عوامل پیدا و پنهان غرور و خودخواهی
یکی از امراض بزرگ معنوی که غالباً دامنگیر انسانهای برخوردار از نعمتها میگردد، غرور و خودخواهی است. انسانهای خودخواه در کشمکشهای زندگی همیشه دچار شکست و ناکامی میگردند، اما غرورشان اجازه نمیدهد تا یکبار به خود آمده به شکست خود اعتراف نمایند و سعی کنند در آیندة زندگی خود جلو ناکامیهای پی در پی را بگیرند، به همین دلیل تا پایان حیات به مسیر اشتباه خود ادامه میدهند. الله تبارک و تعالی از حال چنین کسانی خبر داده میفرماید:
{قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا. الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا} [الكهف:103-104]
([اي پيغمبر! به كافران] بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه سازم؟ آنان كسانياند كه تلاش و تكاپويشان در زندگي دنيا هدر مي رود و خود گمان ميبرند كه به بهترين وجه كار نيك ميكنند).
عوامل پیدا و پنهان زیادی در ایجاد غرور و بارور کردن آن در نفس انسان وجود دارد، اما زمینه و بستری که در آن غرور و خودخواهی رشد میکند برخورداری انسان از نعمتهای مادی و معنوی است که الله تبارک و تعالی آنها را به خاطر ابتلاء و آزمایش انسان به وی عطا نموده است. الله تعالی میفرماید:
{كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى} [العلق:6-7]
(قطعاً انسان سركشي و تمرّد ميکند. اگر خود را دارا و بينياز ببينند).
غرور و خودخواهی اسباب متعددی دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
اسباب غرور:
1- تسلط نفس اماره بالسوء:
انسان اگر به حال خود گذاشته شده و مورد لطف و رحمت خداوند قرار نگیرد، نفس اماره بالسوء بر وی تسلط یافته و به صورت دوامدار او را به سوی بدیها سوق میدهد که یکی از جملة خطرناکترین زشتیها، آلوده شدن به مرض خودخواهی است؛ در چنین حالتی انسان تمام حقایق را نادیده گرفته و فقط به دستور نفس اماره بالسوء عمل میکند. قرآنکریم در این مورد میفرماید:
{إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي} [يوسف:53]
(مگر نفس كسي كه پروردگارم بدو رحم نمايد).
2- تسلط شیطان:
یکی دیگر از اسباب غرور و خودخواهی انسان، تأثیرپذیری وی از وسوسههای شیطان است. از آنجایی که انسان فطرتاً مشتاق برتری و شهرت است، شیطان سعی میکند از این خالیگاه به صورت کامل استفاده کرده انسان را به مرض کبر و غرور آلوده سازد.
حس برتریجویی در ذات خود صفتی مذموم و بد نیست، و تعامل انسان است که آن را به پدیدة خوب و یا بد تبدیل میکند؛ اگر انسان از این حس در راستای تعالی معنوی، خدمت به خلق، ایثار و از خودگذری در برابر دیگران استفاده کند، میتواند یکی از بهترین ویژگیهای انسان صالح به حساب آید. الله تبارک و تعالی میفرماید:
{فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ} [البقرة:148]
(پس به سوي نيكيها بشتابيد و در انواع خيرات بر يكديگر سبقت بگيريد).
اما اگر از این حس برای توهین و تحقیر دیگران و خوردکردن رقبای خود استفاده نماید، صفتی زشت و ناپسند است که صاحب خود را خوار و ذیل مینماید. عبدالله بن مسعود روایت میکند که رسول الله صلیاللهعلیهوسلم فرمودند:
«لاَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِى قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ». قَالَ رَجُلٌ إِنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يَكُونَ ثَوْبُهُ حَسَنًا وَنَعْلُهُ حَسَنَةً. قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ الْكِبْرُ بَطَرُ الْحَقِّ وَغَمْطُ النَّاسِ».
(داخل بهشت نمیشود کسی که ذرة کبر در قلب وی باشد. مردی گفت اگر کسی دوست داشته باشد که لباس و کفشش زیبا باشد آیا این هم کبر به شمار میرود؟ پیامبر فرمودند: الله زیبا است و زیبایی را دوست دارد؛ کبر عبارت از نادیده گرفتن حق و تحقیر مردمان است).
شیطان همیشه سعی میکند انسان را به گونهای توجیه کند که از این حس به صورت منفی استفاده نماید نه مثبت و سازنده.
۱- تشویق و توصیف بیجای دیگران:
یکی از مهمترین اسباب غرور و خودخواهی تشویقهای بیجا و توصیفهای متملقانة اطرافیان فرد میباشد که گاهی از روی ناآگاهی، احیاناً به قصد سوءاستفاده و بعضی اوقات از روی ترس و خوف صورت میگیرد. به همین دلیل رسول الله صلیاللهعلیهوسلم یاران خود را به شدت از توصیف افراد در حضورشان منع مینمودند و لو اینکه وی از اهل تقوا و تواضع هم میبود.
