چرا درمیان این همه کاینات جنگ وخصومت رخ نمی دهد؟؛ وجود خداوند

هر یک شما به اساس عقلش می داند که کارهای دنیا خواه کوچک باشند یا بزرگ ممکن نیست بدون رهنمایی وسرپرستی ورهبری یک شخص مسوول منظم، مطابق قاعده ومنسجم پیش برود. آیا شنیده اید که یک مکتب دو سرمعلم، یک دفتر، دومدیر ویک لشکر دوسپه سالار ویک مملکت دو پادشاه یا ریس جمهورداشته باشد؟ واگر فرضا در جایی چنین باشد آیا ممکن است نظم آن برای یک روزهم بدرستی اجرا شود ؟

درمعاملات کوچک زندگی تجربه میکنید که درجای که یک کار بدوش چندین مسوول قرار داده شده است آنجاسخت بی نظمی، جنگ وپرخاش وکشمکش وجنجال رونما گردیده است.

در دنیا هر جا نظم، اصولیت، انسجام، خوش اسلوبی می بینید حتماً کار بدست یک شخص قرار دارد. یک کس صاحب اختیار واقتدار می باشد، منبع ومأخذ کار فرمایی واحدمی باشد، بدون آن اصلا تصور نظم ونسق وانسجام ممکن نیست.

این چنان حقیقت واضح وروشن است که اگر کسی اندکی از عقل بهره داشته باشد درپذیرفتن آن یک لحظه هم درنگ نمی کند. این حقیقت را در نظر گرفته اندکی دنیای دو ر وپیش خود را مطالعه کنید. این کاینات وسیع و پهناور را که مشاهده میکنید.

این ملیاردها ستاره وسیاره که به نظر شما می آید زمینی که بران گردش میکنید، مهتابی که شب بیرون شده روشنی میکند آفتابی که صبح طلوع می کند دنیا را روشن می نماید وشام غروب می کند ودنیا را در تاریکی می گذارد، این زهره، مریخ، مشتری، عطارد ،وستاره ها وسیارت بیشمار دیگر که مانند توپ گردش می نمایید، نگاه کنید درحرکت آنها چگونه نظم وجود دارد.

هیچگاه ندیده باشید که شب پیش از وقتش بیاید، گاهی روز قبل از وقت موعود ش رونمانگردیده است، هیچگاه مهتاب با زمین تصادم نکرده است، گاهی آفتاب از مسیر خود به بیراهه نرفته است؟ آیا کدام ستاره ای را دیده اید که یک موی از مدارش منحرف گردد.

میلیون ها بلکه ملیاردها سیاره وستاره که صدها هزار مرتبه نسبت به زمین بزرگتر اند وبعضی آنها هزارها بار از آفتاب بزرگتر اند چگونه مانند پرزه های یک ساعت منظم گردش می نمایند ومطابق یک حساب دقیق وبه سرعت معین وحساب شده روی مدار خود درحرکت اند. نه درسرعت آن به اندازه ذره ای تغییر رونما می شود ونه به اندازۀ یک موی از مدار خود فاصله میگیرند.

نسبت های معینی که درسرعت وحرکت آنها تعین شده است اگر کوچکترین فرق در آن پیدا شود همه نظام برهم می خورد وچنانکه قطار ها با انحراف از مسیر خود باهم متصادم می شوند همین قسم سیارات وستاره ها هم تصادم نموده نابود می شوند. این که حرف های آسمان بود. اکنون بیایید بر زمین وبر وجود خود نظر اندازیم همه بازی زندگی را که روی این کره خاکی مشاهده می کنید روی چند قوانین واصول استوار گردیده است.

نیروی جاذبه یاکشش زمین همه چیزها را اطراف خود می چرخاند، اگر این نیرو برای یک ثانیه متوقف گردد این همه کارخانه زندگی پراگنده خواهد شد. تمام پرزه های که درین کارخانه مصروف کاراند دریک قاعده واصول پابنده شده اند ودرین قاعده واصول هیچ فرقی رونما نمی شود. هوا به قاعده وقانون خود پابند است. آب در قاعده خود بسته است. برای روشنی ونور قواعد دیگر است که برآن پابندی دارد. گرمی و سردی پابند اصول خود اند.

