معلم؛ برای پرورش دهنده روح می نویسم
اینجا در همین وادی تارفردی همچو ستاره یی درخشان که در شب تار می درخشد و همه ظلمت را محو می کند و نور تولید می کند وجود دارد وبرای نجات همه از تاریکی با شعله یی آتش در دست گرفته و توسط روشنایی آن همه را از لحن بدبختی رهایی می دهد. و همه را به مسیر حقیقی رهنمود می کند همه را با هستی وآفریدگار هستی وهمه ابعاد زنده گی آشنا می نماید .
او خود همچو شعله یی آتش می سوزد واشتیاق به سازنده گی و ساختن اطرافیان اش دارد .
او آگنده از مهر و محبت است و با دستان پر مهرش دست و روی اطرافیان اش را لمس می کند ومژده ای رهایی از ظلمت و تیره گی را می دهد.
آری!!!!
او معلم است واین مهر میراث رسول خدا است که حمل می کند. او پیرو راه فرستادگان خدا است، آنکه چراغ به دست دارد و برای محو جهالت تقلا می کند، آنکه در وادی جهل آتش می افزود وبرای نادانی فاتحه می خواند و جسد نادانی را به خاک می کند. او تکیه به دیواردانایی کرده و برای تعالیی اندیشه ها همچو غواص بحار دست و پا می زند و همه را به پرتگاه معنویت می رساند او خود را از دریای دانایی سیراب می کند او که همه آموزه های اش زمزمه یی محبتی است .
او برای پرورش روح می کوشد و روح را به اوج کمال معنویت می رساند و ما را به خالق روح نزدیک می کند .
او مهندسان ، طبیبان ، اوهمچو خود آموزگاران با سخاوت تربیت می کند و در دبستان معنویت انتقال دهنده یی آگاهی و دانایست!
او در عرصه یی نبرد با سلاح دانایی می رزمد و برنده می شود.
آری!
با این وصف بی جا نیست که او را شمع فروزانی صدا می زنند…
تو شمع فروزانی!
که همه جا را فروزانی می کند.
آخر کلام اینکه اندیشه ها را باز ساری می کند باید ستوده شود و ارج داده شود.