چرا جوانان از دين منحرف مي شوند؟

گرچند پيش از روى كارآمدن رژيم بن يافته از سازشنامه بن، تمايل و گرايش به فرهنگ غرب و گريز از دين و مقررات و اساسات قرآنى، در وجود عده يى از جوانان كشور عزيزما وجود داشت و حتا موج دين ستيزى و اسلام زدايي در ميان شان در دهه هاى چهل، پنجاه و شصت توفنده و پرطلاطم گرديده بود، اما پس از توجه گرم جامعه جهانى به قضيه افغانستان و فروپاشى نظام طالبان و لشكركشى غرب به افغانستان آتش دين گريزى زبانه دار و شراره اش از پيش، بيشتر گرديد؛ گسستن لجام اخلاقى  و فكرى، بلند رفتن گراف بى بند وبارى و ولگردى، گريز از قيود و مقررات اجتماعى، سيستم اقتصادى، سياسى و حقوقى كه اسلام براى مسلمانان وضع كرده است.

در ميان قشربرومند جوان، دارد پله هاى نهايى خود را مى پيمايد، و در عوض، گرايش به فرهنگ وارداتى غرب، نمونه گيرى و الگوبردارى از عنعنات و كلچر جهان غرب، كه خود آنها در اقيانوس ماديات و شهوات حيوانى و معنويت ستيزى غرق هستند، دلبستگى به مكاتب فكرى و دستگاه هاى انديشه يى منهاى اسلامى، چون سيكولار و … در بين اين دسته پرانرژى و قوه كار رشد قابل ملاحظه ى نموده است.

چرا چنين بحرانى در ميان جوانان ما وجود دارد؟ چه عوامل و انگيزه هاى چنين فضا را براى اين قشر فراهم ساخته است؟ چرا جوانان ما از دين مى  گريزند و حتا در برابرش به ستيز و پيكار بر مى  خيزند؟

قبل از اينكه به پاسخ اين سوالات بروم، چه بهتر كه به برخى از ويژگيها و گرايش هاى روزگار جوانى اشاره نمايم كه در واقع اين ويژگى ها و گرايش ها، پيشزمينه و مقدمه يى مى  شوند براى آنچه كه انگيزه و عامل دين گريزى و حتا دين ستيزى قرار مى  گيرد.

آنچه كه در روزگار جوانى براى يك جوان مهم است و به آن  شيفتگى و علاقه ويژه مى  داشته باشد و پيوسته آن پديده ها و آن تمايلات قلب و فكر او را مشغول و به تصرف خود مى  داشته باشد و آن همه ، چون سدى مى  شوند فرا روى همسويى وى به اساسات دينى، اموربيشترى اند كه به چند آن اشاره مى  كنم:

1_ علاقه به دوستي با همسالان و همكاران داشتن دوست و تنيدن رشته دوستى با همسالان و يا همكاران وهمزيستگاه ها امرى طبعى است و جوان ناگزيراست كه دست دوستى را به آنها پيش نمايد و با آنان روابط دوستانه و صميمانه داشته باشد و با هم انس و الفت داشته باشند و مشكلات و دردهاى خود را در ميان گذارند، و بى ترديد دوست تأثيرگذار بالاى دوست خود مى  باشد  وانسانها طبعاً متأثر از يكديگر مى  شود در عرصه هاى گونه گون به ويژه در بعد اخلاق، باورهاى دينى و رفتار اجتماعى. بناء مهم براى جوان مسلمان اين است كه به گزينش دوستى بپردازد كه متدين و انسان صالح باشد، كه او را به شاهراه سعادت رهنمونى شود  وانتخاب دوست از اهميت خاصى برخوردار است و به همين خاطر است كه رسول الله صلى الله عليه وسلم مى  فرمايد: فلينظراحدكم من يخالل. يعنى بايد نظر نمايد و دقت كند يكى از شما (آنگاه كه دوست بر مى  گزيند)  كه دوست او كيست؟

2_ دلبستگي به محيط مساعد براي رشد ذهني و عقلي دغدغه رشد ذهنى و فعاليت و زايشگرى فكرى و عقلى جوانان در سنين جوانى، ذهن جوان را مصروف نگهميدارد و جوان در اين مرحله علاقمند پيمودن قله هاى فرازمند رشد ذهنى و عقلى خود است و براى تحقق اين مأمول به هرسو دست و پا مى  زند و حس كنجكاوى و كاوشگري او را بر مى  شوراند، در اين مرحله او نيازمند مشورت سالم و همكاري دارد، تا گردش ها و تلاش هاى خودش در اين مرحله خام و حساس منجر به آن نشود كه چاه را براى خود راه پندارد و در آن جا گام بگذارد.

