خصوصیات مدیر از دیدگاه قرآن
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ
کار (جهان) را از آسمان (گرفته) تا زمین، اداره مىکند؛ آنگاه (نتیجه و گزارش آن) در روزى که مقدارش- آن چنان که شما (آدمیان) بر مىشمارید- هزار سال است، به سوى او بالا مىرود.
در قرآن کریم خداوند حکیم داستانهای را ذکر نموده است که هدف از آنها داستانسرایی و بیان چیزهای غیر واقعی نیست بلکه هدف از بیان آنها همانطور که خود فرموده است این بوده که مایه پند و عبرتی باشد برای خردمندان:
لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.
به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. سخنى نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه (از کتابهایى) است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و براى مردمى که ایمان مىآورند رهنمود و رحمتى است.
در این مجال اندک دو داستان از قرآن را به صورتی مختصر مورد دقت و توجه قرار میدهیم:
دو نمونه مديريت در قران
یکی از این دو داستان، داستان پیامبر خداوند حضرت یوسف (علیه السلام) و دیگری داستان طالوت میباشد. این دو بزگوار برگزیده خداوند متعال میباشند، که هر کدام را برای مأموریتی خاص انتخاب نموده است.
خداوند حضرت یوسف را به سرپرست خزانههای زمین مملکتی که در آیندهای نزدیک دچار قحطی و خشکسالی میشود انتخاب نمود و طالوت را به عنوان فرماندهی جنگ برای مردمی که مورد ظلم قرار میگرفتند و خود خواهان فرماندهی توانا و دانا بودند که با ظالمان جهاد کنند انتخاب نمود.
اول: طالوت فرمانروا
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ.
آیا [داستان] بزرگان بنى اسرائیل را پس از موسى ندانستهاى؟ آنگاه که به پیامبرشان گفتند براى ما فرمانروائى بگمار تا [به فرمان او] در راه خدا جهاد کنیم، گفت اگر جهاد بر شما مقرر گردد، چه بسا کارزار نکنید، گفتند دلیلى ندارد که در راه خدا نجنگیم، و حال آنکه از خانه و کاشانهمان رانده [و از زن] و فرزندانمان جدا شدهایم، آنگاه چون کارزار بر ایشان مقرر گشت، جز اندکی از ایشان، همه رویگردان شدند، و خدا از ستمکاران آگاه است. انتخاب طالوت از طرف مردمی که خود خواهان فرماندهی بودند که تحت فرماندهی او با ظالمان بجنگند مورد قبول واقع نشد، زیرا آنها ویژگی و خصوصیاتی را که خداوند برای فرمانده جنگی تعیین کرده بود را قبول نداشتند زیرا معیار آسمانی با معیار زمینی بسیار متفاوت بود، مردم معیارشان برای فرماندهی این بود که فرمانده باید کسی باشد که دارای نسب و ثروت باشد، اما طالوت از خانوادهای بود که در آن خانواده نه کسی به نبوت رسیده بود و نه کسی به حکومت دست یافته بود و دارای ثروت و تمکن مالی نبود بدین خاطر از قبول فرماندهی او برای جنگ سر باز زدند.
وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ.
و پیامبرشان به ایشان گفت خداوند طالوت را به فرمانروایى شما برگماشته است، گفتند چگونه بر ما فرمانروایى کند، حال آنکه ما از او به فرمانروایى سزاوارتریم، و مال و منال چندانى نیز ندارد، گفت خداوند او را بر شما برگزیده است و به او دانایى و توانایى بسیار بخشیده است و خدا فرمانرواییش را به هر کس که بخواهد ارزانى مىدارد و خدا گشایشگرى داناست.
دو صفت برای فرمانده جنگ بسیار با اهمیت و سرنوشتساز میباشد. یکی علم و آشنایی به تاکتیکهای نظامی و میدان کارزار و دیگری توانایی جسمی برای عملی کردن نقشههای جنگی که این دو صفت در حد اعلای آن در طالوت موجود بود علم بسیار و توانایی فراوان.
هر زمانی که علم بسیار به اسرار نظامی و جنگی و توانایی جسمی در حد اعلای آن با مشیئت و اراده خداوند همراه باشد آن وقت است که پیروزی بر دشمنان ظالم بهراحتی بهدست خواهد آمد.
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِینَ.
