی آتشی افروخته و دیکی را روی آن گذاشته و چند تن کودک در اطرافش از گرسنگی زوزه می کشند، پرسید: چرا این کودکان می گریند؟ زن گفت: گرسنه هستند. پرسید در دیک چیست؟ زن جواب داد: هیچ، آب است، آنها را فریب می دهم تا بر آنها خواب غلبه کند و غذا را فراموش کنند، کسی به دادمان نمی رسد، حتی عمر! حضرت عمر دوان دوان به بیت المال باز می گردد و مقدار آرد و روغن با خود می گیرد و روی دوش خودش می گیرد و با سرعت به نزد آنها می رود و خود برای شان غذا پخته می کند و برایشان توزیع می کند تا آنکه همه کودکان خندان به خواب می روند.
ج: تواضع علی بن ابی طالب رضی الله عنه: در تاریخ آمده است که یکی از فرزندان علی رضی الله عنه که محمد حنفیه نام داشت، روزی از پدر خود پرسید: پدر جان بهترین مسلمین کیست؟ آنحضرت جواب داد: ابوبکرصدیق، محمد پرسید: بعد کیست؟ پاسخ داد: عمر بن خطاب. محمد گفته است: ترسیدم که اگر بپرسم سپس کیست، شاید بگوید عثمان بن عفان، بناء خودم گفتم: سپس شما هستید. ولی آن حضرت در جوابش گفت: فرزندم من یکی از مسلمانان هستم.
د: تواضع فرزندان علی رضی الله عنهم: باری میان حضرت حسین و محمد بن حنفیه فرزندان علی بن ابی طالب رضی الله عنهم اختلاف رخ داد و انقطاع بین هر دو طولانی شد، محمد بن حنفیه به برادرش حسین رضی الله عنهما نامه نوشت: برادرم تو از من و مادرت از مادرم بهتر هستید، و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: بهترین مردم کسی است که در سلام گفتن از دیگران پیشی گیرد، هر زمانی که نامه ام برایت می رسد بر خیز وبه سلام من اقدام کن تا در این امر هم بهتر بودن خود را ثابت سازی.