3_ تكاپوي شخصيت و افتخار به تبارز آن تشخص جوى و خويشتن را با شخصيت فرازمند جلوه دادند و نازپردازى و برترانگارى خود، از گرايش هاى غريزه يى ديگر انسان به ويژه در دوران جوانى است كه اين گرايش به تناسب مردان، در وجود زنان بيشتر و قوى تر مى  باشد، گهى جوان نفهميده برخى امورى را مايه رشد شخصيت و يا مايه تكوين شخصيت و ابراز افتخار براى خود مى  انگارند كه هيچ واقعيت ندارد، يعنى آن پديده ها و پايه ها و مايه ها در شخصيت بخشى و علو جايگاه ارزشى او هيچ نقشى و اثرى ندارند، همانند جستجوى علوشخصيت از رهگذر نوع لباس، نوع آرايش موى و چهره، يا تصور اينكه ثروت و رفتارهاى لجام گسيخته اخلاقى و اجتماعى در زمينه نقش به سزا دارد  وبدين وسيله در جمع همسالان و دوستان خود به ابراز شخصيت و خودنمايى مى  پردازند.

بناء، با اين برداشت منفى و معكوس، جوانان در پى شخصيت يابى و تبارز جايگاه ارزشي خود از اين پديده ها بهره مى  جويند و بى شك اين طرز باور و پندار، آنان را به پيمودن مسير خارستانى و شقاوت برانگيز و گمراه كن وامى  دارد.

4_ عشق و شيفتگي به آزادي بدون حد و مرزاين خصيصه ديگرى از روزگار جوانى است كه جوان در مرحله جوانى پى آزادى هاى بى حد و حصر مى گردد، لذا، قيود و مقررات اجتماعى را ناديده مى گيرد و به منظور ارضاى غريزه جنسى و برآوردن تمايلات و كششهاى جوانى خود، محيط آزاد از مقررات اجتماعى و اخلاقى را به جستجو مى  گيرد و علاقمند آزادى بيشتر مى  باشد و در برابر مقررات و قيود جامعه به گريز و ستيز مى  پردازد.

5 – شدت يافتن غريزه جنسي و كششهاي شهواني غريزه جنسى يكى از غرايز نيرومند و حساس در وجود انسان مى  باشد كه بالاى حيات و رفتار روانى و فكرى و جسمى  او تأثير گذار مى  باشد و اين غريزه در روزگار جوانى به غليان  و جوشش مى  رسد و جوان به منظور اطفا و فروكش كردن آن ، ره افراط و تفريط را مى  پيمايد و گهى اين غريزه ابزار بيراهى و شقاوت و حتا منجر به دين گريزى و گسستن مقررات اخلاقى و اجتماعى جوان مى  شود.

مسؤوليت خانواده و دولت است كه در زمينه چهاركشش و تمايل اخير جوان، دقت به خرچ دهند و راه هاى تحقق تمايلات و كششهاى او را از راه هاى مشروع و به كارگماشتن زمينه ها و امكانات مناسب با ميزان تفكر و عقل گرايى جوان به سنجش گيرند و با او برخورد مناسب نمايند ،تا چنين كشش ها و مقتضيات دوران حساس جوانى اش از رهگذر به كاربرد رويكرد هاى عقلانى و سازگار با مذاق آن  و مطابق با ارزشهاى دينى برآورده گردد  وجوان از گزند و آسيب در امان قرار گيرد، چون معمولا جوان به اثر پادرميانى همين انگيزه ها از پاى گذاشتن به كوهپايه سعادت و آرامش روحى و روانى و آسايش مندى در عرصه هاى گونه گون زندگى باز مى  ماند، و به سمت و سوى مصيبت بار و معصيت برانگيز ره مى پيمايد.

