
په تشهد کې د شهادت ګوتې پورته کولو مکمل تحقيق
په دی اړه د فتاوی المحمودی حنفحي د بشپړ تحقيق فارسی متن
حكم اشاره سبابه در قعده
1-002-001-020
احادیث اشاره سبابه
1-عَنِ ابْنِ عُمَرَ ، أَنَّ رَسُولَ اللّهِ، كَانَ إِذَا قَعَدَ فِي التَّشَهُّدِ وَضَعَ يَدَهُ الْيُسْرَى عَلَى رُكْبَتِهِ الْيُسْرَى. وَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى رُكْبَتِهِ الْيُمْنَى. وَعَقَدَ ثَلاَثَةً وَخَمْسِينَ. وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ. و في رواية: إِذَا جَلَسَ فِي الصَّلاَةِ، وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ. وَرَفَعَ إِصْبَعَهُ الْيُمْنَى الَّتِي تَلِي الإِبْهَامَ يدعو بِهَا. وَيَدَهُ الْيُسْرَى عَلَى رُكْبَتِهِ بَاسِطُهَا عَلَيْهَا. رواه مسلم.
2. وعن عبد الله بن الزبير قال : كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا قعد يدعو وضع يده اليمنى على فخذه اليمنى ويده اليسرى على فخذه اليسرى وأشار بأصبعه السبابة ووضع إبهامه على أصبعه الوسطى ويلقم كفه اليسرى ركبته . رواه مسلم، مشكوة.
3. «عن وائل به حجر رضي الله عنه عن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال: ثم قعد فافترش رجله اليسرى ووضع يده اليسرى على فخذه اليسري و مد مرفقه اليمنى و قبض ثنتين وحلق حلقة ثم رفع إصبعه، فرأيته يحركها، يدعو بها.» رواه ابوداود و الدارمي (ابوداود: 1/144 ط پاكستان)
4. عن عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَـــــيْرِ رضي الله عنه قال: «أَنَّ النَّبِـــــيَّ كَانَ يُشِيرُ بأُصْبُعِهِ إذَا دَعَا وَلاَ يُحَرِّكُهَا». رواه ابوداود و النسائي و زاد ابوداود و لايجاوز بصره اشارته. رواه ابوداود و النسائي.
5. عَنْ أَبِـــــي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال: «أَنَّ رَجُلاً كَانَ يَدْعُو بَأَصْبُعَيْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَحِّدْ أَحِّدْ». رواه الترمذي و النسائي و البيهقي في الدعوات الكبير.
6. عن نافع قال: كان عبد الله بن عمر رضي الله عنه إذا جلس في الصلاة وضع يديه على ركبتيه، وأشار بإصبعه، وأَتْبَعَها بَصَرَهُ، ثم قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلّم: «لَهيَ أَشَدُّ على الشّيطان مِنَ الحَدِيدِ، ـ يعني : السّبَّابة ـ». رواه احمد.
روایات دیگری در اینمورد از حضرت سعد، حضرت نمیرخزاعي، حضرت اسامه بن حارث رضي الله عنه منقول است.
عبارات فقهاء
صاحب الدر المختار بعد از ذکر اقوال مخالفین میفرمايد:
« لَكِنَّ الْمُعْتَمَدَ مَا صَحَّحَهُ الشُّرَّاحُ وَلَا سِيَّمَا الْمُتَأَخِّرُونَ كَالْكَمَالِ وَالْحَلَبِيِّ وَالْبَهْنَسِيِّ وَالْبَاقَانِيِّ وَشَيْخِ الْإِسْلَامِ الْجَدِّ وَغَيْرِهِمْ أَنَّهُ يُشِيرُ لِفِعْلِهِ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ ، وَنَسَبُوهُ لِمُحَمَّدٍ وَالْإِمَامِ». (الدر المختار مع الرد: 1/375)
علامه شامي رحمه الله در رد المحتار چنين ميفرمايد:
« وَفِي الْمُحِيطِ أَنَّهَا سُنَّةٌ ، يَرْفَعُهَا عِنْدَ النَّفْيِ ، وَيَضَعُهَا عِنْدَ الْإِثْبَاتِ ، وَهُوَ قَوْلُ أَبِي حَنِيفَةَ وَمُحَمَّدٍ ، وَكَثُرَتْ بِهِ الْآثَارُ وَالْأَخْبَارُ فَالْعَمَلُ بِهِ أَوْلَى. ا هـ . فَهُوَ صَرِيحٌ فِي أَنَّ الْمُفْتَى بِهِ هُوَ الْإِشَارَةُ بِالْمُسَبِّحَةِ الخ…».
