حمله اسکندر (۳۲۹ – قرن اول قبل میلادی)
هنگامیکه لشکریان اسکندر وارد ایران شدند و بعد از جنگ ساحل دجله چون دوری از موطنشان و جنگهای پی در پی سربازان یونانی را خسته ساخته بود، فرماندهان ارشد اسکندر به سربازان خود گفتند که بعد از این دیگر جنگی در پیش نخواهد داشت و اسکندر دیگر نیازی به همه قشون خود ندارد.
به طوری که بسیاری از سربازان یونانی را مرخص خواهد کرد. ولی بعد از ورود به ایرانشهر و مشاهده خزینه های آن پایتخت، اسکندر متوجه شد که روی بعضی از بدره ها و صندوقهای زر نوشته شده که این زر از سند ( هندوستان) آمده است. لذا اسکندر برای تسخیر هندوستان ، عازم سرزمین هندوکش که تاریخنویسان یونانی آن را پاراپومیسوس (Parapomisus) گفتهاند، شد.
اسکندر پس از تسخیر گرگان به خراسان و هرات رفت و بعد از زرنج به بلخ وارد شد.او در این هنگام ۱۹ هزار سپاهی تازه نفس از یونان گرفته بود و با صد هزار عسکر از جانب بلخ ، با عبور از سلسله کوههای هندوکش از طرف شرق افغانستان به جانب هندوستان لشکر کشید.
قبل از اینکه اسکندر از هندوکش عبور کند، از بلخ به طرف هرات لشکر کشیده و مدت دو سال در این شهر و اطراف آن اقامت گزید. هاردولد لمپ نویسنده آمریکایی می گوید: هنگامی که اسکندر به طرف جنوب می رفت به منطقه ای رسید که شهری بنام هرات در آنجا و جود داشت و یکی از شهرهای موسوم به اسکندریه را در این منطقه بنا کرد و سربازان ناتوان و سوداگران را در آنجا ساکن کرد و دیواری اطراف این شهر بنا کرد که به صورت موقت وسیله دفاع شهر باشد، و چون شنیده بود که در اطراف دریاچه هلمند مناطق طبیعی بزرگ وجود دارد ، که اگر اسبها و چهار پایان قشون را مدتی در این مراتع رها کند، فربه خواهند شد، خود و لشکریانش به آنجا رفت. اسکندر وقتی که به مراتع اطراف دریاچه هلمند از وجود مرتع های بزرگ و آذوقه فراوان خوشبخت گردید، تا مدت دو سال کار او این بود که از این منطقه به نقاط کوهستانی شمال می رفت تا قبایل ساکن در آن منطقه را مطیع سازد و همین که خود را از حیث آذوقه و علوفه در مضیقه می دید، به این منطقه مراجعه می کرد.
لشکریان اسکندر پس از اشغال غزنه و کابل، در شمال کابل (غوربند) شهرک دیگری را نیز به نام اسکندریهٔ قفقاز بنا نهادند. اسکندر با سپاهیان خود وارد مناطق حاصلخیز آسیای میانه شد و میگویند با دختر یکی از خانهای محلی تخارستان نیز ازدواج کرد که اسمش رخسانه(Roxana)بود. با اینکه جنگها او را سخت خسته ساخته بود و در شرق افغانستان خود او و بطلمیوس زخم برداشتند، سپاهیانش توانستند از رود سند عبور کنند و شاه پنجاب ( پوروس ) را مغلوب نمایند. اسکندر در هند تا رودخانه بیاس پیش رفت، اما از آنجا که اردوی او دیگر توان تحمل سفرهای جنگی را نداشت، از راه بلوچستان به بابل عزیمت نمود و در همین شهر در سن ۳۲ سالگی بر اثر تب مالاریا چشم از جهان پوشید ( در سال ۳۲۲ قبل از میلاد )
بعد از مرگ اسکندر افغانستان تحت تصرف والیان چهارگانه یونانی باقی ماند ( والی نشین باختر و سغدیانه، والی نشین کابلستان و اطراف آن ، والی نشین هرات و اطراف آن، والی نشین قندهار و بلوچستان )
چندی پس از مرگ اسکندر ” سلوکوس ” به افغانستان آمد و از سند عبور کرد . ( ۳۰۵ قبل از میلاد ) . سلوکوس نیکاتورا و جانشینانش حدود هشتاد سال در افغانستان مستقیما تحت الحمایه یونانیها حکومت کردند. سرانجام اختلاف حاکم یونانی مصر با سلوکی ها و قیامهای متعدد مردم تحت سیطره سلوکیان و از یک طرف وجود سلسله قدرتمند ” چندراگوپتاموریا ” در هند و تحرکات آنان علیه یونانیان در افغانستان و جنوب و شرق از سوی دیگر ، دولت سلوکیها را رو به ضعف کشاند. در این هنگام ” دیودوت ” والی یونانی باختر، استقلال ولایات باختر را اعلام کرد و به کلی از وابستگی به حکومت یونانی سرباز زد. او حکومت خویش را بر پایه حمایتهای مردم باختر بنا ساخت.
بعد از او پسرش دیودوت دوم جانشین پدر شد و حدود ۱۵ سال ( ۲۴۵ – ۲۳۰ قبل از میلاد ) حکومت کرد.دیودوت دوم با دولت نوپای اشکانی ایران که در شمال غرب افغانستان تشکیل شده و اعلام استقلال کرده بود، ( ۲۴۹ قبل از میلاد ) روابط دوستانه برقرار کرد.
اتیدم یکی از بزرگترین و قدرتمندترین شاهان یونانی باختر بود که بعد از دیودوت دوم به قدرت رسید. او بر اثر تحریکات دولت سلوکی شام، دیودوت دوم را به قتل رساند و خود به تاج و تخت سلطنت رسید. وی در حدود ۲۷۰قبل از میلاد قدرت را به دست گرفت و مرکز سلطنت خویش را در شهر بلخ قرار داد، که تا حدود سال ۲۳۰ به مدت چهل سال سلطنت کرد. او در هنگام سلطنتش به استحکام حصار شهر بلخ و توسعه و آبادانی کشور و ارتباط برقرار کردن بین تمام ولایات و مناطق به عنوان واحد سیاسی – اجتماعی و نظم سیاسی به وجود آمد و شهرها، راه ها آباد شد و سیستم آبیاری ، پیشه وری و مالداری توسعه یافت، تا جایی که باختر به نام هزار شهر معروف گردید. تجارت با چین و هند توسعه یافت. اداره ولایات کشور به دست والیان مقتدری افتاد که اغلب شهزاده بودند و هر یک در منطقه ماموریت خود سکه ضرب می کردند سکه های طلاو نقره عصر اتیدم در دست است.
بعد از اتیدم، دمتریوس به سلطنت رسید ( ۲۰۰ تا ۱۶۰ قبل از میلاد) ، در عصر این شاه باختری فتوحات نسبتا زیادی صورت گرفت. در شرق تا سند و نزدیک پنجاب پیشرفت و تاکیسلا، منطقه مهم هند را به تصرف در آورد و در شمال هند تا کناره های گنگا را به قلمرو خویش افزود. حدود جغرافیایی در این زمان از دشتهای سوزان در غرب کشور تا حوزه گنگ از حوزه سیحون و جیحون تا بحر هند کشیده شد.
فشار اقوام اسکایی در داخل و حملات دولت اشکانی از خارج سبب شد که هیلوکس شاه یونانی باختر در سال ۱۳۵ قبل از میلاد از شمال هندوکش و پایتخت قدیمی ، بلخ به جنوب هندوکش عقب بنشیند و کاپیسا را مرکز قدرت دولت خود قرار دهد. در این زمان دامنه متصرفات این دولت به جانب شرق تا سند می رسید . بعد از هیلوکلس جانشینان او تا اواخر قرن اول میلادی سلطنت یونانی- باختری را حفظ کردند، ولی در اواخر همین قرن بر اثر فشار پارتها و اسکائی ها ، به کلی منقرض گردیدند.
محل زیست این اقوام قسمت شمال شرقی و بخشی از شرق کشور بود که بعد از ورود سپاهیان اسلام و مسلمان شدن مردم افغانستان، سالها در برابر حمله مسلمانان مقاومت کردند و به کیش اجدادی خویش باقی ماندند. تا این که در زمان امیر عبدالرحمن خان ( حدود سال ۱۳۰۰ هجری ) اسلام را پذیرفتند. بنابراین آنها در تاریخ افغانستان به کافر و سرزمین شان به کافرستان معروف بوده که بعد از پذیرش اسلام به نورستان معروف شده است.موقعیت دفاعی نورستان چنان است که هیچ یک از جهانگردان و جهانگشایانی که برای فتح هند از افغانستان عبور کرده اند، نتوانستند وارد این منطقه شوند.
مسیر فتوحات اسکندر بزرگ در قسمتهایی از پرشیای هخامنشی