شخصيت جوان شناخته شود و در برخوردهاى اجتماعى، معاملات اقتصادى و  حتى فعاليت هاى سياسى فراچشم داشته شود، تا از يكسو، باعث براى شكوهمندى و سبزينه ترشدن ميزان كارآيى و فعاليت، و مايه رشد و ارتقاى ظرفيت و استعداد وى در ميادين مختلف و همچنان مايه نضج و پختگى  و به فعليت درآمدن قوه تفكر و خرد ورزى و وادارنده اش براى  پابندى به پايه ها و اساسات زندگى شود  واز سويى؛ جلوگيرى و پاسداشت وى از پيمودن راه هلاكت بار و زيان آور گردد. همچنان والدين بيشترين توجه را در زمينه برآوردن و تحقق خواستارهاى رشد جسمى  و روحى وى نمايند و نگذارند كه وى احساس تنهايى نمايد،  و شبهات و سوالات ناپاسخى كه مى داشته باشد توجه به حل آن صورت گيرد كه تا اين شبهات و پرسشها در عرصه هاى مختلف زندگى و پهلوى هاى گونه گون دينى، راه را براى بيراه شدنش بازنسازد و او را همواره سرگردان و مضطرب و مذبذب نگه ندارد و رويهمرفته  توجه به توانمندى هاى وى صورت گيرد و طبق علاقه و ذوقش زمينه به فعاليت در آوردن استعداد هاى وى فراهم گردانيده شود و به آنچه كه بيشتر شيفتگى  و علاقمندى دارد در همان  راستا به استخدام استعدادش پرداخته شود. و بدون شك  با كار گرفت  وبهره جستن از اين زمينه ها ورويكرد ها ، مى توان سدى  را فرا روى  روند دين گريزى واخلاق سوزى وفرورفتن جوانان در با تلاق گمراهى وافتادن در منجلاب  زيانمندى اّنها ايجاد كرد.

عوامل دين گريزي نسل جوان:

اول- غفلت، ناآگاهي و عدم برداشت درست از دين:
از زمره عواملى كه بيشتر جوانان ما را به گريز از دين و جبهه گيرى در برابر آن واميدارد، نشناختن درست دين و ناآگاهى و عدم فهم از آن است، كه اين امر برخاسته از عوامل و انگيزه هاى ديگرى كه مى شود محتصر آن اشاره كرد:

الف: ناهمخوانى سطح استعداد و فهم جوان از معارف و گزاره هاى دينى بعضاً حالتى در حين شرح و تبيين معارف دينى به وجود مى آيد كه جوان نمى تواند درست به مطلب برسد و بحث هاى فلسفى چنان در آن چربى مى داشته كه هوش و فكر مخاطب به طور كامل در آن غرق مى باشد و اين امر، باعث مى گردد كه او از دستيابى به اصل جوهر بدور قرار گيرد، و چنين فضا با تأسف در مدارس دينى نيز سايه افگنده است و جوان هنگامى كه به بلوغ علمى قدم مى گذارد و بيشترينه مسايل دينى تقليدى را دست كم مى گيرد و به آن قانع نمى گردد كه چنينى امر، زمينه هاى زايش بحران فكرى و دينى را به وجود مى آورد و بى ترديد تداوم چنين حالت او را وامى دارد كه به دين پدرود گويد.

ب: سنجش آموزه هاي ديني با محك عقل:
عده يى از جوانان هستند كه آموزه ها و گزاره هاى دينى و برداشت هاى خود را از دين در قالب عقل و با ميزان فكر خود به سنجش مى گيرند كه اگر با آن سازگارى و تطابق داشت، خواب، آن را پذيرا مى شوند، ورنه، ازآن مى گريزند و با آن علم ستيز بر مى افرازند در واقع محك اصلى و معيار درست بودن و نبودن مسايل دينى و حتا خود دين  عقل خود آنها و لو آنكه ناپخته و آلوده به نقيصه و ضعف باشد و پديدار است كه بيشتر عقل ها ناتوان از بازشناسى ارزشهاى دينى هستند و برخى مسايل دينى چنان است كه پاى عقل را به حريم آن مجازى نيست كه به گردش پردازد.

