نيازمندي انسان به تربيه ايماني
از خلال تجربه عملي و ارتباط مستقيم با عموم مردم ، فرهنگي ها، كساني كه غافل اند و فعالان درعرصه جماعت هاي مختلف اسلامي؛ دريافتم كه همگي به تربيه ايماني راستين ضرورت دارند تا قلب هاي شان از محبت دنيا شستشو داده شده و آنان را به سوي الله متعال بكشاند. و از بندگي اشياء و خواسته ها و اوهام برهاند؛ تا در نتيجه به بندگي خداوند يكتا تمسك جويند.
در پرتو تربيه ايماني، عقل ها از شرك، قلب ها از نفاق، زبان ها از دورغ گويي، چشم ها از خيانت، سخنان از بيهودگي، عبادات از رياء، معامله ها از دغل كاري و زندگي از سردرگمي پالايش ميابد.
به عبارت ديگر، همه به تزكيه احتياج دارند كه رستگاري جز آن وجود ندارد خداوند مي فرمايد:{ لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ} آل عمران 164 يقيناً خداوند بر مؤمنان ( صدر اسلام ) منّت نهاد و تفضّل كرد بدان گاه كه در ميانشان پيغمبري از جنس خودشان برانگيخت . ( پيغمبري كه ) بر آنان آيات ( كتاب خواندني قرآن و كتاب ديدني جهان ) او را ميخواند ، و ايشان را ( از عقائد نادرست و اخلاق زشت ) پاكيزه ميداشت و بديشان كتاب ( قرآن و به تبع آن خواندن و نوشتن ) و فرزانگي ( يعني اسرار سنّت و احكام شريعت ) ميآموخت ، و آنان پيش از آن در گمراهي آشكاري (غوطهور ) بودند .
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و سلم وظيفه اش را به درستي انجام داد و بهترين نسلي را از لحاظ ايمانداري، بندگي الله، اخلاق، فدا كاري و جهاد در راه خدا؛ تربيه نمود كه بشريت تا حال نسلي بهتر از ايشان را نشناخته است و اين نسل نمونه و الگو، آموزگاران عالم بشريت بوده اند. مردم امروزي خيلي ضرورت دارند تا به اين نسل خدايي تأسي جسته و خود را به اخلاق شان كه خداوند در آخر سوره فتح ياد آور شده، بيارايند و هفتاد شاخه و شعبه ايمان را در زندگي خويش عملي سازند تا به رضايت الله متعال و درجه « احسان» برسند و رسول خدا احسان را اينگونه تعريف كرده است: ( أن تعبدالله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك) خداوند را طوري پرستش كن كه گويا او را مي بيني و اگر نمي بيني، خداوند ترا مي بيند.
بي خبري از بيماري قلبها:
مردم نياز دارند كه عيب هاي نفس، مريضي هاي قلب، هواپرستي ها ، راه هاي نفوذ شيطان را بشناسند و اينكه چگونه خود را از خطرات آنها وقايه نمايند ( وقايه از معالجه بهتر است) و اگر درين دام گير ماندند، چگونه معالجه نمايند؛ چون هيچ دردي را خداوند بدون دوا نيافريده است.
مصيبت اين جاست كه مردم به مريضي هاي جسمي اهتمام دارند و از مريضي هاي قلوب غافل اند، اگر متوجه بيماري هاي قلبي شوند، داكتران را از كجا بيابند؟ فرض كنيم كه علماء طبيبان بيماري هاي روحي مي باشند، مي بينيم كه علماء در دام اين بيماري ها اسير شده اند.
زندگي مادي معاصر بسان آسيابي مي ماند و مردم چون حبوبات اند كه بين دو سنگ بزرگ احاطه شده اند تا آرد شده و بعد خمير گردند و به آتش پخته شوند؛ لذا در برابر عموم بشريت بويژه مسلمانان راهي جز زندگي رباني وجود ندارد.
احتياج به زندگي رباني حقيقي:
انسان ها به زندگي خدايي حقيقي نياز دارند تا از حضيض بندگي شيطان بلند شده و به بلنداي بندگي الله رحمن برسند و از ذلت بندگي دينار و درهم و دنيا به سعادت آزادي و عزت آخرت انتقال يابند.
مردم به راستي در برابر حق و اخلاق در مقابل خلق ضرورت دارند كه اين خلاصه تصوف اسلامي و تقوي الهي و نيكي به مخلوقات است؛ اين است دين خداوندي. { إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ} نحل 128 بيگمان خدا ( مرحمت و معونت و حفاظت و رعايت همه جانبهاش ) همراه كساني است كه تقوا پيشه كنند و ( با دوري از نواهي ، خود را از خشم خدا به دور دارند ، و با تمام نيرو و قدرت ) با كساني است كه نيكوكار باشند و ( با انجام اوامر الهي خويشتن را به الطاف ايزد نزديك سازند )
ما خواستار زندگي رباني حقيقي هستيم كه هدف آن واضح، راه آن روشن و مطابق امر خدا و رسول و منهج سلف صلاح بوده و از بدعت قولي و عملي دور و از انحراف اعتقادي و سلوكي محفوظ باشد و روح را عروج داده و نفس را تزكيه نموده و وجدان را بيدار كند و ايمان را تجديد، عمل را اصلاح، اخلاق را رشد و حقيقت انسان را نمو دهد. ما درويشي انحرافي، گوشه نشيني افراطي، ظاهر سازي فريبنده و ديدگاه هاي فلسفي دور از روح اسلام و اعتدال اسلامي را نمي خواهيم.