آنگاه به توفیق الهى آنان را شکست دادند و داوود جالوت را کشت، و خداوند به او فرمانروایى و پیامبرى ارزانى داشت و از هر آنچه خواست به او آموخت، و اگر خداوند بعضى از مردم را به دست بعضى دیگر دفع نکند، زمین تباه شود، ولى خداوند بر جهانیان بخشش و بخشایش دارد.
یوسف در مقام مدیریت
داستان دیگر داستان پیامبر خداوند حضرت یوسف میباشد، یوسفی که او را از میان سایر برادارانش و از میان چاه، به نبوت رساند. خداوند خود بهتر میداند که در چه مکانی و چه کسی را به مقام رسالت انتخاب نماید.
اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ…
خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد…..
وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ…
و همچنین برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم…
حضرت یوسف (علیه السلام) هم از این سنت الهی مستثنا نبود برای او نیز دشمنانی از جن و انس وجود داشتند که در مسیر دعوت و حکومت او کارشکنیهای بسیاری را انجام میدادند که با تقوا و صبر خود بر همه پیروز گردید و خداوند او را از زمره محسنین قرار داد.
قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ.
برادرانش به اوگفتند: آیا به حقیقت تو یوسفی ؟ گفت: من یوسفم، و این برادر من است و خدا به ما نعمت داد. زیرا هر کس که پرهیزگاری کند و شکیبایی ورزد، خدا مزدش را تباه نمیسازد.
حضرت یوسف (علیه السلام ) که با تعبیر خواب دیگران و مخصوصاً خواب عزیز مصر، علیم بودن خود و با جواب رد دادن به در خواست شیطانی زن عزیز مصر، امین بودن خود را به اثبات رسانده بود، از عزیز مصر خواست که او را به سرپرستی خزائن زمین منصوب گرداند که در این زمینه کاری نیز بسیار آگاه و امین بود.
وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ.
اینچنین یوسف را در آن سرزمین مکانت دادیم. هرجا که میخواست جای میگرفت. رحمت خود را به هر کس که بخواهیم ارزانی میداریم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم.
برای موفقیت در هر کاری باید این امور را مد نظر قرار داد:
برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی، نظارت، ارزشیابی و تصمیم گیری، که امروزه بخش مهمى از وقت و کار مدیران صرف حل مشکل و تصمیمگیرى میشود به طورى که میتوان گفت وظایف اساسى برنامهریزى، سازماندهى، رهبرى و کنترل نیز مستلزم تصمیمگیرى است، بر اثر تصمیم، خط مشىها، جریان امور و اقدامات آتى مشخص شده، دستورات لازم صادر میگردند. بنابراین تصمیمگیرى چارچوبى براى عملکرد کارکنان سازمان فراهم میسازد. این کار را در حد اعلای آن حضرت یوسف(علیه السلام) انجام دادند که این علم بسیار آن بزرگوار را در این زمینه میرساند. و اگر حوزه مدیریتش مالی است باید بسیار امین و دستْپاک باشد. با توجه به این دو صفت بسیار بارز بود که خداوند او را در سرزمین مصر جاه و مقام داد و او نیز به خوبی توانست از عهدهی این کار بسیار عظیم یعنی مدیریت خشکسالی و قحطی به خوبی برآید.
وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ.
اینچنین یوسف را در آن سرزمین مکانت دادیم. هرجا که میخواست جای میگرفت. رحمت خود را به هر کس که بخواهیم ارزانی میداریم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم.
آنچه از این دو داستان در این مجال کوتاه میتوان به آن اشاره کرد این است که ما باید برای مدیریت در هر کاری کسی را انتخاب کنیم که متناسب با آن کار باشد. فرمانده نظامی باید دارای قدرت بدنی بسیاری باشد و کسی که مسئولیت مالی به او داده میشود باید دستْپاک و امین باشد.
وجه مشترک تمام مدیریتها علم میباشد که هم در داستان طالوت و هم در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) به صراحت از آنها نام برده شده است، آن هم علم بسیار و فراوان. برای این که در دنیا مورد ظلم قرار نگیریم و دچار قحطی و خشکسالی نگردیم لازم است که فرماندهی همانند طالوت و وزیری چون حضرت یوسف (علیه السلام ) داشته باشیم.
به امید روزی که این امر محقق شود. إن شآء الله
————————————————
با تشکر از سایت نوگرا
نویسنده: عزیز کردبهمنی-کرمانشاه