ج: برداشت هاي اشتباه از ارزشهاي اسلامي و معارف ديني:
برخى دين اسلام را درست نمى فهمند و اين سوء فهم و برداشت غلط اساسى ترين عامل گريز از دين و در فرجام براى آنها قرار مى گريد و آنان را وامى دارد كه همواره انگلشت انتقاد و خورده گيرى را به سوى اسلام دراز نمايند و اسلام را آماج توطيه ها قرار دهند، طورى كه امروزه شاهد هستيم كه عده يى دين را تنها يك ابزار معنوى در تنيدن پيوند با الله مى دانند و چنان مى انگارند كه اين دين به زندگى عملى انسان ها كارى ندارد و نقشى در برآوردن نيازهاى دنيوى بازى كرده نمى تواند، در حالى كه چنين تصور و برداشت از دين اشتباه است دين اسلام چنان نيست كه به حيث يك ابزار ربط دهنده انسان به خا باشد، بس، بل اسلام در همه زمينه هاى زندگى انسان برنامه دارد و نيازهاى دنيوى انسان را فراچشم داشته و براى همه برنامه و نظام دارد. و جوانى كه اسلام را همچنين ناقص و پديده دور از زندگى تصور نمايد، او ديگر خود را از آن بى نياز احساس مى كند و آن را دست كم مى گيرد كه با گذشت روزگار چن از اسلام مى حيث يك دين فراگير و جامع ابعاد گونه گون زندگى بشر ناباورشده و به يك شخص سيكولر و لائيك تعويض مى شود.

برخى ديگرى از جوانان مسلمان كه باورمند به جامعيت اسلام هستند، اما در بسا مسايل برداش به خصوص خود ميداشته باشند كه برداشت قشرديگرى سرناسازگارى با آن مى داشته باشد كه اين امر در فرجام آبستن عديده از نزاع ها و اختلاف ها مى شود و چنين موضوع نيز براى عده دستاويز گريز از دين قرار مى گيرد.

2_  تهاجم سازمان يافته فرهنگي  دشمن :
عامل ديگرى در فراهم سازى مجال دين گريزى و ضديت با آن و روبردن به مكاتب فكرى منهاى اسلامى تلاش هاى پيوسته معاندين اسلام در دور سازى جوانان از عرصه دين و تهى نمودن آنان از زيور اساسات اسلام و بسترسازى براى باورمند به غير آن مى باشد.

تهاجم فرهنگى و جنگ فكرى و آماج قرار دادن معنويات مسلمانان پس از جنگ هاى صليبى شدت بيشتر كسب كرده است و درفش به دستان اين جنگ به گونه ها و به انجاى مختلف در عرصه هاى تزريق افكار خود و دور نمودن جوانان مسلمان از اسلام مساعى گسترده و كنش هاى چشمگير به خرچ ميدهند.
ترفندها و تزويرهاى دشمن در شكار باور و انديشه جوانان بيشتر بوده كه به چند آن به گونه گذرا اشاره مى كنم:

الف: تضعيف باورها و اعتقادات دينى جوانان و مجال سازى براى دور كردن آنها از تربيت اسلامى.
ب : ارايه معيارهاى فرهنگ غرب و تشويق بيشتر به جستن لذت هاى مادى و لجام گسيختگى اخلاقى و مادى انديشيدن و دنيامحورى زيستن و تلاش ورزيدن.

ج: اشاعه و ترويج فساد، ابتذال گرى و رشد فرهنگ لااباليگرى و بيشترميدان دادن و مجال سازى براى تفريح و بازى ها به حيث يك هدف متعالى .

همفر، جاسوس انگليس در خاطره هاى كارى خود در ميان مسلمانان، مى نويسيد:
نيرومندترين، مهم ترين و كارآيى ترين عوامل و راهكارها در بيرون سازى جوانان از اسلام امور زيرين بود:
*  ترويج شراب نوشى
*  شيوع قماربازى
*  گسترش فساد اخلاقى و اجتماعى و بسترسازى براى ترويج فحشا و اطفاى غريزه جنسى و شهوانى از طريق غيرمشروع
*  تشويق جوانان به گريز از قيود و مرزهاى دستورات اسلام.
د: نهادينه سازى ذهنيت ناكارآيى آن در عرصه زندگى.

