کدام یک را انتخاب میکنید؟ صداقت يا دروغگویی
عبدالله بن مقفع میگوید:
«آدم دروغگو هیچگاه نمیتواند دوستی راستین باشد، زیرا دروغهایی که بر زبان او جاری میشود، بازتاب و اضافات دروغهای درونی و قلبی اوست، و بهخاطر صداقت است که دوست را صدیق نامیدهاند».
این سخن، سخن سنجیدهای است. زیرا دوستی آدم دروغگو و برخورد و رفتار او به هیچوجه صادقانه نیست و به آن نمیتوان اطمینان کرد، بر همین اساس آدم دروغگو نمیتواند کارمند و کارگر و عالم و خدمتگزاری صادق باشد.
در همین ارتباط است که علمای اخلاق و روانشناسان و جامعهشناسان هیچ اخلاق و فضیلتی را به اندازهی صداقت خوب و پسندیده و هیچ رذیلتی را به اندازه دروغ برای افراد و جامعه خطرناک و زیانبار نمیشمارند.
چنانچه به تمامی مشکلات جهان توجه بشود، معلوم میگردد که همهی آنها از دروغ سرچشمه میگیرند، دروغگویی عالم با عامی، تاجر با مشتری، دوست با دوست و شریک با شریک خویش. چنانچه همه آنها در راه راستی و صداقت گام مینهادند، زندگی سر و سامان مییافت و وثوق و اطمینان متقابل گسترش پیدا مینمود و مردم به یکدیگر اعتماد میکردند.
اما بسیاری از آنها با در پیش گرفتن راه دروغ زمینه را برای گسترش دشمنیها و اختلافها فراهم گردانیده و جوی را فراهم نموده که بسیاری از آدمها به سخن و عهد و پیمان و قرارداد و معاملات یکدیگر اعتماد ندارند.
ما در گذشتههای نه چندان دور شاهد بودهایم که چگونه مردم برپایه اعتماد و اطمینان با یکدیگر به خرید و فروش میپرداختند و از سوگند و عقد قرارداد و چک و سفته و سند خبری نبود، و صداقت و اطمینان متقابل مبنای همهچیز بود! برخی از مسافران و تاجرانی در شرایطی که برای مسافرت و حمل و نقل تنها از شتر و الاغ و استر استفاده میشد و بهخاطر وجود راهزنان راهها امنیت چندانی نداشت، کیسههای طلا برای طرفهای معامله خود در دمشق میبردند و بدون آنکه رسید و سندی را از ایشان بگیرند، آنها را تحویل ایشان میدادند.
اما امروزه با چشمان خود مشاهده میکنیم که چگونه حقوق بسیاری از انسانها پایمال میشود و اموالشان حیف و میل میگردد، و علیرغم چک و سفته و اسناد بانکی که صاحبان سرمایه از عاملان و کارگزاران خود گرفتهاند، بسیاری از آنان به خاطر حیف و میل شدن اموالشان دچار ورشکستگی میشوند؟!.
چرا از آن اوضاع و احوال پیشین امروزه خبری نیست و آن همه امانتداریهای گذشتگان امروزه به خیانت تبدیل گردیدهاند، مگر به غیر از این بوده که گذشتگان مبنای روابط اقتصادی و اجتماعیشان صداقت و راستی و امروزیان مبنای روابطشان خیانت و دروغگویی است؟.
صداقت و درستی اضافه بر اینکه اساس همة فضایل معنوی و روحی است، یکی از ضرورتهای اساسی جامعههای بشری نیز هست و بزرگترین پنجرهای است که بر روی طلوع سعادت و بهروزی افراد و جامعه باز میشود.
تاجر صادق و راستگو درستکار بیش از دیگر تاجران مشتری کسب میکند و از کار و تجارب خود سود میبرد، خریدارانی را در نظر بگیرید که هنگام خرید به دنبال مغازهای میگردند که صاحب آن به صداقت و راستگویی شهرت داشته باشد، تا قیمت کالای موردنظر خود را با آسودگی خاطر به او بپردازند!.
همچنین اگر شما بخواهید در رابطه با دعوا و اختلافی وکیلی را استخدام کنید، در مورد درستکارترین و صادقترین وکلا با چندین نفر مشورت میکنید، تا با خاطر آسوده دفاع از حق و حقوق خود را به او محول کنید.
با کمال اطمینان میتوان مدعی شد که بیشتر مشکلات و ناهنجاریهای موجود در دنیای معاصر از فقدان و یا کمبود صداقت و درستکاری و گسترش خیانت و دروغپردازی سرچشمه میگیرند. دروغ در گفتار و دروغ در کردار و نیت نادرست و ظاهر فریبکارانه و … و جای تعجب نیست که همه شرایع آسمانی این همه بر روی اخلاق و خوی پسندیده و صداقت و درستکاری تأکید مینمایند و انسانها را از خیانت و دروغ در کردار و گفتار برحذر میدارند.
اسلام بیش از دیگر ادیان دروغ را زشت و ناپسند میشمارد و دروغگویان و خیانتکاران را مورد ملامت قرار میدهد. و صداقت را زیبا و پسندیده میداند و صادقان و درستکاران را مورد تعریف و تحسین قرار میدهد.
اسلام صداقت و درستکاری را در کنار تقوا و پرهیزکاری قرار میدهد و از نظر آن هر کس صداقت را از دست بدهد با تقوا و پرهیزکاری بیگانه گشته است. زیرا که قرآن کریم میگوید:
(يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩) [التوبة: 119].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خداوند پروا کنید و با صادقان همراه باشید».
رسول خداص صداقت را کلید خیر و نیکی و دروغ را کلید گناه و نافرمانی برشمرده و فرموده است:
«الصِّدْقَ يَهْدِى إِلَى الْبِرِّ، وَالْبِرَّ يَهْدِى إِلَى الْجَنَّةِ، وَالْكَذِبَ يَهْدِى إِلَى الْفُجُورِ، وَالْفُجُورَ يَهْدِى إِلَى النَّارِ» .
«صداقت انسان را به نیکی راهنمایی نموده و نیکی او را به بهشت میبرد، و دروغ انسان را به گناه و گناه او را به دوزخ میکشاند».
از نظر اسلام دروغ بدترین خیانتی است که کسی در حق دیگری روا میدارد. رسول خداص میفرماید:
«كَبُرَتْ خِيَانَةً أَنْ تُحَدِّثَ أَخَاكَ حَدِيثًا هُوَ لَكَ بِهِ مُصَدِّقٌ وَأَنْتَ لَهُ بِهِ كَاذِبٌ» .
«خیانتی از آن بالاتر نیست که با برادر خود سخنی را بگویی که او تو را تصدیق کند. اما تو او دروغ بگویی».
یکی از نشانههای نفاق، دروغگویی است. رسول خداص فرموده است:
«آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلاَثٌ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ» .
«ممکن است هرگونه خو و خصلتی در انسان مسلمان برای او عادت بشود، به غیر از خیانت و دروغ».
از رسول خداص سئوال شد که: آیا امکان دارد انسان مسلمانی هراسناک باشد؟
فرمود: آری ممکن است!.
سئوال شد: آیا امکان دارد اهل بخل باشد؟
فرمود: آری، امکان دارد!
سئوال شد: آیا امکان دارد که کذاب و دروغگو باشد؟
رسول خداص فرمود: نه، امکان ندارد» .
این کلام رسول خداص در واقع برای کسانی که در مورد دین و کرامت خویش احساس مسئولیت مینمایند و در آنها ایمان و مردانگی وجود دارد، زنگ خطری جدی به شمار میآید.
دروغگویی نهایت ترسویی، خوای و بیپروایی در برابر خداوند است، که به خاطر آن آدم دروغگو مستحق نفرین و محروم شدن از رحمت خداوند است. خداوند متعال میفرماید: (فَمَنۡ حَآجَّكَ فِيهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمۡ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡ ثُمَّ نَبۡتَهِلۡ فَنَجۡعَل لَّعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰذِبِينَ ٦١) [آلعمران: 61].
«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسید کسانی با تو به ستیز پرداختند، بگو: بیایید! فرزندان و زنان خود را فرا بخوانیم و خود نیز همراه با آنها بیاییم و پس از آن دست به دعا برداریم و نفرین خداوند را برای دروغگویان تمنا کنیم».
آدم دروغگو هیچگاه در زندگی موفق نخواهد بود، راه حق و هدایت را نخواهد یافت، جبن و هراسناکی و خواری او برای مردم معلوم خواهد شد و در تمامی امور خویش با ناکامی روبهرو خواهد گردید، این مجازاتی الهی برای دروغگویان است که میفرماید:
(إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ كَذَّابٞ) [غافر: 28].
«به راستی خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگو است هدایت نخواهد نمود».
(وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ) [طه: 61].
«هر آدم (دروغگو) و اهل افترایی به راستی ناکام است».
لازم به یادآوری که اسلام دروغ راحتی به صورت مزاح حرام گردانیده است. یکی از اوصاف رسول خدا شوخی و مزاح نمودن بود، اما به غیر از حق و راستی چیزی را بر زبان نمیآورد.
روزی خانم سالمندی نزد او آمد و خواست برایش دعا کند که خداوند او را به بهشت ببرد، رسول خدا با مزاح فرمود: «پیرزنان که به بهشت نمیروند!».
آن خانم روی برگردانید و با حالت گریه و زاری رفت. رسول خداص فرمود: او را برگردانید! و سپس به او فرمود:
«تو با این حال و وضع پیری و سالمندی به بهشت برده نمیشوی، بلکه جوان و شاداب خواهی شد و آنگاه به بهشت خواهی رفت، مگر این فرموده خداوند را نشنیدهای که:
(إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا ٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا ٣٧) [الواقعة: 35-37].
«ما آنان را (در آغاز کار زیبا و دلربا) به وجود آوردهایم و ایشان دوشیزگانی شیفته و همسن و سال شوهران خود گردانیدهایم».
آن خانم لبخندی زد و شادمان گردید و رفت.
روزی خانمی هم نزد رسول خداص آمد و از شوهرش نزد او گلایه نمود، رسول خداص فرمود: «شوهر تو همانی است که در چشمانش سفیدی هست؟».
زن ناراحت شد و گفت: وای بر من! همسرم چشمش مشکل داشته و من نمیدانستهام!.
«رسول خداص فرمود: مگر در چشم همة انسانها سفیدی وجود ندارد؟».
آنچه که بیان گردید، بخشی از موضعگیری اسلام در مورد صداقت و خیانت و دروغگویی بود، و همچنان که دیدید، مسلمانان را حتی در حالت مزاح از دروغگویی برحذر میدارد.
اما این مطلب را نیز باید یادآوری نماییم که اسلام در چهار مورد به خصوص که با مصلحت و امنیت جامعه و مصونیت خانواده پیوندی نزدیک دارد، سخن گفتن خلاف واقع را اجازه میدهد:
1- به خاطر نجات جان انسانی بیگناه.
2- با دشمنان در حال جنگ و رویارویی.
3- برای ایجاد مصالحه در میان مردم.
4- برای جلب محبت و رضایت همسر.
این همان حدیثی است که رسول خداص در آن میفرماید:
«کل الکذب یکتب علی أن آدم لا محاله، الا أن یکذب الرجل في الحرب، فان الحرب خدعه، أو یکون بین رجلین شحناء فیصلح بینهما، أو یحدث امرأته یرضیها» .
«بدون شک همه نوع دروغگویی در نامه اعمال انسانها نوشته میشوند، به غیر از دروغ در جنگ، زیرا جنگ برپایهی فریب و غافلگیری است، یا دروغی که برای اصلاح میان دو نفر که با هم دشمنی دارند، باشد یا این که مردی برای جلب رضایت همسرش چنان کند».
در اینجا شایسته است که در مورد حالت اخیر یعنی دروغ گفتن به خاطر رضایت همسر توضیح بیشتری داده شود. بسیاری از آدمهای باوقار و شخصیت بر این باورندکه، گفتن سخنان لطیف و مهربانه با همسر، با تقوا و پرهیزکاری سازگاری ندارد، هرچند چنان سخنانی یکی از اسباب تقویت روابط زناشویی باشد و هرچند از روی مجامله انجام بگیرد. غربیها برای آن نوع از شوخی و نوازش ظاهری همسر اصطلاح «گریسکاری چرخها» را به کار بردهاند.
همچنان در میدان بیان دیدگاه اسلام در مورد صدق و کذب هستیم، شایسته است که نقش این آموزهها و راهنمائیها در تربیت مسلمانان برای پایبندی به صدق و راستی را یادآوری نماییم، که چگونه در تاریخ خویش زیباترین و دلرباترین صحنهها را از این اخلاق در مراحل مختلف زندگی خویش به نمایش نهادهاند.
بلال و صهیب که هر دو از اصحاب رسول خداص بودند به منزل خانوادهای رفتند تا از دو دختر ایشان برای خود خواستگاری نمایند.
از آنان سئوال شد: شما کی هستید؟
بلال گفت: من بلال و این هم دوستم صهیب است. ما گمراه بودیم، خداوند هدایتمان فرمود و از بردگی آزادمان نمود، و مستمند بودیم، اما او ما را بینیاز کرد.
اگر دخترانتان به عقد همسری ما در بیاورید خداوند را سپاسگزاریم. اگر هم حاضر نشدید این کار را انجام بدهید، ما خداوند را به پاکی و حکمت میستاییم!.
خانواده آن دختران گفتند: ما پیشنهاد شما را (به شرط موافقت دخترانمان) میپذیریم!
پس از آن بلال و صهیبب با آنان خداحافظی نموده و بازگشتند. در راه صهیب به بلال گفت: میگفتی که در صحنههای جهاد و در کنار رسول خداص بودهایم!.
بلال گفت: ساکت باش! من به غیر از حقیقت و راستی چیزی دیگر نگفتهام، و همین صداقت بود که سبب موافقت ایشان گردید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ازکتاب: اخلاق اجتماعی برای همه