روح سرگردان شرق: سيد جمال الدين افغانى بزرگترين مصلح قرن ۱۹

قرن نزدهم ميلادى از تاريك ترين ادوار تاريخ امت اسلامى به شمار مى رود. درين قرن پروسهء به استعمار كشيدن جهان اسلام كه از دو قرن پيش ادامه داشت به پايهء تكميل رسيد و جهان اسلاماز جزاير جاوا در شرق دور گرفته تا تونس در غرب افريقا و از اّسياى ميانه گرفته تا بحر هند, تحت سيطره مستقيم استعمار اروپايى قرار گرفت, عدن ( يمن) در سال (1838 م) و بلاد شام در (1841 م) توسط انگليسها و الجزاير در 1848 م توسط فرانسه اشغال گرديد. بخش اعظم شبه قارهء هند قبل ازين تحت سيطره استعمار انگليس در اّمده بود. همچان سرزمين هاى اسلامى در جنوب شرق اّسيا توسط جرمنى و پرتگال اشغال گرديده سرزمين فارس ( ايران امروزى) بين امپراطورى تزارى و بريتانياى كبير در كشمكش به سر مى برد.

در قرن نزده, قدرتهاى استعمارى وقتچون انگلستان, فرانسه, جرمنى, هسپانيه و پرتگال توانستند, به كمك ماشين نظامى مدرن, نيروى دريايى مجهز و شيوه هاى ابتكارى مديريت, بيشتر كشور هاى ضعيف در امريكايى لاتين و تقريباً همهء قاره افريقا و اّسيا راتحت كنترول خويش در اورده ذخاير مادى و منابع انسانى اّنها را در خدمت نظامهاى كاپيتاليستى خويش در اورند. از طرف ديگر نيروى خلافت عثمانى چون مردى بيمار روز بروز به تحليل رفته و در برابر استعمار اروپايى به طور مسلسل عقب نشينى مى نمود. و به اين ترتيب چتر خلافت اسلامى به عنوان يگانه سپر در برابر حملات استعمار نيز موْثريت خويش را از دست داده و قادر به حفاظت از اّزادى و ثروتهاى مادى و معنوى ملل اسلامى در مقابل حملات استعمار نبود. در چنين شرايطى هولناك كه جهان اسلام در تاريكى جهل, خرافات, تشتت, عقب ماندگى و استعمار زدگى مى سوخت, اّزاده مردى از كوهپايه هاى افغانستان ( يگانه كشور اّسيايى بيرون از سلطهء استعمار وقت) قدبر افراشت تا نداى حريت و ازادى ملل شرق و خاصتاً كشور هاى اسلامى را بلند نمايد.

درين مقاله, نويسنده در صدد معرفى همه جانبهء زندگى سيد جمال الدين افغانى و بيان تمام كارنامه هاى مبارزاتى او نبوده واين كار مقدور هم نيست زيرا شخصيت سيد و مبارزات نيم قرن او اّنقدر كوچك نيست كه در يك دو مقاله خلاصه گردد. بلكه اّرزومنديم اگر بتوانيم با توقف مختصر در چند ايستگاه مهم در حيات سيد جمال الدين, تا حدى بر شخصيت وى روشنى افگنده وبعداً وارد ماهيت مبارزات وى گردم و اثر گزارى انديشه هاى اّن بزرگ مرد را بر حركت هاى اّزادى بخش جهان سوم به صورت عموم و اثرات اّن بر جنبش هاى اسلامى معاصر به طور خاص را مورد بررسى قرار دهم, روى اين ملحوظ, مقالهء حاضر روى دو محور عمده مى چرخد:محور اول: مختصرى از زندگى و مبارزات سيد جمال الدين.
محور دوم: اثر گزارى افكار سيد بر جريانات فكرى و اصلاحى معاصر در جهان اسلام.زندگى و مبارزات سيد جمال الدين .

سيد در افغانستان:

سيد جمال الدين افغانى در سال (1216 هـ ش) مطابق (1838 ميلادى ) در يك فاميل متدين از سادات كنرها, در شرق افغانستان چشم به جهان گشود, پادشاه وقت افغانستان, سيد صفدر پدر سيد جمال الدين را ( در حاليكه بيش از هشت سال عمر نداشت) به خاطر ترس از نفوذ قومى و مرتبت معنوى اش در بين مردم, به كابل تبعيد نموده و ملكيتهاى ايشانرا ضبط نمود. جمال الدين كوچك قراّن عظيم الشان را در كودكى حفظ نموده به اّموختن فقه, زبان عربى و اصول پرداخت, متاسفانه مدارك زيادى در مورد سالهاى كودكى و نو جوانى سيد جمال الدين در دست نيست و همين امر نيز باعث گرديده كه تعدادى از ايرانيان به غلط دعواى ايرانى بودن جمال الدين افغانى را سر داده و نه تنها وى را از اسد اّباد همدان معرفى نمايند, بلكه خواهر زاده ميرزا لطف الله مى خوانندش و بازماندگانى بنام خانوادهء جمالى براى وى جعل كرده اند. ما, از ايرانيان كه دعواى مالكيت بر مشاهير ملىوافتخارات تاريخى ساير ملتها, جزء عادات هميشگى ايشان است, گله يى نداريم, اما گلهء ما از حكومات سابق و مجامع علمى و فرهنگى در افغانستان است كه متاسفانه توجه جدى اى مشاهير ملى افغانستان به طور عام و به شخصيت سيد جمال الدين افغانى به طور خاص, ننموده اند, اگر دولت پاكستان, انستيتوت ملى اقبال شناسى را به خاطر ارج گزارى از شخصيت و اّثار شاعر ملى شان ايجاد نموده اند, اّيا جانداشت كه حكومت افغانستان نيز سالها قبل, انستيتوت ملى جمال شناسى را تأسيس و ازين راه نه تنها گام در جهت معرفى درست نابغهء شرق بر ميداشت بلكه راه استفاده از افكار سازندهء سيد را نيز براى نسلهاى گذشته و اّينده كشور فراهم مى ساخت. اما متاسفانه كه اين هنر در افغانها كمتر وجود دارد كه به بزرگان واقعى خويش ارج بگذارند. واز اّنها مايه و الهام بگيرند.

تلاشهايى در ساير كشور ها چون مصر, تركيه, ايران و بعضى كشور هاى غربى صورت گرفته است كه با وصف تعدادى اشتباهات عمدى و غير عمدى بازهم قابل قدر است, ولى صادقانه بايد پذيرفت كه بسيارى از اسناد مربوط به فعاليتها و افكار سيد در مصر, تركيه, هندوستان, ايران و بعضى دول اروپايى وغيره هنوز به اطلاع عموم نرسيده و مى توان گفت كه دانش ما از تفكر و زندگى سيد جمال الدين افغانى هنوز در سطوح پايين ترى قرار دارد.

سيد جمال الدين افغانى در سن 18 سالگى (1856 م) عزم سفر به ديار هند نموده و بعد از اقامت چند ماهه در هند برتانوى و مطالعهء وضع اسفبار مسلمانان و دسايس خطرناك استعمار, به قصد زيارت خانهء خدا و اداى فريضهء حج روانهء مكه معظمه گرديد. بعد از اداى مناسك حج, از طريق عراق و ايران دوباره وارد افغانستان گرديده و درينجا اولين تجارب حيات سياسى خويش را اّغاز نمود.

درين اّوان, شاهان سدوزايى در افغانستان بالاى تاج و تخت منازعه داشتند. زمانى برادر با برادر مى جنگيد و گاه هم گاه گاه برادر زاده را كور مى نمود. سيد جمال الدين كه مجبور بود با يك طرف رابطه برقرار سازد سردار محمد اعظم خان را معتدل تر و صاحب عقل باز ترنسبت به ساير شهزادگان تشخيص داده وى را تحت تاثير شخصيت كاريز ماتيك خويش قرار داد. در سال ( 1862 م) كه امير محمد اعظم خان موفق به تسخير قصر شاه در كابل گرديد, سيدجمال الدين را به عنوان وزير اول( صدر اعظم كنونى) صاحب اختيارات كافى در حومت گردانيد. سيد نيز به نوبهء خود به اصلاح سيستم حكومت و تقويهء نظام پرداخت ولى با سقوط مجدد محمد اعظم خان به دست دوست محمد خان اين فرصت نيز از ميان رفته و سيد مجبور گرديد راه ديار هند را به بهانهء اداى مناسك حج در پيش گيرد, زيرا او به اين نتيجه رسيده بود كه فضاى سياسى كشورش به خاطر وجود اختلافات حكمروايان و منازعات بى پايان قدرت, براى اعمال برنامه هاى اصلاحى وى بسيار تنگ است. به اين ترتيب سيد راهند را در پيش گرفت تا براى نجات ساير اقطار امت اسلامى از يوغ استعمار خدمتى انجام دهد. ازين جا سفرطويل سياسى و مبارزهء خستگى نا پذير سيد جمال الدين اّغاز يافت كه تا روز مرگش ادامه داشت.