ه: تخريب و ترور شخصيت هاى دينى و مذهبى و وارونه جلوه دادن سيماى آنان و زمينه سازى براى بدنام كردن و تخريش باورها و اعمال و افكارشان.

و: بهره كشى و استفاده ابزارى از گروه هاى مذهبى، مذهب كه عامل و انگيزه بيدارى، پويايى و دادگرى است، آن را به عنوان عامل تخذير، واپس گرايى، ستم پذيرى و… معرفى مى نمايند و اختلافات  مذهبى را برجسته تبارز مى دهند و از آن به حيث يك دستاويز در جهت تشويه چهره اسلام بهره مى جويند.

ز: ناسازگارى و ناهمسانى ميان قول و عمل دعوتگران و دانشمندان دين:

عامل ديگرى كه قشرجوان را به گريز از دين وامى دارد مشاهده اعمال خلاف دين را كسانى است كه جوانان ايشان را به عنوان الگو در امر دين مى پندارد، چون جوان تا هنوز ناپخته است، هنگامى كه تفاوت ميان عمل و دعوت و گفتن و كردن دعوتگران و پيشوايان امور دينى را مشاهده نمايند، چنان تصور مى كنند كه دين و آنچه كه از دين اينها مى گويند ندارد، چون اگر واقعيت ميداشت چرا اين مدعيان دين فرسنگ ها از دين فاصله گرفته اند؟ و يا چنان مى پندارند كه دين يعنى آنچه اينها انجام ميدهند كه در اين صورت اين قشر برداشت و باور نادرست از دين مى گيرند و همه اعمال و كاركردهاى خلاف دين دعوتگران را به حساب دين مى آورند و دين در واقع بزرگ ترين صدمه براى دين اسلام مى رساند، به كار است كه به منظور نهادينه سازى باورهاى دينى در وجود نسل جوان را الگوهاى زنده استفاده كرد و همچنان، براى شان فهماند كه اصالت دين منهاى افراد و عملكردهاى آنهاست. و براى سوالات و نيازهاى شان پاسخ معقول داده و با آنان برخورد عقلانى و حكيمانه در مسايل دينى صورت گيرد، چون يكى از عوامل و علل گريز از دين را مى توان ناپاسخ ماندن سوالات و شبهات و برخورد منفى و تند با اينها و عدم برآوردن نيازهاى كه در عرصه دين براى شان عارض مى گردد به شمار آورد.

خ: گرايش طبيعى انسان به رهايى از قيود و بندها  و در كناراين، تبليغات وسيع و توطيه هاى چشمگيردستگاه هاى اسلام ستيز رسانه هاى خارجى و داخلى كه در خدمت ترويج فرهنگ غرب و در جبهه اسلام ستيزى و اخلاق سوزى و ارزش زدايى قرار دارند، به اين موضوع بيشتر اعتمام مى ورزند و بسترسازى در اين راستاى مى نمايند.

ط: محدوديت هاى اعمال شده از سوى خانواده ها، برخورد تند و خشن با آنها و گهى هم سهل كارى بيشتر در نظارت و كنترول آنها از طرف خانواده ها، چون جلو فرزندان اعم از پسر و دختر بازگذاشته مى شود در گزينش دوست، رفت و آمد و در ميدان عمل و رفتار و … و توجه لازم در كنترول آنها صورت نمى گيرد كه اين امر بيشتر آنها را به چاى گمراهى و انحراف و گريز از دين فرومى اندازد.
اين ها چند عوامل و انگيزه هاى بود در مجال فراهم كردن گريز قشرجوان از دين و رو بردن به پذيرش افكار و انديشه هاى منهاى اسلامى و يا جبهه گيرى در مقابل ارزش ها و قضاياى دينى و بها ندادن به اساسات اسلام كه به گونه مختصر به هريك آن تماس گرفته شد.

نقيب الله حميد

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Back to top button
واسع ویب