توصیف بیجا غالباً به یکی از دلایل ذیل صورت میگیرد:
– ناآگاهی از پیامدهای خطرناک آن:
بعضی اوقات اطرافیان یک فرد با استعداد و یا برخوردار از امکانات مادی، او را بیش از حد لازم توصیف میکنند و ممکن است هدف شان از تعریف و توصیف، تشویق وی برای تلاش بیشتر و پیشرفت در راستای رسیدن به کمال باشد؛ اما به علت پایین بودن سطح ادراک و آگاهی و یا قلت تجربه آداب تشویق را رعایت نمیکنند و در کنار تشویق به نصیحت و هشدار نمیپردازند، در حالی که انسان به هر میزانی از علم و تقوا برسد باز هم نیاز به ترغیب و ترهیب دارد و به همین دلیل کار اصلی انبیاء علیهمالسلام در همین دو بعد خلاصه میگردید.
{رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ} [النساء: 165]
(ما پيغمبران را فرستاديم تا مژده رسان، و بيمدهنده باشند).
۲- سوءاستفاده از موقعیت و یا امکانات شخص:
احیاناً علت زیادهروی در توصیف و تشویق شخص متمول و یا دارای منصب و مقام و توانایی، سوءاستفاده از مال و مقام وی میباشد؛ در این مورد افراد سودجو و منفعتطلب سعی میکنند تا در هرجا و بیجا فرد مورد نظر را توصیف نموده و به وی این احساس را بدهند که از هیچ نوع نقص و عیبی رنج نمیبرد و هیچ عاملی در برابر پیشرفت و ترقی او قرار ندارد. افرادی که زیر تأثیر این نوع توصیفها قرار میگیرند، آهسته آهسته دوستان ناصح و منتقدان خود را از دوروبر خود میرانند و زمانی میرسد که به طور کامل در محاصرة افراد متملق و سوءاستفادهگر قرار میگیرند و وقتی متوجه حقیقت امر میشوند که سقوط شان به نهایت خود رسیده است.
– ترس و خوف از شخص: احیاناً توصیف و تشویق بیجا از روی ترس از مقام و منصب شخص مورد نظر صورت میگیرد و این مورد بسیار شایع و معروف است.
راههای پیشگیری از آلوده شدن به مرض خودخواهی:
الله تبارک و تعالی با فرستان کتابهای آسمانی و انتخاب انبیاء علیهمالسلام به حیث مرشد و رهنما، راه پیشگیری از امراض نفسی و مقابله با نابسامانیهای اجتماعی را برای انسان نشان داده و او را هشدار داده است که در صورت بیتوجهی به این نسخة شفابخش به هیچ وسیلة دیگری نمیتواند خود را از این امراض و نابسامانیها نجات دهد.
{فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى. وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا} [طه:123-124]
(و هرگاه هدايت و رهنمود من براي شما آمد، هركه از هدايت و رهنمودم پيروي كند، گمراه و بدبخت نخواهد شد. و هركه از ياد من روي بگرداند [و از احكام كتابهاي آسماني دوري گزيند]، زندگي تنگ [و سخت و گرفتهاي] خواهد داشت؛ [چون نه به قسمت و نصيب خدادادي قانع خواهد شد، و نه تسليم قضا و قدر الهي خواهد گشت] و روز رستاخيز او را نابينا گرد ميآوريم).
قرآنکریم راه مقابله با خواستههای نفس اماره بالسوء را در لطف و فضل پروردگار خلاصه میکند آنجا که میفرماید:
{إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي} [يوسف:53]
(مگر نفس كسي كه پروردگارم بدو رحم نمايد).
و کسی مورد فضل و رحمت الله جلجلاله قرار میگیرد که همیشه با یاد و عبادت الله زندگی کند.
و همچنین راه مقابله با شیطان طبق دستور و فرمان قرآنکریم پناه بردن به الله تعالی است:
{قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ. مَلِكِ النَّاسِ. إِلَهِ النَّاسِ. مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ. الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ. مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ} [الناس:1-6]
(بگو: پناه ميبرم به پروردگار مردمان. به مالك و حاكم [واقعي] مردمان. به معبود [به حقّ] مردمان. از شر وسوسهگري كه واپس ميرود. وسوسهگري است كه در سينههاي مردمانی از جنّيها و انسانها به وسوسه ميپردازد).
و اما راه پیشگیری از اضرار توصیفهای مبالغهآمیز و بیجای دیگران چیزی جز رجوع به تعالیم والای اسلام نیست. انسان هرچه کودن و کمشعور باشد باز هم حالت نفس خود را میداند و نسبت به نقطهضعفهای خود آگاه است، بنابراین وقتی از جانب دیگران مدح و توصیف میشود باید حقیقت حال خود را فراموش نکند و دچار غرور و خودبزرگبینی نشود. الله تبارک و تعالی میفرماید:
{بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ. وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ} [القيامة:14، 15]
(اصلاً انسان خودش از وضع خود آگاه است. در حالي كه [به زبان] عذرهایي براي [دفاع از] خود ميآورد).