سيد جمال الدين افغانى براى اولين بار در (1869 م) وارد پايتخت خلافت عثمانى گرديد. وى در تركيه مورد استقبال گرم صدراعظم عالى باشا و طرف تفقد شاه عثمانى عبد العزيز محمود واقع گرديد. درينجا سيد جمال الدينافغانى به فعاليتهاى سياسى اش به خاطر وحدت امت اسلامى به دور محور خلافت به عنوان يگانه دژ در مقابل هجوم بى رحم استعمار اروپايى پرداخت. درين اثنا كشمكش بزرگى بين مركز خلافت و اقليم يمن وجود داشت و قبايل زيدى مذهب اّن ديار به تحريك انگليسها, سر مخالفت با خلافت عثمانى را بلند نموده و حاضر نبودند تحت بيرق خلافت عثمانى به سر برند. سيد به دربار عثمانى پيشنهاد ميانجيگرى درين قضيه را نمود اما رجال حسود دربار كه مى دانستند سيد ازين همه موفق بدر خواهد اّمد ( درحاليكه ايشان در اّن عاجز اّمده بودند) نگذاشتند اين خدمت در اعمال خيرسيد جمال الدين نزد خليفهء عثمانى جمع گردد.

سيد به بركت استعداد عالى خويش به زودى به عضويت مجلس اعلاى معارف كه منصب مهمى بود, فايز گرديد, اما سخنرانى او در ( دارفنون) استانه در مورد اهميت صناعات به غلط تعبير گرديد و در نتيجه مفتى اعظم و تعدادى از رجال دربار خليفه خواهان اخراج سيد از تركيه گرديدند.

علاوه بر فعاليتهاى سياسى, سيد همواره به مسجد بزرگ محمد فاتح در اّستانه رفته و از طريق خطبه هاى دينى و شرح احاديث دربيدارى و تربيهء علما و قشر متدين تركيه نقش خويش را ايفا مى نمود.
سيد جمال الدين بالاخره به امر خليفه از تركيه تبعيد گرديد, اما علاقهء او به مركز خلافت قطع نگرديد زيرا در پروژهء اصلاحى سيد تقويت خلافت به عنوان رمز وحدت مسلمانان و سپر قوى در برابر دسايس استعمار امرى ضرورى بود. سيد از تركيه اخراج گرديد اما تقدير يكبار ديگر پاى ويرا به اّستانه كشانيد. جايى كه اّخرين سالها زندگى اش را در قفس طلاى خليفه سپرى نمود و در همين جا با دنيا فانى يكجا با اّرمانهاى بزرگش براى امت اسلامى وداع گفت.

و در مصر:

پربار ترين ايام سفرتاريخى مبارزه و سياست سيد جمال الدين به مصر مربوط مى گردد. سيد از 1871 م الى 1879 م مدت 8 سال را سپرى نمود, دوران اقامت سيد در مصر به خاطرى از اهميت بيشتر برخوردار است كه جزئيات برنامهء تغييرى و اصلاحى سيد درين جا, به طور كامل روى صحنه اّمد و وى موفق گرديد كه به كمك هوا خواهان شاگردانش خاصتاً محمد عبده( بعداً مفتى اعظم مصر) تغييرات بنيادى را در جامعهء مصرى در عرصه هاى گوناگون وارد سازد. كارهاى مهمى كه سيد در مصر انجام داد عبارت بودند از:
تاسيس حزب سرى سياسى به نام حزب اّزاد ملى( الحزب الوطنى الحر) كه روى دو اصل عمدهء مبارزه با استعمار خارجى و رويارويى با استبداد داخلى و كشودن فضاى باز سياسى براى مصرى ها تاكيد داشت.

ايجاد انقلاب درساحهء ادب و مطبوعات مصرى كه قبل از اّن در بند شيوه هاى تقليدى خشك و در قيد تكلف و سجع بود. سيد جمال الدين توانست خط جديدى از ادبيات و ژورناليزم را در مصر رايج سازد كه اساس اّن سادگى و وضوح مطلب بود. سيد خود مقالاتى در جرايد مختلف مى نوشت و شاگردان و پيروانش نيز اسلوب كتابت ابتكارى وى را تقليد مى كردند. به اين ترتيب مطبوعات مصر اعم از اسلام گراها و ملى گراها, از تهداب تغيير خورد و موج جديدى از ادبيات جامعهء مصرى را فرا گرفت.

كار ديگر سيد جمال الدين افغانى سهم گيرى در جهت بيدارى سياسى جامعهء مصرى و وادار كردن مصرى ها به شناخت حقوق و وجايب دينى و مشاركت در حيات سياسى كشور بود, درين راستا سيد از مطبوعات, خطابه ها ووسايل مختلف ديگر استفاده مى نمود.
كار روى طلبهء علوم شرعى و علماى دين تابه رسالتى كه در قبال جامعه دارند اّگاهى يافته ونقش خويش را در بيدارى ملت و تصحيح علمكرد حكام و مبارزه با استعمار, به خوبى ايفا نمايند. درين راستا منزل سيد جمال الدين در “خان الخليلى” قاهره به مركز مهم طلاب علم و مركز عاشقان مبارزه و پيكار با استعمار مبدل گرديده بود.
بر قرارى روابط گرم با شخصيت هاى معتدل و دربار مصر, تا از طريق اعمال اصلاحات داخلى و اعطاى اّزادىهاى سياسى براى ملت, مردم را با خود همنوا ساخته و به استعمار انگليسى پايان دهند.