خاک، سنگ، فلزات، برق، بخار، درخت، حیوان، نبات وغیره ممکن نیست از حدود وقواعد وضوابط وضع شده پا فراتر نهند. یا خواص خود را تبدیل نمایند. یا کاری را که برای ایشان سپرده شده است ترک نمایند. سپس در حدود خود و با پابندی به قواعد وضع شده باهم یکجا در کار همرایی می نمایند. وآنچه در دنیا در جریان است به اساس همین موافقت وسازگاری میان نیروها وپرزه های مختلف درجریان دیده می شود. یک دانه کوچک را در نظر بگیرید، که آن را در زمین می ریزید. تازمانیکه تمام نیروهای آسمان و زمین دست بدست هم نداده شب وروز به پرورش آن در کار نشوند هرگز دانۀ مذکور به بته ودرخت تبدیل نمیشود.

زمین از خزینه ها و دفینه های خود به آن غذا تهیه می کند، آفتاب مطابق ضرورتش حرارت ونور تهیه می کند. آنچه از آب ضرورت دارد آب برایش برآورده می نماید. آنچه از هوا می خواهد هوا برایش آماده می کند، شب برایش سردی ورطوبت تهیه می کند، روز برایش گرمی تیار کرده آنرا بطرف پختگی ورسیدگی میبرد.

به این ترتیب ماهها، سالها همه یکجا شده روی یک قاعده واصول درپرورش آن دانه می پردازند. آن وقت است که دانه به درخت تبدیل شده ومیوه میدهد. این کشت وزراعت گوناگون که به اساس آن انسان وسایر موجودات حیه زندگی می نمایند درنتیجه کار مجموعی ودست بدست هم دادن همین نیروها بوجود می آیند. بلکه انسان هم بخاطر زنده می ماند که تمام نیروهای زمین و آسمان متفقا وباهم کار کرده اورا پرورش می نمایند. اگر تنها هوا ازین مجموعه بیرون شود انسان از بین می رود. اگر آب با گرمی وهوا ساز گاری نکند یک قطره بارش بالای زمین نخواهد بارید. اگر خاک با آب سازگاری نکند باغ های شما خشک خواهد شد. کشت وزراعت هیچگاه پخته نخواهد شد. تعمیرات هیچگاه آباد نخواهند شد.

اگر چوبک گوگرد راضی نشود که درنتیجه اصطکاک ومالش آتش تولید کند دیگدان سرد خواهد شد. وتمام کارخانه ها از کارباز خواهند ماند. اگر اهن باآتش سازگاری نکند، قطار ،موتر، ماشین آلات وسایر اسباب فلزی و آهنی تیار نخواهد شد حتی نمی توانید یک سوزن بسازید. خلاصه درین دنیای پهناور که انسان زندگی می کند صرف به این دلیل قایم وجریان داردکه تمام دفاتر شعبات وریاست های این سلطنت عظیم یکجا وباهم سازگاری کرده با پا بندی مصروف کار وعمل اند. وهیچ کار مند و کارگر هیچ دفتر حق ندارد که از وظیفه محولۀ اش انحراف نماید یا مطابق قواعد وضع شده با سایر کار مندان دفاتر دیگر سازگاری نشان ندهد.

آنچه بیان کردم آیا دران خلاف واقع یا کذب سراغ کرده می توانید؟ شاید هیچ کس آن را دروغ یاخلاف واقع نپندارد. پس اگر این درست وحق وواقعیت است وحقا که چنین است، درینصورت بگویید که این نظم عجیب، قواعد وضوابط حیرت انگیز، این سازگاری وموافقت بدرجه کمال، این چیز های بی حد وحصر زمین و آسمان وموافقت وهماهنگی درمیان آنها آخر بخاطر چیست وروی چه دلیلی ! از ملیاردها سال به اینطرف کایینات به همین منوال درجریان است.

صدها هزار سال است که زمین گیاه، بته ودرخت می رویاند، حیوانات وموجودات حیه پیداشده میروند، ومعلوم نیست انسان از چه زمان درروی زمین زندگی دارد آیا گاهی چنان شده که مهتاب به زمین افتد؟ زمین با آفتاب تصادم کند، یا در حساب شب وروز فرق آمده باشد ! آیا گاهی درمیان دفتر آب ودفتر هوا جنگ وپرخاشی رونما شده است؟ آیا گاهی آب از خاک ناخشنود شده است؟ آیا گاهی رابطه سازگاری وموافقت گرمی وآتش قطع شده است؟

آخر چرا این همه ایالت، دفاتر، شعبات وکار مندان وکارگران این سلطنت چنین تحت قواعد، قوانین واصول به پابندی در جریان اند چرا درمیان آنها جنگ وخصومت رخ نمی دهد؟