و بعد از چند سطر ميفرمايد:
وَقَالَ فِي الشَّرْحِ الْكَبِيرِ : قَبْضُ الْأَصَابِعِ عِنْدَ الْإِشَارَةِ هُوَ الْمَرْوِيُّ عَنْ مُحَمَّدٍ فِي كَيْفِيَّةِ الْإِشَارَةِ وَكَذَا عَنْ أَبِي يُوسُفَ فِي الْأَمَالِيِّ وَهَذَا فَرْعُ تَصْحِيحِ الْإِشَارَةِ . وَعَنْ كَثِيرٍ مِنْ الْمَشَايِخِ لَا يُشِيرُ أَصْلًا ، وَهُوَ خِلَافُ الدِّرَايَةِ وَالرِّوَايَةِ ، الخ … و في العيني عن التحفه الاصح أنها مستحبة و في المحيط أنها سنة».
و في آخر المبحث قال:
«وَهَذَا مَا اعْتَمَدَهُ الْمُتَأَخِّرُونَ لِثُبُوتِهِ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْأَحَادِيثِ الصَّحِيحَةِ وَلِصِحَّةِ نَقْلِهِ عَنْ أَئِمَّتِنَا الثَّلَاثَةِ». (رد المحتار: 1/376)
علامه عبدالحی لکهنوی میفرماید:
قول صحیح اینست که رفع سبابه سنت است و از احادیث صحیح ثابت است امام محمد رحمه الله در مؤطا میفرماید که این قول من و امام ابوحنيفه رحمه الله است. سپس مینویسد: ملا علی قاری رحمه الله میفرماید:
«لم يعلم من الصحابة و لا من علماء السلف خلاف في هذه المسئلة و لا في جواز هذه الاشارة بل قال به امامنا الاعظم و صاحباه و كذا الامام مالك رحمه الله و الشافعي رحمه الله و احمد رحمه الله و سائر علماء الامصار و الاعصار أجمعين علي ما ورد به صحاح الاخبار و الآثار و قد نص عليه مشايخنا المتقدمون و المتأخرون فلا اعتداد لما عليه المخالفون و لاعبرة لما ترك هذه السنة الأكثرون منمكان ماوراء النهر و اهل خراسان و العراق و الروم و بلاد الهند. انتهي.
كما قال محمد فالقول بعدمها مخالف للرواية و الدراية و رواها في صحيح مسلم من فعله صلي الله عليه و سلم و في المجتبي اذا اتفقت و علم من اصحابنا جميعاً كونها سنة و كذا عن الكوفيين و المدينيين و كثرت الاخبار و الآثار كان العمل بها اولي». (مجموعة الفتاوي: 1/193)
در کتاب اشعة اللمعات میفرماید:
«پس آنحضرت صلي الله عليه و سلم اشارت ميکرد باین انگشت به وحدانیت حق تعالی». (اشعة اللمعات، باب التشهد: 1/428)
عـلامه محمد تقی عـثمانی حـفظه الله در درس تـرمذی در ذبل اين حدیث: «و رفع اصبعه التی تـی الابهام یدعو بها». میفرماید:
بنابر حدیث حضرت عبدالله بن عمر رضي الله عنه، جمهور سلف و خلف اتـفاق نمودهاند که اشاره بالسبابه مسنون است و بر سنت بودن آن روایات متعددی وجود دارد، البته چون در ظاهر الرواية و متون معتبرة حنفیه ذکر اشاره نه نفیاً آمده و نه اثباتاً، بنابر این بعضی از متاخرین اشاره بالسبابه را غیر مسنون قرار داده، بلکه در «خلاصه کیدانی» آن را بدعت قرار داده است و بعضی دیگر از انتهای تشدد و غلو کار گرفته و در این مسئله بحث نمودهاند تا این حد که گفتهاند: «ما را قول ابوحنیفه باید، و قول رسول الله کافي نیست». العیاذ بالله
در حالیکه در حقیقت در مسنون بودن اشـاره بـالسبابه کـوچکترین شکـی وجود ندارد، زیرا روایات در این مورد به حد شهرت رسیدهاند.
بخاطر ثابت نبودن اشاره بالسبابه در کتب ظاهر الرواية حنفیه به هيچ وجه نمیتوانیم عمل بر احادیث صحیحه را ترک کنیم زيرا فوقش میتوان گفت که عدم ذکر اشاره بالسبابه است و عدم ذکر مستلزم عدم ثبوت نيست. نیز امام محمد رحمه الله حدیث اشاره بالسبابه را ذکر نموده و فرموده است:
«قال مــحمد: و بصنیع رسـول الله رضي الله عنه نأخـذ و هـو قـول ابی حنیفه رحمه الله».
بعد از این تصریح هیچگونه شبههای باقی نمیماند.
کتاب خلاصهکیدانی از کتابهای معتبر فقهی نیست نیز مصنفش غیر معروف است، علامه شامی رحمه الله در شرح عقود رسم المفتی مینویسد: تنها مطالعه کردن این چنین کتابی که مولفش مشخص نباشد، درست نیست و فـتوی دادن از آن جایز نیست.