وابصه رضیاللهعنه میگوید: نزد رسول الله صلیاللهعلیهوسلم آمدم، پیامبر فرمودند: «آمدی تا در مورد نیکی سؤال کنی؟ گفتم بله، فرمودند: از قلبت بپرس، نیکی چیزی است که نفس و قلب با آن آرامش یابد، و گناه آن است که قلب را پریشان نموده و در سینه تردد ایجا کند، و لو اینکه مردم بر خلاف آن فتوا دهند». اربعین امام نووی.
بنابراین انسان عاقل باید مطابق حقیقت حال خود زندگی کند نه بر اساس تصور و یا تشویق و توصیف اطرافیان بیفکر و ناآگاه، کسانی در وقت روبهرو شدن وی با مشکلات بزرگ او را تنها گذاشته و هر یک از پی کار خود میروند. الله جلجلاله در مورد روز رستاخیز میفرماید:
{فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ. يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ. وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ. لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ} [عبس:33-37]
(هنگامي كه صداي هراسانگيز گوش خراش [نفخة صور دوم] برآيد. در آن روز كه انسان فرار ميكند از برادر خود. و از مادر و پدرش! و از همسر و فرزندانش. در آن روز هركدام از آنان وضعي و گرفتاري بزرگي دارد كه او را به خود سرگرم مي كند و از هر چيز ديگري باز ميدارد).
تعالیم اسلامی این را نیز برای ما میآموزد که چگونه خود را از واقع شدن در دام انسانهای سودجو و سوءاستفادهگر وقایه کنیم. چنگ زدن به رهنماییهای قرآنکریم و ارشادات رسول الله صلیاللهعلیهوسلم برای انسان بینشی میدهد که او را از افتادن در دام توطئهها از جمله توصیفهای بیجای انسانهای خاین در امان نگه میدارد. قرآنکریم میفرماید:
{وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا} [الطلاق:2]
(هر كس هم از خدا بترسد و پرهيزگاري كند، خدا راه نجات [از هر تنگنایي] را براي او فراهم ميسازد).
و رسول الله صلیاللهعلیهوسلم میفرمایند:
«اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ» سنن ترمذی.
(از فراست مؤمن برحذر باشيد، چون او با نور خدا ميبيند).
وقتی یک انسان مؤمن با کسی روبهرو شود که به حق و ناحق او را توصیف و تشویق میکند، باید ابتدا در مورد خود باندیشد که آیا او دارای چنین صفاتی هست یا نه، و آیا توانایی انجام اموری را که به آن تشویق میشود دارد یا خیر! بعد از آن در مورد شخص توصیف کننده و تشویقگر تحقیق نماید که قصد و نیت او از این کار چیست؛ طبعاً فهم قضیه در هر دو قسمت بستگی دارد به میزان رابطة انسان با الله جلجلاله، اگر ارتباط شخص با الله تعالی محکم باشد، حقیقت امر برایش زودتر و بیشتر روشن میگردد، و اگر تعلقش با خداوند ضعیف باشد چه بسا که تا مدتی حقیقت برایش آشکار نگردد و از آثار بد آن متضرر هم بشود.
و در صورتی که انسان به جایگاه سلطه و قدرت قرار میگیرد و شاید مردمی از روی ترس او را احترام و توصیف کنند، باید به خود غره نشده و بداند که این حالت مدت زیادی دوام نمییابد. مطالعة زندگی انسانهای سفاک و ظالم و توجه به نهایت حیات ذلتبار اکثر آنان، هشدار قوی در این زمینه میباشد؛ به همین دلیل قرآنکریم در جاهای مختلف داستان شخصیتها و اقوام نیرومند گذشتگان را برای ما بازگو نموده است تا ما هم که روزی به تاریخ میپیوندیم از آن داستانها پند و عبرت گرفته، در صورت رسیدن به مقام و قدرت، تعامل خود را با مردم به گونهای عیار کنیم که هیچ نوع ترس و خوفی از ما نداشته و هرگز مجبور نشوند به و ناحق ما را بستایند.
و اخیراً بلند کردن دست دعا به بارگاه پروردگار حکیم و دانا قویترین وسیلة نگهدارنده انسان در برابر امراض مادی و معنوی به حساب میآید که باید انسان مسلمان یک لحظه هم از آن غافل نماند.
الله تعالی میفرماید:
{وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ} [غافر:60]
(پروردگار شما ميگويد: مرا به فرياد خوانيد تا بپذيرم).
{وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي} [البقرة:186]
(و هنگامي كه بندگانم از تو دربارة من بپرسند [بگو:] من نزديكم و دعاي دعاكننده را هنگامي كه مرا بخواند، پاسخ ميگويم. پس آنان هم از من طلب استجابت کنند).
امين الله معتصم-مسئول بخش تربیت جمعیت اصلاح