چرا فساد برپا نمی شود؟ روی چه علت این همه دریک نظم بسته شده اند؟ جواب این سوالات را از قلب خود بپرسید؟ آیا دل شما گواهی نمیدهد که یک ذات واحد درتمام کاینات وهستی پادشاهی وحکمفرمایی دارد که نیروی بی حد وحصر او همه اشیا را دریک قاعده وقانون می چرخاند. اگر دو خداهم درین کاینات مالک می بودند این نظم به این سازگاری موافقت وبا قاعده گی در جریان می بود؟ انتظام یک مکتب ومدرسه کوچک دوسرمعلم را تحمل کرده نمیتواند بلکه برهم می خورد، آیا به این پیمانه سلطنت بزرگ آسمان وزمین زیر فرمان دو خدا چگونه چنین منظم حرکت خواهد کرد.

پس واقعه صرف این قدر نیست که دنیا وکاینات یک معمار وسازنده دارد وبدون آن جریان وحرکتش ممکن نیست بلکه واقعیت این است که مالک، معمار وسازنده این کاینات صرف یک ذات است نه بیشتر. حقیقت صرف این قدر نیست که نظم ونسق این دنیا بدون حاکمی یا حکمفرمایی پیش نمی رود، بلکه بالاتر از آن این هم حقیقت است که آن حاکم واحداست. اصولیت وباقاعده بودن نظم ونسق خود بوضوع بیان کننده آن است که اختیارات حکومت فقط وفقط بدست یک ذات قراردارد. پابندی قوانین وقواعد خود بیان می کند که درین سلطنت حکم حاکم واحد نافذ است وبس. سخت گیری قانون گواهی میدهد که حکومت پادشاه واحد برزمین و آسمان برقرار است. آفتاب، مهتاب، سیارت وستاره ها در قدرت اوست. زمین باتمام اشیای خود تابع فرمان اوست. هوا غلامی اورا میکند. زندگی ومرگ انسان دراختیار اوست، او همه را دردست خود دارد، هیچ نیروی یارای آن را ندارد که درسلطنت او حکمروایی کند.

درحقیقت درین نظم کامل بیشتر از یک حاکم گنجایش ندارد. فطرت این نظم ونسق می خواهد که یک ذره ای برای کسی دیگر درین سلطنت سهم وبهره نباشد. صرف یک حاکم باشد وهمه محکوم او.

زیرا به ادنی درجه سهم دیگران دراختیارات به معنی بدنظمی وفساد است. زیرا برای حکومت کردن درپهلوی قدرت ونیرومندی علم وحکمت هم درکار است. چنان نظر وسیع ضرورت است که تمام کاینات را همزمان دیده بتواند. مصلحت های آن را درک کرده احکام جاری کند. اگر جز الله خداهای کوچک طوری می بودند که در بخش های دنیا حکم شان نافذ میبود درینصورت تمام نظم زمین وآسمان برهم می خورد. درباره یک ماشین عادی میدانیدکه اگر به کسی که را جع به آن علم کامل نداشته باشد اجازه داده شود که در آن مداخله کند آن را خراب خواهد کرد. لذا عقل انیطور فیصله می کند واصولیت با قاعده بودن نظام سلطنت آسمان وزمین گواهی میدهد که دراختیارات شاهی جز یک ذات کسی دیگر به اندازۀ ذره ای سهم وحصه ندارد.

این صرف یک واقعیت نیست بلکه حق این است که درخدایی او تعالی جز حکم او برای حکم دیگران هیچ وجه و دلیلی وجود ندارد. زیرا این کاینات وهستی را او بدست خود ساخته است، وآنکه برای یک لحظه هم از الله بی نیازشده نمی تواند وبدون نیازمندی به او یک لمحه باقی مانده نمیتواند چگونه حق دارد درخدایی او سهیم گردد. آیا نوکری را دیده اید که درملک آقا شریک باشد. آیا درعقل شما می گنجد که مالک غلامش را درملکیت خود سهیم گرداند؟ آیا شما خود کسی از کارگران یا نوکران خود را درمال، جایداد یا اختیارات خویش حصه می دهید !

براین حقیقت اگر خود غورنمایید دل شما گواهی خواهد داد که در سلطنت الله تعالی هیچ بنده ومخلوق اش حق ندارد که خود خود سرانه فرمایی نماید. واین چیز نه تنها خلاف واقعیت است بلکه خلاف عقل وفطرت هم می باشد و خلاف حق هم می باشد.

از کتاب: اسلام نظام زندگی
این کتاب را میتوانید از لینک ذیل دانلود کنید

د نصاب کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

د ښوونکي لارښود کتابونه
Back to top button
واسع ویب