در حقیقت تقویت زیادی به منکرین اشاره از فتوای حـضرت مـجدد الف ثاني رحمه الله حاصل شده است. ايشان در مكتوبات خويش اشاره بالسبابة را انكار نموده و بر این مفصلا بحث کردهاند که خلاصهاش اینست که: احادیث اشاره بالسبابه مضطرب المتن هستند زيـرا در بیان روشـهای اشـاره اختلاف شـدیدی بچشم میخورد؛ و اگر بنابر اضطراب، حنفیه حدیث قـلتین را مـیتوانند رد کنند پس احادیث اشاره بالسبابه را نیز میتوانیم رد کنیم.
لیکن حرف انصاف اینست که با وجود جلالت و علو شان حضرت مجدد الف ثانی رحمه الله در اين مسئله موضع او تایید نمیشود. لان الحق، أن الحق لیس معه فی هذه المسئله. چنانکه حضرت علامه کشمیری رحمه الله، در جواب استدلال حضرت مجدد الف ثانی رحمه الله چنین ميفرمايند:
اختلاف روایاتی که در مورد چگونگی اشاره در تشهد است آنرا اضطراب نمیتوان گفت، زيرا که اضطراب وقتی گفته میشود که حدیث يکی باشد و در میان الفاظ آن، چنان اختلاف باشد که امکان تطبیق را ندارد و در اين جا چنین نیست زیرا که این اختلاف در الفاظ یک حدیث نیست بـلکه اخـتلاف رواياتی است کـه از صحابه متعدد مرویست و با وجود اختلاف در این مطلب تمام روایات مشترکاند که اشاره فی التشهد مسنون است و بر ثبوت آن مشهور بودن آن نیز دلالت میکند. علاوه از این بر سنت بودن اشاره فی التشهد اجماع است.
روشهای گوناگونی که در روايات آمده باعتبار حالات و زمانهای مـختلف است که گاهی آنحضرت صلي الله عليه و سلم به یک روشی اشاره میفرمودند و گـاهی بگـونهای دیگر .
و این اختلاف را در اصطلاح محدثین اضطراب نمینامند و عمل بر تـمام روشهائی که در احادیث آمده جایز است، اما راجح نزد ما این است که انگشت ابهام و وسطی را بصورت حلقه در آورده و با سبابه اشاره نماید.
«فیرفعه عند النفی «أي لا اله» و یضعه عند الاثبات «ای الا الله». (درس ترمذي 2/64)
در فتاوی دار العلوم دیوبند در صفحات ذیل در این مورد بحث شده است:
جلد 2/ ص171/172/173/180/188/189/191/192/194/201/202/204/206.
روش اشاره
قال فی الدر :
«الصحیح انه یشیر بمسبحة وحدها یرفعها عند النفی و یضعها عند الاثبات».(الدر المختار، باب صفة الصلوة)
و فی الرد:
«(قوله: بمسبحة وحدها) فیکره ان یشیر بمسبحتین کما في الفتح و غیره».(رد المحتار، باب صفة الصلوة)
و فی الرد:
«قال فی المنیة المصلی فان أشار یعقد الخنضر و البنصر و یحلق الوسطی بالابهام الخ…»(رد المحتار، باب صفة الصلوة)
وقت اشاره
علامه عبدالحی لکهنوی رحمه الله در مجموعه الفتاوی میفرماید، ملا علی قاری رحمه الله فرموده است:
«قالوا یرفع المسبحة عند قولـه لا اله و یضعه عند قوله الا الله لمناسبة الرفع للنفی و ملایمة الوضع للاثبات حتی یطابق القـول الفعل في التوحيد و التفريد». (مجموعة الفتاوي: 1/194)
حرکت دادن و حرکـت ندادن انگشت سبابه در ابوداود از عبدالله بن زبیر رضي الله عنه مروی است که پیامبر اکـرم صلي الله عليه و سلم سبابه را حرکت نمیداد و روایتهایی که در آن حرکت دادن سبابه وارد شده است مراد از آن بلند نمودن انگشت از جایـش میباشد. (مجموعة الفتاوي: 1/194)
نمازگذار هنگام اشاره کجا نگاه کند؟
در ابوداود از عبدالله بن زبیر رضي الله عنه مروی است که:
«کان النبی صلي الله عليه و سلم یشیر باصبعه اذا دعا ولا یحـرکها و لایجاوز بصره اشارته«. (مجموعه الفتاوی.1/194. قابل یادآوری است کـه علامه مفتی محمود رحمه الله از شـیخ الحدیث مولانا عبدالخالـق که اشاره بالسبابه نمیکرد پرسید. چرا اشاره نمیکنی؟ وی درجواب فرمود مجدد الف ثانی رحمه الله اشاره نکرده، حضرت مفتی صاحب رحمه الله فرمودند: آيا در احادیث ثابت نیست؟ وی گفت: بلـه!! باز حضرت مفتی صاحب رحمه الله فرمودند: در مقابل حدیث قول حضرت مجدد اعتباری دارد؟ مولانا عبدالخالق سکوت کرد).
فتاوي محمودي حنفي
آن لاين اسلامې لارښود