اروپا:

بعد از تنگ شدن دايرهء فعاليت هاى سيد جمال الدين افغان در كشور هاى اسلامى و تبعيد هاى مسلسل توسط حكام مصر, ايران, هند برتانوى و غيره, سيد جمال الدين اّهنگ اروپا نمود, تا مبارزاتش را جهت اّزادى ملل دربند, از مراكز قدرت هاى استعمارى ادامه دهد. درين راستا از پاريس لندن, سن پطرز بورگ وساير پايتخت هاى اروپايى ديدن نموده و با سياستمداران ومفكرين غرب ديدار هايى را انجام داد. گاه مى كوشيدتازعماى انگلستان چون چرچل وسالبرى رابه خروج از مصر به خاطر اّرامش انقلاب مهدى در سودان تشويق نمايد و زمانى هم با تزار روس در مفاهمه مى گرديد تا امكانات تشكيل بلاك واحدى از روس و كشور هاى اسلامى را در برابر هجوم دول اروپايى مورد بررسى قرار دهد.

به خاطر بيدارى جهان اسلام و وحدت سرزمينهاى اسلامى بر محور خلافت نيز كوشا بود و درين رابطه جريدهء (عروه الوثقى) در پاريس و(ضيا الخافقين در لندن را در اوقات مختلف به كمك شاگردانش به چاپ رسانيد. علاوه برين, ضمن اقامتش در پاريس, جمعيت سرى عروه الوثقى را تاسيس نمود كه باايجاد شبكه يى از ارتباطات ميان مبارزين اسلام از غرب افريقا تا جنوب شرق اّسيا واز بحيرهء سياه در شمال گرفته تا بحر هند در جنوب مربوط مى ساخت. سيد از طريق اين شبكه به مبارزين استقلال طلب و مصلحين پاك طينت پروگرام داده و ايشان را عليه استعمار غربى و حكام مستبد داخلى به قيام فرا مى خواند.

سياستمداران و مفكرين غرب, سخت تحت تاثير شخصيت و انديشه هاى سيد جمال الدين افغانى قرار گرفتند تا جايى كه (ارنست رينان) فيلسوف شهير فرانسوى گفت: زمانى كه با سيد جمال الدين ديدار كردم, فكر كردم با يكى از بزرگان شرق زمين چون ابن سينا و ابن رشد مقابل مى باشم, وى بعد از ملاقاتى با سيد جمال الدين مجبور شد اعتراف نمايد كه( كمتر كسى پيش ازين توانسته است مانند سيد جمال الدين در من اثر گذارد گفتگويم با او, مرا مجبور ساخت كه عنوان سخنرانى ام در پوهنتون” سوربن را (ارتباط روح علم با اسلام بگذارم) در حالى كه رينان قبل ازين اسلام را چون مسحيت, دين مخالف علم و تمدن انسانى قلمداد نموده بود.

سيد جمال الدين افغانى در حيات طويل مبارزاتى اش چندين بار در ايران بود و باش اختيار نموده است و در اّنجا از خود شاگردان و پيروان زياد داشت, دانشمند ايرانى مجيدطبا طبايى سيد جمال الدين را اّغاز گر نهضت مشروطيت در ايران ميداند.
همچنان ناصر الدين شاه قاجار, به دست يكى از شاگردان سيد به نام مرزا رضايى كرمانى ترور گرديد, اما بيشتر وقت سيد در ايران, صرف كشمكش با شاهان قاجارى و يا هم علماى متعصب شيعه سپرى گريده است و به همين خاطر دست اّوردهاى سيد درين كشور, نسبت به ساير اقطار اسلامى در مجموع كمتر است.

سيد جمال الدين افغان بعد از نيم قرن مبارزه و پيكار به خاطر رهايى از يوغ استعمار و نجات از ديو استبداد بالاخره در اّخرين سالهاى قرن نزده (1898 م) در اّستانه وفات يافت ( يابه روايتى مسموم گرديد.)

به اين ترتيب جسد خاكى روح سرگردان شرق( سيد جمال الدين افغان) در حضيرهء مشايخ اّستانه با عجله به خاك سپرده شد اما افكار و ارمانهاى جاودان وى همچنان زنده باقى ماندند تا جهانى رابعد از مرگ وى دگرگون سازند.

نصیراحمد نویدی

Atomic Habits

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب